اتهامات تمام‌نشدنی هاشمی رفسنجانی


اتهامات تمام‌نشدنی هاشمی رفسنجانی

خبرگزاری تسنیم: چه آقای هاشمی بخواهد و چه نخواهد، تغییرات بسیار زیاد ایشان بر هیچ‌کس پوشیده نیست. این یک امر طبیعی است که فردی طی این سی و اندی سال و حتی قبل آن تغییرات جدی درافکار و اعتقادات خود ملاحظه کند.

به گزارش گروه "رسانه‌ها" خبرگزاری تسنیم، افول آقای هاشمی از همان اواخر دوران ریاست جمهوری‌اش شکل گرفت. در آن سال‌ها، نام هاشمی‌رفسنجانی و انتقاد از وی به تابویی تبدیل شده بود که شکستن آن هزینه‌های سنگینی را به دنبال داشت. او مرد اول آن روزها عرصه سیاسی و اقتصادی کشور بود. هر روز که پایان دوران ریاست جمهوری نزدیک‌تر می‌شد، جایگاهش نیز متزلزل‌تر از گذشته می‌شد. چپ‌ها او را نماینده اقتصاد لیبرال می‌دانستند که فاصله طبقاتی وحشتناکی در میان طبقات جامعه ایجاد کرده و در کنار آن خفقان سیاسی را گسترش داده است. چپ‌هایی که اصلاح‌طلب شدند او را نماد خودکامگی نامیدند و چنان کردند که عالیجناب سرخ‌پوش و مسئول افتضاح قتل‌های زنجیره‌ای نامش نهادند. نام او نیز در لیست سیاه اتحادیه اروپا در ماجرای ترور در هتل میکونوس قرار گرفت.


از این دوران بود که تغییرات شروع شد. نزدیکی اصلاح‌طلبان و نماینده گفتمان تجدیدنظرطلب در ایران به هاشمی‌رفسنجانی جریانی دو‌سویه بود. دلواپس دیروز و نماینده سرکوب آزادی، صفحه شطرنج بازی سیاسی را عوض کرد. اصلاح‌طلبان در دوران زعامت در مجلس و ریاست جمهوری که حتی اصلاحات واقعی را تاب نیاوردند و قصد داشتند سریع و در آنی، سر نظام (ولایت) را قطع کنند، چنان آب را گل‌آلود کردند که تنها یک بازیگر قهار سیاست می‌توانست از آن ماهی بگیرد. هاشمی ماهی خود را از این آب گرفت.


به مرور هاشمی‌رفسنجانی نماینده اصلاحات شد. وی نماینده و محور گروهی شد که او را پیش از این بر نمی‌تابیدند. مطالبات اصلاح‌طلبان از کانال هاشمی می‌گذشت. او پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان را به طرز ناباورانه‌ای به سوی خود جلب کرد و دیگر هاشمی کف مطالبات نبود، سقف مطالبات بود. پدر معنوی اصلاح‌طلبان. در دنیای سیاست نمی‌شود در‌پی سکون سیاست‌ها بود. در ایرانی که تغییرات سیاسی فصلی شده در بر لنگه‌های متفاوت می‌چرخد.


هاشمی‌رفسنجانی در حوادث پس از انتخابات 88، مدافع کسانی شد که ریشه و بن نظام را نشانه رفته بودند. در نامه بدون سلام معروف، نشان داد می‌تواند تکیه‌گاه محکمی برای اصلاح‌طلبان باشد. در آخرین نماز جمعه خود به عنوان خطیب، وکیل مدافع اخلال‌گران شد و این تریبون را واگذار کرد و رفت. تریبونی که روزگاری هاشمی‌رفسنجانی در آن از نظام و نهادهایش و سیاست‌هایش دفاع می‌کرد.


تا زمانی که قصد دوباره آمدن کرد، چند سال گذشت و سال 92 بازگشت دوباره وی به بزنگاه‌های حساس و پرچالش انتخاباتی شد. آمدن خود را مطالبه عمومی عنوان کرد و گفت برای انجام تکلیف آمده است. اما کهولت سن مانعی بود که نه به شورای نگهبان ربط داشت و نه به قوانین برآمده از دستگاه‌های قانون گذار. قانون برای همه بود. با کنار رفتن از عرصه مبارزات انتخاباتی، محمدرضا عارف نیز با دلخوری کناره گرفت تا بر روی حسن روحانی ائتلاف شود. ائتلاف نتیجه داد و روحانی بر تخت نشست. اما سایه سنگین هاشمی بر دولت به وضوح نمایان بوده و هست.


در همین دوران، برای شرکت در آزمون ریاست مجلس خبرگان، شرکت کرد اما نتوانست نظر دیگر خبرگان را جلب کند. از سوی دیگر، پرونده فرزندش، مهدی، به جریان افتاد و محکوم شد و روانه زندان خواهد گشت. هاشمی‌رفسنجانی اما نه اتهامات را قبول داشت و نه حکم را قبول کرد. با اظهاراتی سعی کرد آن را به بازی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی با فرزندش نسبت دهد اما حجم پرونده آنچنان سنگین بود که وکلای زبده وی نیز توان دفاع نداشتند چه برسد که مصلحت نظام بخواهد کاری پیش ببرد. موضوع عفو رهبری را نیز به میان کشید که خود هاشمی گفته نمی‌خواسته از اعتبار رهبری در این جریان استفاده کند چراکه ممکن است مورد سوء‌استفاده بدخواهان قرار گیرد.


پس از این قضایا هاشمی پاپس کشیدنی نیست و می‌خواهد خود را همچنان خرج کند. او دولت روحانی را دولت خود می‌داند و به آن و دستاوردهایش افتخار می‌کند. توافق هسته‌ای را یکی از آرزوهایش می‌دانسته که برآورده شد. از شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا لذت می‌برد. به شورای نگهبان و نهادهای امنیتی و قضایی و نظارتی راحت‌تر می‌تازد. به طور مشخصی بعد از آنکه مهدی هاشمی با حکم محکومیت و زندان روبه رو شد، دلخور است و این دلخوری در صریح‌تر شدن لهجه او خود را به خوبی نشان داده است.


***


بیست و چهارم خرداد همین امسال مصاحبه‌ای با آقای هاشمی منتشر شد که شاید مهم‌ترین جمله‌اش که البته تیتر برخی روزنامه‌ها هم شد، این بود: «اگر می‌بینید بعضی‌ها که قبلاً با من موافق نبودند و حالا همراه شده‌اند، من عوض نشده‌ام، بلکه آنها عوض شدند.»


اما همین جمله، حتی نقد موافقان و علاقه‌مندان به وی را هم برانگیخت. آنجا که صادق زیباکلام معتقد بود «به نظر من آقای هاشمی‌رفسنجانی 50 درصد درست می‌گوید. واقع مطلب این است که خیلی از کسانی که قبلا از ایشان انتقاد می‌کردند متوجه شده‌اند که اشتباه می‌کردند و از این بابت آقای هاشمی‌رفسنجانی درست می‌گوید. اما آقای هاشمی‌رفسنجانی هم دچار تغییر و تحول شده و متوجه شده است که دموکراسی و آزادی‌خواهی و حقوق بشر و انتخابات آزاد و حاکمیت قانون مهم است.»


یکی هم نبود که از همین علاقه‌مندان به آیت‌ا... بپرسد، ایشان قبلا اعتقادی به دموکراسی و حقوق بشر و قانون نداشت.


البته جمله نه چندان واقعی آقای هاشمی یک معنی دیگر هم داشت. اینکه منتقدان و حتی مخالفان ایشان هم به خاطر تغییر، از ایشان فاصله گرفته‌اند و دیگر با ایشان همراه نیستند.


جمله‌ای که به راحتی می‌توان از نیمه اول جمله ایشان استنباط کرد.


اما به هرحال چه آقای هاشمی بخواهد و چه نخواهد، تغییرات بسیار زیاد ایشان بر هیچ‌کس پوشیده نیست. این یک امر طبیعی است که فردی طی این سی و اندی سال و حتی قبل آن تغییرات جدی درافکار و اعتقادات خود ملاحظه کند. اما انکار آن چندان هوشمندانه و منطقی نیست.


فقط کافی است آقای هاشمی برای مصداق‌یابی، سری به کتاب خاطرات خود بزند و مثلا نظرات خود را درخصوص مباحثی چون حجاب، ماهواره، امریکا، جریان مقاومت، نظام اسلامی، نهادهای انقلابی و... با سخنان امروز خود مقایسه کند.‌ آن‌وقت پی به تناقض و اختلافات 180 درجه‌ای خواهد برد.


اما همه این سطور بهانه‌ای بود برای آنکه به سخنان اخیر ایشان اشاره کنیم.


پس از روی کار آمدن دولت آقای روحانی که شاید بهترین اتفاق ممکن در طول سال‌های اخیر برای آقای هاشمی باشد، خیلی‌ها نقد و تخریب 8 سال پیش از دولت یازدهم را به جهت کینه و دلخوری ایشان از شخص رئیس ‌دولت قبل بدانند. اتفاقی که نه از مناظره 13 خرداد 88 که از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 شکل گرفت. به هرحال بازنده شدن نام بزرگی چون «آیت‌ا... اکبر هاشمی‌رفسنجانی بهرمانی» اتفاق کوچکی نبود. نه گفتن به شخصیتی که سمت‌های گوناگونی در تاریخ انقلاب داشته، قطعا طعم تلخی داشت. پس از آن هم این دوقطبی ادامه داشته و البته دارد.


اما ظاهرا اختلافات آقای هاشمی تنها به دولت قبل و شخصیتی چون احمدی‌نژاد خلاصه نمی‌شود. به قول قدیمی‌ها «این قصه سرِ دراز دارد» و آقای هاشمی از فرصت‌هایی که برای حرف زدن به دست می‌آورد، سعی می‌کند برخی شخصیت‌های حقیقی و حقوقی را هم مورد نوازش قرار دهد. به هرحال از هرکسی کینه‌ای به دل گرفته است و شاید جایی بهتر از تریبون‌های دولتی و غیردولتی برای تسویه حساب پیدا نمی‌کند.
پس از روی کار آمدن دولت روحانی، حالا ظاهرا عرصه برای اتهام‌زنی به نهادهای انقلابی برای آقای هاشمی فراهم شده است.


آقای هاشمی که طی دو سال اخیر با خاطرات محرمانه‌اش، حاشیه‌هایی را ایجاد کرده بود، حالا به شیوه‌ای جدید روی آورده است.

 

قوه‌قضائیه و پرونده جگرگوشه


یکی از نهادهایی که می‌توان به آن پرداخت و واکنش آقای هاشمی را بررسی کرد، قوه قضائیه است. جایی که از بدِ حادثه حکم به محکومیت آقازاده‌ای داده که جگرگوشه پدر تلقی می‌شود. آقازاده‌ای که جرائم مهمی چون ارتشاء و مسائل امنیتی در پرونده او ثبت شده است.


اما واکنش آقای هاشمی با پرونده پسرش چه بود؟ آیا در برابر قانون تمکین کرد و دادگاه و رای آن را پذیرفت؟ پاسخ منفی است. هرچند شاید برخی مدعی شوند که وی اعتراض رسمی نداشته، اما اظهارات آقای هاشمی مبنی بر اینکه «اینها بدون هیچ دلیلی تعداد زیادی اتهام درست کرده بودند» یا تشبیه پسر مجرمش به حضرت یوسف و بی‌گناه زندانی شدن وی، یا آن خاطره دیدار با مهدی و مطرح شدن اینکه «مهدی به من گفت که اینان می‌گویند دو راه داری، یا در چند خط از رهبری تقاضای عفو کن و یا باید این پرونده طولانی و چند هزار صفحه‌ای را ادامه دهی.» همه نشان از آن دارد که آقای هاشمی از قوه قضائیه شاکی است و توقع نداشته با پسر وی برخورد قانونی شود. نکته‌ای که با نص صریح قانون اساسی تناقض آشکار دارد. «تأمین‏ حقوق‏ همه‌جانبه‏ افراد از زن‏ و مرد و ایجاد امنیت‏ قضایی‏ عادلانه‏ برای‏ همه‏ و تساوی‏ عموم‏ در برابر قانون»
کاش در قضیه پرونده آقازاده آقای هاشمی، رفتار ایشان شبیه همان مردانی بود که در ابتدای انقلاب و پس از آن، وقتی قانون برای پسرانشان حکم می‌داد، نه تنها تن می‌دادند، که سفارش می‌کردند که نام پدر تاثیری در حکم پسر نداشته باشد.

 

دلگیری از شورای نگهبان


شاید بتوان تا حدودی به آقای هاشمی حق داد. حضور دقیقه نودی وی در ثبت‌نام برای انتخابات 92 شاید یک غافلگیری بزرگ بود. او می‌خواست یک‌بار دیگر خود را به رای مردم بگذارد. اما شورای نگهبان، به عنوان مرجع قانونی بررسی کاندیداها، صلاحیت وی را احراز نکرد.


همین امر هم سبب شد تا آقای هاشمی در سی‌و دومین اجلاس روسا و مدیران آموزش و پرورش کشور از خجالت شورای نگهبان هم دربیاید و با اتهام‌زنی به این نهاد قانونی و انقلابی، سیبل جدیدی را برای تخریب رونمایی کند.


«مردم ما وقتی همه چیز از طرف دولت، شورای نگهبان و نیروهای امنیتی فشار می‌آورد که از یک انتخاب درست از سوی آنها جلوگیری شود، متحول شدند. در آن زمان مردمی که فکر می‌شد مایوس و ناامید هستند ناگهان در یک لحظه در سراسر کشور یک زلزله‌ای برپا شد و جوانان خواست خود را بدون هزینه نشان دادند و این آنها را ترساند و حداقل تصمیم گرفتند که آن دروغی که می‌خواستند انجام دهند را نکنند.»


اینکه باتوم آیت‌ا... تا پایان عمر ایشان بر سر دولت‌های نهم و دهم بخورد، امر عجیبی نیست. اما این‌بار شورای نگهبان هم به واسطه همان عدم احراز صلاحیت، باید متهم به دروغ و تقلب شود!


فشار برای عدم انتخاب درست یعنی چه؟ شاید در جمله بعدی معنا شود. او طبق معمول با وام گرفتن از یک جمله رهبری مبنی بر حق‌الناس بودن رای مردم می‌گوید: «این جمله رهبر انقلاب یک نهیبی به برخی مسئولان زد و با اینکه توانستند در یک مرحله راه مردم را سد کنند ولی در مرحله بعد ناباورانه خواسته مردم به نتیجه رسید.»


سد شدن مرحله اول را باید در عدم صلاحیت آقای هاشمی معنا کرد.


آن نهاد امنیتی از نظر آقای هاشمی هم مشخص است. هرچند چون ایشان نامی نبرده، ما هم به آن اشاره نمی‌کنیم.

آیا خبرگان و مجلس هم بی‌نصیب نمی‌مانند


با این روندی که آقای هاشمی در پیش گرفته باید منتظر ماند تا عنقریب اتهاماتی هم به مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی وارد شود. به هر حال پس از رحلت آیت‌الله مهدی‌کنی و رای‌گیری برای انتخابات ریاست مجلس خبرگان، آقای هاشمی از نمایندگان مردم در این مجلس هم یک جواب محکم و بلند شنید: «نه»


حالا شاید وقت آن باشد که برخی‌ها برای اتهام‌زنی و تضعیف جایگاه خبرگان ملت وارد عمل شوند. مجلس شورای اسلامی هم که سنگر اصلی برخی اعتدالیون برای برنامه‌هایشان باشد.


پس خیلی عجیب نیست که در آینده‌ای نزدیک شاهد موج بعدی حملات به این دو نهاد قانونی باشیم.

 

خطر بزرگی که...


این مهم نیست که آقای هاشمی تصور می‌کند، عوض نشده است. مهم قضاوت همان «مردم»ی است که این روزها برای آقای هاشمی از هر زمان دیگری مهم‌تر شده‌اند!


آقای هاشمی پس از دولت اعتدال با اعتماد به نفس بیشتری در صحنه سیاست گام برمی‌دارد. کسی که به نقل از فرزندش دوست داشت همه مناصب سیاسی را کنار بگذارد، حالا برای حضور در انتخابات خبرگان اعلام آمادگی کرده است.


هاشمی می‌داند با جایگاهی که در میان پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان و حامیان دولت کسب کرده است به مجلس خبرگان بار دیگر راه خواهد یافت. او سید‌حسن خمینی را نیز فراخوانده تا بیاید. شاید بتواند صدای‌شان را بلندتر کنند در مجلسی که او خود را تنهاتر از گذشته احساس می‌کند می‌خواهد تعیین کننده‌تر شود. مجلسی که وظیفه انتخاب رهبری و نظارت بر وی را برعهده دارد. مجلسی که در سال‌های گذشته تقویت‌کننده نهاد ولایت فقیه در ایران بود. و اگر نقشه اصلاح‌طلبان برای مجلس خبرگان بگیرد، شاید اینگونه نباشد. تابوی مذاکره با آمریکا شکست، حال تابوهای داخلی در دستور کارند که اگر روزگاری در خیابان‌های پر آشوب و فتنه می‌شکست، در دالان خبرگان از گلوی برخی تابو‌شکنی شود. شاید اگر موقعیت را مناسب بدانند.


میراث هاشمی‌رفسنجانی در نظام جمهوری اسلامی با این گفتارها و کنش‌های کنونی چه نامی را می‌تواند یدک بکشد. کسی که از بانیان این نظام بود و به نیکی آگاه است که نهادهایش قوام‌بخش آنند، با سخنانی که بر زبان راند، ریشه آنها هدف قرار خواهد گرفت. در تاریخ معاصر ایران، هاشمی‌رفسنجانی یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های سیاسی بوده است. چه در دوران ظهور انقلاب، چه در دوران تثبیت نظام موثر بود. در حین اداره مجلس شورای اسلامی، جنگ را با دستور امام خمینی‌(ره) اداره کرد و 8 سال رئیس‌جمهورش شد. در همان حال که سردار سازندگی و امیرکبیرش خواندن، عنوان سرخ‌پوش را از اصلاح‌طلبان دریافت کرد. اما هیچ‌گاه با وجود حرف‌های سنگین و گزنده‌اش، از سوی نظام طرد نشد. به نیکی یاد شدن در تاریخ، هنر مردان بزرگ و آرزویی است که در دنیای سیاست به سختی می‌شود به آن دست یافت!

منبع: سیاست روز

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon