رضاخان برای کشف حجاب به دنبال امضای علما بود!


روزهایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز ارتحال آیت‌الله بهجت است. به همین مناسبت، شمه‌ای از خاطرات آن بزرگ درباره زمینه‌ها و پیامدهای سیاست دین‌ستیزی رضاخان را برگزیده‌ایم.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روزهایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز ارتحال جمال‌السالکین و شیخ‌العارفین، مرحوم آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمدتقی بهجت فومنی(قده) است. به همین مناسبت، شمه‌ای از خاطرات و تحلیل‌های آن بزرگ درباره زمینه‌ها و پیامدهای سیاست دین‌ستیزی رضاخان- که توسط یکی از شاگردان ایشان تقریر شده است- را برگزیده‌ایم که در پی می‌آید. امید آنکه مقبول افتد.

انگلیسی‌ها به رضاخان وعده دادند قاجار را از بین می‌بریم و تو را بر مسند امور می‌نشانیم!
منشأ پیدایش و قدرت‌یابی رضاخان، از سرفصل‌های شاخص در زندگی اوست. مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت با اتکا به برخی شواهد تاریخی، در این‌باره تحلیلی دارند که شنیدنی است: «از عجایب اینکه در جنگ انگلیس با عثمانی‌ها، قوی‌ترین نیروی روی زمین یعنی دولت عثمانی- مغلوب ضعیف‌ترین دولت- یعنی دولت انگلیس- شد! انگلیس در آن زمان در مقایسه با دولت عثمانی هیچ نیرو و سلاحی نداشت، ولی با رشوه بر دولت عثمانی غلبه کرد! رضاخان پهلوی در آن زمان صدراعظم ایران بود، به او گفتند: مطیع ما باش. به او وعده دادند که قاجار را از بین می‌بریم و تو را بر مسند امور می‌نشانیم و شاه ایران می‌کنیم! و او هم برای ریاست و سلطنت دین‌‌فروشی کرد. در حقیقت این دولت انگلیس بود که حکومت می‌کرد.
در کشور ترکیه هم دولت انگلیس به مصطفی کمال وعده و وعید داد که ترکیه از آن تو باشد، لذا مصطفی کمال به جایی که باید نیرو بفرستد، نمی‌فرستاد و به فرماندهان لشکر می‌گفت: شما مرد جنگ نیستید، بروید منزل نزد خانم‌تان! برعکس، به آن نقطه از جبهه که نباید نیرو بفرستد و نباید بجنگد، نیرو می‌فرستاد و به فرمانده آن نقطه بد می‌گفت که فلان فلان شده، چرا نمی‌جنگی؟! در حجاز هم شریف را روی کار آوردند. بدین ترتیب، تسلط انگلیس بر تمام نقاط ممالک اسلامی از روی رشوه بود وگرنه محال بود که بر عثمانی غلبه کند؛ لذا فرانسه که هم‌پیمان انگلیس بود، بعد از تسلط انگلیس بر دولت عثمانی، ادعا کرد بر بزرگ‌ترین نیروی نظامی جهان، پیروز شدیم و این به دلیل آن بود که غلبه انگلیس بر عثمانی، عادتاً غیرممکن بود، زیرا قدرت نظامی عثمانی با قدرت نظامی انگلیس قابل مقایسه نبود.»
* * *
رضاخان قدرت خود را در گرفتن نفوذ روحانیت از مردم می دانست
در فرازی که از آیت‌الله بهجت در پی می‌آید، ایشان بر این باورند که استعمار با استفاده از قدرت روحانیت به قدرت می‌رسد و پس از نیل به مقصود، به مصاف با آنان می‌پردازد، چنان که رضاخان اینگونه رفتار کرد: «در همان اوایل سلطنت پهلوی که فیصل (پادشاه عراق) به ایران آمد، زمانی که با رضاخان در درشکه سوار بودند و به سر مرز می‌رفتند، رضاشاه به فیصل گفت من با دو چیز بر اوضاع مردم، مسلط شدم: 1- با خلع سلاح عشایر و قبایل، 2- با گرفتن نفوذ روحانیت از مردم. آری، با فتوا گرفتن از اهل علم و علما، بساط مشروطه را به پا کردند، بعد که سر کار آمدند و قدرت را به دست گرفتند، همان‌ها را مفسد جامعه معرفی کردند. همان علما و روحانیون که دیروز مصلح جامعه بودند، امروز مفسد جامعه و اخلالگر معرفی شدند، ‌چون دیدند اینها همین‌ کارها را که علیه دیگران و بر له آنها کردند، فردا ممکن است بر له دیگران و علیه آنها بکنند.»
* * *
برنامه کشف حجاب و اتحاد لباس از300 سال قبل طراحی شده بود!
ریشه‌های سیاست کشف حجاب و اتحاد لباس رضاخان، از دیگر مواردی است که در روایات و تحلیل‌های آیت‌الله بهجت مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در این باره می‌گویند: «امر عجیب کشف حجاب برای چه بود؟‌ و چرا چادر زن‌های مسلمان باید برداشته شود و چرا باید اتحاد لباس به وجود آید؟! نمی‌دانستیم که از 300سال قبل در همان عهدنامه آنها این امر بود که این‌گونه کار برای استبداد و نوکری و استثمار انجام شود. اگر دین را از دست دادیم، دیگر برای ما دیانت شاه و عدم آن فرقی ندارد. به خدا پناه می‌بریم از ابتلائات بزرگ در امر دین.»
* * *
امضاگرفتن از علمای تبریز برای کشف حجاب!
سیاست کشف حجاب رضاخانی در آغاز کار، حواشی و ماجراهای فراوان داشت. رضاخان در آغاز سعی داشت که این سیاست را با گرفتن امضا از علما به انجام برساند. آیت‌الله بهجت در این باره خاطره‌ای شنیدنی را نقل نموده‌اند: «در روزهای اول کشف حجاب، علمای تبریز را برای امضا گرفتن جمع کرده بودند. نخست فرماندار شهر داخل شد، سپس رئیس شهربانی آمد و نشست و گفت آقایان!‌ برای چه اینجا جمع شده‌اند؟ همان فرمان اعلیحضرت کافی است و امضای آقایان لازم نیست! علما نیز با کمال خوشحالی و اشتیاق از اینکه گرفتار امضای تحمیلی نشده‌اند، از مجلس خارج شدند. در رشت نیز چنین اجتماعی تشکیل شده بود.»
* * *
پاسخ فرزند آخوند خراسانی به درخواست رضاخان
رضاخان برای اجرای سیاست کشف حجاب، از فرزند آیت‌الله آخوند خراسانی در مشهد نیز توقع تأیید داشت که به دلیل سر باز زدن او از برآوردن درخواست شاه، به مرگی فجیع محکوم شد. آیت‌الله بهجت در این باره نقل می کنند: «به خدا پناه می‌بریم! انسان نباید هیچ‌‌گاه از عاقبت خود خاطرجمع باشد. هنگامی که برای بار دوم آقازاده مرحوم آخوند خراسانی را در زمان رضاشاه پهلوی به زندان بردند، به او فهماندند که اگر کشف حجاب را امضا کنید، شما را نجات می‌دهیم و اگر امضا می‌کرد، نجاتش می‌دادند ولی ایشان گفت گناهانم نزد خدا زیاد است، چه بهتر که در همین راه به شهادت برسم... و شاه او را کشت، چه کشتنی! با اینکه در آن زمان در خراسان مانند شاه خراسان بود، وقتی یکی از مقام‌های دولتی به او جسارتی کرده بود، مردم می‌خواستند او را بکشند، خودش نزد ‌آقا آمد و از ترس مردم به ایشان پناهنده شد، همین آقا کارش به جایی رسید که در بازار و در ملأعام او را با پیراهن بلند، بدون عمامه و عبا و شاید با پای برهنه در میان مردم از شهربانی به دادگستری برد! (الملک عقیم؛ سلطنت نازاست و به انسان وفا نمی‌کند) خدا این‌گونه بلاها را برای اهل ایمان قسمت نکند و اگر قسمت کرد، تزلزل قلبی از دین و ایمان را قسمت نکند، وگرنه اشد از این بلاها را هم بر سر اهل ایمان و ولاء آورده‌اند.»
***
رضاشاه به مرحوم بهبهانی گفته بود اول تو عمامه‌ات را بردار!
از دیگر ترفندهای رضاخان برای برانداختن لباس‌های سنتی، درخواست از علما برای خلع لباس روحانیت بوده است. به گفته آیت‌الله بهجت، رضاخان در آغاز از آیت‌الله بهبهانی چنین درخواستی داشته است: «رضاشاه به مرحوم بهبهانی گفته بود اول تو عمامه‌ات را بردار تا بقیه نمایندگان مجلس بردارند ولی او برنداشت. این برنامه، یک مأموریت عمومی بود. می‌خواستند اتحاد شکل و اتحاد متشکل و هویت کفر و اسلام صورت بگیرد و ظاهر عنوان باطن گردد. اتحاد شکل برای چه بود؟!‌ هنوز هم نمی‌دانیم. آیا برای تجارت و اقتصاد بود یا چیز دیگری؟ ما که در مقام اصلاح خود نیستیم. خدا می‌داند که در رکون و اعتماد و هم‌پیمان شدن با کفار چقدر خسارت دنیویه داریم تا چه رسد به خسارت اخرویه. آیا نمی‌دانیم نباید نزد آنها رفت؟»
* * *
اگر پاسبانی در فیضیه پیدا می‌شد طلاب از در و دیوار فرار می‌کردند!
برنامه سرکوب روحانیت توسط رضاخان، از دیگر رویکردهای دین‌ستیزانه وی به شمار می‌رود. آیت‌الله بهجت برخی بازتاب‌های بیرونی این سیاست در شهر قم را بدین شکل روایت کرده‌اند: «فشار و اختناق بر علما و روحانیون حوزه علمیه قم در زمان رضاخان پهلوی به جایی رسیده بود که اگر پاسبانی در مدرسه فیضیه پیدا می‌شد، طلاب از در و دیوار به بالای بام‌ها فرار می‌کردند یا برای درس و مباحثه اول صبح به باغ‌های اطراف قم می‌رفتند و مخفی می‌شدند تا کسی متعرض آنها نشود. به حساب خودشان ایران ترقی کرده بود و خیلی هم ترقی کرده بود.»
* * *
بسیاری از طلاب، تحصیل را رها کردند و عمامه‌ها را از سر برداشتند
پیامدهای سیاست فشار رضاخان بر روحانیت، ابعاد متنوعی دارد. یکی از نتایج این رویکرد، انصراف بسیاری از طلاب از تحصیل و سوق یافتن آنان به مشاغل دیگر بوده است. آیت‌الله بهجت در تحلیل خود، عاقبت برخی از محصلین را که چنین تصمیمی گرفتند، اینگونه توصیف کرده‌اند: «در زمان رضاشاه پهلوی خیلی از اهل علم و طلاب از فقر و نداری بیچاره شدند، لذا برای کسب و به دست آوردن مال و ثروت، طلبگی و تحصیل را رها کردند و عمامه‌ها را از سر برداشتند، ولی از آنچه احتمال می‌دادند، بدتر شدند! ‌به گونه‌ای که گویی در خانواده‌ها قحطی آمده بود، وضع‌ آنها بی‌برکت شد و این وضع و فشار حدود هفت سال طول کشید. ابتدا عقل انسان را از او می‌گیرند و بعد از اینکه عقل در وجود او حاکم نبود، به خیال خام خود برای نجات از چاله به طرف چاه فرار می‌کند و خود را در آن می‌افکند! آیا کسی هست که بگوید اگر کاری برایم روشن باشد می‌کنم و تا روشن نباشد و ضد روشنایی باشد توقف می‌کنم؟! ما مثل دیگران نیستیم، بلکه ائمه(ع) به ما خبر داده‌اند که در آخرالزمان حفظ دین به حفظ آتش در کف دست می‌ماند.»
* * *
حاضرم به روستا بروم و لنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم!
مرحوم آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری زعیم و مؤسس حوزه علمیه قم، در دوران اختناق و فشار رضاخانی، با اتخاذ سیاستی خردمندانه، حوزه قم را از گزند حملات او حفظ نمود. آیت‌الله بهجت در خاطره‌ای که در پی می‌آید، جلوه‌ای از رفتارهای اینگونه «آیت‌اللهِ موسس»را تببین نموده‌اند: «مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری با قیام علیه دولت در زمان رضاشاه پهلوی مخالف بود، ولی مرحوم آقا سیدمحمدتقی خوانساری تمایل داشت که حرکتی صورت گیرد و به نقل آقای خمینی (ره) از ایشان تقاضا می‌کرد که کاری بکند. یکی از حرف‌های مرحوم خوانساری به حاج‌شیخ(ره) این بود که اگر کاری نکنید، مردم برمی‌گردند؛ البته همین‌ طور هم شد و عده زیادی در اصفهان حتی از تقلید ایشان برگشتند به اینکه این همه بلا و فشار بر سر مسلمان‌ها وارد می‌شود، چرا شما ساکت نشسته‌‌اید؟ مرحوم حاج شیخ ‌خیال کرد که مقصد آقای خوانساری (ر‌ه) از این جمله که اگر کاری نکنید، مردم برمی‌گردند، این است که از تقلید شما برمی‌گردند، در حالی که مقصود آقای خوانساری این نبود، بلکه منظورش این بود که مردم از دین برمی‌گردند. آقای حائری در جواب فرمود: حاضرم عملی برخلاف یقین انجام ندهم اما به روستا بروم و لنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم. البته آخرالامر تلگرافی اعتراض‌آمیز به شاه کرد که مردم ناراحتند، ‌ولی شاه اعتنایی نکرد. آری، چقدر انسان مؤمن باید مقید باشد که خلاف یقین مرتکب نشود. حفظ دین، روی آتش راه رفتن یا آتش در دست گرفتن است.»
* * *
روضه‌خوانی مستحب است اما هزار واجب در آن است!
رویکرد مؤسس حوزه علمیه قم در برابر اقدام رضاخان به برچیدن مجالس عزاداری و روضه نیز درخور توجه است. از آیت‌الله بهجت در این باره منقول است: «مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضه‌خوانی را تقریباً تعطیل کند، لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری (ره) گفته شد: روضه‌خوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند بله مستحب است، اما هزار واجب در آن است... زیرا مجلس روضه‌ فقط روضه‌خوانی نیست، بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است.»
***
نامه‌ای که پستچی برای آیت‌الله حائری آورد!
برانداختن القاب و عناوین مذهبی نیز در زمره تصمیمات حکومت رضاخان به شمار می‌رود. آیت‌الله بهجت از این اقدام هیئت حاکمه در مورد آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، خاطره‌ای شنیدنی دارند: «روزی توسط پستچی، پاکتی به حاج‌شیخ عبدالکریم حائری(قده) رسید. وقتی حاج‌شیخ پاکت را دید، شگفت‌زده شد. دید همه عناوین را به دستور حکومت قلم زده‌اند و فقط روی نام او، یعنی عبدالکریم خط نکشیده‌اند! بله، فقط روی نام‌ها مانند حسین، تقی، علی، رضا و... خط نمی‌کشیدند، ولی روی عناوین مذهبی مانند مشهدی،‌ کربلایی، حاج و امثال اینها خط می‌کشیدند. اگر بر فرض برای کسانی- با عذر یا بلاعذر- جایز باشد که او را به پادشاهی و سلطنت برسانند، آیا برای من هم دخول در ولایت سلطان جابر، جایز است؟! گیرم که با وجود شرایط، دخول در ولایت جابر، برای من هم جایز باشد و من هم رفتم و نام خود را در دیوان و دفتر دولت جابر نوشتم، آیا روشن کردن آتش او هم برای من جایز است؟»
* * *
ضرب و شتم زنان محجبه در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س)
روایتی که در پی می‌آید، توسط آیت‌الله العظمی بهجت و از زبان مرحوم آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی نقل شده است. این داستان عمق خشونت مأموران رضاخان در اجرای سیاست کشف حجاب را نشان می‌دهد: «آقای مرعشی(ره) فرمود: زمان رضاشاه پهلوی در قم، پاسبانی در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) در صفوف نماز جماعت زن‌ها را ضرب و شتم و ایذا می‌نمود که چرا محجبه هستند؟! عِرق دینی و مذهبی من باعث شد یک سیلی محکم به صورت او زدم، برگشت به من گفت: «خدمت شما هم می‌رسم» و رفت تا به خدمتشان برسد!»

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها