کودکان روستا‌ئی آذربایجان غربی محروم از خدمات فرهنگی

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ارومیه، اساساً کودکان روستایی مثل سایه‌اند، مجهول‌اند، اسم دارند، متولی ندارند، حق بهره‌مندی از برنامه‌های متنوع فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را ندارند.

برخی شهرها مثل ارومیه، اشنویه و تکاب جمعیت روستائی شان از وقتی بچه‌هایشان کانونی شده‌اند خلاقیت‌ها هم بروز یافته است.

در سایر روستاها خبری از کانون نیست، چون مربی کاربلد دارند اما پول ندارند خودروی شاسی‌بلند بخرد تا برای بچه‌ها کتاب ببرد و برنامه فرهنگی هنری اجرا کند.

هیچ مسئولی قبولشان نمی‌کند، نشان به آن نشان که حسین فروزان مدیرعامل منطقه آزاد ماکو که مدعی است از ابتدای شروع بکار دولت تدبیر 50 پروژه عمرانی بزرگ با بیش از 3 هزار میلیارد ریال در این منطقه اجرا شده اما با وجود اینکه قول داده بود تا برای برخورداری کودکان این منطقه وسیع یک خودروی مجهز به کانون اختصاص دهد اما خلف وعده کرده و این روزها هم که زمزمه رفتنش بر سر زبانها افتاده چه خوب است که بداند در قبال بچه‌های ماکو دینی بر گردن دارد.

فقر تجهیزاتی ناوگان روستایی کانون پرورش کودکان آذربایجان غربی

به گفته مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آذربایجان غربی این نهاد در بحث ناوگان سیار روستائی مشکل دارد.

جواد زاهدی گفت: امسال دو کتابخانه سیار روستایی در اشنویه و تکاب راه‌اندازی کردیم.

وی افزود: بر اساس بخشنامه ستاد مرکزی مجبور شدیم چهار خودروی سیار روستائی را به دلیل فرسودگی از رده خارج کنیم.

مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آذربایجان غربی گفت: استاندار و مسئولین برنامه‌وبودجه قول داده‌اند تا خودروهای شاسی‌بلند را در عوض این چهار خودرو به ما بدهند اما هنوز خبری نیست.

کودکان مناطق روستایی به اذعان زاهدی کتاب‌خوان تر از بچه‌های شهری هستند اما بی‌توجهی و بی‌اعتنایی مسئولین به آنها یعنی قرار نیست به چشم کسی بیایند، قرار نیست در آمارها حساب شوند یا کسی دنبال گرفتن حقشان برود حتی خود کانون که زورش به سنبه پر زور مقامات مسئول توزیع بودجه نمی‌رسد.

بی توجهی مستمر به کودکان روستایی شمال آذربایجان غربی

حدود دو سال پیش بود که برای تهیه گزارشی از وضعیت فرهنگی مناطق روستایی به ماکو رفتم و گزارشی درباره‌شان نوشتم تا به گوش مدافعان وضعیت سفید شاخص‌های فرهنگی برسانم که بچه‌ها در این مناطق هیچ‌کس نیستند، بچه‌ها در هیچ چیز خوش اقبال نیستند نه در زندگی، نه حتی در بازتاب خبر شوربختی‌شان.

کسی پس از انتشار گزارش پی کارشان را نگرفت، کسی ندیدشان، کسی نشنیدشان و حالا نه فقط خلاء برنامه‌های کانون و کتاب‌خوانی نمود دارد بلکه فرهنگ وارداتی کشور همسایه هم مزید بر علت شده تا شاهد تغییرات شگرفی در  پوشش ظاهری و حتی رفتاری بچه‌ها باشیم.

اینجا کسی سارا و دارا را نمی‌شناسد!

زندگی بچه‌های روستائی، سیبی نیست که اگر هوا بیندازید هزار هزار چرخ بخورد، آنها مثل سیندرلا نیستند که روزی دل پریان به حالشان به رحم بیاید و فرصت پا کردن کفش بلورین و عوض کردن سرنوشتشان را به آنها بدهند، مثل ماه‌پیشانی نیستند که کسی از توی تنور سیاه بختشان، بیرونشان بکشد، آنها محکوم‌به فقر و محرومیت و نادیده گرفتن و به‌حساب نیاوردن هستند، محکوم‌به نداشتن کتابخانه، به بی‌سوادی، به پابرهنه بزرگ شدن میان کوچه پس کوچه‌های خاکی.

مزایای کتابخانه سیار روستایی

مدیران ما که دم از عدالت فرهنگی و آموزشی می‌زنند آگاه باشند که طبق گفته زاهدی هر کتابخانه سیار روستائی می‌تواند 700 کودک و نوجوان را در 20 روستا تحت پوشش قرار دهد.

هر کتابخانه سیار روستائی با خودش در گام اول 8 هزار جلد کتاب همراه دارد.

عضویت در این کتابخانه‌های سیار رایگان است و خدمات متنوع فرهنگی که ارائه می‌دهد نیز رایگان است.

به گفته مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آذربایجان غربی توسعه کتابخانه‌های سیار روستائی اولویت آنهاست و در همین راستا 8 شهرستان دیگر نیز شناسایی شده‌اند که باید از خدمات کانون بهره‌مند شوند اما خبری از پول نیست.

زاهدی معتقد است تا 9 ماهه امسال 41 هزار و 555 برنامه توسط کانون اجرا شده که 622 هزار کودک و نوجوان از آن بهره مند شده‌اند.

در همین مدت زمان بچه‌های کانون 208 هزار جلد کتاب به امانت برده‌اند.

این آمار گویای علاقه‌مندی بچه‌ها به کانون است.

خبر را که می‌نویسم، هی انگشت‌هایم شیطنت می‌کنند و ناخودآگاه به خلف وعده مدیرعامل منطقه آزاد ماکو، به تعلل مسئولین برنامه‌وبودجه برای اختصاص آن چهار خودروی جایگزین خودروهای از رده خارج شده و محرومیت کودکان روستائی استان از خدمات کانون می‌چرخد.

امیدواریم مدیرعامل منطقه آزاد ماکو این گزارش را ببیند و به دینش عمل کند.

امیدواریم استاندار نیز که خود زمانی نماینده مردمی زخم‌خورده از جبر جغرافیایی بود این اثر را ببیند و لحظه‌ای بچه خودش را تصور کند که در دور افتاده‌ترین منطقه استان در کنار دست چشمه ثریا آنجا که تا چشم کار می‌کند خاک است و کوه، چشم انتظار لبخند مربی کانون است!

گزارش: اسکندر خنجری

انتهای پیام/ش