زیرزمینی بودن را تحمل کردم اما به وطنم پشت نکردم/ جان‌لنون یک ربع هم جای من دوام نمی‌آورد

زیرزمینی بودن را تحمل کردم اما به وطنم پشت نکردم/ جان‌لنون یک ربع هم جای من دوام نمی‌آورد

کاوه آفاق با با بیان اینکه «خیلی‌ها می‌خواستند که من از ایران بروم و در خارج از کشور کنسرت برگزار کنم» گفت: بلاتکلیفی، بی‌پولی و شرمندگی جلوی خانواده را در دوران زیرزمینی بودن تحمل کردم اما به وطنم پشت نکردم.

خبرگزاری تسنیم - مجاز یا غیرمجاز، زیرزمین یا روی زمین؛ به راستی تفاوتش در چیست؟ چرا برخی‌ها زیرزمینی‌اند و برخی نه! به کدامین گناه فلان خواننده که عاشق ایران است و این عشق را ثابت کرده؛ سال‌های بسیاری از فعالیتش را باید به صورت غیرمجاز انجام دهد. چرا او را به زیر زمین تبعید می‌کنیم؟ البته این چراها شامل حال بسیاری از خوانندگان غیرمجاز نمی‌شود، چرا که اساسا رویکرد و خط‌مشی بسیاری از آنان با فرهنگ و آدابِ جامعه ایرانی سازگار نیست. این افراد هم تنها پس از مدتی به وطن پشت می‌کنند و ماهیتِ واقعی‌شان برای همگان آشکار می‌شود و در ادامه هم به فراموشی سپرده می‌شوند.

اما هستند خوانندگانی که سال‌ها رنجِ زیرزمینی بودن را به جان خریدند اما وطن را رها نکردند. این خوانندگان هرگز حاضر نشدند در زمین دشمن بازی کنند و با خودشیرینی برای دیگران هزینه‌ای برای کشور داشته باشند. یکی از آنان کاوه آفاق است. آفاق پس از سال‌ها غیرمجاز بودن، بالاخره توانست مجوز انتشار آلبوم و کنسرت‌هایش را بگیرد. مهمترین وجهه‌ی او پرچم ایران است که در تمام اجراهایش به دست می‌بندد. آفاق خودش را وطن‌پرستی معرفی می‌کند که منافع ملی را به منافع شخصی ترجیج می‌دهد.

این خواننده پا را فراتر از این‌ها هم می‌گذارد و به سطحی از خودباوری می‌رسد که استعدادِ خود و حتی هم‌نسلان و هم‌وطنانش را کم‌تر از هنرمندانِ بزرگ دنیا نمی‌داند. «جان‌لنون بند پوتینمم نیست»؛ این جمله‌ای بود که کاوه آفاق در آخرین کنسرتش بر زبان جاری کرد و حاشیه‌های بسیاری هم برایش در پی داشت. بسیاری او را متوهم دانستند و گفتند که او چگونه جرات کرده خودش را با این اسطوره‌ی موسیقی جهان مقایسه و حتی او را از خودش پایین‌تر هم بداند. تاختن‌ها بر این خواننده روز به روز بیشتر و بیشتر شد. خیلی‌ها به متوهم بودن او ایمان آودند و خیلی‌های دیگر به او خندیدند و مسخره‌اش کردند.

اما شاید بشود جور دیگر به این ماجرا نگاه کرد. شاید او به خود، وطن و هم‌وطنانش ایمان دارد که اینگونه سُخن می‌گوید. کاوه آفاق را به تسنیم دعوت کردیم تا از روزهای زیرزمینی‌ بودنش برایمان بگوید و برایمان شرح دهد که چرا جان‌لنون را بند پوتینش هم نمی‌داند. در ادامه بخش نخست این گفت‌وگو را می‌خوانید:

تسنیم: بگذارید از حاشیه‌های آخرین اجرایتان در سی‌ودومین جشنواره موسیقی فجر شروع کنیم. جمله‌ای جنجالی در این اجرا داشتید؛ «جان لنون بند پوتینمم نیست». این جمله خیلی‌ها را به وکنش وآداشت.

کسانی که در کنسرت نبودند شاید حق داشتند که برداشت درستی از آنچه در آنجا رخ داد؛ نداشته باشند. حس و حالِ سرشار از دوستی و محبتی که در کنسرت جاری بود برای کسانی که نبودند قابل لمس نبود. من در آن فضا خیلی راحت و صمیمی با هوادارانم حرف می‌زدم.

تسنیم: بگذارید از خودباوری بگوییم. مدت‌هاست که ما به ستایش گذشته‌ها می‌پردازیم و در عین حال اکنونمان را به نوعی کتمان می‌کنیم. به نوعی سیاه‌وسفید دیدن رسیده‌ایم که همه چیز را یا خوبِ مطلق یا بدِ مطلق می‌بینیم. برای مثال خیلی‌ها حرف‌های شما درباره‌ جان لنون را به سُخره گرفتند و به شما تاختند.

این یک بحث ریشه‌ای است. این چه بلایی است که بر سر ما آمده و خودمان را باور نداریم. اگر امروز به ما بگویند که این موبایل را ایرانیان و این موبایل را چینی‌ها ساخته‌اند؛ کار ایرانی را قبول نداریم و نمی‌توانیم ساخته‌ی ایرانی را قبول کنیم.
نگاهی عمیق به این مسئله نشان می‌دهد که ما انسان‌سازی اجتماعی درستی نداشته‌ایم. آموزش و پرورش ما براساس شب امتحان کار کرده و زندگی به بچه‌ها یاد نداده است. آموزش و پرورش باید به ما چگونه زندگی کردن را یاد می‌داد نه این که به یاددادنِ انتگرال‌های چندگانه خلاصه شود. بعدها هم در دانشگاه خیلی چیزی یاد نگرفتیم. خیلی از استادان در دانشگاه به شاگردانشان می‌گویند که بروید و وارد جامعه شوید، چرا که در دانشگاه چیزی یاد نمی‌گیرید.
سیستم آموزشی ما در یک قرن گذشته و از زمان دارالفنون همواره در حال تغییر است و هنوز هم به الگوی درستی نرسیده است. به نظرم ماها تربیت صحیحی نشده‌ایم. البته منظورم تربیت در سیستم آموزشی است وگرنه همه ایرانیان باغیرت هستند، اما هیچ وقت در دانشگاه، در مهدکودک و در دبیرستان به ما یاد ندادند که وطن پرست باشیم. این باعث شده که ما نگاهمان به خارجی‌ها باشد. حتی اگر ساختمان پلاسکو ریخت، پیش خودمان می‌گوییم که اگر نیروی امداد خارجی بود اینجا را یک روزه جمع می‌کرد اما بچه‌های خودمان نمی‌توانند. از داخل خانواده و البته از همان مرحله ابتدایی تا مقاطع تحصیلیِ دکترا متاسفانه درس زندگی به ما یاد ندادند. آنچه به ما آموختند در حفظ کردن و امتحان دادن و بعد هم فراموش کردن خلاصه شد.

اگر کاوه آفاق گفت که «ما ایرانی‌ها کشور بزرگی داریم و سرشار از هوش و استعداد هستیم و اگر امکانات یک انگلیسی را در اختیار یک ایرانی بگذارند این ایرانی هم می‌تواند موفق باشد و حتی بیشتر از آن فردِ انگلیسی»؛ این صحبت‌ها چه ایرادی دارد؟ آیا چند میلیون نفر باید بسیج شوند تا کاوه آفاق را به خاطر این صحبت‌هایش بکوبند؟

تسنیم: من در آن اجرای شما در برج آزادی بودم. وقتی که گفتید «جان لنون بند پوتینمم نیست». برخی این حرف را به متوهم بودن شما نسبت دادند. برخی هم مانند من آن را نشات گرفته از یک خودباوری دانستند. اگر بخواهیم این صحبت شما را به حساب خودباوری بگذاریم، پرسش اینجاست که چگونه به این خودباوری رسیده‌اید؟

جان لنون خودش می‌گوید: «شما شاید به من می‌گویید متوهم اما من تنها نیستم». جان لنون اندیشه‌های سوسیالیستی داشت و جایگاه اجتماعی‌اش از قشر کارگری مردمان انگلستان بود. در آن زمان در جامعه‌ی لیبرالیستی انگلستان اتهام‌های زیادی به او وارد می‌کردند و این به خاطر نگاه سوسیالیستی بود که او داشت.
بیتلز(گروهی که جان لنون در آن عضو بود) وقتی برای نخستین بار به امریکا می‌رود، در این سفر مصاحبه‌ای مطبوعاتی برای اعضای این گروه برگزار می‌کنند. در این مصاحبه خبرنگار امریکایی از آنان(اعضای گروه بیتلز) می‌پرسد که نظرتان درباره «الویس پریس‌لی» چیست؟ («الویس پریس لی» در آن زمان در امریکا در اوج شهرت و محبوبیت بوده است و «بیتلز» گروهی تازه‌کار محسوب می‌شد).
همه‌ی اعضای گروه بیتلز نشسته‌اند و یکی از آنان به خبرنگار می‌گوید: «الویس کیه»؟ به نوعی از شناختنِ این گروه طفره می‌روند. در واقع با این جمله می‌خواستند گروه «الویس پریس‌لی» را تحقیر کنند.

آنان منظورشان از آن جمله این بوده که ما جوانیم و بگذارید زمان بگذرد تا ببینید چگونه «الویس پریس‌لی» را قورت می‌دهیم و به راستی هم که این کار را کردند.
در آن زمان مردم امریکا به گروه «بیتلز» نتاختند و به آنان حمله‌ور نشدند. کاری که من کردم کاری است که جان لنون ده‌ها بار انجامش داده است. شاید هم این کار را از خودِ جان لنون یاد گرفته‌ام.

نوازندگی جان لنون بهتر از ماهاست؟ قیافه‌اش بهتر از ماهاست؟ اندیشه‌هایش پیشروتر از ماست؟ اَکتش بهتر از ماهاست؟ معانی شعرش در زمانی که 25 سالش بود از معانی شعرهای ما بهتر بود؟ نه!

تسنیم: پس چطور می‌شود که جان‌لنون و هنرمندانی مانند او تا این حد جهانی‌اند و به اسطوره تبدیل می‌شوند.

فقط رسانه آنها را بزرگ کرد. این را درباره راجر واترز، فردی مرکوری، باب دیلن و کسانی از این دست نمی‌گویم. آنها اینگونه نبودند و این سیل عظیمِ حمایت رسانه‌ای را نداشتند. لنون خودش با کوچک‌ترین تلنگری از انگلستان پا می‌شود و به امریکا می‌رود. لنون می‌گوید: «خودم به خودم عقیده ندارم، به خدا، زمین، وطن و جهان عقیده ندارم و فقط به زنم «یوکو» اعتقاد دارم».
بعدها وقتی کسی(اشاره به خودش دارد) در ایران می‌آید و از اعتقاد به وطن می‌گوید، همه به او حمله‌ور می‌شوند تا از کسی حمایت کنند که روزگاری از بی‌اعتقادی به همه چیز سخن گفته است.

تسنیم: یعنی معتقدید اگر در زمانی مانندِ روزگارِ جان لنون، شما یا هر ایرانیِ با استعدادی امکاناتِ لنون را داشت، می‌توانست به شهرت و موفقیت او برسد؟

من تاریخ را ورق زدم و دیدم که در دهه 50 و 60 رشد رسانه‌ای عجیبی رخ داده است. آن دهه‌ها اوج شکوفایی روانشناسی، اوج جنگ سرد، اوج آرمان‌های جهانی، اوج بدبختی‌ها، اوج لیبرالیسم، اوج نقاشی و تقریبا اوج همه چیز بود. در آن دوران اگر کسی مانند خیلی از همین بچه‌های ایرانی، انگلیسی‌زبان بود و هر چه می‌گفت مردم دنیا می‌فهمیدند و آن امکانات رسانه‌ای که در اختیارِ جان لنون و گروه «بیتلز» بود را در اختیارش داشت و کمپانی‌های بزرگی پشتیبانش بودند و آزادی‌ها و پولی که این‌ها داشتند را می‌داشت؛ قطعا به همان موفقیت‌ها می‌رسید.

این حرف من کجایش بد است! وقتی می‌گویم اگر همان امکانات را داشته باشیم ما هم می‌توانیم و بلکه بیشتر هم می‌توانیم.
تازه بعد از دیدنِ واکنش‌ها نسبت به حرف‌هایم فهمیدم که ما چه رسالتی برای برگرداندنِ اعتماد به نفس به مردم کشورمان داریم؛ حتی اگر شده به یک نفر. هر کدام از ما باید به اندازه‌ی توانمان سعی کنیم. اتفاقی که افتاده این است که بسیاری از مردم ما حتی نمی‌توانند تصور کنند که ایرانیان می‌توانند بهتر از خارجی‌ها باشد.

طرف(جان لنون) دو تا از هوادارهایش به او گیر دادند، پا شد از انگلیس رفت امریکا. جان لنون مرد بسیار بزرگی بود و من از خود او یاد گرفتم که بگویم «جان لنون» «بند پوتینمم نیست». آزادگی را از خودِ جان لنون یاد گرفتم. این که می‌توانم پیشرفت کنم و یا حداقل برای پیشرفت کردن تلاش کنم را از خودِ لنون یاد گرفتم. همان طور که روزی جان لنون و اعضای گروه بیتلز گفتند «الویس پریس‌لی» کیه؟
به مردم ایران هم می‌گویم که بهترین نژاد جهانید، بهترین هوش و زکاوت را دارید، با تجربه‌ترین مردم جهانید، پول، ثروت، نفت، فقر، جنگ، انقلاب، سیاست و همه چیز را تجربه کرده‌اید. هیچ چیز کم نداریم. کشور مقتدر و بزرگی هستیم. ایران «ایران بزرگ» بوده به قول خودم «ایران کبیر» بوده، اما بریتانیا هیچ‌گاه کبیر نبوده است. تُرک و لر و کرد و فارس و ترکمن و عرب و بلوچ برای این کشور جان داده‌اند و پایش مانده‌اند. حرف‌های من بد است؟ ما با خودمان چکار کرده‌ایم؟ چرا چنین واکنش‌هایی در مقابل چنین حرف‌هایی داریم.

تسنیم: شما سال‌ها به صورت زیرزمینی کار کردید. موسیقی ساختید و آواز خواندید. با مشکلات بسیاری دست‌وپنجه نرم کردید اما از ایران نرفتید و ماندید و تلاش کردید تا زمانی که مجوز گرفتید.

دوست داشتم جان لنون جای من بود، آن موقع می‌دیدید چه کار می‌کرد. اون 6 – 7 سالی که ایران بودم و زیرزمینی بودم فشارهای بسیاری را تحمل کردم. اما نرفتم. همه‌جوره با مشکلات ساختم. از بی‌پولی بگیر تا هزار و یک مشکل دیگر. اگر جان لنون جای من بود فکر نکنم بیشتر از یه ربع ساعت دوام می‌آورد. این مسئله را در رفتارش ثابت کرده است؛ وقتی در انگلیس اندکی به او فشار می‌آورند، بلافاصله به امریکا مهاجرت می‌کند.

تسنیم: علت رفتنش به امریکا چه بود. چه کسی او را تحت فشار گذاشت.

جان لنون سوسیالیست بود. به همین دلیل فشارهای اجتماعی بر روی او وجود داشت.

تسنیم: علت از هم‌پاشیده‌شدنِ «بیتلز» چه بود؟

خودشان می‌گفتند بیتلز را دو چیز از بین برد؛ زن و هروئین.

تسنیم: از سال‌هایی که غیرمجاز بودید برایمان بگویید. از سختی‌ها و دشواری‌هایش بگویید. این همه مقاومت علتش چه بود. چرا شما هم مانند جان لنون ترک وطن نکردید.

چرا باید بروم. اینجا مملکتم است. نرفتم و هرگز هم نخواهم رفت. اعدامم هم بکنند نمی‌روم. سختی‌هایی که در آن دوران داشتم را همه می‌دانند. بدترین مشکل یک انسان بلاتکلیفی است. شما حس کنید که استعدادت دارد می‌سوزد و روح، جوانی و عمرت در حال سوختن است و بلاتکلیفی. شما نمی‌دانی تلاشی که می‌کنی و سرمایه‌ زمانی که از شما صرف می‌شود آیا به ثمر خواهد نشست و به جایی می‌رسی. این بدترین اتفاق برای هر مردی است. خیلی از مردانمان در این فشارهای اقتصادیِ سال‌های گذشته آسیب دیدند؛ بی‌پولی و بلاتکلیفی و شرمندگی جلوی خانواده و بلاتکلیفی بسیار دشوار است. خیلی‌ها می‌خواستند که من از ایران بروم و در خارج از کشور کنسرت برگزار کنم.

تسنیم: برخی موزیک ویدیوهایت که در خارج از ایران تهیه و اجرا شد به نوعی تبلیغ برای ایران بود. چرا که همیشه  پرچم ایران را به دست داشتی. همه این‌ها در حالی بود که شما در داخل ایران مجوز فعالیت نداشتید.

کسی که می‌گوید وطن‌پرست اصیل است؛ منافع ملی را به منافع شخصی ترجیح می‌دهد. عمر من رفت. ولی من منافع ملی را به منافع شخصی‌ام ترجیح می‌دهم. بارها و بارها هر جا بودم پرچم کشورم را به دست بستم و از کشورم دفاع کرده‌ام؛ البته به اندازه خودم. متاسفانه بسیاری از ما منافع ملی را کنار گذاشته‌ایم و منافع شخصی را مدنظر داریم. من در اوجی که داشت به من ظلم می‌شد منافع ملی را مدنظر داشتم. می‌دانستم که اگر غُر بزنم و بگویم که اینجا بد است هزار حرف دیگر، دردی دوا نمی‌شود. این همه آدم غُر زدند، آیا چیزی درست شد؟ اما من درست کردم البته به اندازه خودم؛ ماندم در ایران و مجوز گرفتم و «شال» را روی صحنه برای مردم خواندم. ما باید بمانیم و مملکت را درست کنیم. مملکت مال ماست. اگر قرار باشد هر کسی با اندکی فشار ایران را رها کند و برود پی کشور را چه کسی باید درست کند. این سوالی اساسی است که آیا باید با کوچک‌ترین فشار همه چیز را رها کنیم و برویم؟

ناراحتی از فضا؟ خب درستش کن. مدیریت ضعیف است؟ خب برو مدیریت بخوان و مدیر شو. به هنرمندان احترام نمی‌گذارند؟ برو درِ وزارت ارشاد بایست و به وزیر بگو چرا به هنرمندان احترام نمی‌گذارید.

-----------------------------

گفت‌وگو: یاسر شیخی یگانه

-----------------------------

ادامه دارد...

کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
کاوه آفاق
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران