روایت تلویزیون از کودتا در سازمان محیط زیست
شب گذشته، برنامه «به اضافه مستند» با نمایش مستند فرزندان زمین به روی آنتن شبکه مستند رفت. پس از نمایش این مستند، حرفهای مهمی درباره وضعیت زیست محیطی کشور مطرح شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، پنجاه و پنجمین قسمت از برنامه «به اضافه مستند» با پخش مستند «فرزندان زمین» همراه بود و پس از آن نشست نقد و بررسی با حضور مهمانان ویژه، محمد درویش، دبیر سیاست محیطزیست مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری و پویا نیکجو از فعالان محیطزیست و مدارس طبیعت در کشور برگزار شد.
در ابتدای این نشست پویا نیکجو صحبت کرد و گفت: این مستند فیلم خوش ساختی بود و از تماشای آن لذت بردم. مستند روایتی از چالشها و جریانهای محیطزیستی ایران است که همسو با زندگی یک زوج شده است. دغدغهمندی این افراد برای بهتر شدن حال زمین و جهان از جمله نکات مهم است چرا که دوست دارند کاری را انجام بدهند. آنان پیش رفتند تا این که راه حل را در کار با کودکان دیدند تا به کمک این شیوه بتوانیم برای نسلهای آینده گامهای موثرتری را برداریم.
روندها در حوزهی آب، هوا و تنوع محیط زیستی نگران کننده است
در ادامه محمد درویش صحبت کرد و ارزیابی خود از وضعیت محیطزیست در سالیان اخیر را گفت: نزدیک به نیم قرن از تاسیس مرکز حفاظت از محیطزیست میگذرد و در طول این نیم قرن دهها دانشکدههای محیطزیست، منابع طبیعی و ... تاسیس شده است. همچنین هزاران متخصص در این رشتهها فارغ التحصیل شدهاند و انتظار میرود که سازمانهای متولی این حوزه، به همراه خیل عظیم متخصصان محیطزیست کشور بتوانند پاسداران شایستهای از محیطزیست کشورمان باشند. اما واقعیت این است که این سپاه بزرگ به هیچ عنوان نتوانسته است که به شکلی شایسته از تاباوری سرزمین ایران حراست بکند. همهی روندها در حوزهی آب و خاک و تنوع محیطزیستی روندهایی پسرونده و نگران کننده بوده است. مجموع حیات وحش ارزشمند ما مدام در حال کاهش است و گونههای زیادی از آنان در خطر انقراض هستند. همچنین بسیاری از تالابهای ما خشک شدند و سفرههای زیرزمینی ما از بین رفتند که نتیجهی آن فرونشست زمین بوده است. با این پدیده نه فقط در استانهای کویری بلکه در دامنههای سهند و سبلان مواجه هستیم. همهی اینها نشان میدهد که به رغم تلاشهای مثبتی که صورت گرفته است و مردم نسبت به دو دهه گذشته، آگاهی بیشتری پیدا کردند اما فشارهای ناشی از توسعهی ناهمساز با واقعیتها، دست بالا را دارد و روندها نگرانکننده هستند. در حقیقت سرعت رخداد اتفاقات منفی با کارهای ما تناسب ندارد.
فراموش کردهایم که باید روی فرهنگسازی کار کنیم
نیک جو در مورد نقش آموزش در مدارس بیان داشت: در حال حاضر، ما شاهد این هستیم که نظام رسمی آموزش و پرورش ما فرصتهای خیلی محدودی برای پرورش مهارتهای زندگی که بچهها در روند رشدشان به آن نیاز دارند را فراهم میکند. یکی از بزرگترین نقدهایی که به نظام آموزش و پرورش ما وارد است این است که آموزشها مبتنی بر نیازها نیست و بچهها در روندی از جریان آموزش قرار میگیرند که پیشتر توسط برنامهریزها و مدیران آموزشی طراحی شده است، درگیر میشوند و معمولا شاهد این هستیم که نیازها مبتنی بر نیاز نیست و حال و هوای پر نشاط و مبتنی بر شادی و آزادی را در مدارس خود نداریم. اگر از جایگاه تعلیم و تربیت بگذریم، میدانیم که کودک در دوران کودکی نیاز دارد که رابطهای بی واسطه با طبیعت داشته باشد تا بتواند آن را دوست داشته باشد تا احتمالا در آیندهی خود، دست به اقداماتی نزند که حال محیطزیست را بد کند. در روند فیلم هم به صورت هوشمندانه به همین موضوع اشاره شده بود. به جای این که بیاییم و بر روی لایههای حفاظت از محیطزیست کار کنیم، سالهای زیادی است که فراموش کردیم که باید بر روی فرهنگسازی اقدام کنیم. خیلی از فرهنگسازی حرف زدیم اما این که چه اقدامی عملی را برای این کار انجام داده باشیم، برنامهی درستی را نداشتیم.
مدرسه طبیعت، بهترین الگو و کارکرد برای تعلیم درست به کودکان است
وی به تشریح مدرسهی طبیعت پرداخت و گفت: خدا را شکر، مدرسه طبیعت به عنوان یکی از الگوهایی که بچهها میتوانند در آن آزادانه تجربهی طبیعت را داشته باشند، توسعه پیدا کرده و پراکندگی خوبی را در سرتاسر کشور دارد. این روزها هر کسی که با کودکان سر و کار داشته باشد، طبیعتا اسم مدرسه طبیعت را شنیده است. این موضوع موفقیت بزرگی است که تیم بزرگی از کنشگران کودک و محیطزیست در آن نقش داشتند. یکی از کسانی که در آن تلاش بسیار کرده است، آقای درویش است که سزاوارانه پشت این قضیه ایستادند و حمایت کردند که این موضوع توسعه پیدا کند. من فکر میکنم که حدود 72 واحد مدرسه طبیعت در 29 استان کشور ایجاد شده است. البته با شرایط متنوعی هستند. بعضی از آنان فعال هستند، بعضیها آزمایشی هستند و ... مدرسه طبیعت به عنوان یک الگوی درست، باید مورد حمایت واقع شود و فکر میکنم که میتواند برنامهای استاندارد برای پرورش کودکان باشد. چرا که قبلا هم بسترهایی را برای آموزش طبیعت به کودکان و نوجوانان داشتیم. به نظرم در میان کمیپنها و برنامههایی که با این هدف تشکیل شدهاند، مدرسه طبیعت بهترین عنوان و کارکرد برای تعلیم طبیعت به کودکان است.
تنها کشوری که در خاورمیانه به مدرسه طبیعت بها داده است، ایران است
محمد درویش در مورد این که آیا مدرسهی طبیعت یک ابداع داخلی است و یا نمونه ای خارجی نیز از آن وجود دارد، گفت: مدرسهی طبیعت یک ترم شناخته شده بین المللی است که نخستین بار در کشورهای اسکاندیوناوی معرفی شده است. آرام آرام گسترش پیدا کرد. حرف مدرسهی طبیعت این است که به دلیل مدرن شدن زندگیها و فرصت کمتر مردم برای حضور در طبیعت، روستاها کوچک تر شده و شهرها بزرگتر میشود. بنابراین با نسلی روبهرو هستیم که تجربهی زیست در طبیعت را ندارد. نسلی که طبیعت کشور خود را نشناسد هرگز انگیزهای برای پاسداری از آن طبیعت را پیدا نمیکند. این مکتب تربیتی کم کم به کشورهای آسیای شرقی نیز توسعه پیدا کرده است و در کشورهای این حوزه در حال رشد است. خوشبختانه در کشورهای خاورمیانه و آسیای غربی، تنها کشوری که مدرسه طبیعت در آن رسما فعالیت میکند، ایران است و به همین دلیل چشم امید خیلیها به ایران است. با توجه به استقبال بسیار خوبی که خانوادههای ایرانی از مدرسه طبیعت کردند، توانستیم که به شکل محسوسی تغییر رفتار در کودکان را حس کنیم. بچههایی که در مدرسهی طبیعت زندگی میکنند، 25 درصد ضریب یادگیری بیشتری دارند. آن بچهها به جای این که درگیر محیطهایی بشوند که مقایسه، رقابت و نمرهی 20 در آن حرف اول را میزند، درگیر محیطهایی هستند که در آن خلاقیت، عشق به طبیعت و ... حرف اول را میزند.
مدرسه طبیعت، بچهها را عاشق طبیعت و سرزمینشان بار میآورد
وی در مورد هدف اصلی فعالیت این مدرسهها گفت: یک نکتهی خوبی که این فیلم نیز به آن میپردازد، این است که به رغم همهی تلاشها چه میشود که آنان رو به مدرسهی طبیعت میآورند؟ اگر میخواهیم کار جدی کنیم و نسلی را پرورش بدهیم که خرسها را دشمن خود نداند و... باید از جایی شروع کنیم که در اصطلاح به آن خشت اول میگویند. مدرسه طبیعت تلاش میکند که با فضا و مجالی که برای بچههای زیر 12 سال فراهم میکند، آنان را عاشق سرزمینشان کند. نسلی که عاشق سرزمینش باشد و در کودکی، کودکی کرده باشد، در بزرگی بزرگی میکند و چون عاشق سرزمینش است در آن زباله تخلیه نمیکند، هرگز در کنار لاشهی خونین یک حیوان به دوربین لبخند نمیزند و خود را شکارچی اعلام نمیکند و هرگز در برابر کشورش بی تفاوت نیست. در حقیقت مسئولیتهای اجتماعی او توام با عشق میشود و انگیزه پیدا میکند تا دانش خود را افزایش بدهد. همان طور که ما برخلاف این که بچهها را مجبور نمیکنیم که کتاب بخوانند، اما بیش از هر مدرسهای به کتابخانه میروند و به دنبال کتابهایی هستند که پاسخ پرسشهایشان را پیدا کنند.
مشکل ما کمبود دانش نیست بلکه مشکل کسانی هستند که موهبتهای طبیعی را معامله میکنند
این کارشناس اضافه کرد: نهادهای مسئول را چه کسانی شکل میدهند. همین ما هستیم که یکی وزیر میشود، دیگری رئیس میشود و ... اگر این افراد در میز و نیمکتی بزرگ شوند که عشق به سرزمین در آنان دمیده بشود، حتما میتوانند کیفیتی متفاوت از خود نشان بدهند. کسی که ارزیابی احداث سد گتوند را مثبت اعلام میکند، از قضا یک متخصص محیطزیستی بوده است، کسی که پل شهید کلانتری را مثبت اعلام میکند و باعث افزایش رسوبگذاری در دریاچه ارومیه و ایجاد آن فاجعه میشود، یک متخصص محیطزیست بوده است. بنابراین ما کمبود دانش نداریم بله کمبود انسانهایی را داریم که در پیشگاه موهبتهای طبیعی خود معامله نکنند و به چند ریال بالاتر نفروشند. این هدفی است که مدرسه طبیعت دنبال میکند. ما باور داریم که اگر بتوانیم از غربال مدرسهی طبیعت، نسل آینده را عبور بدهیم، آنان انگیزهی مضاعفی پیدا میکنند تا مسئولیتهای خود را در حوزهی محیطزیست اجرا کنند. ما اکنون مسئولینی را در محیط زیست و منابع طبیعی داریم که از مردم میخواهند که به خاطر آلودگی هوا سوار ماشینهای تک سرنشین نشوند اما خودشان با خودروهای شاسی بلند در سطح شهر تردد میکنند. این پارادوکسها را مردم میبییند.
نیک جو در مورد این که تا کجا باید به دنبال انگیزههای مثبت افراد برای انجام کاری باشیم، گفت: من فکر میکنم که این دو، دو فضای متفاوت نیست و در جواب این پرسش که تا چه زمانی باید صبر کنیم، باید بگویم که از دیرباز بر روی همین حوزه حساب کردیم و اکنون هم باید روی همین حوزه حساب باز کنیم. به هر حال مسالهی محیطزیست و پیوند انسان با طبیعت، جریانی با قدمت کوتاه نیست و قدمت آن در حد نفس کشیدن انسان بر روی کره زمین است. شاید تا 100-200 سال پیش خیلی شاهد این گونه از تضادها، آسیبها و اتفاقات نبودیم اما زمانی که منافع گروهی از انسانها با طبیعت درگیری پیدا کرد، آرام آرام شروع به از بین بردن و تاراج طبیعت کردیم. من فکر میکنم که این دو زمینه به هم گره خوردهاند و همواره باید روی انگیزههای شخصی افراد جامعهمان حساب کنیم. من محیطزیست را از زندگی جدا نمیدانم و فکر میکنم که پیش از این به این نتیجه رسیده بودیم که اگر حال طبیعت خوب نباشد، حال ما هم خوب نخواهد بود. ما در بسیاری از پایگاههایی که انسان با طبیعت مواجه بوده است، این موضوع را داشتیم و اگر صید میکردیم حواسمان بوده است که در چه فصلی صید کنیم و در چه فصلی صید نکنیم.... در دهههای اخیر، مارا به سمتی برده است که جریانی به اسم مدیریت محیطزیست بیشتر خودش را نشان میدهد و به نوعی شکاف عمیقی را ایجاد کرده است. من از جایگاه یک فرد فعال در حوزهی محیطزیست و کسی که دغدغه مند است، میگویم که باید همیشه این انگیزه را در خود روشن نگه داریم و کمک بکنیم که زمین زنده بماند.
نظام سنتی آموزش و پرورش باید عوض شود/ راه را خطا رفتهایم
درویش در مورد مشکلاتی که ممکن است نگرانیهایی را برای والدین بچههایی که در این مدارس درس میخوانند به وجود بیاورد، صحبت کرد و گفت: این نگرانی را نظام سنتی آموزش و پرورش ما باید داشته باشد. نظام سنتی که در آن شاهد استرسهای فراوانی هستیم که به دانشآموزان وارد میکند. لازم نیست که بچههای ما از امتحان و آزمون و نمرهی 20 بترسند و این همان چیزی است که مدرسهی طبیعت به دنبال آن است. چرا ما خوشحال میشویم زمانی که میگویند مدارس به دلیل آلودگی هو تعطیل است؟ این نشاندهندهی شکست نظام کنونی آموزش و پرورش ما است. اگر ما میخواهیم نسلی را تربیت کنیم که آن نسل عاشق مطالعه، خلاقیت و ... باشد، باید کاری کنیم که بچهها داوطلبانه سراغ کتابها بروند و نه به خاطر اجبار و ترس و ... به دنبال آن باشند. مدرسه طبیعت آن عشق را دوباره برمیگرداند و امپراطوری کودکان است. شما در این مدرسه هیچ تحمیلی را به کودکان نمیکنید مگر این که بچهها کاری بکنند که منجر به آسیب به خودشان و همکلاسیشان بشود. در غیر این 3 مورد، بچهها آزادند و ما این آزادی را در نظام آموزش و پرورش کنونی گرفته ایم. در چند سال اخیر گامهای مثبتی برداشته میشود که معلمین، والدین و مدیران به حقانیت مدرسه طبیعت پی ببرند. چیزی که باید تغییر بکند، نظام سنتی آموزش و پرورش است که باید اهمیت بیشتری را به طبیعت بدهد و اجازه بدهد که بچهها به جای حضور در کلاسهای تنگ و تاریک، ساعتی را به تجربهاندوزی در طبیعت اختصاص بدهند. اگر اتفاقات ناخوشایندی را میبینیم به این دلیل است که راه را خطا رفتیم. باید تحرک، شادی و نشاط را به بچهها بدهیم و آن زمانی ایجاد میشود که بچهها در دل طبیعت باشند. این که میگویید ممکن است که الفبا را به خوبی یاد نگیرند و یا جدول ضربشان خوب نباشد، کاملا رد شده است.
شگفتآور است که مسئول سازمان محیطزیست اعلام کند که کشور نباید معطل محیط زیست بماند
محمد درویش در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن اشاره به رویکرد رئیس سازمان محیطزیست گفت: 100 درصد با رویکرد آقای کلانتری مخالفم و رویکرد خطرناکی است همین الان هم با رویکردهای ضد محیط زیستی مدیران توسعه گرا مواجه هستیم. صداهایی از بدنه دولت و مجلس به گوش میرسد که میگویند اگر قرار است که قوانین محیطزیستی حرف اول را بزند باید صنعت و اقتصاد را تعطیل بکنیم. حرف فعالان محیطزیست این است که هر زمان که به این موضوع توجه ویژه کردیم، به اقتصاد و اشتغال پایدار نزدیکتر شده ایم. آیا فاجعههایی که در جاهای مختلف ازکشور رخ داده است، ناشی از این است که ملاحظات محیط زیستی را اعمال کردیم؟ اتفاقا به این دلیل است که به ملاحظات محیطزیستی اهمیت ندادیم و ذبحش کردیم. نباید روی 14 رودخانهی موجود 104 سد را طراحی کنیم و 72 سد را به بهرهبرداری برسانید. نباید اجازه بدهید که 1000 حلقه چاه برای توسعهی کشاورزی زده شود. حاصل آن چه شد؟ حاصل آن ایجاد یک کویر پهناور شده است و سونامی نمک به وجود آمده است. حاصل این شده است که دولت باید 20 هزار میلیارد هزینه کند تا بتواند دریاچه را به روزهای قبلی خود برگرداند. چه کسی میتواند این خسارت را پاسخگو باشد؟ همانهایی که دم از اشتغال و رشد اقتصادی میزدند باید بیایند و پاسخگو باشند. بنابراین آن کشوری که در پای ملاحظات زیست محیطی خود درنگ کند اشتباه کرده است و کشوری که در صدر اولویتهای خود، آمیزههای محیطزیستی را قرار بدهد، به توسعهی پایدار نزدیک تر است. در اتحادیهی اروپا هم همین است. در زمانی که کشورهای دنیا در رکود و مشکل اقتصادی بودند یکی از کشورها دچار رکود نشد و آن سوئد بود که حتی بیش از مقدار تعهد خود به پیمان کیوتو پایبند بود. در آمریکا بعد از دولت بوش که کشور دچار رکود شده بود، برگ برنده دموکراتها چه بود؟ برگ برندهی آنان به وجود آوردن بازار جدید در حوزهی اصتحصال انرژیهای نو و خورشیدی بود. این مزیتی است که در کشورمان بی رقیب است. هیچ کشوری در دنیا نمیتواند ادعا کند که بیش از ما دریافت انرژی خورشیدی دارد. شگفتاور است که کسی که مسئول سازمان محیطزیست است به جای دفاع از تمامیت موازین و آموزهها، اعلام بکند که کشور نباید معطل محیطزیست بماند.
بخش مقتدر دولت نتوانست شعارهای محیطزیستی خود را تحمل کند/ در سازمان محیطزیست کودتا رخ داد تا تابو شکنی شود
وی ادامه داد: بخش مقتدر و نزدیک به دولت، نتوانست شعارهای محیطزیستی دولت یازدهم را تحمل کند و سعی کرد فردی را به ریاست پردیسان بگمارد که آن فرد به اندیشههای آنان نزدیکتر باشد. شاهد این موضوع این است که در 3-4 ماهی که آقای کلانتری رئیس سازمان محیطزیست شده است، به طرح انتقال آب دریای کاسپین به سمنان و ... چراغ سبز نشان داد. در حقیقت همهی مواردی که در سازمان محیطزیست یک تابو بود و همیشه در برابر این توسعههای افسار گسیخته و نگران کننده ایستاده بودیم، ایشان آمد و چراغ سبز نشان داد. انگار که در سازمان محیطزیست کوتایی رخ داده باشد.
در 40 سال گذشته، سازمان محیط زیست منفعل عمل کرده است
نیک جو در مورد این موضوع گفت: در کشورهایی که طبیعت و محیطزیست را به تاراج بردند، بزرگترین آسیبها را از سمت دولت و تصمیمات حکومتی دیدیم که اقداماتی را به عنوان توسعه به طبیعت تحمیل کردند و این اقدامات اغلب جبران ناپذیر بوده است. در طی نزدیک به 40 سال گذشته، همیشه سازمان محیطزیست را به عنوان یک سازمان منفعل شناختیم و همیشه این سازمان بوده است که کوتاه آمده و نتوانسته از موازین و ارزشها و حقوق محیطزیست در سرتاسر کشور دفاع کند. متاسفانه تعداد زیادی از تالابها و بسترهای طبیعیمان را ظرف چند دههی اخیر از دست دادهایم. شاید در دورهی قبلی امیدوارتر شده بودیم که بشود این سیر را برگرداند اما عملا اتفاق خیلی شاخصی که حتی بتوانیم بگوییم که دولت یازدهم توانست آن را جبران بکند، وجود نداشت. متاسف هستیم که اکنون شرایط بدتر هم شده است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا نمیشود هم محیطزیست را حفظ نمود و هم توسعهی پایدار ایجاد کرد، گفت: دانش بهرهبرداری و توسعهی پایدار از طبیعت وجود دارد اما احتمالا نمیخواهیم که از آن استفاده کنیم. در بدنهی دانشگاهها و در جامعهمان افراد متخصصی را داریم که کاملا آگاه هستند که چگونه پروژهها پیش برود اما گاهی اوقات سود منافع نسبت به آن چه که صلاح محیطزیست است، اولویت دارد.
ماجرای تصمیمهای اشتباهی و پافشاری روی اصول غلط
درویش دربارهی پافشاری سازمان محیطزیست در انتقال آب از جایی به جای دیگر علیرغم مخالفت مردم گفت: مسلما این چنین پافشاریها تخصصی نیست. این که سیاسی است یا سیاسی نیست را من نمیتوانم اظهار نظر کنم اما مسلما تخصصی نیست و بر مبنای آموزهها و موازین نیست. در هیچ جای دنیا این گونه نیست که به بهای ناآبادانی یک منطقه، جای دیگری را آباد کنند. این موضوع یک خطای استراتژیک است. هنر ما این است که بر مبنای شناخت بومی از یک منطقه، بهترین و مناسبترین راه برای توسعهی یک منطقه را انتخاب کنیم. این که بخواهیم در منطقهای مثل یزد که میانگین بارندگی آن 50 میلیمتر است، همان فعالیتهایی را سامان بدهیم که در نوار سبز شمالی کشور داریم، یک خطای بزرگ و استراتژیک است. اشتباه ما این است که میگوییم در اصفهان باید پر مصرفترین صنایع کشور مستقر بشوند و ما مشکلش را حل میکنیم و مشکلاتی از این دست. چرا نباید از مزیتهای واقعی اصفهان و یزد پول بسازیم. آیا اصفهان به این دلیل به نصف جهان معروف شد که کارخانهی ذوبآهن و سیمان و ... داشت؟ نه این گونه نبود. بلکه اصفهان به خاطر مسائل دیگری است که مطرح میشود و میتواند پول تولید کند. اصفهان در خیلی از حوزهها میتواند حرف اول را بزند و یا یزد در حوزهی پزشکی میتواند حرف اول را بزند. یزد پایتخت خشت و گل جهان است و بسیاری از مردم به یزد میآیند تا از این ابنیههای تاریخی و کهن دیدن کنند. چرا باید کاریزهای دیدنی در یزد را از بین ببریم و بخواهیم آن را به قطب اول تولید کاشی، سفال، لاستیک و آهن بکنیم. این خطای بزرگی است که ما مرتکب میشویم و بعدا میآییم و میگوییم که باید مشکل آب را حل کنیم. سازمان محیطزیست به عنوان سازمانی که به چیدمان توسعه نظارت میکند، باید بیاید و به عنوان یک دانای خردمند بگوید که این جهتگیری اشتباه در آینده باعث ایجاد فرآیندهای توسعه به صورت اشتباه شود. چرا 95 درصد مردم خوزستان درخواست مهاجرت کردند؟ استانی که قطب کشاورزی این کشور است و بیشترین گاز و نفت را دارد، چرا باید به چنین تهدیدی دچار بشود؟ آیا غیر از این است که ما ملاحظات محیطزیستی را در پای منفعتهای کوتاه مدت خودمان ذبح کردیم؟
حفاظت از محیطزیست جز کم اولویتترین برنامههای همهی سازمانهایی است که در ایران مستقر هستند
نیک جو در مورد پاسخگویی نهادهای مرتبط پیرامون تصمیماتشان در حوزهی محیطزیست گفت: اگر این پاسخگویی اتفاق افتاده بود، به نظرم همهی آن چیزی که آقای درویش مطرح میکنند را نمیشنیدیم. در واقع مسائل محیطزیست جز کم اولویتترین برنامههای همهی سازمانهایی است که در ایران مستقر هستند. یک سوال برایم مطرح است و آن این است که بچههای هم نسل ما محیطزیست را همیشه پر از نگرانی و افسوس و ناامیدی شناختند در حالی که محیط زیست نیامده بود تا این پیامها را با خود بیاورد. خیلی از افراد کار بلد در سازمانها هستند اما به این دلیل که سیاستهای نابخردانه در آن حاکم است، نمیتواند به عنوان یک سازمان متولی کار را جلو ببرد. باید بگویم که بار بزرگی از مسئولیتهای این سازمانهای مسئول را نهادهای مردمی و مدنی بر دوش کشیدند. اگر چه تعداد بالایی از نهادهای مردمی را در این حوزه داریم که ممکن است باعث ایجاد امیدواری برای ما بشود اما خیلی از اینها فعال نیستند و ناامید کننده است که خیلی از اقدامات محیط زیستی ما پشت میزها و در اتاقهای جلسات و همایشها میگذرد. در حقیقت بیش از آن که در میدان باشیم و عمل کرده باشیم، مرتبا دور میز نشستیم و با هم صحبت کردیم و دلمان خوش بوده است که فعالیت میکنیم. اگر قرار باشد که جامعهی مدنی در این مسیر این گونه حرکت کند، احتمالا نخواهد توانست که جور ارگانهای مسئول و نهادهای رسمی را به دوش بکشد.
ماجرای میثاقنامه رئیس جمهور و امضای تمام وزرا پای آن
درویش دربارهی وضعیت جایگاه سازمان خود نسبت به سازمان محیطزیست گفت: من خودم 4 سال مدیر کل سازمان محیطزیست در بخش آموزش بودم. یکی از ویژگیهای مثبت نظام ما همین قرائتهای متنوع است که اگر گوش شنوایی وجود داشته باشد، میتواند به بالندگی تبدیل بشود. اتفاقات خوبی در مرکز استراتژیک نهاد ریاست جمهوری رخ داده است. دقت کنید که تا همین چند سال پیش به محیطزیست به عنوان یک گروه سیاستی اصلا توجه نمیشد و جز ملاحظات راهبردی مرکز استراتژیک نبود. شما میبینید که آقای حسن روحانی بیش از هر کس دیگری در مورد محیطزیست صحبت کرده است. یکی از میثاقنامههایی که از وزرای خود میگیرد، میثاق نامهی محیطزیستی است. آنان باید پیمان ببندند که پای هیچ دستوری را امضا نکنند که آن دستور منجر به تخریب غیر قابل جبران محیطزیست بشود. همچنین در منشور حقوق شهروندی که توسط مرکز بررسی استراتژیک تهیه شده است، 4 بند به محیط زیست میپردازد. اما این که چرا سازمان محیطزیست آن، خلاف این موضوع عمل میکند از جمله نکات شگفتانگیزی است که به عنوان یک چالش جدی از آقای حسن روحانی پرسیده میشود. سوال میشود که انتخاب عیسی کلانتری چگونه رخ داد ؟ کدام جریان فکری، کدام نهاد مردمی و... از ایشان حمایت کرد و شما در پاسخ به چه مطالبهای عیسی کلانتری را که 4 سال در حوزهی آبخیزی دریاچهی ارومیه شکست خورده است را میآورید. کارنامهی 8 سالهی ایشان به عنوان وزیر کشاورزی اصلا قابل دفاع نیست. چرا ایشان را به عنوان رئیس سازمان محیطزیست انتخاب میکنید؟ حداقل این است که این آزادی وجود دارد که این پرسشها را مطرح کنیم. ما امیدوارم هستیم که مشورتها و پاسخهایی که به ساختمان پاستور میرسد، سبب بشود که یک تذکر جدی به رئیس سازمان محیطزیست داده شود و یا آقای روحانی فرد شایسته تری را برای این سمت انتخاب کند.
نیک جو در مورد وجود مشکلات در این حوزه علیرغم تذکرات رهبر انقلاب در حوزهی محیطزیست و توجه رئیس جمهور به این حوزه گفت: فکر میکنم که این دغدغه خیلی دیر در مدیران کلان کشور رخ داده است. موارد زیادی از پارک جنگلیها بوده است که در تسلط ارگانهای دولتی بوده است. در 2 سال اخیر متوجه شدیم که اینها باید آزاد شود و روند خود را طی بکند. خیلی نمیتوانیم امیدوار باشیم که این نوع نگرش به سطحهای پایینتر تسری پیدا کرده باشد و به همین دلیل افراد زیادی هستند که بزرگ شدند اما از اهمیت محیطزیست چیزی نشنیدند و در حقیقت هیچ وقت شاهد یک اقدام مسئولانه در دفاع از منابع ارضی و محیطزیست نبودند. البته این نوع نگاه جای قدردانی دارد که در سطوح بالای کشور این اتفاق رخ داده است و به مسائل محیط زیستی توجه شده است اما باید امیدوار باشیم که از این به بعد این توجه و حساسیت در بقیهی اقشار جامعه شکل بگیرد.
مهندس محمد درویش در بخش پایانی صحبتهای خود در مورد نگاه خود در سالهای آینده به این مقوله گفت: یک فعال محیط زیست محکوم است که هیچ وقت ناامید نباشد. اگر قرار بود که ناامید باشیم، اصلا نباید کنشگر محیطزیست میشدیم. مابراساس داد و دهش زندگی میکنیم که قانون طبیعت است. در همین مستند دیدید که یکی از کارهای بچه ها در روستایی نزدیک پاوه این بود که سنجابها را میگرفتند و به قاچاقچیانی تحویل میدادند که به شهرها میبردند. این زوج رفتند و در قالب همین مدرسه طبیعت بهشان گفتند که این سنجابها عاشق دانهی بلوط هستند و آن را پنهان میکنند تا روزی بخورند اما یادشان میرود که در کجا پنهان کردهاند. آن دانهها آرام آرام سبز میکنند و باعث میشود که جنگل بلوط برای شما باقی بماند. بیایید قول بدهید که دیگر سنجابها را به اسارت نگیریم چرا که اگر حال آنان خوب باشد، حال روستای شما نیز خوب است. وقتی حال جنگل های زاگرس خوب باشد، یعنی حال کارون و جراحی و مارون خوب است. این موضوع باعث شد تا همهی بچههای روستا به جز یک نفر پیمان ببندند که دیگر سنجاب شکار نکنند. آن یک نفر گفت که من برای درمان مادرم نیاز به پول دارم تا داروهایش را بخرم و باز هم شکار میکنم این نسلی است که اگر بهشان بها بدهیم میتواند سرنوشت آیندهی کشور را تامین بکند و من به این نسل امیدوار هستم.
انتهای پیام/