«ابوالعینک» به روایت «گلآقا»
یادنامه زندهیاد ابوالقاسم حالت با عنوان «یاد استاد» از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب میشود. این اثر روایتگر زندگی و شخصیت این طنزپرداز نامآشنا از زبان خود او و دوستانش است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یادنامه زندهیاد ابوالقاسم حالت با عنوان «یاد استاد» نوشته سیدعمادالدین قریشی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب میشود.
این اثر روایتی است از زبان این طنزپرداز و مترجم چیرهدست و دوستانش که در نهایت به معرفی یکی از چهرههای تأثیرگذار در ادبیات طنز معاصر میپردازد. کتاب از چند فصل تشکیل شده که شامل معرفی و زندگینامه مرحوم حالت در قالب بیوگرافی و اتوبیوگرافی است. در فصل دوم کتاب نیز نویسنده مروری دارد بر مطالب و یادداشتهایی که دیگر طنزپردازان مانند منوچهر احترامی، عمران صلاحی و دیگران درباره مرحوم حالت نوشتهاند. فصل سوم کتاب مروری است بر آثار این طنزپرداز و در نهایت کتاب با ارائه نمونه کارهایی از او به اتمام میرسد.
یکی از بخشهای خواندنی کتاب، اتوبیوگرافی حالت است که خود با بیانی شیوا و ساده و در عین حال جذاب، زندگیاش را روایت میکند. یکی از بخشهای جالب در این فصل از کتاب به ماجرای ازدواج او اختصاص دارد:
«آن وقتها در آبادان کار میکردم، خانمی بود که فال قهوه میگرفت. اسمش سونیا هارنشیبرگ بود. سونیا برای مردم فال قهوه میگرفت و معروف بود که پیشگوییهای او همه درست درمیآید. یک روز من و چند تا از دوستانم ـ که همه کارمند شرکت نفت بودیم ـ به سراغ سونیا رفتیم. او برای ما فال قهوه گرفت و به هرکدام چیزهایی گفت. نوبت به من که رسید، توی فنجان قهوهام دقیق شد و ضمن حرفهایی که به من زد گفت: «شما تا سه ماه دیگر ازدواج میکنی!» خیلی عجیب بود. من که به دشمن شمارة یک ازدواج معروف بودم و اصلاً قصد و تصمیم به ازدواج هم نداشتم، از این پیشگویی خندیدم و دوستانم هم خندیدند. این پیشگویی، از نظر من و دوستانم، بیشتر جنبة یک شوخی داشت. آخر چطور ممکن بود من، مردی که به «ضد ازدواج» معروف شده باشد، اینطور بهسرعت و ناگهان ـ آن هم تا سه ماه دیگر ـ طوق ازدواج را بر گردن بیندازم؟!
من و دوستانم به چند دلیل نمیتوانستیم این پیشگویی را قبول کنیم. اول از همه، نزدیکی به ماههای محرم و صفر بود. همه میدانستیم در ماه محرم کسی نمیتواند ازدواج کند (کسی به احترام این دو ماه ازدواج نمیکند). دلیل بعدی مخالفت قلبی من با ازدواج بود و دلیل مهمتر اینکه اصلاً دختری را برای ازدواج و زناشویی در نظر نگرفته بودم. آن روز گذشت و ماه محرم آمد. من، برای استفاده از چند روز تعطیلی که داشتم، راهی تهران شدم. از آبادان به تهران آمدم و در تهران بود که برای دیدن داییام به خانهاش رفتم. من مدتها بود که منزل داییام نرفته بودم و آن روز فرصتی بود که با اقوام و خویشان نزدیک دیداری تازه کنم و همانجا بود که یکدفعه چشمم به دختردایی افتاد. او حالا بزرگ و زیبا شده بود. آخرین بار که دیده بودمش دختر کوچکی بود. اما حالا بزرگ و بینهایت زیبا شده بود. طوری که در همان نگاه اول حس کردم قلبم به تب و تاب افتاد و من عاشق شدم!
[بالاخره] در تاریخ سوم آبان 1329 با دختردایی خود، احترام آئینپرست، ازدواج کردم و اکنون دو پسر به نامهای ماهور و مانی دارم که اولی در رشتة حسابداری و مدیریت فوق لیسانس و دومی در رشتة بهداشت و حفاظت کار فوقدیپلم گرفته است... .»
«ساخت سرود جمهوری اسلامی» یکی دیگر از بخشهای همین فصل است که در آن، حالت به روایت چگونگی سرودن نخستین سرود جمهوری اسلامی ایران میپردازد:
در آغاز انقلاب اسلامی، سرود جمهوری اسلامی و چند سرود دیگر ساختم. سرود جمهوری اسلامی در حقیقت نخستین سرودی است که در دوره حکومت جمهوری اسلامی سروده شد و همیشه در آغاز و پایان برنامههای سیمای [جمهوری اسلامی] ایران از تلویزیون پخش میگردید و در افتتاح مجالس و مراسم رسمی نیز خوانده میشد.
شد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
از انقلاب ایران دگر
کاخ ستم گشته زیر و زبر
تصویر آیندة ما نقش مراد ماست
نیروی پاینده ما ایمان و اتحاد ماست
یاریگر ما دست خداست
ما را در این نبرد او رهنماست
در سایه قرآن جاودان
پاینده بادا ایران
آزادی چو گلها در خاک ما
شکفته شد از خون پاک ما
ایران فرستد با این سرود
رزمندگان وطن را درود
آئین جمهوری ما
پشت و پناه ماست
سود سلحشوری ما
آزادی و رفاه ماست
شام سیاهسختی گذشت
خورشید بخت ما تابنده گشت
در سایه قرآن جاودان
پاینده بادا ایران
انتشارات سوره مهر کتاب «یاد استاد» را تا پایان سال جاری منتشر و روانه بازار کتاب میکند.
انتهای پیام/