سیگنالهایی برای تحقق روح برجام!
- اخبار رسانه ها
- 16 شهريور 1395 - 06:35
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، چند اتفاق نه چندان ساده در عرصه مدیریتی و تصمیمسازی دستگاههای اجرایی در هفتههای اخیر نشان از حرکتی آگاهانه برای مهار نیروها و ظرفیتهای انقلابی کشور دارد. برای رصد این اتفاقات نیاز به نقب تاریخی و ردگیری آن در گذشته نیست، چراکه آنقدر پرشمار است که اشاره به تعداد محدودی از آنها که مربوط به همین روزهای اخیر است، کفایت میکند:
اول: دو هفته پیش دولت لایحه پیوستن ایران به «پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک در مورد بهکارگیری کودکان در منازعه مسلحانه» را تقدیم مجلس شورای اسلامی کرد که به زودی قرار است در صحن علنی مجلس مطرح شود. در این پروتکل تعریف کودک عبارت است از افراد زیر 18 سال که در صورت پیوستن به آن، بهانههای زیادی به دست کشورهای غربی برای تحریم ایران میافتد، چراکه در غیر این صورت باید برنامه آموزش دفاعی در مدارس حذف شود، سازمان بسیج دانشآموزی تعطیل شود، هرگونه شرکت دانشآموزان در بسیج محله و... ممنوع شود.
نکته مهم در این پروتکل این است که در صورت تصویب آن از این پس دیگر جوانان زیر 18 سال نمیتوانند در دستجات مذهبی شرکت کنند و در غیر این صورت پرونده حقوق بشری ایران سنگینتر میشود.
دوم: شورای عالی انقلاب فرهنگی روز 23 تیرماه، روز امضای توافق هستهای را به عنوان روز گفتوگو و تعامل سازنده با جهان نامگذاری میکند. انتخاب این واژه که به نظر میآید پذیرش آن از سوی بعضی از شخصیتهای حاضر در این شورا بسیار بعید باشد، به معنی این است که عامل همه مشکلات و نارساییهایی که در طی 37 سال گذشته ناجوانمردانه بر مردم ایران تحمیل شده، خود ایران بوده که تعامل سازنده با جهانخواران نداشته است.
سوم: بهرغم هشدارهایی که نسبت به تبعات پیوستن ایران به اتحادیه بینالمللی مبارزه با پولشویی (FATF) داده شده بود، اقدام خودتحریمی دو بانک ملت و سپه در تحریم قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا یکی از زیرمجموعههای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عملاً باعث شد که بانکهای داخلی عامل اجرای تصمیمات ناجوانمردانه قدرتهای سلطه در داخل شوند. در پاسخ قرارگاه خاتم بانک ملت مینویسد: کارسازی کلیه خدمات ارزی (بینالمللی) برای آن دسته از مشتریان که نامشان در لیست تحریم اتحادیه اروپا یا لیست تحریم مشترک اتحادیه اروپا و سازمان ملل است، امکانپذیر نیست.
این اقدام در حالی صورت گرفته که پس از برجام که قرار بود براساس آن زنجیر تحریمها پاره شود، علاوه بر آنکه بخشهای بزرگی از سپاه پاسداران، وزارت دفاع، وزارت اطلاعات و... در تحریم امریکا و سازمان ملل باقی میمانند، بلکه از تعاملات بانکی در داخل هم محروم میشوند و ظاهراً باید این نهادها برای هر یک از قراردادهای خود از آقای ظریف بخواهند که برای آنها از امریکاییها «اماننامه» بگیرد. حقارتی که کارشناسان آن را بدتر از قانون کاپیتولاسیون میدانند، چراکه آن تنها در پی ایجاد مصونیت برای اتباع امریکایی بود، اما این قرارداد به مراتب بدتر و فاجعهآمیزتر از کاپیتولاسیون است، چراکه در این حالت سیستم حکومتی ما عامل اجرای طرف مقابل میشود و ما دچار خودتحریمی نهادهایی چون سپاه و وزارت دفاع میشویم که وظیفه اصلی آنها تأمین امنیت و اقتدار کشور است. فاجعهای که دستپخت دستگاه دیپلماسی ما در فرآیند برجام است.
چهارم: اما تک اصلی را نیروهای دفاعی در جایی دیگر باید متحمل شوند و آن هم در سی و سومین اجلاس رؤسای آموزش و پرورش است، جایی که آقای هاشمیرفسنجانی پنبه نیروهای نظامی را زد و با این ادعا که «آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم نیروی نظامیشان را تعطیل کردند و همین باعث شد که منابعشان برای توسعه اقتصادی آزاد شود.» او سپس مدعی میشود که اکنون در ایران هم این راه باز شده است. جالب این است که ایشان در این نشست رسمی وزارت آموزش و پرورش کلید زودهنگام تبلیغات انتخاباتی را هم میزند و میگوید که من مطمئنم که دور دوم آقای روحانی میتواند ما را به آنجا برساند!
فارغ از استشمام بوی فتنه از این سخنان اخیر که در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد، مجموعه روندهای فوق که مصادیق بسیار دیگری را نیز برای آن میتوان برشمرد، در خوشبینانهترین حالت مهار نیروهای انقلابی و اقتدار دفاعی و ایستادگی و مقاومت ملت ایران در برابر فزونخواهی نظام سلطه را هدف گرفته است، نکتهای که سران نظام سلطه بارها از آن به نام «روح برجام» نام بردهاند که باید در عرصه داخلی ایران محقق شود، برخلاف برخی تصورات، هدف اصلی این اقدامات، انتخابات آینده نیست، گرچه ثمره آن باید خود را در انتخابات آینده نشان دهد بلکه انقلابیزدایی و ایدئولوژیزدایی یا همان نرمالیزه کردن رفتار ایران است. این موضوع اگرچه ابتدا در فضای اندیشکدهای و رسانهای امریکا مطرح و سپس وارد محافل دیپلماتیک شد، پذیرش قواعد طراحی شده قدرتهای سلطه و کنار گذاشتن آرمانها را دنبال میکند و بر همین اساس است که اوباما در سخنرانی سال گذشته خود در سازمان ملل، از کنار گذاشتن شعار «مرگ بر امریکا» توسط ایرانیان سخن به میان میآورد و به صراحت میگوید که «مردم ایران تاریخ پرافتخار و ظرفیتهای فوقالعادهای دارند، اما سر دادن شعار مرگ بر امریکا شغل ایجاد نمیکند و برای ایران امنیت بیشتری به همراه نمیآورد.»
جان کری هم در پاسخ به خبرنگار بیبیسی میگوید: فکر میکنم همه میتوانند تا تغییر لحن و کم کردن شعارها شروع کنند. اول از شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل. این معنا البته توسط روزنامه والاستریت ژورنال در یادداشتی به قلم برت استیونز با عنوان «عادیسازی ایران» (Normalizing Iran) صراحتاً اعلام میشود که ایران فقط زمانی کشور عادی خواهد شد که جمهوری اسلامی نباشد. نویسنده در این یادداشت «بهترین راه مرتفع کردن بدبینیها در طی زمان» را «از بین بردن نفوذ تندروهای ایرانی، تعامل هرچه بیشتر با میانهروها و نمایش حداکثر انعطافپذیری دیپلماتیک» دانسته است. نکتهای که اوباما صراحتاً در حاشیه نشست امنیتی واشنگتن در پاسخ به خبرنگاران در خصوص ایران بیان میکند. او میگوید: ایران تاکنون متن توافق را رعایت کرده است، اما روح توافق مستلزم این است که ایران به جامعه جهانی و شرکتها سیگنالهایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریکآمیزی که شرکتها را هراسان میکند، نخواهد کرد!
روندها نشان میدهد که اگرچه به دلیل هوشیاری نظام، امریکاییها در شکلدهی به برجامهای 2 و 3، توفیقی نداشتهاند، اما نفوذیها توانستهاند آنها را گام به گام به آرزوی خود نزدیک و نزدیک کنند و... باقی میماند تکلیف نیروهای انقلاب.
انتهای پیام/