چگونه کنارگذاشتن دین و دینداران سبب سقوط حکومتها در ایران شده است؟
خبرگزاری تسنیم: سی تیر ۱۳۳۱ زمانی بود که مصدق پس از معزولشدن غیرمترقبه توسط محمدرضا شاه پهلوی به قدرت بازگشت.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم،مورخان و منتقدان از چپ تا راست متفق القولند که اگر حمایت بیدریغ آیتالله کاشانی از مصدق و تهدیدات صریح وی علیه شاه نبود، مصدق دیگر هرگز به قدرت باز نمیگشت. این فرمان آیت الله کاشانی بود که در 30 تیر 1331 خیابان ها را مالامال از جمعیت عصبانی و پرشور ساخت و شاه را ناگزیر از تسلیم کرد و مصدق مجددا به پست نخست وزیری بازگشت.
روابط خوب مصدق و کاشانی به عنوان نمادی از روابط خوب دین و سیاست و به عبارت دقیقتر سیاسیون و روحانیت، زیربنای پیشبرد ملیشدن صنعت نفت بود. ملیشدنی که حتی به مذاق حزب توده به عنوان مهمترین حامی مصدق در کودتای 28 مرداد ماه خوش نمیآمد. چون در اثر همین ملیشدن، کلیه امتیازات نفت شمال به زیان شوروی ملغی میشد. حال این مصدق بود که پس از سی تیر 1331 تودهایها را به کابینه آورد، تا جایی که نگرانی از خطر کمونیستیشدن دولت آینده ایران را به میتوان یکی از عوامل محرک آمریکا و انگلیس برای طراحی کودتا علیه مصدق و نیز بیاعتنایی انبوهی از مردم نسبت به سقوط وی عنوان کرد.
مردم به روشنی حمایت حزب توده - که تنها میان روشنفکران از جایگاه خوبی برخوردار بود و مردم عامه به آن بدبین بودند- و نفوذ تودهایها در دولت مصدق را میدیدند و این، آنها را در حمایت از مصدق مردد میساخت. البته مصدق پس از هشدار توطئهآلود هندرسون - سفیر وقت آمریکا در ایران- متأسفانه فریب خورد و دستور حکومت نظامی داد و نیز 600 نفر از اعضای حزب توده را دستگیر کرد تا همه اقدامات او خیابانهایی خالی از عابر را برای کودتای ننگین 28 مرداد مهیا سازد.
ماجرا از این قرار بود که پس از شکست اولیه کودتا در 25 مرداد، مردم دمادم خیابانها را به اشغال خود در آورده بودند. در این زمان بود که هندرسون با نقشهای از قبل طراحی شده توسط کرمیت روزولت - جاسوس و چهره امنیتی آمریکا در خاورمیانه و فرزند تئودور روزولت معروف- مصدق را تهدید کرد که اگر شرایط را آرام نکند، تمامی اتباع آمریکا را از ایران خارج خواهد کرد. مصدق که در این زمان مشاور خردمند، دلسوز و زیرکی چون کاشانی را از دست داده بود و علاوه بر این او را در برابر خود میدید، تسلیم نقشه شوم هندرسون و دوستان او گشت و فرمان حکومت نظامی را اعلام داشت.
در واقع اشتباه بنیادین مصدق نه در فریبخوردن از هندرسون، که در جدا انگاری دین و سیاست و کنار نهادن نقش آیتالله کاشانی بود. ایشان به خوبی میدیدند که دولتی که خود بر سر کار نگاه داشته بود و به عبارت صحیحتر به سر کار بازگردانیده بود، داشت دین را مطرود و متروک میساخت. مصدق، علاوه بر به کارنگرفتن نیروهای مذهبی در دولت خود، حتی از آنسو اقدام به جذب نیروهایی دلسپرده به شرق و غرب نمود و قافیه را اینچنین باخت.
تجارب شکست خورده امیرکبیر و انقلاب مشروطه در جدایی دین از سیاست
اشتباه جدایی دین از سیاست، تا حدی گریبانگیر امیرکبیر نیز بوده است. مورخان اجماع دارند که یکی از خطاهای ناگوار امیرکبیر، برچیدن رسم بسطنشینی بود، امری که موجب شد به جای زیارتگاهها و اماکن متبرکه، سفارتخانهها محل بسطنشینی شوند و اینچنین راه برای دخالت بیشتر بیگانگان و سرسپردگی مضاعف روشنفکران بازتر شود.
مضار و آسیبهای جدا انگاری دین و دینداران از سیاست، خود را در شکست انقلاب مشروطه نیز نشان داد. روشنفکران مشروطه پس از پیروزی انقلاب که جز با یاری بزرگانی چون نائینی، طباطبایی، بهبهانی و شیخ فضلالله نوری میسر و مقدور نبود، انقلاب را مصادره و مشروعه را در برابر مشروطه به تصویر کشاندند. روحانیت در اثر این انحراف، از مشروطه مأیوس شدند. محض نمونه، میرزامحمدحسین نائینی سعی کرد تا نسخههای رسالهاش (تنبیه الامه و تنزیه المله) را از بازار جمع کند.
از این اشاره که درگذریم، در اینکه مصدق توانسته بود مملکت را در شرایط تحریم توسط غرب و نیز شرایطی که حتی شوروی حاضر نمیشد ده تن طلای ایران را پس دهد، حفظ کند، تردیدی نیست و به راستی مصدق مدیر و حقوقدان و اقتصاددان بود، اما سیاستمدار و دینمدار نه. او که ارزش سیاسی دین را نادیده گرفت، در واقع سیاستمدار هم نبود. خود پهلوی و بالاخص پهلوی اول در نادیده گرفتن ابرقدرتی به نام دین در ایران راه خطا رفت و به دره سقوط درغلتید.
درس 30 تیر، درسی کتمانناپذیر برای ذهن روشنبین است؛ طُرفه آن که تمام تاریخ این مرز و بوم بدون دین نه وجود داشته است و نه قابل تحلیل است. اندیشه یکیبودن دین و سیاست یا «آیین شاهی» و «آیین بهی» نزد زرتشت و ایرانیان باستان، اندیشه ای بارز و مسلط بوده است. مانی تنها اندیشمندی است که تحت تأثیر مسیحیت تحریف شده، به جدایی دین و سیاست اعتقاد داشت. البته اندیشه های مانی هرگز جنبه عملی نیافت و مورد اقبال وسیع قرار نگرفت.
درس ملموس تری که از سقوط مصدق در ارتباط با دین زدایی وی می توان گرفت این که وی دین داران ـ که ولی نعمت روی کارآمدن و ابقای او بودند ـ را در دولت خویش به کار نگرفت و به جای آن روشنفکران غیر متعهد را به کار گماشت؛ روشنفکرانی که برخلاف ملی گرا بودن برخی از آنان در نام، سر بر آستان دول غربی خصوصا شوروی و آمریکا داشتند. مصدق می پنداشت که دین فقط برای روی کارآمدن و ابقای وی اثرگذار بوده است و در روند عادی امور نباید آن را دخالت داد.
امروز نیز هشدار برای دولت اعتدال آن است که برخی در دولت، دین داران و دلسوزان انقلاب را به بهانه هایی مانند میانه روی و اتهام افراط، کناری نهاده و در عوض نیروهایی مرموز، مسأله دار و مذبذب که در فتنه 88 از خاطیان یا ساکتان بوده اند را به عرصه آورده اند. این هشدار در وزارت علوم بیش از همه جا نگرانیها را برانگیخته است.
بزرگان و دلسوزان داخل دولت، بی تردید درس های بزرگ تاریخی به خصوص از مصدق پیش رو دارند که بی توجهی به آن نتایج معلوم و ناگواری را به همراه دارد.
منبع:جهان نیوز
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.