داستان تکراری ازدواج موقت در جشنواره فجر

فیلمبرداری سیاه و سفید «خفگی»، طراحی صحنه و چهره‌پردازی عجیب فیلم، در یادها خواهد ماند. این عوامل فیلم، شانس دارند تا نامزد سیمرغ شوند و حتی آن را تصاحب کنند.

خبرگزاری تسنیم-امیر اهوارکی:

بهترین فیلم روز هشتم جشنواره، فیلم خفگی از جیرانی بود. فیلمی خوش‌ساخت و عجیب، که از جیرانی بعید به نظر می‌رسید. الناز شاکردوست با این نقش، چهره‌ای دیگر از خود را نشان داده است. در این روز، فیلم‌های یک روز بخصوص(همایون اسعدیان)، خفه‌گی(فریدون جیرانی)، رگ خواب(حمید نعمت‌الله) و کارگر ساده نیازمندیم(منوچهر هادی) در سالن نمایش برج میلاد اکران شدند.

 

چند قدم به عقب

یک روز بخصوص/ همایون اسعدیان

 خلاصه داستان: حامد صادقی (مصطفی زمانی) برای عمل قلب خواهرش منیژه تلاش می‌کند و برای تسریع در این کار، از رشوه دادن نیز ابا ندارد.

فرهاد اصلانی در این فیلم، بوفه‌دار بیمارستان است. اما از قضا نقش تعیین‌کننده‌ای دارد در اینکه قلب اهدایی به چه کسی پیوند بخورد. چطور می‌توان نقش فرهاد اصلانی در این فیلم را باور کرد؟ او در واقع به جای برخی مدیران بیمارستان قرار داده شده تا مشکلی از سوی جامعۀ پزشکی برای ساخت فیلم پیش نیاید. اما جناب کارگردان می‌توانست از یک پزشک در نقش منفی استفاده کند که در انتها از بیمارستان اخراج می‌شود. نقش باورناپذیر دیگر، دانشجویی است که عاشقانه منیژه را دوست دارد، حتی بیشتر از برادرش حامد. مگر کسی، دختری را که عمل پیوند قلب کرده برای زندگی مشترک و ابدی خود انتخاب می‌کند؟ چه چیزی در آن دختر بود که ما باید نقش این نامزد عاشق‌پیشه را بپذیریم؟ جالب توجه اینکه این دانشجوی عاشق، حتی از دست برادر دختر، کتک هم می‌خورد!

امسال بیش از همه وقت، فیلم‌ها به موضوعات اقتصادی می‌پردازند؛ فقر، قرض، وام بانکی، ربا، رشوه، جیب‌بری، اخذ دیه، حرام‌خواری، دلالی، خیانت در امانت و... در اینجا نیز مدتی از زمان فیلم برای تأمین مبلغ دویست میلیون تومانیِ هزینۀ عمل جراحی و رشوه می‌گذرد. اما از قضا، یکی از علل باورناپذیری قصه همین است که نویسنده و کارگردان، نه از روی درد بلکه از منظر یک توریست به این موضوع توجه کرده‌اند.

 

 

صعود جیرانی

خفه‌گی/ فریدون جیرانی

 خلاصه داستان: داستان جنون نسیم (پردیس احمدیه) و ماجرای یک پرستار به نام صحرا مشرقی (الناز شاکردوست) که میان او و شوهرش مسعود (نوید محمدزاده) گیر افتاده است.

فیلم خفه‌گی، بهترین فیلمی است که جیرانی تا به امروز کارگردانی کرده؛ به طوری که واقعاً از این کارگردان بعید به نظر می‌رسید. فریدون جیرانی با این اثر، فیلمی در ژانر نوآر خلق کرده است، یک فیلم تماشایی که مخاطبان و منتقدان را راضی خواهد کرد. هرچند که بنده مضمون آن را نمی‌پسندم.

خفه‌گی، یک درام تیمارستانی است. مسعود (نوید محمدزاده) همسرش نسیم (پردیس احمدیه) را به تیمارستان آورده است. صحرا مشرقی (الناز شاکردوست) پرستار ارشد، متوجه می‌شود که بیمار آنطور که شوهرش می‌گوید خطرناک نیست. زن اندکی بعد فاش می‌کند که به سبب ترس از کشته شدن به دست شوهرش، خود را به جنون زده و حالا از او کمک می‌خواهد تا به خارجه فرار کند. شوهر نیز از سوی دیگر سعی دارد تا صحرا را به سمت خود بکشد.

فیلمبرداری سیاه و سفید (مسعود سلامی)،  طراحی صحنه (محسن نصراللهی) و چهره‌پردازی عجیب فیلم (ایمان امیدواری) در یادها خواهد ماند. به نظر راقم، این عوامل فیلم، شانس دارند تا نامزد سیمرغ شوند و حتی آن را تصاحب کنند. آقای طراح صحنه موفق شده است که این تیمارستان را به جایی در بی‌زمان و بی‌مکان تبدیل کند. گریم خانم شاکردوست با آن چهرۀ پر از کک و مک، کاملاً متفاوت از چیزی است که تاکنون دیده‌ایم. خصوصاً که بازی او نیز متفاوت از نقش‌های پیشین او از کار درآمده است. تا آن حد که مخاطب مکرراً از خود می‌پرسد که این زن، آیا همان الناز شاکردوست است؟ باید گفت که نقش و چهرۀ خانم شاکردوست بر اساس دو چهرۀ لیو اولمان و بی‌بی اندرسون در فیلم پرسونا/ برگمان (1966) خلق شده است. چهرۀ پر از کک و مک خانم اولمان و شغل پرستاریِ خانم اندرسون در آن فیلم مهم تاریخ سینما، هر دو در شخصیت صحرا مشرقی به کار گرفته شده‌اند.

فیلم 114 دقیقه‌ای خفگی با ریتم کند و بازی‌های کشدار، قصد دارد فضایی غیر بومی را القاء کند که از قضا موفق بوده است. هرچند که عناصر امروزی فیلم مانند موبایل، کاملاً غیرمتجانس با این محیط هستند. این فیلم بایست در فضای دهۀ 1340 تهران ساخته می‌شد. طراحی صحنه و لوکیشن تیمارستان فیلم، بسیار خوب از کار درآمده و همان دوران دهۀ 40 را القاء می‌کند. عجیب اینکه جناب جیرانی که تازه در آذر ماه فیلم خود را کلید زده و در دقیقه آخر آن را به جشنواره رسانده هیچ ابایی نداشته که در یکی از دیالوگ‌ها به حادثه سقوط برج نیز ارجاع دهد، یعنی برج پلاسکو که در 30 دی ماه فرو ریخت.

لازم است که به سه ایراد فیلم اشاره کنم. اولاً که موضوع فیلم، کاملاً تکراری است؛ اینکه مردی برای رسیدن به مقصود خود با زنی ازدواج کند موضوع تازه‌ای نیست. ثانیاً شروع فیلم یعنی فلاش‌فوروارد از آنچه مخاطب در دقیقه 100 خواهد دید، آزاردهنده و حتی خطا است. بهتر بود که فیلم با نمایی شاد از معرفی ساختمان تیمارستان شروع می‌شد و کم‌کم به قصه داخل می‌گشت. نماهایی که کمبودش در این فیلم کاملاً احساس می‌شود. ثالثاً انتخاب خانم شاکردوست برای این نقش، کاملاً بی‌وجه است و به فیلمنامه نمی‌آید. این فیلمنامه، قصۀ پرستاری است که تاکنون مردی در زندگی‌اش نبوده و حتی اکنون حاضر است برای پیدا کردن شوهر به ازدواج با یک پیرمرد (غلامحسین لطفی) فکر کند. قاعدتاً چنین نقشی که فیلمنامه به ما خبر می‌دهد نبایست به یک سوپراستار سپرده می‌شد.

 

 

 یک قصۀ زنانه

رگ خواب/ حمید نعمت‌الله

خلاصه داستان: مینا (لیلا حاتمی) بیوه‌ای است که به عشق کامران (کورش تهامی) مبتلا می‌شود، کسی که به او شغل و خانه داده است.

تنها نکتۀ جالب توجه در این فیلم، بازی خوب لیلا حاتمی و فیلمبرداری فرشاد محمدی است. بدون اینها، چیز قابل توجهی در فیلم باقی نمی‌ماند. آقای حمید نعمت‌الله که فیلمنامه‌های خوبی می‌نویسد در اینجا کاملاً تلف‌شده است. ای کاش او این فیلم را نمی‌ساخت.

موضوع فیلمنامه که توسط معصومه بیات نوشته شده، کاملاًٌ تکراری است. از قضا فیلم سئانس قبل (خفه‌گی) نیز همین موضوع را دارد. یعنی مردی برای رسیدن به یک موقعیت، با زن راوی قصه ازدواج می‌کند. با این تفاوت که در فیلم خفه‌گی علت ازدواج مصلحتی، باورپذیر و موجه جلوه می‌کند اما در اینجا نه. هیچ معلوم نیست که چرا کامران (کورش تهامی) باید در این فیلم آنطور قربان صدقۀ مینا برود و حتی بگوید که هر وقت که زنگ بزنی در عرض چهار دقیقه خودم را خواهم رساند و بعد آنطور بی‌توجه باشد که حتی به تلفن‌های مینا جواب ندهد. اگر پای زن دیگری در میان است قاعدتاً باید کسی باشد که در طول فیلم حادث شده باشد نه اینکه ما او را از ابتدا دیده باشیم!

مهم‌ترین ضعف فیلم به‌مانند فیلم «خفه‌گی»، در انتخاب نادرست هنرپیشۀ نقش اول آن است. خانم لیلا حاتمی از عهدۀ نقش برآمده است اما چنین نقشی، مطابق با فیلمنامه و دیالوگ‌هایی که می‌شنویم قاعدتاً به زنی حدوداً 30 ساله نیاز دارد که معمولی جلوه کند و نه یک سوپر استار. بازیگران توانایی در سینما و تئاتر ایران هستند که کاملاً از عهدۀ این نقش برمی‌آمدند. اما ظاهراً خانم لیلا حاتمی انتخاب شده تا فروش فیلم تضمین شود!

 

 

حرمسرا!

کارگر ساده نیازمندیم/ منوچهر هادی

خلاصه داستان: داستان کار و زندگی چند کارگر ترک‌زبان که به تهران آمده‌اند.

فیلمنامه را پدرام کریمی نوشته که قبلاً نیز فیلمنامه «زندگی در جای دیگری است» (1392) را با همراهی منوچهر هادی نوشته بود. پرداختن به زندگی کارگران، می‌توانست یکی از موضوعات تازه و خوب در سینمای ایران باشد. اما این ایدۀ خوب، در این فیلم تلف‌شده به نظر می‌رسد. افراط در پلید نشان دادن جهانگیر، یکی از علل سقوط فیلم است.

بعد از مرگ رحمت (مهران احمدی) شاگرد مغازه‌اش به نام قدم (بهرام افشاری) که از قبل عاشق دختر او بوده از مونس خواستگاری می‌کند. اما جهانگیر (آتیلا پسیانی) که به رحمت و خانواده‌اش عنایت دارد، به خواستگاری همسر و فرزند او می‌رود و می‌خواهد هر دو را به همسری خود درآورد! جهانگیر هم‌اکنون نیز یک زن صیغه‌ای به نام نورسته (سحر قریشی) دارد که به طور کاملاً تصادفی از همان روستایی آمده است که قدم و پسر عمویش در آن ساکن هستند.

واقعاً برخی فیلمسازان، افراط را به حد اعلا رسانده‌اند. هر وقت که یک آدم ثروتمند نشان می‌دهند یک زن صیغه‌ای نیز کنار او می‌گذارند. نمونه‌اش در همین جشنواره، فیلم‌های دعوتنامه (مهرداد فرید) و زیر سقف دودی (پوران درخشنده) بودند که در این هفت روز دیدیم. جهانگیر را در فیلم، «جهان» صدا می‌زنند تا نشانه‌ای از «جهانداری» باشد. اما مگر او می‌خواهد حرمسرا راه بیاندازد؟

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط