چرا ترامپ ویزا را برای افغانستان آزاد کرد/ «لیتیوم» گنجی که مرزهای آمریکا را باز کرد
شبکه ABC نیوز معتقد است که اصلیترین دلیل برداشتن ویزای آمریکا برای اتباع افغانی، چیزی نیست به جز پیشنهاد گنجی به نام «لیتیوم» از سوی اشرف غنی به ترامپ.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، آمریکا از 11 سپتامبر 2001 که حمله به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک رخ داد، بزرگترین بهانه در طی دو قرن گذشته را برای مبدل ساختن خود به هژمون امنیتی قرن بیست و یک به دست آورد که در این مسیر، لشکرکشی به افغانستان و عراق بزرگترین به بهانه مبارزه با تروریسم بزرگترین ابزار تلقی میگردد. طی این سالها، دولتهای بوش، اوباما، و اخیرا ترامپ پیوسته افغانستان را یکی از خاستگاههای تروریسم دانستهاند و به این بهانه، کشتارهای بسیاری در این کشور صورت دادهاند. در این رهگذر، طبق آخرین اعلام وبسایت جهانی «شاخص گذرنامه»، افغانستان از حیث اهمیت و ارزش گذرنامه در کف جدول و دستهبندی 94 در کنار پاکستان قرار دارد. سوال بزرگ این است که چگونه است که اکنون، رییسجمهور آمریکا در اقدامی عجیب برخلاف سنت آمریکاییها در 16 سال گذشته، تا بدانجا پیش میرود که نیاز به ویزا را برای گذرنامه افغانی لغو میکند؟ در پس پرده این اقدام مشکوک دانلد ترامپ، چه اهدافی نهفته است؟ گزارش کنونی، به این سوال مهم و کلیدی پاسخ میدهد.
چند هفته پیش بود که دانلد ترامپ اقدام به صدور دستور اجرایی جدید مبنی بر لغو ویزای آمریکا برای گذرنامه اتباع افغانستان نمود. طبق این دستور اجرایی، اتباع افغانی اجازه استقرار در آمریکا به مدت 180 روز جهت امر گردشگری را خواهند داشت. این در حالی است که بسیاری از افغانیها دارای گذرنامه دوملیتی هستند. بسیاری از آنها اکنون در ایران، سوریه، و چهار کشور دیگر منعشده از ورود به خاک آمریکا زندگی میکنند و جای مضحک قضیه این است که با آن گذرنامهها حق ورود به آمریکا را ندارند.
دلایل سیاسی، امنیتی، و نظامی
"جنگ آمریکا در افغانستان" طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا در یک کشور خارجی خوانده شده است و هزینهای که این کشور در افغانستان مصرف کرده، به مراتب بیشتر از هزینهای است که آمریکا روی بازسازی اروپا پس از جنگ جهانی دوم مصرف کرده بود. آمریکا همین حالا هم مهمترین حامی افغانستان در زمینه کمکهای مالی و نظامی است و حدود 8400 سرباز در کنار هزاران غیرنظامی آمریکایی در این کشور حضور دارند. اما چیزی که مورد توجه است، مواضع ترامپ به عنوان رییسجمهور کنونی آمریکا در ادوار مختلف نسبت به مسئله افغانستان میباشد. اینکه سطح اطلاعات ترامپ و اطرفیانش نسبت به وضعیت آمریکا در قبال افغانستان تقریبا بسیار کم است، کاملا واضح است. اظهارنظرات متناقض وی درباره افغانستان به سالهای 2009، 2011، و 2015 بازمیگردد که در دو نوبت اول قویا رای بر خروج آمریکا از افغانستان داشت و اظهارنظر سوماش خود را حامی دوآتشه باقی ماندن در این کشور نشان داد. ترامپ بارها به انکار اینکه گفته حمله آمریکا به افغانستان اشتباه بوده مبادرت ورزید و در سخنانی تازه اظهار داشت: «من هیچگاه نگفتم که رفتن ما به افغانستان اشتباه بود. افغانستان یک جای متفاوت است. افغانستان نزدیک به پاکستان است. باید مراقب سلاحهای اتمی بود. همه چیز در آنجا مربوط به سلاحهای اتمی است. بدون آن بازی در آن منطقه کاملا چیزی دیگری میبود». «زلمی خلیلزاد» که بسیاری معتقد بودند به پست وزارت خارجه و یا مشاور امنیت ملی نزدیک است و سرانجام هم دست نیافت، اکنون به عنوان یکی از مشاورین ترامپ بر این باور است که عمده تمرکز ترامپ بر افغانستان بخاطر کمکی است که این کشور میتواند به آمریکا برای مقابله با تروریسم بکند.
اما اگر بخواهیم ترامپ را -هر چند که خیلی به منش و رویکرد جمهوریخواهان وفادار نیست- به چشم یک جمهوریخواه ببینیم، باید بگوییم که وی بعنوان یک جمهوریخواه طرفدار ابقای حضور آمریکا در افغانستان است. جمهوریخواهان قویا از ترک افغانستان هراسانند. چرا که معتقدند به مجرد تخلیه این کشور از حضور نیروهای آمریکایی، بار دیگر تبدیل به خاستگاه تروریسم جهانی میشود. به همین جهت و به دلیل حساسیت موضوع افغانستان، چند تن از تصمیمسازان دولت بوش در دولت ترامپ هم دیده میشوند. افرادی که به شدت جنگطلب و تنشدوست هستند. افرادی چون زلمی خلیلزاد، جان بولتون، ژنرال استنلی مککریستال، استیفن هدلی، و رودی جولیانی که در ظاهر امر در دولت منصب رسمی ندارند اما تاثیر قابل توجهی در سیاستهای خارجی ترامپ میگذارند. به اعتقاد این افراد، اوج فلاکت آمریکا، قدرت گرفتن دوباره گروههای بنیادگراست. هم از آن روست که ترامپ تا بدین حد بر مبارزه با داعش تاکید دارد.
تحلیلگرانی چون «کیت کلارک» و «توماس روتیگ» معتقدند که اگر ترامپ بر مبارزه با داعش تاکید دارد بیشتر به خاطر کنترل داعش بر افغانستان نیست بلکه تمرکز بر خاورمیانه و جلوگیری از سیل سرازیری پناهجویان سوری به آمریکاست. آنها بیشتر بر این تاکید دارند که ترامپ از تسلیحات هستهای پاکستان نگران است و اصطلاحا میخواهد دم گوش پاکستان باشد. لذا، اگر شرایط را برای نزدیک شدن به افغانستان از طریق لغو لزوم ویزا مهیا میکند، در همین راستاست. یکی از قویترین اهداف ترامپ برای حفظ حضور آمریکا در افغانستان این است که بدینوسیله رقابت تسلیحاتی قدرتهای منطقه و هوس آسیب وارد کردن به منافع این کشور در دم خنثی شود. پس اگر بگوییم، آمریکا به زعم خود تمرکز بسیار قوی و دقیقی بر روی ایران کرده، سخنی بیجا نیست. از سوی دیگر، شرایط برای ترامپ بسیار پیچیدهتر نسبت به اوباماست. چرا که میزان پیشروی طالبان در سال 2016 در افغانستان چشمگیر بود و عموما پایگاه اصلی این گروه در پاکستان است. آمریکا بر این باور است که طالبان در مقاطعی از روسیه خط گرفته و تحت امر این کشور است و به همین دلیل باید به هر شکلی شده خط ارتباط بین آن دو را قطع کرد.
- دیگری که در این میان بارز است، مربوط به فساد دستگاه «دولت اتحاد ملی» در افغانستان میشود. هیچکدام از نهادهای شفافیت بینالمللی، افغانستان را واجد شرایط اصلاح وضعیت ندانستند و این کشور همچنان پر از نقاط تاریک در فساد مالی مقامات حکومتی است. حالا این مسائل بزرگ پیش رو است که براستی دولت ترامپ باید چه نقشی در قبال افغانستان ایفا نماید و چگونه میتواند با حفظ نیروهای نظامی، شرایط را آنطور که میخواهد پیش ببرد و اینکه چگونه میتواند پاکستان را مجاب به این کند که طبق برنامه آن پیش برود. هماکنون طالبان در حال آمادهسازی خود برای تحرکات سال 2017 است و با ناآرامی افغانستان، بستر برای حضور گروههایی چون «تحریک طالبان پاکستان»، «القاعده» شبه جزیره هند، داعش و بخصوص «داعش خراسان»، و «لشکر طیبه» آماده میشود. در نتیجه، میتوان درگیری هند هستهای و پاکستان هستهای در آینده را محتمل دانست. حضور آمریکا در افغانستان به زعم ترامپ میتواند هرگونه بروز این اتفاق که اصلا مورد خواسته آمریکا نیست را خنثی نماید. همین حالا هم خاک افغانستان محل جنگ نیابتی هند و پاکستان است. برخی گروههای تروریستی از سوی هند حمایت میشوند و برخی از سوی پاکستان.
دولت اتحاد ملی با ریاست مشترک اشرف غنی و عبدالله عبدالله
وقتی اوباما بر سر قدرت آمد، وعده داد که به حضور آمریکا در پاکستان پایان میبخشد. اما در سال 2009، به جای 30 هزار نیرو 100 هزار نیروی دیگر به افغانستان اعزام کرد. وی، دوباره اطمینان داد که تا پایان سال 2011 این وعده را تحقق میبخشد. اما در سال 2011 القاعده بر طبل شورش و یاغیگری کوبید و داعش هم به آن اضافه شد. آمریکاییها که خودشان بدشان هم نمیآمد که این بهانه دست دهد، دستاویز کافی برای تداوم حضور در آمریکا و توجیه مردم خود را بدست آوردند. آمریکاییها خوب به خاطر دارند که در طی درگیریهای افغانستان با شوروی سابق در طی دهههای 1970 تا 1990 میلادی، منافع برایشان خیلی مهم بود اما به مجرد تخلیه افغانستان از نیروی ارتش سرخ، دیگر منافع برایشان اهمیت نداشت و بعد از آن از گروههای تروریستی مخالف حکومت افغانستان حمایت نکردند. در واقع، یکی از بزرگترین دغدغههای آمریکا طی چند دولت گذشته حضور روسیه و از سوی دیگر تشکیل گروههای تروریستی در افغانستان بوده است. آمریکا خود را مارگزیدهای میبیند که دیگر نمیخواهد اشتباه دوم را تکرار نماید. لذا، وقتی پس از ترک افغانستان در دهه 1990 شاهد شکلگیری القاعده و حادثه یازده سپتامبر گردید، تصمیم دارد که به هیچ عنوان تاریخ را برای خود تکرار نکند.
از سوی دیگر، این ضربالاجلهایی که آمریکا برای تخلیه افغانستان به خود میدهد، پاکستان و هند را بیشتر و بیشتر برای تدارک دیدن عملیاتهای تروریستی در فردای کوچ نیروهای آمریکایی در این کشور آماده میسازد. مشاوران سیاست خارجی ترامپ بر این باورند که وعدههای متعدد ترک افغانستان موجب شده تا فرایند صلح بین طالبان و دولت افغانستان به سر منزل مقصود نرسد. لذا یک حضور متفاوت و جدید ارتش امریکا در افغانستان شاید بتواند این فرایند را تکمیل سازد و منافع آمریکا هم تامین شود. یک افغانستان وفادار و دستنشانده آمریکا یعنی تامینکننده اهداف این کشور در منطقه. لذا، تامین حیات و امنیت حکومت فعلی افغانستان در برابر گروههای تروریستی -خاصه طالبان- بسیار برای دولت ترامپ اهمیت دارد. شکست طالبان در میدان جنگ، گزینه مناسبی برای دولت ترامپ نیست لذا باید چند امر در دستور کار ترامپ قرار گیرد: برچیدن بساط فساد حکومتی و برگزاری انتخابات ریاستجمهوری شفاف جهت آشتی دادن نیروهای مردمی با حکومتی غیرقابلاعتماد؛ و اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان جهت آموزش دادن نیروهای امنیتی و پلیس این کشور.
یکی دیگر از برنامههایی که ترامپ به شدت به دنبال آن میباشد، حفظ حضور افغانستان در کنار راضی کردن پاکستان به ایجاد صلح بین طالبان و افغانستان از طریق نفوذ عربستان است و احتمال این امر بسیار زیاد است که در صورت تخطی پاکستان از این پیشنهاد، هدف بعدی پهپادهای آمریکا رهبران القاعده، داعش، و طالبان در پاکستان باشند. همانطور که «اختر محمد منصور» در می 2016 در ایالت بلوچستان مورد هدف قرار گرفت. افغانستان در میان کشورهایی که آمریکا در آنها مداخله کرده و حضور نظامی دارد، از معدود کشورهایی است که این حضور را با خرسندی پذیرا شده است. ترامپ هم مانند جامعه نخبگان حزب جمهوریخواه بر این اعتقاد است که هر گونه ترک خاک افغانستان، موجب تقویت تروریسم و سقوط دولت کابل و تشدید رقابت امنیتی کشورهای منطقه میشود. لذا، تمامی این دلایل امنیتی و سیاسی ایجاب مینماید که به افغانستان روی خوش نشان داده شود و در جهت نزدیک شدن به افغانیها، ویزا هم لغو گردد.
دلایل اقتصادی
بحث دیگر مربوط به منافع اقتصادی قابل توجهی است که افغانستان روانه جیب ترامپ تاجر میکند. «اشرف غنی» -رییس جمهور افغانستان- چراغ سبز سرمایهگذاری در ذخایر معدنی و منابع طبیعی کشورش را برای ترامپ زده است. شاید بتوان از این رفتار اشرف غنی به عنوان عصر نوین تجارت ترامپی یاد کرد که در آن، کشورهای خارجی ملتمس سرمایهگذاری پرزیدنت ترامپ تاجر در کشورشان به قیمت فروختن بسیاری از ارزشها و منافع و منابع ملی خود هستند. از آن دست میتوان به سخنان «حمدالله محب» سفیر افغانستان در آمریکا اشاره کرد: «آمریکای ترامپ متوجه پتانسیل اقتصادی ما و سرمایهگذاری در کشورمان شده است. ما با تمامی وجود استقبال میکنیم».
روز سوم سپتامبر بود که ترامپ و اشرف غنی از طریق گفتگوی تلفنی در مورد ثروت معدنی افغانستان به بحث نشستند. طبق تحقیقات پنتاگون هماکنون ثروت معدنی افغانستان به یک تریلیون دلار میرسد. به گفته یکی از مقامات نزدیک به غنی، ترامپ به وی اطمینان داده که در توسعه منابع طبیعی افغانستان به وی کمک خواهد کرد. قابلتوجهترین ثروت مدفون افغانستان، لیتیوم و نقره است که در صنعت ساخت لپ تاپ و باتری تلفن همراه از جزییات اصلی هستند و از آن به عنوان نفت آینده یاد میشود. طبق گزارش سال 2010 پنتاگون، افغانستان میتواند تبدیل به «عربستان لیتیوم» شود. در حالی که دولتمردان سالهای اخیر واشنگتن نشان دادهاند که چندان علاقهای به سرمایهگذاری و بهرهبرداری در افغانستان ندارند، ترامپ نشان داده که علاقه بسیاری به این امر و بخصوص لیتیوم دارد.
همین حالا مقامات افغانی از اینکه توانستهاند ترامپ که در سال 2013 این کشور را مردابی دانست که آمریکا باید سریعا از آن دست بکشد را راضی به سرمایهگذاری در افغانستان به قیمت بهرهبرداری عظیم کنند، قند در دلشان آب شده است. وقتی که افغانها شوق وافر ژاپن در خلق 700 هزار شغل مشترک و عراق نسبت به سرمایهگذاری آمریکا در صنعت نفتاش را میبینند، ظاهرا دیگر دست از پا نمیشناسند. آمریکا در این سالهای اخیر به گونهای عمل کرده که از دولتهای افغانستان یک نهاد وابسته ساخته که بدون آمریکا خود را قطعا در مقابل طالبان و گروههای تروریستی محکوم به سقوط دیده و میبینند.
چندی پیش، یکی از مقامات دولت اوباما به این اشاره کرده بود که اگر جای اشرف غنی باشد و ترامپ کشورش را جهنم خطاب کند، چگونه میتواند نظر رییسجمهور کنونی آمریکا را جلب نماید؟ ظاهرا غنی و دولتمرداناش پاسخ این سوال را پیدا کردهاند و آن هم پیشنهاد منابع غنی معدنی افغانستان به ترامپ طماع و تاجر است. اینجاست که نوای جدید دوستی را با چرخش 360 درجهای میتوان از زبان نماینده ترامپ شنید: «پرزیدنت ترامپ با توجه به نگاهش به دنیای تجارت تصمیم دارد که از زاویه دیگری نسبت مسئله حضور در افغانستان نگاه کند و بانک جهانی و دیگر نهادهای اقتصادی به پتانسیل صادرات افغانستان تا نیل به اقتصاد قدرتمند باور دارند».
ترامپ در گفتگوی خود با «فاکس نیوز» وقتی موضوع نفرت درازمدت و پیشین او از حضور آمریکا در افغانستان مطرح شد، برای اینکه تغییر ناگهانی رویکرد خود را توجیه نماید گفت: «هنوز هم از حضور در افغانستان نفرت دارم اما چه کنم که نگران شیطنتها و فعالیتهای هستهای پاکستان هستم. این موضع ریاکارانه وقتی در آوریل 2017 مطرح شد که درست یکسال و هفت ماه پیش در آگوست 2015، وی در گفتگو با شبکه NBC خاک افغانستان را طلا دانست و به این اشاره کرد که بسیاری از افراد نمیدانند که چه گنجی در منابع طبیعی افغانستان وجود دارد. همین اشاره را هم در ماه دسامبر 2015 در برنامه «گفتگو با الکس جونز» داشت.
لیتیوم
در گزارش سال 2010 پنتاگون که توسط زمینشناسان خبره آمریکا تهیه شده بود، به ارزش منابع طبیعی افغانستان اشاره شد و ژنرال «دیوید پترائوس» -فرمانده وقت نیرهای آمریکایی در عراق- آن را یک میلیارد دلار اعلام نمود. در حالی که دولت ترامپ با فرمان جارد کوشنر -داماد وی- سعی در بهرهبرداری از منابع طبیعی افغانستان دارد، مقامات و مشاوران دولت اوباما اخطار دادهاند که قضیه بهشت معدنی افغانستان افسانهایست شبیه «شهر طلای الدورادو» در جنوب آمریکا و در صورت تمرکز آمریکا بر این منابع، قطعا تصور بهرهبرداری استعماری از این کشور در ذهن مردم افغانستان ایجاد میشود و این امر میتواند موجب شورشها و تنشهای بیشتری علیه آمریکا و دولت افغانستان شود.
ترامپ همان راه اشتباه چین در افغانستان را میرود که در سال 2008، 3 میلیارد دلار صرف برنامههای عملیاتی معدن نقره در این کشور کرد و دست آخر هم به دلیل نگرانیها شدید امنیتی و هراس از گروههای تروریستی عطایش را به لقایش بخشید و قید پولش را زد و از افغانستان خارج شد. ترامپ در یکی از آخرین گفتگوهایش با «الکس جونز» مدیر پایگاه «اینفووارز» به این اشاره کرد که چرا آمریکا باید در افغانستان جان بدهد و چین بهرهبرداری معدنی کند. غافل از اینکه خود چین نیز از جهنم افغانستان گریخت و ترامپ همچنان بر این باور است که میتواند امنیت عملیاتهای معدنی را تامین نماید و سود کلانی از منابع طبیعی و معدنی افغانستان به جیب بزند. شبکه ABC نیوز معتقد است که اصلیترین دلیل برداشتن ویزای آمریکا برای اتباع افغانی، چیزی نیست به جز پیشنهاد گنجی به نام «لیتیوم» از سوی اشرف غنی به ترامپ.
پینوشت:
http://usa-television.com/donald-trump-signs-a-visa-free-travel-policy-for-afghanistan/
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-38003885
https://www.foreignaffairs.com/articles/afghanistan/2017-03-21/how-trump-should-manage-afghanistan
https://www.nytimes.com/2017/03/10/opinion/afghanistan-is-now-trumps-war.html
http://valensglobal.com/2017/02/06/us-policy-afghanistan-trump/
http://www.politico.com/story/2017/03/trump-afghanistan-mineral-reserves-235962
http://cjonline.com/opinion/columns/2017-03-25/matt-johnson-trump-can-t-ignore-afghanistan-forev
https://abcnews.go.com/Technology/wireStory/afghanistan-dangles-lithium-wealth-win-trump-support-46616010
منبع:مشرق
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.