اکثریت اشخاص برای خوشبختی راهی را می‌روند که سرخورده می‌شوند/ غفلت اکثریت از تنها مسیر سرخوشی

اکثریت اشخاص برای خوشبختی راهی را می‌روند که سرخورده می‌شوند/ غفلت اکثریت از تنها مسیر سرخوشی

غلامحسین دینانی با اشاره به اینکه اکثر انسانها برای اینکه خرسندی به دست بیاورند، بعد معنویشان را حذف می‌کنند ولی خوشبختی به دست نمی‌آورند گفت: خوشبختی را می‌خواهند ولی با سرخوردگی روبرو می‌شوند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، غلامحسین دینانی در برنامه‌ی معرفت این هفته شبکه‌ی چهارم سیما به توضیح ابیاتی از مرحوم سنایی پرداخت و  در توضیح حکایت شعر منتخب گفت: اگر خواسته باشیم انسان را بشناسیم، انسان‌شناسی از ابعاد مختلف مطرح است. روانشناسی، جامعه‌شناسی و... ولی انسان در همین دو کلمه خلاصه می‌شود؛ خاطرجمع و خاطر پراکنده.

وی افزود: تردیدی نیست که انسان به عنوان یک موجودی که درباره عالم و خودش اندیشه می‌کند دارای چند بعد است ولی در ابعاد گوناگونی که دارد، دارای بعد معنوی نیز هست. البته اگر معنویت را یک بعد بدانیم و این فرضی است چرا که معنویت بعد نیست چون بعد خاصیت جسم است.

دینانی گفت:‌ انسان دارای جنبه‌های متعددی است که یک جنبه آن جنبه معنوی است. این جنبه بهترین بعد هستی انسان است. معنویت انسان از همه جهات و ابعاد دیگر او بالاتر است.

وی با اشاره به اینکه اکثر انسانها برای اینکه خرسندی به دست بیاورند بعد معنویشان را حذف می‌کنند و خود را منهای ابعاد معنوی خلاصه می‌کنند و به دنبال خوشبختی می‌گردند ولی خوشبختی به دست نمی‌آورند. خوشبختتی و سرخوشی را می‌خواهند ولی با سرخوردگی روبرو می‌شوند. انسانها همواره سرخوشی و سرخوردگی را در زندگی تجربه می‌کنند و کمتر انسانی وجود دارد که سرخوشی و سرخوردگی را در زندگی خود تجربه نکرده باشد.انسانها در برخی اوقات سرخوش هستند و در بسیاری از اوقات سرخورده. 

دینانی با اشاره به اینکه سرخوشی و سرور در بعد معنوی است گفت:‌ سرخوردگی در موقعی است که انسان آن مرکزیت خود را فراموش می‌کند. انسان اگر مرکز و اصل را که معنویت و بعد معنوی است فراموش کند سرخورده می‌شود چون آن است که سرخوشی می‌آورد. بعد معنوی انسان مرکز هستی انسان است و ابعاد دیگر پیرامون آن هستند. وقتی انسان مرکز  را فراموش کند پیرامون آن فراموش می‌شود.

وی با ذکر  مثالی  به تشریح مطلب خود پرداخت و گفت:‌ وقتی به دریا نظاره می‌کنید، یک موجی از سطح دریا بلند می‌شود. این موج چرا در سطح دریا پیدا می‌شود و به سمت کرانه‌های دریا خیز برمی‌دارد؟ موج از اعماق دریا می‌آید و حرکتی است که از اعماق دریا سرچشمه می‌گیرد. به عبارتی دیگر یک فعل و انفعالاتی در اعماق دریا وجود دارد که در اثر فعل و انفعالات درونی فوران می‌کند و یک موجی پیدا می‌شود این موج از مرکز می‌گریزد و در این فرار از مرکز در کناره دریا به یک صخره‌ای برخورد می‌کند. موج وقتی به یک صخره عظیم برخورد کرد پراکنده می‌شود، تکه تکه می‌شود و از هم جدا می‌شود.

دینانی گفت:‌ انسان هم همین‌طور وقتی از بعد مرکزی خود می‌گریزد و از آن غافل می‌شود از مرکز جدا می‌شود و یک موجی می‌شود که به صخره‌ها برخورد می‌کند و تکه‌تکه می‌شود. تفرقه ایجاد می‌شود و تفرقه همان سرخوردگی است. به جای اینکه سرخوش باشند با آن معنویت درون خود به صخره برخورد می‌کنند و متفرق می‌شوند و سرخورده می‌شوند.

 وی با اشاره به این بیت حکیم سنایی، «جمع کن خاطرپراکنده && تا ز معنی شوی تو آکنده» گفت: اگر از معنی پر شوی و به معنی اشتغال پیدا کنی و در معنی فرو روی دیگر پراکنده نیستی. اما اگر معنی را کنار گذاشتی و از مرکز معنی گریختی و به صخره تفرقه برخورد کردی پراکندگی، سرخوردگی، گرفتاری و مشکلات دیگر روبرو هستی.

دینانی گفت:‌ بشر امروز به مصنوع توجه می‌کند اما به صنعش توجه نمی‌کند. بشر امروز اسیر تکنولوژی شده است. بشری که اسیر تکنولوژی شده است و به جز تجربه حسی به چیز دیگری نمی‌اندیشید و بر این باور است که آنچه هست در تجربه حسی به دست می‌آید و علتش آن است که به یک نکته ساده توجه نمی‌کند.

وی در توضیح آن افزود:  آن  نکته‌ای که  توجه نمی‌کنند این است که آن تجربه‌ای را که کسب می‌کنند در زمان تجربه می‌کنند و یا خارج از زمان. مسلما آنها می‌گویند که ما در زمان تجربه کسب می‌کنیم

دینانی گفت:‌اگر همه چیز از تجربه به دست می‌آید و بیرون از تجربه خبری نیست خود زمان تجربی هست یا خیر؟ در «زمان »تجربه کسب می‌کنیم اما آیا خود زمان را با تجربه می‌فهمیم مسلما اینگونه نیست بنابراین چگونه زمان را می‌فهمیم؟ فهم زمان به تعلقل است.

وی افزود:‌اگر تعقل و تفکر نباشد زمان را نمی‌فهمیم. در زمان هستیم و با زمان زندگی می‌کنیم اما آن را از آزمایشگاه و تلسکوپ نمی‌توانیم ببینیم.

دینانی با اشاره به اینکه وقتی شما در «زمان»  تجربه می‌کنید چرا به «زمان» نمی‌اندیشید؟ گفت:‌وقتی به زمان نیندیشید، همه چیز را در تجربه حسی خلاصه می‌کنید  و آن یک نتیجه و یک پیامد دارد و آن این است که مغلوب زمان هستید. بسیاری از اشخاص بزرگ خلاق و متفکر داریم اما آیا چنین اشخاصی اسیر زمانند یا قالب بر زمان هستند. شخص هر اندازه هنرمند و خلاق باشد مغلوب زمان است اما آیا می‌توان در زمان سیطره پیدا کرد.

وی با اشاره به اینکه انسان معنوی شخصی است که بر مرکز خود توجه می‌کند؛ بعد معنوی خود را فراموش نمی‌کند. گفت:‌با پیوستن به معنویت می‌توان زمان را مدیریت کرد و بر زمان سیطره پیدا کرد. پیش از آنکه مغلوب زمان شود بر زمان قالب شود.

دینانی در توضیح آنکه انسان چه موقع می‌تواند بر زمان قالب شود گفت:  آنگاه که زمان را به درستی بشناسد. اگر چیزی را به درستی نشناسید غلبه بر آن امکانپذیر نیست. غلبه با شناختن است اگر زمان را شناختید شما بر زمان غلبه دارید.

وی با اشاره به اینکه تفکر باید در صنع و هستی باشد گفت:‌ بیش از آنکه در هستنده باید تفکر کرد در هستی باید بیندیشیم و بیش از آنکه در موجود بیندیشیم باید به وجود بیندیشیم. ما به موجود مشغولیم و از وجود غافل.

دینانی با اشاره به اینکه انسان بالقوه و بالفعل دارای عقل است و بچه وقتی متولد می‌شود دارای عقل بالقوه است که با رشدش بالفعل می‌شود گفت:  فکر نتیجه عقل است، عقل می‌اندیشد و فکر به وجود می‌آید. عقل همچون پرنده‌ای است که برای پرواز به بال تفکر احتیاج دارد اما اگر فکر رشد نکند عقل هم رشد نمی‌کند.

وی با اشاره به اینکه چشم عقلت را باز کن یعنی درب را روی عقل و اندیشه‌ات نبند گفت: انگیزه اشخاصی که در  را روی اندیشه می‌بندد تعصب کور ، ترس و راحت‌طلبی است چرا که تعقل کردن آسان نیست.

دینانی با اشاره به اینکه در عالم ظاهر هر چیزی --شجر، حجر و مدر_ را می‌توان تقسیم کرد اما عالم معنا چون بسیط است قابل تقسیم نیست، گفت: تقسیم‌پذیری تفرقه‌آفرین پراکندگی آور است و پراکندگی رنج‌آور است. در حالی که  وقتی به معنی رسیدید جمع می‌شوید و هماهنگ می‌شوید و وحدت پیدا می‌کنید و در این وحدت  خوشبختی و خرسندی پیدا می‌کنید.

وی گفت: برای گریختن از سرخوردگی  و رسیدن به سرخوشی باید  از  ماده به سمت معنا رفت، به عبارت دیگر سرخوشی  از تفرقه به سمت وحدت رفتن اتفاق می‌افتد و به جز آن راهی برای سرخوشی وجود ندارد.

دینانی با اشاره به اینکه عالم برای عارف هیچگاه یکنواختگی و کهنگی ندارد و هر لحظه برای عارف در این عالم جدید است گفت:  یکنواختگی برای کسی است که اهل اندیشه نیست. انسانی که اهل اندیشه است اندیشه که راکد نیست و هر اندیشه‌ای نو است حال شخص اندیشمند و اهل معرفت جهان را نو می‌بیند.

دینانی با اشاره به اینکه تجدد در اندیشه است و بدون اندیشه تجدد محال است گفت:‌ اندیشه به ذات متجدد است و تجدد اندیشه عالم را تجدد می‌دهد.

وی افزود:‌ اگر شخصی حرف از تجدد می‌زند باید اهل اندیشه باشد والا اگر شخصی اهل اندیشه باشد از تجدد می‌گوید ولی از تجدد چیزی را متوجه نمی‌شود. لفظ تجدد، تجدد نمی‌آورد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران