روایت علیرضا قزوه از «شبلی و آتش»

روایت علیرضا قزوه از «شبلی و آتش»

خبرگزاری تسنیم: مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری قرار است تا پایان تیر ماه سه عنوان اثر جدید را روانه بازار کند. «قطار اندیمشک»، «شبلی و آتش» و «این همه یوسف» عناوین این آثار است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علیرضا قزوه، مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، سه عنوان جدید را از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب می‌کند. «این همه یوسف» عنوان جدیدترین اثر این شاعر است که در آن مجموعه‌ای از سروده‌های آیینی و اجتماعی وی گردآوری شده و قرار است تا پایان تیر ماه روانه بازار کتاب شود. 

در «این همه یوسف» چند قطعه شعر در قالب‌های مختلف از این شاعر گردآوری و تدوین شده که در آن موضوعات انقلاب و دفاع مقدس بیش از دیگر موضوعات به چشم می‌خورد. به نظر می‌رسد قزوه عنوان کتاب را از نام یکی از مثنوی‌های مندرج در اثر که در رابطه با شهدای دفاع مقدس است، انتخاب کرده است. «این همه یوسف» مثنوی بلندی از این شاعر است که در آن دلتنگی شاعر از ایام دفاع مقدس و رفتن دوستان و یاران مورد تأکید قرار گرفته است. این مثنوی به شرح ذیل است:

«شب امشب شور شیرینی است در من
نماز گریه تسکینی است در من

به جوش آمد دوباره خون مردی
تو اما ای دل غافل چه کردی؟

بخوان امشب به آهنگ جدایی
کجایید ای شهیدان خدایی؟

کجایی ای شب مجنون کجایی؟
گل‌افشان خدا و خون کجایی؟

می ای خواهم که دیگر گون شوم باز
سحر آواره مجنون شوم باز

می من شرح هفتاد و دو آیه است
می خمخانه هور و طلایه است

چه غم میخانه گر آتش بگیرد
دعا کن می نمیرد می نمیرد

می من سطری از حرمان خون است
می من سوره والفجر و نون است

می جوشیده با خون گل یاس
می خورشید رنگ دشت عباس

می روزی که بستان را گرفتیم
کلید این گلستان را گرفتیم

چه می‌شد اشک ما تفسیر می‌شد؟
شبم شب‌های "بهمنشیر" می شد؟

به مدهوشان خاکی‌پوش عاشق
به سوز نوحه مردان"صادق"

سبکباران خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند...»

همچنین قرار است دو مجموعه دیگر با عناوین «شبلی و آتش» و «قطار اندیمشک» نیز از این شاعر به چاپ برسد. سروده ذیل نمونه‌ای از اشعار این شاعر در «قطار اندیمشک» است:

«غزل آیینه

برای شهید علی عاصمی
فرمانده اردوگاه شهدای تخریب

سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت

زین داغْ سنگ سوخت، ولی من نسوختم
چشمان من شرارة غیرت مگر نداشت؟

می‌خواستم دل، این دل مجروح، بشکند
تا صبح‌دم گریستم، اما اثر نداشت

دیشب خیال سوخته چون شمع نیمه‌جان
تا صبح از مزار شما چشم برنداشت

باور کنید آینه‌ای سوخت، خاک شد
آیینه‌ای که جز نفس شعله‌ور نداشت

یک شب، کدام شب؟‌ شب مرگ ستاره‌ها
یک کهکشان سوخته دیدم که سر نداشت

بر دوش باد صبح چو خاکسترش گذشت
«‌گفتم کفن زمانه از این خوب‌تر نداشت» ‌‌»

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران