تلخیهای بنیاد رودکی، کانون کارگردان و تئاتر بیچاره
خبرگزاری تسنیم: دو هنرمند تئاتر نوشتند:«مگر فراموش کردهاید همین پارسال بود که یک نئو آتراکسیون به صحنه آمد؟ "ترانههای محلی".از نوستالژی موسیقیهای فیلم استفاده میکردند. اسمش هم گذاشته بودند "موسیقی ـ نمایش". آن زمان چرا سکوت کردید؟»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در چند هفته اخیر بحث مدیریت بهرام جمالی در بنیاد رودکی و رضا سعیدیپور در تالار وحدت به مسئلهای مهم در عرصه تئاتر تبدیل شده است، مسئلهای که برخی حل شدن آن را نجات بخش تئاتر در سالی که وزیر ارشاد آن را سال تئاتر نامیده است، میدانند.
واکنشهای مختلفی نسبت به حاشیههای مدیریتی در بنیاد رودکی صورت گرفته است، بنیادی که هنوز وظایفش شناخته نشده، این روزها باعث ناآرامی خانواده تئاتر و موسیقی شده است. ناآرامی که به زعم بسیاری از هنرمندان ادامه تضعیف امور هنری است. در این میان هم جمالی و سعدیپور پاسخی ارائه ندادهاند و تنها از روشنگری صحبت میکنند که برخی آن را به مسئله استعفا و یا برکناری جمالی و سعدیپور نسبت میدهند. در همین راستا هم نوشآبادی، سخنگوی وزارت ارشاد روز گذشته اعلام کرد که که استعفایی در کار نیست، اما او نگفت که آیا قرار است جمالی و سعدیپور از سمت خود برکنار شوند یا نه و این ابهام همچنان باقی مانده است.
حاشیههای مدیران بنیاد رودکی هر روز گستردهتر میشود و گستره آن در بخشهای مختلف تئاتر ادامه دارد، گسترهای که فضا را برای برخی صحبتها باز کرده است، صحبتهایی که شاید تا پیش از این تنها به عنوان حرفهای درگوشی از آن یاد میشد حالا تبدیل به حرفهای رسانهای شده، عدهای این اتفاق را حاصل مثلث اجرایی مرادخانی، جمالی و سعدیپور میدانند، اما باید دید نتیجه این همه حاشیه به نفع تئاتر هست؟ آغاز این اتفاقات از بیانیه کانون کارگردانان نسبت به اجرای یک نمایش و تشبیه تالار وحدت به سالن عروسی بود. پایانش هم همان طور که طی هفتههای گذشته دیده شده گویا هنوز مشخص نیست و هر روز قرار است حرفی تازه در رابطه با حواشی خاص تئاتر زده شود.
غلامحسین دولتآبادی و آراز بارسقیان در یادداشتی به انتقاد از کانون کارگردانان تئاتر، مدیریت بنیاد رودکی و اتفاقات اخیر تئاتر پرداختهاند و آن را حاصل سیاستهای غلطی میدانند که مقصر اصلی آن برخی هنرمندان با همکاری برخی مدیران هستند. در ادامه این یادداشت را که با لحنی صریح نوشته شده است را بدون هیچ دخل و تصرفی میخوانید. واضح است انتشار این متن توسط خبرگزاری تسنیم، به معنای تایید یا رد همه مواضع مطرح شده در این نوشتار نیست:
پینوشتی بر بیانیهی کانون کارگردانان به مناسبت اجرای نمایش عاشقانههای ناآرام
کانون کارگردانان خانهی تئاتر دوشنبه اول تیرماه 1394 بیانیهای علیهی نمایش عاشقانههای ناآرام و بنیاد رودکی و مدیریت فرهنگی تئاتر منتشر کرد که با توجه به ترکیب اعضای هئیت مدیرهی این کانون تعجب بسیاری را برانگیخت. در این بیانیه به مطالبی اشاره شده است که بخش عمدهای از اعضای هئیت مدیرهی کانون کارگردانان سالها خود به دنبال آن بودند اما امروز با جعل حرفهای مخالفین خود، حرفهای آنها را به نام خود ثبت کردهاند تا از آن سودی مضاعف ببرند. در واقع فراری رو به جلو. اما رنگ عوض کردن برخی از اعضای کانون کارگردانان حرفهای پیشین و رفتار امروز آنان را در تناقض غریبی قرار میدهد.
برخی از امضا کنندگان بیانهی مذکور، اگر شما مطلب ما را در حمایت از اجرا کنندگان نمایش عاشقانههای ناآرام، مدیریت بنیاد رودکی و مدیریت فرهنگی تئاتر تلقی کنید، سخت در اشتباه هستید. اگر مطلب ما را بخواهید علیهی خانهی تئاتر تلقی کنید باز سخت در اشتباه هستید. اگر مطلب ما را بخواهید علیهی تمامی اعضای هئیت مدیرهی کانون کارگردانان تلقی کنید باز هم سخت در اشتباه هستید. این مطلب در مذمت کسانی است که خود از به وجود آوردنگان فاجعهای هستند که از آن دم میزنند و حالا امروز در صف اول معترضین به این شرایط هستند.
برخی از امضا کنندگان بیانهی مذکور، مگر همین چند سال پیش نبود که استاد بهزاد فراهانی به عنوان رئیس کانون بازیگران خانهی تئاتر بیانیهای شفاف، دقیق و بسیار صادقانه علیهی حضور بدون پشتوانهی بازیگران سینما در تئاتر منتشر کرد؟ آن روز چه کسانی به آن بیانیه تاختند؟ چه کسانی بر علیهی این بیانیه هجمه راه انداختند، به "لحن" آن ایراد گرفتند و به عمد سعی کردند از آن برداشت سوء کنند؟
چه کسانی بودند که پای چهرههای به اصطلاح مشهور سینمایی را به تئاتر باز کردند؟ سوابق و بروشورها موجود است. آن روزها چرا اعتراض نمیکردید؟ آن روزی که کارگردان تئاتر به کمین مینشست تا ببیند کدام بازیگر در فلان سریال عید نوروز بازی میکند تا بعد از عید با او قرارداد تئاتر ببندد و پول هنگفتی به جیب بزند، چرا سکوت کردید؟ کافی است به سابقهی حضور ستارگان سینما در این چند سال اخیر نگاهی انداخت آن وقت مشخص میشود بیشترین حضور ستارگان سینما در کارهای چه طیف از کارگردانان بوده است.
این وسط نمایش عاشقانههای ناآرام کمترین تقصیر را دارد چون خودتان بودید که یا این فاجعه را رقم زدید یا در مقابلش سکوت اختیار کردید.
برخی از امضا کنندگان بیانهی مذکور، مگر فراموش کردهاید همین پارسال بود که یک نئو آتراکسیون به صحنه آمد؟ "ترانههای محلی". آنجا هم همین بود. از نوستالژی موسیقیهای فیلم استفاده میکردند. اسمش هم گذاشته بودند "موسیقی ـ نمایش". آن زمان چرا سکوت کردید؟ کارگردان نمایش عاشقانههای ناآرام، نه سابقهای در تئاتر دارد و نه ادعایی، امروز میآید فردا میرود چون این شما هستید که بستر را برایش آماده کردهاید. امروز اوست و فردا یکی دیگر، و فردا یکی دیگر.
برخی از امضا کنندگان بیانهی مذکور، چه کسانی بودند که با صدای رسا فریاد میزدند تئاتر باید خرج خودش را در بیاورد؟ روی پای خودش بیستد؟ مگر همین چندی پیش یکی از شماها از سالنهای خصوصی تئاتر تمجید نکرد و تهران را یک "پاریس کوچولو" قلمداد نکرد؟ مگر تئوریسین تئاتر خصوصیتان مخالف ردیف اول قرداد تیپ نبود؟ میدانید اگر امروز قرارداد تیپ بود و درست اجرا میشد آن بازیگر سینما بدون سابقهی تئاتر پایینترین میزان دستمزد را میگرفت و دیگر یا هیچوقت سراغ تئاتر نمیآمد و یا درست سراغش میآمد؟
دوستان عزیز بیخود به خانهی تئاتر حمله نکنید، دستتان رو است، هدفتان مشخص. خانهی تئاتر سالها برای قراردادهای تیپ جنگید اما چه کسی بود که بیشترین پافشاری را برای الغای آن کرد؟ لطفاً کمی صداقت داشته باشید؛ به دنبال متهم در میان خود بگردید؛ به دنبال به وجود آورندگان فاجعه.
برخی از امضا کنندگان بیانهی مذکور، شما حرف از "اندیشگی در تئاتر" و "هویت اندیشمندانه" میزنید؟ چرا وقتی دوستانتان کمیک استریپ روی صحنه میبردند سکوت کردید؟ آن موقع چرا وا اجتماعها و وا تاریخها سر نمیدادید؟ چه کسی است که نداند این شما بودید که در آن گروه منتسب به "ده" هویت اجتماعی و تاریخی و سیاسی و فردی انسان معاصر ایرانی را زدودید؟ مگر این شما نبودید که با دستکاری در متون خارجی، به نام ایدهی کارگردانی، تئاتر را عقیم و ابتر و بیهویت کردید؟ تئاتر را از تئاتر خالی کردید؟ آب هندوانهایش کردید؟ نئو آتراکسیون راه انداختید؟ مگر این شماها نیستید که در دانشگاه دانشجویان را هدایت میکنید که هملت را در یک "قوطی کبریت" و آنتیگونه را در "یخچال" و چخوفها را در "آشپزخانه" اجرا کنند؟ شما هویت نویسندگان ایرانی که هیچ، هویت نویسندگان خارجی را هم با واژهی کجتاب "ایدهی کارگردانی" زدودهاید.
برخی از امضا کنندگان بیانهی مذکور، مگر این شماها نیستید که از بازیگران جوان پول هنگفتی میگیرد تا در نمایشهای شما بازی کنند؟ آن وقت شما به بلیت "صدهزار تومانی" اعتراض میکنید و آن رقمی "عجیب و باورنکردنی" مینامید؟ عجیب و باورنکردنی آن است که کارگردانی از چهل نفر، نفری n تومان پول بگیرد و بابت تمرینات هم پولی سر دستی بگیرد و به نام هنر و "آرت" شیره و جانشان را بکشد و در ماه مبارک رمضان و گرمای تابستان از ساعت پنجونیم تا دوازده شب در دو سانس صدوهشتاد دقیقهای روی صحنه نگهشان دارد. شما در مقابل این رفتار غیرانسانی سکوت میکنید و بیانیه صادر نمیکنید؟ آری اعتراض فقط برای غریبههاست. نگران آن بلیت صدهزار تومانی نباشید، آن کسی که میآید پولش را هم دارد. این فاجعهای است که خودتان رقم زدهاید. به زودی دیگرانی هم که از شماها نیستند از راه خواهند رسید و عاشقانههای ناآرام دیگری هم روی صحنه خواهند برد و خواب شما بیشتر آشفته میکنند.
و اما حرف آخر با برخی از امضا کنندگان بیانهی مذکور، یکی از مهمترین آتشافروزان جهنم امروز تئاتر خودتان هستید. شما در آن سهیم هستید. با هیچ بیانیه و مصاحبه و یادداشتی نمیتوانید خودتان را مبرا کنید. چرا که شما خودتان بر طبل تئاتر غیر دولتی کوبیدید، سعی کردید پای پول تئاتر دولتی را قطع کنید. شما و دوستانتان خود ستارهها را به صحنه آوردید. شما خود تئاتر اندیشمند و اجتماعی و تاریخی و سیاسی و فردی انسان معاصر ایرانی را حذف کردهاید.
آقایان و خانمها فرار رو به جلو نکنید. عاشقانههای ناآرام بسیاری در راه است و بیشک با بستری که شما فراهم کردهاید آیندهی تئاتر ایران عاشقانهای ناآرام خواهد بود. آن وقت حتی تئاتر نئو آتراکسیونی و آبهندوانهای خودتان هم دیگر خریدار نخواهند داشت. در جهنم شما همه چیز سوخته است. آن موقع است که شاید دستی از غیب بیرون آید و استعدادهایی باشند که شاید از خاکستر، گلهایی برویانند.
آری چشمهایی شما را میبینند و گوشهایی شما را میشنوند و کسانی هستند که هنوز این داستانها را بیاد آورند.
و من الله التوفیق
چهارم تیرماه 1394
انتهای پیام/