بازگشت طاهر القادری به پاکستان؛ انقلاب پاکی در وضعیت پات!
خبرگزاری تسنیم: بازگشت طاهرالقادری رئیس حزب «تحریک عوامی» و رئیس مؤسسه «منهاجالقرآن» به پاکستان آن هم پس از گذشت یک هفته پرتلاطم در این کشور، رسانههای گروهی و تحلیلگران جهانی و منطقهای را به خود مشغول کرده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، بازگشت طاهر القادری رئیس حزب «تحریک عوامی» و رئیس مؤسسه «منهاجالقرآن» به پاکستان آن هم پس از گذشت یک هفته پرتلاطم در این کشور، رسانههای گروهی و تحلیلگران جهانی و منطقهای را به خود مشغول کرده است.
در این مجال نیز به بررسی رویکرد طاهرالقادری و چرایی بازگشت وی به کشورش میپردازیم:
«یک روشنفکر مذهبی در رأس حزب عوامی تحریک پاکستان!» همین عبارت کوتاه برای توصیف آن چه این روزها در پرجمعیتترین کشور خاورمیانه بزرگ میگذرد کافی است.
داستان روشنفکران و عوام در طول تاریخ بیشتر تراژیک بوده تا رومانتیک. آیا مردی که هوادارانش او را با عنوان بلندبالای «شیخالاسلام صوفی پروفسور دکتر محمد طاهر القادری» خطاب میکنند واقعاٌ همان رهبر نخبه مذهبی و مردمگرایی است که یک انقلاب پاکی (پاکستانی) بدان نیاز دارد؟ یا فقط چهرهای دیگر از صور متنوع و متضاد خدایگان نظامی و امنیتی پاکستان یعنی ارتش و ISI است که برای بازپس گرفتن سریر سیادت سیاسی از «مسلم لیگ – شاخه نواز شریف» و رهبر با نفوذش نواز شریف رخ نموده؟
بازگشت جنجالی طاهر القادری به کشورش که یک سال و نیم گذشته را در تبعیدی اجباری به سر برده میتواند زنجیره تغییرات در شبه قاره را که با روی کار آمدن هندوهای افراطی در هندوستان و بن بست سیاسی- امنیتی در افغانستان طالبان¬زده آغاز شده، کامل کند.
اما آیا واقعا باید وعده یک «انقلاب پاکستانی» را توسط این روشنفکر صوفی ضد طالبان و طرفدار اصلاحات ساختاری جدی بگیریم یا این که اساسا انقلاب در جامعه به شدت ناهمگون و قشری پاکیها بیش از آن که مسئله قادری باشد مسئله زمان است؟ نمیتوان نقش رهبران کاریزماتیک با وجهه ملی و مذهبی را در انقلابهای قرن بیستمی این قلمروی اسلامی همیشه ناآرام از شبه قاره هندوستان انکار کرد.
حتی در منطقه عمومی اسلامی خاورمیانه هم شاهد هستیم که پیوند خوردن چهرههای مترقی مذهبی با عامه مردم، انرژیهای بزرگی را خواه در قالب امواج انقلاب یا بیداری اسلامی زنده کرده است.
با این وجود وجوه شخصیتی چندگانه و شعارهای عجیب و گاه متضاد رهبر میانهروی انقلابی(!) حزب پات PAT (عوامی تحریک یا حزب عوامی پاکستان) باعث برداشتهای ضد و نقیضی از فعالیت سیاسی او شده است.
فراخوان پاکیها به انقلاب به عنوان راهحلی رادیکال برای خروج از بحران آن هم از سوی رهبر یک حزب میانهرو که داعیه مبارزه با رویکردهای رادیکال را دارد، اعلان «جهاد علیه افراطیگری» به موازات «کاهش هزینههای نظامی به نفع فقرا»، وعده توأمان «تشکیل حکومت اسلامی» و «الگو برداری از دموکراسیهای غربی»، همه و همه از دکتر قادری چهرهای غیرقابل پیشبینی ساخته است.
البته همان اهداف و وجوه شخصیتی چندگانه، این مزیت بزرگ را برای این پروفسور حقوق تبعه کانادا و بنیانگذار سازمان بینالمللی «منهاج الاسلام» در پاکستان ایجاد کردهاند که اگر اقبال چندانی در داخل ندارد در عوض از طرق مختلف با طرفها و دولتهای مختلف ذینفع در منطقه بجوشد و به قول معروف هر کسی از ظن خود یار او شود به طوری که در حال حاضر او به گزینه مشترک بریتانیا، روسیه، هند و افغانستان برای به قدرت رسیدن در اسلامآباد تبدیل شده است.
اما حتی آلسعود، اسرائیل و مسیحیان صهیونیست اتاق پشتی کاخ سفید که حضور او را مزاحم برنامه فعلی-شان برای به هم ریختن جغرافیای خاورمیانه و جهان اسلام میدانند باب تعامل را با قادری بازنگه داشتهاند.
گویی حتی نام مخفف حزب عوامی تحریک پاکستان، پات (که در شطرنج سیاست به مفهوم سازش با رقیب است) نقض غرضی است برای رهبرش که میخواهد دولت حاکم نواز شریف را مات کند چنانکه رویارویی یک سال و نیم پیش قادری با دولت وقت «یوسف رضا گیلانی» از حزب مردم پاکستان فرصتی فراهم کرد که حزب مسلم لیگ با نواز شریف باز به قدرت بازگردد تا همان دولت مرکزی نیمه مستقل کشور نیز از اسلامآباد به ریاض منتقل شود.
طاهر القادری گاهی از الگوهای موفق رهبران شیعه مثل امام خمینی(ره) و نظام جمهوری اسلامی ایران در رفتار و گفتارش تقلید میکند و گاهی دیگر سعی میکند در قامت یک گاندی پاکستانی ظاهر شود.
حمایت پشت پرده حاکمیت (ارتش) از او و جریانش، قادری را بیشتر شبیه رهبران حزب عدالت و توسعه ترکیه مثل «عبدالله گل» و «رجب طیب اردوغان» ساخته است اما بیشتر «فتحالله گولن» مخالف خارجنشین دولت ترکیه و مرشد اسلام لیبرال- صهیونیستی را در ذهن تداعی میکند. مشکل این جاست که عملا او هیچ یک از اینها نیست و بیشتر مرد حرف است تا عمل. شاید اگر او به عنوان یک چهره علمی فرهیخته میتوانست پای در راه هویتساز بزرگان و ادیبانی چون علامه «اقبال لاهوری» و «مولانا ابوالکلام آزاد» بگذارد بسیار بیشتر از ورود به بازی قدرت برای مردمش مؤثر واقع میشد، چهدر حال حاضر این روشنفکر 63 ساله به جای آن که الهامبخش عوام برای انقلاب و اصلاحات باشد، خود به نماد سردرگمی هویتی پاکستان در دهههای اخیر بدل شده است.
نویسنده: شروین طاهری
انتهای پیام/ع