برد تیم ملی والیبال، «پایتخت ۴» و مذاکرات هسته‌ای؛ به دوران جدیدی پا گذاشته‌ایم

برد تیم ملی والیبال، «پایتخت 4» و مذاکرات هسته‌ای؛ به دوران جدیدی پا گذاشته‌ایم

خبرگزاری تسنیم: موفقیت‌های تیم ملی والیبال ایران، استقبال وسیع از «پایتخت ۴» و به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ایف سه اتفاقی هستند که سیروس مقدم، کارگردان مشهور سریال «پایتخت» آنها را نشانه‌های دوران جدید می‌داند.

خبرگزاری تسنیم:حمیدرضا بوالی

هنوز دو روز هم از پایان پخش مجموعه‌ای تلویزیونی به نام «پایتخت 4» نگذشته است که سیروس مقدم روی همان صندلی معروف همه گفتگوهای این چهارساله، زل می‌زند به خبرنگاران و از عدم حمایت مدیریت تلویزیون برای ساخت سری پنج «پایتخت» گلایه می‌کند و این یک نشانه است. از مدیریت عالی تمام این سالهای تلویزیون،فقط کسی می‌تواند به این صراحت گلایه کند که پشتوانه بزرگی دارد و دلش، آن‌چنانی به این پشتوانه خوش است که مدیریت ضرغامی یا سرافراز برایش تفاوتی نمی‌کند. مردم، مقدم و «پایتخت» را می‌خواهند و کدام مدیری جرات می‌کند که فعلا دست رد به سینه آنها بزند.

سیروس مقدم، نام آشنای تلویزیون در همه این سالها، حالا می‌تواند از لاک سکوت رسانه‌ای دوران گذشته‌اش خارج شود، با اعتماد به نفس به دوربین خبرنگاران زل بزند و از موفقیت بی‌نظیر پایتختش سخن بگوید.

میزان شلوغی دفتر قدیمی‌ساز سیروس مقدم در یکی از محلات گرانقمیت شمال شهر تهران، نشانه خوبی است برای اینکه، چگونه هر سال، میزان موفقیت، جذابیت و توجه رسانه‌ای به او تیمش افزایش پیدا کرده است و امسال  رقابت همه خبرگزاری‌های عمومی و همه روزنامه‌ها و مجلات سینمایی و غیرسینمایی برای گفتگو با مرد محبوب این روزهای تلویزیون، دیگر به اوج رسیده بود.و این دقیقا نشانه واضحی از اتفاقی است که برای ملودارم ساز دهه هفتاد و معناگراساز دهه هشتاد و حالا اجتماعی‌ساز ابتدای دهه نود افتاده است و او را به اوج محوبیت سازمانی رسانده است.

خبرنگاران بیرون صف کشیده بودند و سیروس مقدم آرام و آرام چایش را هم می‌زد و این داستانی است که 4 سال است در حال تکرار است.

تسنیم: آقای مقدم «پایتخت» و استقبال از «پایتخت» یک نشانه بزرگ است برای اینکه شاید ما وارد دوران دیگری در حیات اجتماعی و فرهنگی ایران شده ایم. حتما از بازخورهای «پایتخت» زیاد شنیده‌اید، اما نمی‌دانم بهاین هم توجه کرده‌اید که به مدت یک ماه، هر شب ساعت 10 آدم‌هایی با کیلومترها فاصله عقیدتی، سیاسی و ایدئولوژیک، کنار هم می‌نشستند پای یک مجموعه که از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد و همه هم راضی از پای آن بلند می‌شدند، با واکنش‌های یکسان.
اگر این ماجرا را کنار مجموعه‌ای دیگر از اتفاقات بگذاریم شاید به این امیدوارتر شویم که دوران توافق برسر اشتراکات و پایان توهم خط کشی‌های بیهوده برای جامعه ایران فرا رسیده است

همه ما در این مملکت بودیم و حوادث تاریخی و رویدادهای زیادی را یا نظاره کردیم، یا در آن دخیل بودیم و یا شنیدیم و خواندیم. اما واقعیت این است که اتفاقات سال جدید و چند ماه اخیر اتفاقات تازه‌ای است. حداقلش این است که روی چند ایده که به عنوان یک اصل برای همه ما نهادینه شده بود، خط بطلان بزرگی کشیده شده است. اول اصل، اینکه ایرانی ها فرد گرا هستند و خودخواهی های فردی دارند و همین فردگرایی آنها باعث می شود در کارهای جمعی موفق نباشند و به همین دلیل نمی توانند یک حزب یا یک تیم خوب تشکیل بدهند .اتفاقی که در این چند ماه رخ داد و باطل بودن این گزاره را نشان داد، موفقیت‌های ویژه تیم ملی والیبال ایران بود. چند جوان که تا یکسال پیش اسمشان را هم نمی دانستیم آمدند و مقابل‌ قوی ترین قدرت های والیبال جهان، با پشتوانه عظیم مالی و تاریخی، امکانات ورزشی و هزاران ابزار دیگر ایستادند و شکستشان دادند.خب این اتفاق کوچکی نبود.

مسئله دیگر که برای ما نهادینه کرده بودند این بود که به دلیل تفاوت قومیت، تنوع اقلیم، جغرافیا و قومیت ها وحدت و همدل کردن این وطن و کنار هم نشاندن این قومیت های مختلف نشدنی است و حتما باید یا به جدا شدن بخش هایی از سرزمین به عنوان بخش مستقل تن داد و یا اینکه فکرهای دیگری کرد مثل اینکه ایالت بشوند و یا اینکه به زور زیر چتر یک دولت ملی قرار بگیرند و اینجا اتفاق «پایتخت» رخ داد یکی از کارهایی که «پایتخت» به عنوان یک ابزار فرهنگی انجام داد، این بود که نشان داد در این تنوع قومیت ها، الزامی برای عدم وحدت وجود ندارد و خلاف این فرضیه غلط را که داشت نهادینه می شد به اثبات رساند. «پایتخت» باعث شد که به قول شما، سر یک ساعت مشخص هوطنان بلوچ، کرد، آبادانی، عرب، مازنی، گیلک، آذری زبان و... پای یک محصول فرهنگی بنشینند و ارتباط مشترک برقرار بکنند و به یک میزان لذت ببرند و بازخورد هم می دهند. این نشان می دهد اگر درست کار کنیم می توانیم این تنوع قومیت ها و خرده فرهنگ ها را حول مسائل مشترکی که داریم متحد کنیم. ما در «پایتخت 2 » با گنبد و گلدسته این کار را کردیم و گفتیم جنوب که می رویم فرهنگ، رنگ پوست، زبان، پوشش و همه ظاهریات آنجا با ما فرق دارد اما وقتی یک گلدسته مسجد بنا می شود همه حول دین و ملیتشان متحد می شوند و یک نماز می خوانند. در «پایتخت 3 » آمدیم و با ورزش کشتی اینکار را کردیم و در «پایتخت 4» آمدیم و با خواسته های منطقی یک خانواده این وحدت را نشان دادیم. در بازدیدکننده های ما در شیرگاه همانقدر که از بندرعباس پیش ما «پایتختی ها» آمده بودند از سوئد بچه ای خانواده اش را وادار کرده بود بلیط بگیرند و به ایران بیایند تا به شیرگاه آمده و ما را پیدا کنند به همان نسبت دوستان و عزیزان کرد، ترک زبان و... علاقه نشان می دادند. این نشان می دهد که پایتخت یک نمونه فرهنگی است که می تواند به همگرایی قومیت های مختلف کمک کند.

تسنیم: اشاره کردم که من حتی به فراتر از این هم فکر می‌کنم، به اینکه حتی در درون یک قومیت هم آدم‌هایی باایدئولوژی‌های و علایق و تعلقات سیاسی و مذهبی مختلف؛ هم حول محور «پایتخت» گرد هم آمدند

بله. مسئله ای که تا امروز به ما گفته شده بود این بود که تنوع ایدئولوژی و آرا و عقاید گاها متضاد، برداشت مختلف آدم ها از سیاست، دین ،اجتماع، جامعه و حزب، یا آرای مختلف راجع به پدیده هایی مانند بحث هسته ای و ...در جامعه به حد وحشتناکی وجود دارد که قابل‌حل و رسیدن به نقطه اشتراک هم نیست. اما اینجا ثابت شد که اگر برای نیاز روحی مشترک آدم ها اهدافی تعیین بشود و بعد برای رسیدن به آن اهداف، گام‌های درستی برداشته شود، بدون شک با وجود همه این اختلافات، منجر به یک نشاط اجتماعی فراگیر می شود و این کاری بود که «پایتخت» انجام داد. نمونه‌های دیگر آن هم البته وجود دارد. امروز فارغ از این اختلافات می بینیم که از بحث هسته ای همانقدر که یک جناح نشاط پیدا می کند جناح مقابلش هم نشاط پیدا می کند البته جنس این نشاط ها با یکدیگر فرق دارد.

این بار در «پایتخت 4» اتفاق جالب‌تری هم رخ داده بود. دوستانی که منتقد درجه یک ما بودند دیگر نمی گویند که پایتخت توهین به یک قومیت است بلکه می گویند اگر پایتخت در عید پخش می شد بهتر بود. اینها نشانه های خیلی خوبی است. من امیدوارم حواسمان جمع باشد که ما به عنوان کسانی که داریم آلارم های فرهنگی می زنیم، وهمینطور دوستانی که سیاسی هستند و قدرت سیاسی و مذهبی را در دست دارند آگاهانه اجازه ندهند که این همدلی و نشاطی که در جامعه به وجود آمده است با شیطنت، غرض ورزی و سیخونک زدنی هایی که از آنور آب به ما زده می شود دوباره به شکاف منجر شود. ما در «پایتخت» و هرکس در عرصه خودش بگذارد این همدلی اتفاق بیافتد، چرا که این این نشاط در جامعه ضروری است. تفاوتی ندارد که این لبخند روی لب یک بلوچ باشد یا کرد یا روی لب یک اهل تسنن بیاید یا روی لب یک هموطن مسیحی یا شیعی، این را نباید نقطه ضعف تلقی کنیم که اگر این لبخند هم روی لب ما و هم روی لب یک فرد از موقعیت مقابل ما آمد چون دین و ایدئولوژی ما یکی نیست پس حتما «پایتخت» یک اشکال دارد. بلکه باید از این فرصت استفاده کرده و این نشاط را حفظ کنیم.

تسنیم: و البته نکته مهمی که وجود دارد این است که پایتخت این کار را می کند و در عین حال خنثی هم نیست. ما به راحتی می توانیم یک محصول خنثی بسازیم که هیچ حرفی نزند و همه هم خوششان بیاید. اما پایتخت کلی حرف دارد و به نظر من یکی از سریال های با بارمعنایی انبوه تلویزیون است که به شدت هم در مواعی آرمانی می‌شود و سفت و سخت هم پای حرفش می‌ایستد. این تجربه جدیدی برای ما است که ما می توانیم حرفمان را بزنیم، کوتاه نیاییم اما باز همه پای آن بنشینند.

ما  باید تصوراتمان را از یک اثر دینی تصحیح کنیم. چرا ما وقتی می گوییم یک اثری دینی، باید حتما در آن نماز، روزه، خمس یا زکات نشان داده شود. یک سریال می تواند این ها را نداشته باشد اما یک اثر دینی خالص و ناب باشد. پایتخت یکی از رسالت هایی که به‌نظرم  به خوبی از پسش بر آمد این بود که بهترین آموزه های دینی و اخلاقی را به طور غیر مستقیم در جامعه نشان داد. از جمله آنها احترام کوچکتر به بزرگتر، تفکیک حلال و حرام، نداشتن غرور بیجا، نگاه ناپاک نداشتن، محرم و نامحرم. همه این‌ها هست، اما با آن تعاریفی دگماتیستی که ما داریم چون صحنه نماز و صراحت روزه ندارد پس دینی و اخلاقی نیست، اما «پایتخت» به واقع نشان داد یک سریال می تواند بدمن یا شر نداشته باشد اما جذاب باشد، می تواند در آن صراحتا صحنه نماز و روزه نباشد اما پر از آموزه های اخلاقی و دینی باشد که با آن بزرگ شدیم.

تسنیم: فرمول این فرآیند چیست؟ اینکه کاری آرمانگرا از آب دربیاید اما بیرون نزند. اینکه مثل «پایتخت» درباره محرم ونامحرم حرف بزند، اما به ورطه حوصله سر بردن نیفتد. تجربه‌های ما خیلی کم است در این عرصه . برخی معتقدند این بستگی به سازندگان کار دارد یعنی مولفی که به این آرمان ها اعتقادی نداشته باشند نمی تواند یک کار آرمانی در بیاورد و در مقابل  یک سری معتقدند اگر ظرافت های هنری و سینمایی را رعایت کنیم حتی اگر اعتقادی هم نداشته باشیم کار خوب در می آید. در جمهوری اسلامی این مسئله هنر دینی، فکر می‌کنم برای همیشه داغ باشد. شما چه فکر می‌کنید؟

من فکر می‌کنم ما اساسا باید عینک های‌مان را عوض بکنیم. آن عینکی را که زدیم و می گوییم اگر آن هنرمندی که مانند ما لباس پوشید، راه رفت، مانند ما خوابید یا سوار ماشین شد خودی و متعهد است اما اگر مثل ما لباس نپوشد، غذا نخورد، ریش نگذاشت و سوار ماشین نشد پس مانند ما مسلمان نیست. این اشتباه است و به نظرم باید جنس این حرکت را تغییر بدهیم. هنرمندان این جامعه در آمریکا یا اسرائیل بزرگ نشده اند، همه بچه‌های این سرزمین‌اند. من آبادان متولد شدم و از وقتی یادم است یکی در گوش من اذان گفته است، مادربزرگم جلوی من سجاده اش را پهن کرده و نماز خوانده است یا از وقتی یادم است به من گفته اند دروغ چیز بدی است. این ها را ما یاد گرفتیم و نمی توانیم در سریال هایمان غیر از این رفتار کنیم. حالا اگر شبیه تو نیستم، ظاهرم با تو فرق دارد یا مدلی که تو حرف می زنی حرف نمی زنم و عینکم دودی است همه این پشتوانه ها را به خاطر ظاهر من زیرپا نگذار. اگر این را بپذیریم قطعا این را می پذیریم که همه هنرمندان انسان های متعهدی هستند که حالا برخی کمتر و برخی هم بیشتراینگونه هستند. هنرمند لاقید را مردم اصلا نمی پذیرند و آثارشان را هم نمی پذیرند.

در همین «پایتخت» اگر یک هنرمند طاغوتی آورده شود ممکن است از سر کنجکاوی ببینند اما هیچ وقت به او اجابت نمی کنند بلکه به شخصی اجابت می کنند که مانند خودشان است، به خانواده پایتخت اجابت می کنند. یعنی اگر به خانم های جامعه ما بگویند بین «هما» و یک خانم لس آنجلسی یکی را انتخاب کن محال است که آن شخص لس آنجلسی را انتخاب کند. آنها هما و نرگس را الگوی خود می کنند چون از جنس خودشان است. ممکن است از روی کنجکاوی آن را هم ببینند اما وقتی به مرحله انتخاب برای ایدئولوژی برسند قطعا کسی را انتخاب می کنند که متناسب با تربیت و فرهنگ خودشان باشند مگر کسانی که از این نظام و فرهنگ بریده باشند که دیگر ما اصلا با انها کاری هم نداریم و انها تلویزیون هم نگاه نمی کنند.

تسنیم: راجع به دوره‌های مختلف سریال سازی‌تان زیاد با هم صحبت کردیم. از دوران ساخت ملودارم‌های تراژیک، تا سریال‌ماوراءالطبیعه تا دورانی که از «پایتخت» شروع شد و ادامه دارد.دورانی که روایت قصه‌های عادی مردم عادی و معمولی، این قهرمانان دوران جدید لقب گرفته است. شما معمولا بیشتر از چند سال در یک قالب نمانده‌اید. این مسیر جدیدتان همچنان ادامه دارد. شنیده‌ام که چند مورد کارهای دفاع مقدسی یا تاریخی  هم در ذهن دارید

من اگر به سراغ آثار دفاع مقدس یا کارهای تاریخی بروم هم باز از زاویه جامعه و مردم شناسی به سراغش خواهم رفت. شما مطمئن باشید سیروس مقدم اگر زمانی یک کار تاریخی در صدر اسلام بسازد حرف هایی را در آن می زند که در آن دردهای مردم امروز وجود داشته باشد. این همان کاری است که داوود میرباقری در کارهای تاریخی خود می کند. شما وقتی امام علی را می بنید احساس می کنید مسائل امروز بیان می شود و تنها نوع لباسشان فرق دارد، خوارج انگار همین الان در کنار ما زندگی می کنند. بنابراین شما مطمئن باشید این زاویه رویکرد بنده به مردم، به تصویرکشیدن مشکلات و معضلات جامعه و طرح آنها با زبان هنری چیزی است که برای من انتها ندارد چون غیر از این بلد نیستم. این کوچه آنقدر دراز است که حالاحالا تمام نمی شود و آنقدر این مردم مشکل دارند که هرکدامش می تواند سوژه یک سریال صد قسمتی بشود.

 

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران