تبدیل الگوپذیری از هنر به ‌رفتارهای فانتزی و ژست‌های هنری، بحران فرهنگی امروز ماست

تبدیل الگوپذیری از هنر به ‌رفتارهای فانتزی و ژست‌های هنری، بحران فرهنگی امروز ماست

خبرگزاری تسنیم: غلامعلی طاهری، استاد هنر دانشگاه تهران گفت: در تاریخ هنر قبل از مدرنیسم بزرگ‌ترین و فاخرترین آثار هنری آثاری بودند که انگیزه اصلی آنها دین و مذهب بود، در حالی که امروز جای تمام این مسائل عوض شده است.

غلامعلی طاهری نقاش و استاد هنر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشکده هنر دانشگاه الزهرا و دانشکده هنر دانشگاه شاهداست. او که دارای مدرک فوق‌لیسانس نقاشی و دکترای هنر است، تاکنون چندین نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در بیش از 80 نمایشگاه گروهی در سطح ملی و بین‌المللی از جمله در کشورهای آلمان، آمریکا، فرانسه، ترکمنستان، بنگلادش، ارمنستان، سوریه ، تاجیکستان و قطر شرکت داشته است.

طاهری عضو گروه هنرمندان بخش خاورمیانه انستیتو عرب پاریس و عضو شورای راهبردی هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. او تاکنون شاگردان زیادی در عرصه‌ هنرهای تجسمی تربین کرده و سالهای سال است که عمر خود را در نقاشی و طراحی و آموزش هنر صرف کرده است. آنچه در ادامه می‌آید دغدغه‌های فرهنگی و هنری او، همچنین تحلیلش درباره شعار سال 93 «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» است که در گفت‌وگو با تسنیم ارائه شده است:

*تسنیم: با توجه به اینکه امروزه فرهنگ امری فانتزی شده و به مصرف آثار و محصولات هنری فروکاسته شده است، چگونه هنر را باید بر ارزشهای اخلاقی ارتقا بدهیم؟ از طرفی دیگر وقتی فرهنگ به سمت فانتزی شدن حرکت می‌کند کارهایی همانند سیگار کشیدن، کافه رفتن و نوع لباس پوشیدن متفاوت، به هنری بودن اطلاق می شود تمام این موضوعات به دلیل اعتباری بودن و فانتزی شدن فرهنگ است، حال نظر شما درباره این فضای فرهنگی و هنری چیست و تا اندازه این نگاه را لمس کردید؟

من معتقدم، تحولات اجتماعی ریشه در تحولات فرهنگی دارند و فرهنگ است که منجر به شکل گرفتن هنجار‌ها و رفتارهای انسانی می‌شود. یعنی نقطه آغازین و مسبب این تحولات، فرهنگ است. در واقع تحولات هنری و فرهنگی بر جامعه تاثیر می‌گذارد و فرهنگ‌سازی می‌کند و آرام آرام موجب ایجاد نوع خاصی از رفتارهای اجتماعی می‌شود.

بدین‌ترتیب انجام دادن رفتارهایی که بعضا با فرهنگ ما سازگار نیست توسط اهالی فرهنگ، تبدیل به ناهنجاری اجتماعی می‌شود یا برعکس هنجارهایی که مثبت و درست هستند و توسط اهالی فرهنگ و هنر ترویج می‌شوند به جریان مستمر اجتماعی مثبتی بدل شده و به عنوان سنت و فرهنگ در میان مردم جامعه ماندگار خواهد شد. 

اینکه هنر امروز ما، چگونه می‌تواند تحولات اجتماعی را به وجود آورد و تاثیر مثبتی بگذارد، جای بحث دارد. اما یکی از نکاتی که بسیار حائز اهمیت است، این حقیقت است که هنرمندی که دارای نبوغ بالا، نوع‌آوری و خلاقیت باشد، دست به آفرینش اثر هنری می‌زند، با الهامات درونی و استعداد ذاتی اثر خود را می‌آفریند و این اثر هنری به طور آگاهانه یا ناآگاهانه به عنوان الگو و شاخص در سایر عرصه‌های هنری، تعمیم پیدا می‌کند و منجر به نهادینه شدن برخی از ارزشها یا ضدارزشها می‌شود. به عنوان مثال طراحان لباس یا طراح دکوراسیون از نوع هنر هنرمندان ما تاثیر می‌پذیرند و این تاثیرپذیری در جامعه تسری پیدا می‌کند و به تولید انبوه می‌رسد و به همین ترتیب سبک خاصی از طراحی لباس و دکوراسیون در جامعه و میان مردم شکل می‌گیرد و همه اینها سبک و سیاق خاصی از زندگی را شکل می‌دهد. یا مثلا الگوپذیری مردم و جوانان از قهرمانان سینما و تلویزیون را می‌توان مثال زد که بسیار هم فراگیر است. بنابراین به نظر من با توجه به اینکه تحولات اجتماعی توسط هنر و فرهنگ رقم می‌خورد باید به حساسیت این حوزه‌ها توجه ویژه نشان داد.

*تسنیم: چرا در دوران ما این موضوع به حساسیت تبدیل شده است؟ یعنی با اینکه در دوره‌های باستانی و کلاسیک هنر جایگاه ویژه‌ای در تمدن‌سازی داشته ولی هنر هیچگاه به عنوان یک عنصر تهدید کننده لحاظ نمی‌شده و اتفاقا در مسیر همان حیات ارزشی و اخلاقی گام برمی‌داشته است؟

در تاریخ هنر قبل از مدرنیسم یعنی در قدیم، بزرگترین و فاخرترین آثار هنری، آثاری بودند که انگیزه اصلی آنها دین و مذهب بود. در حالیکه امروز جای تمام این مسائل عوض شده است. این مسئله بویژه برای کسانی که در اروپا زندگی می‌کنند، مشهود است، آنها امروز اعتقادات درونی خود را دیگر نه از منابع دینی، بلکه از نمونه‌های آثار هنری می‌گیرند.

شما در نظر بگیرید آثاری که در عرصه هنر غرب خلق می‌شوند مانند فیلمها و موسیقیهایی که تحت عنوان شیطان‌پرستی شناخته می‌شوند، ریشه‌های دینی ندارند. در واقع ریشه اصلی‌ این آثار نوعی خلاقیت هنری است، خلاقیتی که هیچ التزامی به باورهای دینی و ارزشی و حتی اخلاقی ندارد.

به نظر من بر این مبنا وقتی عده‌ای الگوپذیری از هنر را به یک رفتار فانتزی مقلدانه تبدیل می‌کنند و ژستهای به اصطلاح هنری و روشنفکرانه می‌گیرند، آدم‌های کم مایه‌ای هستند که دچار خودباختگی شده‌اند. انسانی که دارای بینش درونی و مطالعات فرهنگی است، پیشینه و تاریخ هنر کشور خود را خوب می‌شناسد و رفتار و شخصیت اجتماعی خود را متناسب با فرهنگ جامعه‌اش منطبق می‌کند که دارای هویتی اصیل است.

درست است که وجود تکنولوژی و فناوری جدید و حتی فضاهای مجازی و رسانه‌ها سرعت بالایی دارند و دنیا را زیر سلطه خود گرفته‌اند و مدرنیته، شرایط سختی را برای سنت‌های هر جامعه‌ای ایجاد کرده است، اما نباید هویت خود را از دست بدهیم و پایبندی‌مان به گذشته را فراموش کنیم.

*تسنیم: جدای از این بحث ارزشی و غیر ارزشی در خصوص هنر و بحث ورود هنر به عرصه‌هایی که از نظر ریشه‌های فرهنگی چندان مناسبتی با ما ندارند و به قول شما مقلدانه هستند، به نظر می‌رسد یکی از عواملی که هنر ما را تا حدی دچار چنین شرایطی کرده آن است که هنر دیگر عرصه حضور عموم مردم نیست و «عزم ملی» برای پیشبرد آن چندان وجود ندارد. اگر این ایده را می‌پذیرید، نظرتان درباره آن چیست و فکر می‌کنید چرا چنین اتفاقی افتاده است؟

بله. به نظر من مردم باید خواسته‌های خود را از مسئولان فرهنگی و هنری مطالبه کنند و به نوعی فرهنگ‌سازی کنند و به مسئولان یادآور شوند که چه می‌خواهند. وظیفه نهادهای دولتی و متولیان هنر مانند وزارت فرهنگ و ارشاد هم در این زمینه آن است که فضاهای هنری را برای فعالیت عموم مخاطبان و هنرمندان فراهم سازد. البته گفتن اینها آسان است اما عملی کردن آن خیلی دشوار است. درست است که خلق اثر هنری، به باطن هر فرد و علاقه‌مندی او بستگی دارد اما واقعیت امر این است که تبلیغات و رسانه‌ها نقش موثری در گسترش و ترویج محصولات هنری دارند و می‌توانند مردم و مخاطبان را درگیر هنر و فرهنگ کنند.

*تسنیم: با توجه به تاکید مقام معظم رهبری بر عزم ملی برای رشد فرهنگ فکر می‌کنید چگونه می‌توان این عزم ملی را در عرصه فرهنگ ایجاد کرد؟

 ببینید، هنر در گذشته به این شکل نبوده است، در قدیم هنر با زندگی آدم‌ها عجین بود و تمام کالاهای کاربردی از جمله ظروف و موارد دیگر برخاسته از هنر غنی و سنتی بوده که امروز شاهد این امر نیستیم. حتی در اشعارمان هم این وجوه هنر بسیار بازتاب داشت که «هنر نزد ایرانیان است و بس». امروز از این موضوع خیلی دور شده‌ایم و علت آن هم «کم‌کاری» است؛ بویژه کم‌کاری در هنرمندان. گرچه نمی‌توان نقش سرمایه‌گذاری و توجه دولت را در پیشبرد هنر و فرهنگ نادیده گرفت اما من به شخصه معتقدم که دولت در شکوفایی و گسترش هنر نمی‌تواند زیاد موثر باشد، در اصل این هنرمندان خلاق هستند که باید نوع‌آوری خود هنر را پویا و زنده کند؛ این به نظر من همان عزم ملی است.

به عنوان مثال در زمان صفویه، ما شاهد رشد و بالندگی هنرهایی همچون نگارگری و معماری بودیم و آن هم به دلیل حمایت دستگاه صفویه بوده است، یا مثلا اگر تئاتر کشور فرانسه جزء بهترین هنرهای جهان محسوب می‌شود به دلیل حمایت‌های دولت فرانسه است، اما در ایران علیرغم شعارهایی که داده می‌شود، هنوز بودجه مناسب و امکانات کافی در اختیار هنرمندان قرار نمی‌گیرد. نهادها و متولیان این امر حتی صداو سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرهنگ و هنر را در اولویت آخر خود قرار داده‌اند. با این اوصاف، طبیعی است که مردم نسبت به مسائل فرهنگی و هنری کشور بی‌تفاوت باشند.

وقتی هیچ برنامه‌ تخصصی فرهنگی و هنری از رسانه ملی پخش نمی‌شود، چه توقعی از مردم می‌توان داشت؟ اگر هم درباره برخی هنرها برنامه‌هایی وجود دارد هیچ توجه‌‎ای به هنرهای تجسمی نمی‌شود در حالیکه در جهان هنرهای تجسمی جزء هنرهای تمدن‌ساز است. یعنی شما به هر کجای جهان سفر کنید اول شما را به بازدید از موزه‌ها می‌برند. در بسیاری از کشورها هنر دغدغه کشور است، اما رسانه ملی ما هنوز هیچ جنبش و حرکت هنری در  زمینه هنرهای تجسمی نکرده است. من به جرات می‌گویم که در تمام این سال‌ها فرهنگ و هنر دغدغه مسئولان فرهنگی و هنری ما نبوده است.

تسنیم: راهکارهای شما برای اینکه مسئولان توجه بیشتری به حوزه فرهنگ و هنر داشته باشند چیست؟ یعنی چگونه باید فرهنگ و هنر را از حالت تبعی و اعتباری خارج کرد؟ تا فرهنگ به عنوان امری مستقل بدون هیچ وابستگی به دیگر عرصه‌های جامعه فعالیت کند؟

به اعتقاد من، ما راه را اشتباه رفته‌ایم، مسیری را که برای گسترش فرهنگ دینی یا فرهنگ سالم برای زندگی انسان‌ها پیش گرفته‌ایم، نادرست است. زیرا بخشی از آن را از غربی‌ها وام گرفته‌ایم که آنها بر اساس الگو و روشی پیش رفته‌اند که متناسب خودشان بوده است؛ بخش دیگر را از فرهنگ اسلامی و دینی خودمان، گرفته‌ایم و اینها را با هم تلفیق و ترکیب کرده‌ایم. این دو تبدیل به معجونی شده که پاسخگوی نیاز فرهنگی و هنری جامعه ما نیست. 

قبل از انقلاب، کشور ما در مسیر توسعه‌یافتگی تمدن غرب قرار گرفته بود، طبق شعارهایی که داده می‌شد و خواسته‌هایی که مدیران آن زمان داشتند، ما باید سنت‌های اجتماعی و رفتارهای فرهنگیمان را آرام آرام کنار می‌گذاشتیم و به سمت رفتارهای غربی حرکت می‌کردیم؛ براساس همین موضوع جریان‌های روشنفکری، غیردینی و غیرسنتی شکل گرفت. این اتفاق از زمان قاجار اتفاق افتاد و شاکله کشور در دوره قاجار براساس الگوهای تمدن نوین غربی ریخته شد، حتی موضوع آموزش و پرورش چه از نظر ساختار و چه از نظر محتوا براساس تمدن نوین غربی ایجاد شد. این ساختارها و حتی برخی از محتواها هنوز هم در کشور ما وجود دارد؛ شما توجه کنید وقتی «آندره گودا» در ایران سرفصل و برنامه درسی دانشکده هنر را پایه‌ریزی کرد، هنوز هم این برنامه تغییر نکرده و ما همچنان براساس الگوهای آموزش هنر فرانسه پیش می‌رویم.

وقتی این ساختار در تمام شالوده‌های اداری کشور، نحوه مدیریت و اداره کردن، نحو چیدن پست‌های سازمانی و ارتباط بین آدم‌ها در ساختار اداری تعمیم پیدا می‌کند کار کردن را دشوار و سخت می‌کند. می‌خواهم بگویم که بسیاری از تعریفهای ما از برنامه‌هایمان براساس تعریفهای غربی پیش می‌رود. سیاست غرب این است که جهان را به سمت مصرف‌گرایی بکشاند و بی‌دینی را گسترش دهد، رفتار آدم‌ها را به ماشین و روبات تبدیل کند. غربی‌ها به ظاهر به دنبال ایجاد دهکده جهانی هستند. آنها نه تنها اقتصاد و سیاست ما را تحت تاثیر خود قرار داده‌اند، بلکه فرهنگ و هنر را هم می‌خواهند از ما بگیرند. به همین علت است که می‌گویم ما راه را اشتباه رفته‌ایم، تلفیق فرهنگ دینی با فرهنگ غربی برای مردم غیرقابل هضم است.

به همین دلیل است که می‌بینیم جوانان ما امروز هویت اصیل خود را فراموش کرده‌اند و به تقلید از غرب در جامعه‌ای گرفتار شده‌اند که با شعار تجدد، فرهنگ و روشنفکری پیش می‌رود اما محتوای خاصی ندارد. امروز برخی از جوانان و مردم ما دچار دوگانگی هویت و شخصیت شده‌اند، این آفتی است که جامعه ما را در برگرفته است و اگر هوشیارانه با این موضوعات و مسائل برخورد نشود و برنامه ریزی درستی در این زمینه نداشته باشیم، آینده خوبی را پیش رو نخواهیم داشت.

تسنیم: رسالت مسئولان فرهنگی در زمینه فرهنگ و هنر چیست؟ به نظر شما چه کارهای ایجابی‌ای باید انجام شود؟

 معتقدم کمیسیون فرهنگی مجلس، ستاد انقلاب فرهنگی و وزارت ارشاد است، باید فرهنگ و هنر کشور را در اولویت کار خود قرار دهند و مردم را از دوگانگی هویتی جدا کنند. باید در این مملکت انقلاب فرهنگی صورت بگیرد. 30 سال پیش عده‌ای همه عزم خود را جزم کردند تا انقلاب فرهنگی شکل بگیرد، اما ما هنوز آن انقلاب را مشاهده نمی‌کنیم. به همه چیز از جمله اقتصاد و سیاست توجه می‌شود ولی فرهنگ که مبنای آنها است، این میان در حال نابود ‌شدن است. شرایط طوری پیش رفته که اقتصاد و صرفه اقتصادی، معیار هنر قلمداد می‌شود! شما تصور کنید وقتی در مقابل تابلویی رقم بالایی در نظر می‌گیرند، به خاطر اهمیت دادن به هنر نیست، بلکه عموما تلاش می‌شود ارزش اثر هنری تبدیل به ارزش اقتصادی شود، نه اینکه بخواهند برای هنر ارزش قائل شوند. اگر چنین هدفی وجود داشت در خصوص مدیریت حراجی‌های هنری کارها خیلی بهتر از شرایط حاضر انجام می‌شد. 

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ما، هنوز دغدغه فرهنگ ندارد، وقتی نگاه‌ها و نقطه نظرها در تقابل یکدیگر قرار می‌گیرند، نباید به گونه‌ای باشد که به ذات هویت فرهنگی ما لطمه بزند. این نوع نگاه‌ها باید یکپارچه شود و با هم جمع شوند تا بگوییم دارای یک هویت فرهنگی و دینی هستیم و پای این موضوع هم ایستاده‌ایم. نباید اختلاف‌نظرها در جوهر هویت و ماهیت فرهنگ و هنر وارد شود و در جامعه تسری پیدا کند. اختلاف‌نظرها و جناح‌بارزی‌ها باعث می‌شود تا مردم سردرگم شوند و راه درست را پیدا نکنند.
باید برای تسری بخشی، تعمیم، تبیین و گسترش فرهنگ و هنر کشور برنامه‌ریزی‌های منظم و قابل اعتماد تدوین کنند. البته اینها همتی مضاعف یا همان «مدیریت جهادی» می‌خواهد، تا به بار بنشیند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران