تقویت مخالفان سوری استراتژی اوباما برای حل بحران سوریه باشد

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اندیشکده مؤسسه واشنگتن، میشل سینف، مدیر مؤسسه واشنگتن، در گزارشی ضمن اشاره به سفر اوباما به آسیا و سایه سنگین بحران سوریه بر این سفر، معتقد است که بحران سوریه به سنگ محکی برای سنجش تعهد آمریکا به متحدان منطقه‌ای تبدیل شده است که به هیچ وجه نشانه‌های خوبی برای متحدان ندارد. وی در پایان استراتژی سه بخشی‌ را مطرح می‌کند که بهتر است آمریکا برای برون رفت از این وضعیت، آن را در پیش گیرد.

گفته می‌شود که رئیس جمهور اوباما در سفر اخیر خود به آسیا در سخنرانی خود گریزی هم به مسئله سوریه زد. در یک دفاع پرشور از پیشینه سیاست خارجی خود، این اولین موردی بود که او مطرح کرد؛ حتی قبل از بحران روز در اوکراین یا تنش‌ها در دریاهای جنوبی و شرقی چین، که احتمالا تمرکز اصلی سفرها‌یش بود.

بحران سوریه در ذهن سیاست گذاران تحلیل رفته است؛ نه فقط به این دلیل که به بحرانی لاینحل تبدیل شده است، بلکه بدان خاطر که متحدان در سراسر جهان، آن را به عنوان نشانه‌ای از تمایل کاهش یافته آمریکا برای اقدام در دوران پس از عراق می‌بینند. تعداد کمی از آنها ظرفیت ما را زیر سؤال می‌برند، اما از آسیا تا اروپا، سوریه به مثابه قناری زرد رنگی در یک معدن زغال سنگ دیده می‌شود.

به هر حال، رئیس جمهور اوباما در تخلیه ناکامی‌ها و ناامیدی‌های خود، اقدامات اندکی را برای کاهش این نگرانی‌ها انجام خواهد داد. سیاست‌های وی در سوریه، حتی بر اساس معیار‌های خودش هم، مؤثر و کارآمد نیست. از زمانی که اوباما اعلان کرد بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، باید کنار برود سال‌ها می‌گذرد، اما حالا اسد بیشتر از هر زمانی قدرت را در دست دارد. تلاش‌های مفصل آمریکا برای واسطه شدن به منظور انتقال قدرت به طور دیپلماتیک راه به جایی نبرده است.

به هر حال، اوباما به جای تأیید این ناکامی‌ها، اظهار کرد که آمریکا هیچ منافع استراتژیکی و هیچ گزینه‌ای در سوریه ندارد و فقط تمایل دارد به مردم آن کمک کند و همچنین، او با منتقدانش به مثابه افراد جنگ طلب رفتار می‌کند. دلایل اوباما با وجود این واقعیت که خود او یک زمانی از حملات نظامی در سوریه پشتیبانی می‌کرد، موجب حیرت همگان شد؛ او تنها زمانی این ایده را رها کرد که با مخالفت کنگره مواجه گردید.

اگر انتقاد از سیاست‌های او در سوریه عیب جویی متعصّبانه صرف باشد، می‌توان با رئیس جمهور موافق بود. اما بسیاری از باهوش‌‌ترین منتقدان آقای اوباما مقامات سابق دولت خود ایشان هستند و نه تنها به یک انگیزش سیاسی، بلکه به شرایط نامطلوب در سوریه و شکست سیاست‌های آمریکا در رسیدن به اهداف خود، واکنش نشان می‌دهند. آنها همچنین به پیشنهاد خود اوباما مبنی بر نیاز واشنگتن به تجدید نظر در گزینه‌های خود در سوریه، واکنش نشان می‌دهند؛ تجدید نظری که با جلوگیری از کاربرد ابزار نظامی کارایی خود را از دست داد.

آمریکا دارای منافع استراتژیک در سوریه است. این درگیری بی‌ثباتی را به کشورهای همسایه سرایت داده؛ تنش‌های فرقه‌ای را در منطقه تشدید کرده؛ مبارزان خارجی را که تهدیدی هم برای غرب هستند، وارد کشور کرده است و فشار اقتصادی و امنیتی را بر متحدانی که توانایی لازم برای چالش‌های بیشتر را ندارند، وارد آورده است.

عدم اقدام ما در رویارویی با این تهدیدات باعث شده است کشورهای خاورمیانه و کشورهای خارج از آن تعهد و التزام ما به منطقه و ارزش‌ها را به عنوان یک متحد زیر سؤال ببرند؛ تصوراتی که بازسازی آنها هزینه بیشتری از حفظ آنها به دنبال خواهد داشت. رئیس جمهور اوباما در آسیا با سؤالاتی راجع به سوریه و نیز اوکراین مواجه شد؛ نه به این دلیل که سوریه مسئله‌ای مهم و حیاتی برای متحدان ما در آنجا است، بلکه چون واکنش ما نشان دهنده عقیده و تصور ما است.

با توجه به همه‌ی این‌ موارد، تمایل رئیس جمهور اوباما برای یک راه حل دیپلماتیک برای بحران سوریه بی قاعده نیست؛ او آنچه را به منظور توانمند ساختن دیپلماسی برای موفقیت لازم است، انجام نداده است. دیپلماسی صرفاً برگزاری نشست‌ها و کنفرانس‌ها نیست؛ برای اینکه طرفین درگیر در یک نزاع با یک مصالحه دیپلماتیک موافقت کنند، این مصالحه باید برای آنها بهتر از جایگزین‌های آن ظاهر شود. اگر آنها تصور کنند جایگزین‌ها بهتر هستند، دو مسیر برای اقدام برای خودشان فراهم می‌کنند؛ بهبود و اصلاح این معامله و بدتر کردن جایگزین‌ها.

چالش منحصر به فرد در سوریه این است که آمریکا، تحت حمایت متحدان ما، اصرار دارد که اسد، به عنوان جزئی از هرگونه معامله دیپلماتیک، استعفا دهد؛ این بدان معنا است که او شخصاً همواره جایگزین‌ها را ترجیح می‌دهد، هر چقدر که آنها برای دیگران ناامید کننده و غم افزا باشند. این همچنین بدان معنا است که آنهایی که برای قدرت خودشان به اسد وابسته هستند، اگر بر سر قدرت باقی نماند، و آن دسته از مردم سوریه که اعتقاد دارند سقوط اسد به معنای ایجاد حکومتی تحت نفوذ سنی‌ها خواهد بود که تمایل به انتقام علیه اقلیت‌های نژادی دارد، بعید است او را رها کنند.

درحال حاضر، اسد و حامیان او معتقدند آنها می‌توانند به لحاظ نظامی پیروز شوند. شرایط میدانی از این رویکرد حمایت می‌کند، همانطور که اظهاراتی مانند ممانعت باراک اوباما از به کارگیری زور چنین رویکردی را تقویت می‌نماید. انگیزه کمی برای پذیرش معامله نزد آنها وجود دارد، به ویژه اگر این معامله را به مثابه پیشروی به سمت نابودی خودشان تلقی کنند. از سوی دیگر، مخالفان، ادامه‌ جنگ و شاید کنترل مناطق داخلی سوریه را به آنچه که تحت حکومت اسد در انتظار آنها است، ترجیح می‌دهند.

این مجموعه مشکلات مستلزم استراتژی سه بخشی از طرف آمریکا است؛ یعنی کاهش قدرت اقتصادی و نظامی اسد؛ تقویت اپوزیسیون به لحاظ نظامی، سیاسی و مالی؛ پیشنهاد تضمین‌های معتبر به حامیان اسد و اقلیت‌های نژادی سوریه مبنی بر اینکه آنها تحت حمایت خواهند بود. اگر ما این کار را آغاز کنیم و به زعم اوباما از تمام ابزار‌های موجود در جعبه ابزار استفاده نماییم، هم می‌توانیم به سوریه کمک کنیم و هم منافع مردم آمریکا و متحدان خود را در منطقه پیش ببریم. در غیر این صورت، سؤالات در مورد سوریه و در مورد آمریکا همچنان رئیس جمهور باراک اوباما و جانشینان وی را تعقیب خواهد کرد.

انتهای پیام/ع