گفتگوی تفصیلی تسنیم با حجت‌الاسلام معادیخواه: آیت‌الله طالقانی مارکسیست‌ها را نجس اعلام کرد/ تقی شهرام و فرقان چگونه محاکمه شدند؟

یکی از مبارزان انقلابی می‌گوید ماجرای مربوط به "اصحاب فتوا" که منتهی به اعلام نجاست مارکسیست‌های مجاهدین خلق شد، فتوا نبود بلکه یک اعلام مواضع بود که آیت‌الله طالقانی آن را اعلام کرد.

گروه سیاسیخبرگزاری تسنیم ــ عباس کلاهدوز و محمدعلی سافلی: این سالها از فضای سیاسی فاصله گرفته است و در بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی که ریاست آن را به‌عهده دارد مشغول علاقه اصلی‌اش یعنی تاریخ است، با این حال از جمله مبارزان باسابقه انقلاب است که هنوز ناگفته‌های بسیاری به‌یاد دارد.

حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالمجید معادیخواه متولد 1326 در تهران است. وی در نوجوانی و از سال 38 به تحصیل علوم دینی پرداخت و از محضر آیات عظام فشارکی، آیت‌الله ستوده‌، محقق‌ داماد و حائری بهره‌مند شد.

همزمان با آغاز نهضت اسلامی به‌رهبری امام خمینی(ره) وارد مبارزه شد و سابقه چندسال تبعید و زندانی بودن را دارد. عمده فعالیت‌های حجت‌الاسلام معادیخواه حضور در هیئت انصارالحسین(ع) و منبرهای انقلابی و روشنگرانه وی در آن دوران است.

از چپ: آیت‌الله خامنه‌ای، شهید بهشتی، مرحوم هاشمی و حجت‌الاسلام معادیخواه

در محل کارش عکس معروفی به دیوار است که سه تن از بزرگان انقلاب یعنی آیت‌الله خامنه‌ای، شهید بهشتی و مرحوم هاشمی رفسنجانی کنار هم نشسته‌اند و در گوشه تصویر معادیخواه دیده می‌شود، خودش می‌گوید این تصویر مربوط به جلسه‌ای در خانه حجت‌الاسلام حسن روحانی در ایام عزل بنی‌صدر است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی عهده‌دار مسئولیتهای مختلفی شد. نمایندگی مردم تهران در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حضور در دادگاه‌های انقلاب به‌عنوان قاضی گروهک فرقان و "تقی شهرام" لیدر مجاهدین خلق در دوره قبل انقلاب از سوابق اوست.

معادیخواه این سالها مسئولیت‌ "بنیاد تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌" و مدیرمسئولی‌ نشریه‌ یاد را به‌عهده‌ گرفته است.

متن زیر مشروح گفتگوی حجت‌الاسلام معادیخواه با خبرنگاران سیاسی خبرگزاری تسنیم درباره روند انحراف در مجاهدین خلق (گروهک منافقین)، موضع آیت‌الله طالقانی نسبت به این گروه، "فرقانی‌"ها و دادگاه تقی شهرام است که در ادامه می‌خوانید.

تسنیم: با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، حضور شما در نهضت و مبارزات انقلاب اسلامی از چه‌تاریخی بود؟ همچنین آشنایی‌تان با مجاهدین خلق از چه‌زمانی بود و آیا در زندان آشنایی شما با این گروه شکل گرفت؟

معادیخواه: شرح فرآیند حضور من در نهضت حرف‌ تازه‌ای نیست، داستانی است که خلاصه‌اش بارها گفته شده و حدیث مکرری است و بیان جداگانه هر فصل آن هم فرصت دیگری می‌‌طلبد. ما هم مثل همه طلبه‌های جوان همان روزهای اولیه نسبت به امام خمینی شیفته شدیم و این راه ادامه پیدا کرد. در هر صورت هر مرحله یک داستانی دارد. یک نمونه که در پاسخ سؤال شما باید بگویم، روزی که در ایران گروه‌های مسلح پیدا شدند اختناق شدیدی بود. نفس‌ها بند آمده بود و در مقطعی بعد از ترور منصور، خشونت‌های بیشتری در سیاست رژیم پیش آمد و از شگردهای مختلف استفاده می‌کردند تا دایره را تنگ‌تر کنند. هم‌زمان یک مشکل دیگری هم پیدا شده بود که کم‌کم افرادی که از مبارزه خسته شده بودند نمی‌خواستند خطر کنند.

** گروه‌های مسلح فرصتی برای نفس‌کشیدن ایجاد کردند

نمی‌گویم همه این طور بودند بسیاری به‌دنبال آماده کردن بهانه‌ای بودند که کنار رفتن خودشان را با سر و شکل بهتری توجیه کنند. از حرف‌هایی که گاهی یک طرفدار نهضت می‌زد استفاده می‌کردند مثل ماجرای کتاب "شهید جاوید" و امثال این‌ها که آن را بزرگ می‌کردند. در چنین شرایطی با پیدایش گروه‌های مسلح فرصتی برای نفس کشیدن احساس می‌شد. از اولین شلیک‌ها، ترور «فرسیو» بود، که صدای گوش‌نوازی داشت و خشونت تلقی نمی‌شد {در سال 1350 هنگامی که سرلشکر ضیاء فرسیو رئیس وقت دستگاه قضایی ارتش از خانه‌اش در قلهک عازم محل کار خود بود هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد}.

** اگر حرکت اولیه امام نبود سایر گروه‌ها هم فرصتی پیدا نمی‌کردند

به‌یاد دارم که یک روز با مرحوم آیت‌الله طالقانی برای نماز هم‌قدم شدیم. چند قدمی که آمدیم عکس‌هایی به دیوار چشم‌گیر بود و جایزه‌ای برای عاملان ترور فرسیو تعیین شده بود. ایشان توقف کردند و نفس عمیقی کشیدند و گفتند "بچه‌ها فضا را عوض کردند" و با یک حالت مثبتی این را گفتند. این احساس عموم کسانی بود که از آن اختناق به‌ستوه آمده بودند و این‌جا در واقع یکی از پیچ‌وخم‌های تاریخ مبارزه است که آن گروه‌ها می‌گویند "این ما بودیم که پیشگام شدیم سپس مابقی به‌دنباله آمدند"! در حالی که واقعیت این است که اگر آن حرکت اولیه نهضت توسط امام نبود برای این‌ها فرصتی پیدا نمی‌شد که برای مصادره نهضت سوءاستفاده کنند.

این از شبهه‌هایی است که هرکسی می‌تواند از آن حرف بزند. گروهی هم از پیشگامی می‌گویند و این حرف را برای هواداران‌شان در شرایطی می‌زنند و بین هوادارانشان پذیرفته می‌شود و بخشی از تاریخ را نادیده می‌گیرند که حرکتی از قم شروع شد آن هم در شرایطی که یک یخ‌بندان سیاسی بعد از 28 مرداد پیش آمده بود و همه به بن‌بست رسیده بودند. کسی دیگر خیلی احساس امکان حضور در صحنه سیاسی را به آن صورت نمی‌کرد. در آن شرایط یک حرکت دیگری شروع شد که ماهیت و هویتش با حرکت‌های سیاسی تعریف‌شده‌ای که قبلاً مطرح بود متفاوت بود.

تسنیم: شروع حرکت‌های مسلحانه با مجاهدین بود؟

معادیخواه: خیر؛ چریک‌های فدایی خلق اول شروع کردند. مجاهدین چون فضا مذهبی بود و توده مردم متدین بودند نقش برجسته‌تری داشتند و الّا شروع حرکت مسلحانه از فداییان بود. در هر صورت در چنین فضایی همه چنین حالتی داشتند. هرکس بیشتر و جدی‌تر در مبارزه حضور داشت شاید بیشتر این احساس خوشحالی را از حرکتهای مسلحانه می‌کرد و کسی هم خبر نداشت که دیدگاه امام این نیست، در واقع امام با این که این گروه‌ها را قبول نداشت اما هرگز جوری عمل نکرد که در بیرون از موقعیت ایشان به‌سود رژیم و علیه آنها استفاده کنند.

** از مواضع مرحوم هاشمی چنین برداشت می‌شد که امام موافق حرکت مسلحانه است

امثال ما خیال می‌کردیم که امام موافق است. یک مقدار زمان گذشت تا متوجه شدیم که امام چندان موافق این حرکت‌ها نیست. از موضع آقای هاشمی برداشت می‌شد که امام کار مجاهدین را تأیید ‌می‌کند. مرحوم آقای طالقانی هم بود اما نقش اول را در ارتباط با امام آقای هاشمی داشت. بعدها متوجه شدیم امام با این‌ها مشکل دارد.

تسنیم: این حس مثبت که شما و دیگران نسبت به حرکت‌های مسلحانه داشتید، تا چه‌زمانی طول کشید؟

معادیخواه: اولین زندانی که من تجربه کردم، در همان سال 51‌ــ‌50 بود، 4 ماه بیشتر طول نکشید. دو ماهش "قزل‌قلعه" بود که در آن، فضای شیفتگی بود و فضای زندان به‌گونه‌ای بود که به شیفتگی افراد دامن زد. مرحوم حاج احمد صادق بسیار آدم خوبی بود و شخصیت‌هایی مثل شهید مطهری هم با علاقه به او حاج احمد خیاط می‌گفتند که از گرداننده‌های مسجد هدایت بود. پسر ایشان هم ناصر صادق از اعضای اولیه سازمان بود که من ناصر را چند بار دیده بودم و برداشت مثبتی از او و دیگران در زندان قزل‌قلعه داشتیم.

اولین شبهات در برخورد با سازمان در زندان قصر برای من پیش آمد که با آن حرف‌هایی که از آنها ‌می‌شنیدیم نمی‌خواند.

کتابی به‌نام "اقتصاد به‌زبان ساده" داشتند که سؤال‌انگیز شد. هرچند توجیه می‌کردند که بنا نبوده پخش شود و از انتشارات درون‌گروهی بوده و از این حرف‌ها... در زندان من احساس می‌کردم که فرهنگ اینها مشکل دارد مثلاً حرمتی برای مالکیت قائل نبودند.

 

تسنیم: کدام حرف‌ها؟

معادیخواه: کتابی به‌نام "اقتصاد به‌زبان ساده" داشتند که سؤال‌انگیز شد. هرچند توجیه می‌کردند که بنا نبوده پخش شود و از انتشارات درون‌گروهی بوده و از این حرف‌ها... در زندان من احساس می‌کردم که فرهنگ اینها مشکل دارد مثلاً حرمتی برای مالکیت قائل نبودند. یک نوع سلب آزادی‌هایی که هر انسانی باید حداقل در حریم خصوصی داشته باشد. این‌ها در آن روزها چیزهایی بود که در متدینین ما هم بود و چیزی نبود که منحصر به آنها باشد اما در زندان به‌شکلی افراطی دیدم که اگر بخواهم شرح بدهم، مفصل است چیزهایی که شاید جزئی باشد اما وقتی مشخص می‌شود پیامدش چیست، نگران‌کننده می‌شود و زندان بعد از این سلطه‌ای که این‌ها پیدا کردند حال‌وهوای دیگری داشت.

** کمونیست‌ها چگونه زندان را مدیریت می‌کردند؟

روزی که این‌ها به مدیریت مسلط شدند یک‌مرتبه زندان حالتی دیگر پیدا کرد که همه باید تابع یک مجموعه و کمون باشند. هیچ کس پولی در اختیارش نباشد. ما هم با خوش‌بینی می‌گفتیم حالا پول مهم نیست اما دامنه‌ این نگاه وسیع شد. فرض کنید افرادی که از کمیته وارد زندان قصر می‌شدند وضع دستگاه گوارششان مشکل داشت و در تغذیه احتیاج‌هایی داشتند، می‌گفتند "این را باید پزشک تأیید کند"!! کسی که زندگی‌اش را گذاشته و آمده زندان برای یک لیوان شیر در تنگنا بود، این یعنی چی؟ مخصوصاً یک شیطنت‌هایی هم بود که بیشتر این را زشت می‌کرد آن شیطنت هم این بود که یک بهره‌کشی می‌شد، یک بهره‌کشی ابزاری از این موقعیت می‌شد. با افرادی که کمونیست بودند این سخت‌گیری نمی‌شد اما با بچه‌مذهبی‌ها این سخت‌گیری می‌شد و این بیشتر ما را اذیت می‌کرد.

یا مثلاً مسئولینی که برای نیازهای روزمره تعیین می‌شدند، حساب‌شده بود. فرض کنید کسی مقید به طهارت و نجاست بود و مایل نبود که دمپایی دیگری را پا کند. بهداشتی هم نیست که همه پایشان را در کفش هم بکنند و چیز بدی است منتهی آن‌جا مثل این‌که کفری انجام شده! و زندانی با اندکی چون‌وچرایی بایکوت می‌شد.

** مجاهدین در تحمیل قواعد مارکسیستی زندان کاسه داغ‌تر از آش بودند

تسنیم: این قواعد در زندان از مارکسیست‌ها به مسلمان‌های زندان تحمیل شد؟

معادیخواه: در واقع مجاهدین کاسه‌های داغ‌تر از آش بودند، اگر این‌ها نبودند آنها (مارکسیست‌ها) خیلی سخت نمی‌گرفتند. امروز کسی نمی‌تواند تصور کند که چه فرهنگی در زندان حاکم بود چون همه با عشق نگاه می‌کردند. یک بحثی در روش‌شناسی تاریخ است که شما باید فضای گذشته را بشناسید تا بتوانید با متنی که به آن فضا تعلق دارد ارتباط برقرار کنید، فلان اعلامیه‌ای که امام یا مراجع دیگر دادند اگر در فضایش نگاه نکنیم ممکن است خیلی غلط‌انداز باشد. مثلاً کسی اعلامیه نهضت آزادی را امروز نگاه کند در مخالفت با اصلاحات دولت علم، که موضوعش بحث آزادی زنان بود، اگر کسی امروز این اعلامیه را ببیند باور نمی‌کند که چنین اعلامیه‌ای را نهضت آزادی داده است.

بیشتر بخوانید

 

اگر به‌جای یک روز ده روز هم وقت بگذارید و من بخواهم این فضا را برای نسلی که نبوده بازسازی کنم امکان ندارد. به هر حال از آنجا بود که من احساس کردم ما با این‌ها فاصله داریم و آبمان در یک جوی نمی‌رود منتهی جوان‌هایی که می‌آمدند زندان از هر تیپی که بودند جوری به این‌ها وابسته شدند که خیلی سخت بود کسی با مجاهدین اظهار مخالفت کند.

از این مرحله ما این سازمان را به‌صورت یک خطر دیدیم. من خیلی نسبت به مرحوم طالقانی علاقه‌مند بودم الآن هم هستم اما در زندان در این قضیه نمی‌توانستم حرف‌های ایشان را خیلی قبول کنم. ایشان به‌شدت ناراحت بود منتهی دوست داشت این مسئله حل شود، ما احساسمان این بود که این مسئله حل‌شدنی نیست. این‌ها مثل بچه‌هایش بودند بسیاری از این‌ها مثل بچه‌های مرحوم طالقانی بودند چنین دلبستگی داشتند و نمی‌توانست از این‌ها دل بکند، من شخصاً خیلی علاقه‌مند به ایشان بودم ولی خب بالاخره ما در آن موضع‌گیری منفی تندروی داشتیم.

** کدام روحانیون در برابر مجاهدین خلق موضع منفی داشتند؟

تسنیم: در تاریخ قبل انقلاب، برخی روحانیون و شخصیت‌های اسلامی نسبت به مجاهدین دید مثبت داشتند. در مقابل عده‌ای بودند که به‌شدت از این گروه احساس خطر می‌کردند. علت مواجهه متفاوت نسبت به سازمان از کجا ریشه می‌گرفت؟

معادیخواه: من جزو آن مجموعه‌ای بودم که برچسب تندرویی را تجربه کردم شاید هم تندروی داشتیم. نمی‌توان از همه کارها دفاع کرد اما در برخورد با مجاهدین خلق با موضع متعارف نبودم. پیش از انقلاب سفری به مشهد داشتم چون از زمان ازدواج زندگی متعارفی نداشتم. هر روز به‌یک‌دلیلی از سال 47 تا سال 56 که من از زندان آمده بودم، درگیر بودم. پس از زندان به خودم آمدم که زن و بچه‌ام حقی دارند، بر آن شدم که چند روزی شرایطی فراهم کنم که با این‌ها زندگی کنیم و تصمیم گرفتم که یک سفر مشهدی برویم که دو ماهی در این حدود از همه چیز جدا شوم و بخشی از حقوق ازدست‌رفته خانواده را جواب بدهم.

با مرحوم ربانی املشی همسفر شدیم و به‌کمک سیدهادی خامنه‌ای منزلی گرفتیم. منزل نسبتاً بزرگی نزدیک حرم که یک طبقه از آن مرحوم املشی می‌نشستند و در آن‌جا از موضعی که ما در برابر این گروه داشتیم دوستان خرسند نبودند، بزرگانی که از چهره‌های برجسته انقلاب بودند و تصادفاً به مشهد آمده بودند. مرحوم آقای مفتح و آقای باهنر با این‌که از آن گروه راضی نبودند اما سعی می‌کردند با مدارا بروز ندهند. اما آقای طبسی با آقای هاشمی‌نژاد تقریباً مواضعشان به مرحوم طالقانی نزدیکتر بود.

تسنیم: مرحوم آقای هاشمی چطور؟

معادیخواه: آقای هاشمی آن زمان در مشهد نبود. آقای هاشمی آن روزها این گروه را خوب می‌شناختند و از موضع‌گیری‌های من ناخرسند نبود. در همان مشهد جلسه‌ای تشکیل شد با این فلسفه که تندروی‌ها در ارتباط با این گروه را تعدیل کنند. حدود 15، 16 نفر در آن جلسه بودند که اکثر آن‌ها منتقد به مواضع من و مرحوم ربانی املشی در ارتباط با مجاهدین بودند.

** سازمان برای برخورد با هرکسی حساب‌شده عمل می‌کرد

چنین فضایی معلول ویژگی‌های آن گروه بود. سازمان پیچیده بود و سیاسی عمل می‌کرد یعنی بسیار حساب‌شده عمل می‌کرد و برای برخورد با هر کسی تعریف ویژه‌ای داشت. این‌که با یک شخص عاطفی برخورد شود یا با دیگری سیاسی برخورد شود. این‌ها همه تعریف‌های حساب‌شده‌ای داشت و همین برخوردشان در افکار تأثیر می‌گذاشت. علت موضع مرحوم آقای طبسی و هاشمی‌نژاد این بود که بچه‌های زندانی در مشهد با این‌ها بسیار خوش‌رفتاری می‌کردند به‌عکس شهید لاجوردی، یعنی به همان مقداری که آقای لاجوردی حساس بود، به همین مقدار عکسش آقای طبسی و آقای هاشمی‌نژاد بودند. به هر حال می‌خواهم بگویم این خیلی شرایط مشکلی بود که هر کدامشان یک شرح و داستانی دارد.

برای مثال دلیل اینکه موضع آقای بهشتی در مقایسه با آقای مطهری در برابر مجاهدین خلق فرق می‌کرد که بخشی از این تفاوت‌ها مربوط به شیطنت‌های سازمان بود.

تسنیم: یکی دیگر از بحث‌هایی که در مورد مجاهدین خلق وجود دارد این است که برخی معتقدند بنیان‌گذاران سازمان دارای انحراف نبودند بلکه بعد از ضربه سال 50 و دستگیری حنیف‌نژاد و سعید محسن و بدیع‌زادگان یک عده در سازمان ورود کردند و ریشه‌های انحراف را در سازمان ایجاد کردند تا سال 54 که منجر به صدور اطلاعیه جدایی از اسلام و پیوستن به مارکسیسم شد. در مقابل برخی می‌گویند خود حنیف‌نژاد یا بنیان‌گذاران سازمان هم دارای انحرافاتی بودند ولی این انحرافات در آن جو انقلاب دیده نمی‌شد. یک نقل‌قولی هم ما از مرحوم امام دیدیم که می‌گویند در نجف کتاب "شناخت" یا "راه انبیا راه بشر" را دیده بودند و گفتند که؛ در این کتاب‌ها انحراف وجود دارد.

معادیخواه: این حرف‌ها باواسطه است و پاسخ دقیق خیلی دشوار است. من با حنیف‌نژاد و سایرین دیداری نداشتم. تنها ناصر صادق را چند جلسه‌ای در خانه آقای طالقانی دیدم. آثاری که از آن‌ها خوانده می‌شد بستگی داشت به این که خواننده در چه‌موضعی این‌ها را نگاه کند. کسی که به این‌ها علاقه داشت ضعف‌ها را کمرنگ می‌دید، ضمن این‌که تأثیر ادبیات و فرهنگ مارکسیستی آن روزها در نخبگان در جامعه ایران محدود به این‌ها نبود. بعد از انقلاب هم دین‌باوران ما بیشتر تحت تأثیر این فرهنگ بودند، مخصوصاً جامعه دانشگاهی ما از وقتی حزب توده در ایران آمد بسیاری تحت تأثیر چپ بودند یعنی فرهنگ چپ در ایران یک فرهنگ غالب بود، گفتمانش، گفتمان مسلط بود در یک دوره طولانی. با اما و اگرهای تاریخ هم نمی‌توان جواب داد که اگر آن‌ها می‌ماندند چطور می‌شد، آیا پیرو امام می‌شدند، یا احیاناً در مقابل امام موضع می‌گرفتند؟ این از اما و اگرها است که پاسخ به آن خیلی سخت است لذا من خیلی نمی‌توانم وارد این بحث شوم.

** شهید مطهری گفت سران سازمان از ابتدا مارکسیست بودند

یادم هست شهید  مطهری در سفر به عراق با امام درباره اینها صحبت کرده بود. آقای طاهری خرم‌آبادی هم در یک مقطعی رفته بود و آمده بود و فکر می‌کنم این مطلب را در خانه آقای طاهری خرم‌آبادی شنیدم. در آن‌جا آقای مطهری درباره همان اعلام مواضع در زندان که به‌نام فتوا زبانزد بود با امام صحبت کرده بود. پرسش امام این بود که گفتند "آقای طالقانی، چطور آن بیانیه را امضا کردند؟" چون آن متن، متن تندی بود و به‌ویژه تأکید به‌روی نجاست مارکسیست‌ها داشت! آقای مطهری در پاسخ گفته بود "برای این‌که یک عده‌ای تندتر از این موضع را دارند و می‌گویند سران این‌ها هم از اول مارکسیست بودند" آنچه را آن روز از آقای مطهری شنیدم، نمی‌خواهم تکرار کنم چه روایت‌های دیگری هم در این زمینه بود. فتنه‌ای سنگین بود  که از آن به‌سلامت گذشتن به‌آسانی ممکن نبود.

** آیت‌الله طالقانی نجاست مارکسیستها را اعلام کرد

تسنیم: شما از اصحاب فتوا بودید. فتوای مشهور به نجاست مارکسیست‌ها در زندان که 7 نفر از علما فتوای به نجاست مجاهدین مارکسیست می‌دهند. چه شد به این نتیجه رسیدید که بیانیه اعلام موضع را بدهید؟

معادیخواه: من باید در پرانتز بگویم فتوا از غلط‌های مشهور است یعنی بیانیه‌ای سیاسی با نام فتوا زبانزد شد. زندانیان دیگری  مانند من و آقای فاکر در حاشیه بودیم. در متن آن هفت نفر بودند و اکثر آن بزرگان هم در جایگاه فتوا نبودند. نباید چنان بیانیه‌ای به‌نام فتوا مشهور می‌شد، این باعث شد گاهی از مرحوم طالقانی بعضی‌ها پرسیده بودند و ایشان انکار کرده بود و هواداران سازمان شایعه‌سازی کردند که ایشان اصل قضیه را انکار می‌کند اما ایشان متن را انکار نمی‌کرد، می‌توان گفت افرادی صورت مسئله را با شکلی غلط پرسیده‌اند، او هم گفته بود نه. اعلام مواضع را نه‌تنها ایشان امضا کرده بود بلکه متن را ایشان خواند.

بیشتر بخوانید

 

اعلام مواضع در واقع حاصل گفتگوهای مفصلی بود که بالاخره جمع به این نتیجه رسیدند و آقای طالقانی هم پذیرفت، من در بحثی که بین ایشان و بقیه بود مشارکت نداشتم چون همه بحث‌ها عمومی نمی‌شد اما معلوم بود که آقای طالقانی قانع شده بودند که امضای آن متن لازم است. در شبی که این متن امضا شد همه جمع نشستند و با حضور مرحوم طالقانی آن را خواندند.

تسنیم: پس اینکه می‌گویند آقای طالقانی امضایش را پس گرفتند یا مثلاً سیگار مارکسیست‌ها را می‌گرفت و می‌کشید تا فتوا را خنثی کند...

معادیخواه: نه! حرف‌هایی از این دست بر پایه شایعه‌سازی و حرف‌های بی‌ربطی بر پایه حب و بغض‌ها است. اما می‌توان با گمانه‌زنی گفت ایشان خیلی از این متنی که امضا شده بود خوشحال نبود. البته فشارهای زیادی هم از هر سو روی ایشان بود.

تسنیم: اولین تجربه‌های شما در قضاوت، حضور در جلسات دادگاه گروهک فرقان بود. چه شد که بعد از ‌آیت‌الله محمدی گیلانی، قضاوت دادگاه فرقان به شما پیشنهاد می‌شود؟

معادیخواه: این در واقع به‌دلیل آشفتگی‌هایی بود که در دادگاه‌های آن زمان و دادگاه‌های انقلاب بود. من به‌حسب تصادف وارد این پرونده شدم و داوطلبانه از فرصت برای صحبت با این گروه استفاده کردم. فردی به‌نام آقای عباس عسگری بود ــ ان‌شاءالله خدا بیامرزد او را و مرا ــ به‌جرئت می‌توانم بگویم توفیق توبه داشت. با او وارد گفت‌وگو شدم، گفت‌وگوهای خیلی طولانی. فکر می‌کنم این گفت‌وگوها ضبط می‌شد و من شبها در جلساتی که امروز تصورش برای افراد مشکل است حضور داشتم. زمستان‌ها که شبها طولانی است بعد از نماز مغرب و عشاء به سلول همین آقای عسگری می‌رفتم و تقریباً تا نماز صبح ادامه داشت و گاهی کمال یاسینی هم حضور داشت. آنها هم خیلی علاقه نشان می‌دادند.

تسنیم: بیشتر گفت‌وگوها بازجویی مصطلح بود یا مباحث فکری؟

معادیخواه: بحث‌هایی بود که باید بیرون از زندان می‌شد اما فرصتی پیش نیامده بود. البته من به آنها گفتم "این‌جا جایی نیست که شما درباره جمهوری اسلامی بحث کنید. آنچه می‌شود در اینجا بحث کرد بیش از این نیست که این ترورهای کور شما اشتباه بوده اما اینکه جمهوری اسلامی درست است یا غلط، بحث دامنه‌داری است که فضا و شرایط دیگری را می‌خواهد و در این فرصت باید به این پرسش پاسخ گفت که؛ آیا کار شما توجیه دارد یا کار نادرستی بوده؟".

** عضو گروهک فرقان در وصیتش نوشت: کار ما غلط بوده است

آقای عباس عسگری یک وصیتی دارد به جوانها که امیدوارم از بین نرفته باشد. در آن وصیت هم همین بحث را دارد که می‌گوید که؛ در این فرصت من درباره جمهوری اسلامی نمی‌توانم بحث کنم اما درباره کار خودمان می‌گویم و مطمئنم که کار ما غلط بوده، ما با عواطف و احساسات حرکت کنیم به جای درستی نمی‌رسیم.

** یک بیمار روانی در فرقان عده‌ای جوان را ابزار دست خود کرده بود

تسنیم: تفاوت فرقان با سایر گروهک‌ها در چه‌چیزی بود، به‌عنوان مثال تفاوتشان با سازمان مجاهدین؟

معادیخواه: سازمان مجاهدین با آنها قابل مقایسه نیست. سازمان مجاهدین سازمانی است حرفه‌ای که به‌معنی فنی کلمه سازمان‌ زیرزمینی است و با پنهان‌کاری شکل گرفته است و فراز و فرودهایی در تاریخ داشته است.

فرقان اما تشکیلات نبود بلکه بیماری روانی با بلندپروازی باعث شده بود که او از احساسات یک عده جوان ساده سوءاستفاده و آنها را ابزار دست خود کند و با تشکیلات سازمان‌یافته متفاوت بود.

اعضای گروهک تروریستی فرقان؛ اکبر گودرزی (ردیف پایین نفر دوم از سمت راست) سرکرده این گروه بود

تسنیم: اینکه می‌گویند فرقان تحت تأثیر اندیشه‌های شریعتی بود درست است؟ برخی می‌گویند اینها پامنبری آقای موسوی خوئینی‌ها بودند؟

معادیخواه: اینها پامنبری همه بودند یعنی هر که همسو با انقلاب سخنرانی می‌کرد و سخنرانی او جنبه انتقادی داشت، اینها پای منبرش می‌رفتند. اینها هیچ نسبتی با دکتر شریعتی نداشتند و به هیچ وجه هم به حرف‌های شریعتی دقت نکردند فقط استفاده ابزاری از آوازه دکتر شریعتی و دیگر بزرگان می‌کردند و با بهره‌کشی از احساساتی که نسل جوان نسبت به دکتر شریعتی داشت سعی کرده بودند تا دلها را پر از کینه از هر کسی کنند که در تقابل با آن جریان قرار می‌گرفت.

دکتر شریعتی را با آن‌همه نقاط قوت در عین پاره‌ای از کاستی‌ها به‌آسانی به داوری سپرد. او خدمت بزرگی به فرهنگ و جامعه ایران کرده و بخش عظیمی از جوانها را از دام‌هایی نجات داده یعنی او رقیب جریان مارکسیستی بود روزی که مارکسیست‌ها یکه‌تاز بودند لذا این خدمات را نمی‌توان دست‌کم گرفت.

** دکتر شریعتی یک جامعه‌شناس بااستعداد و مکتب‌دیده بود

افرادی به هر دلیلی بر موج احساسات سوار می‌شوند. اما اگر کسی تقوا را رعایت کند نمی‌شود در این سطح درباره دکتر شریعتی قضاوت کرد. دکتر شریعتی یک جامعه‌شناس بااستعداد و نوآور مکتب‌‌دیده، صاحب‌نظر و به‌لحاظ آشنایی با مسائل اسلامی هم کم کار نکرده بود شاید بتوان گفت در مقایسه با افرادی که عمرشان را در این کار گذاشتند در برخی موارد برتری‌هایی نیز داشت. به هر حال موفق شده بود در یک مقطعی نسل جوان ایران را از فرو افتادن در پرتگاه الحاد و نگاه مارکسیستی به دامن اسلام بیاورد.

روزهایی را در آن اختناق دهه 50 به‌یاد دارم که در هر سلولی می‌رفتیم به‌خصوص در قزل‌قلعه شعار «آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کار زینبی کنند و اگر نه یزیدی‌اند» به دیوارهای سلول چشم‌نواز بود.

تسنیم: شاید علت اینکه می‌گویند فرقان تحت تأثیر دکتر شریعتی است، بحث‌هایی باشد که ایشان درباره روحانیت داشتند و از منتقدان روحانیت محسوب می‌شدند.

معادیخواه:‌ دکتر شریعتی منتقد تند روحانیت بود ولی این انتقاد را حداقل در آن روزی که امام در ایران قیام کردند و در یک مقطعی تنها شدند، همه هواداران انقلاب به‌قرائت سنتی داشتند و منحصر به دکتر شریعتی نبود. خیلی‌ها روحانی ساکت و سازشکار را تخطئه می‌کردند، در چنین فضایی دکتر شریعتی با پرخاش حرف‌هایی زده البته خودش می‌گوید "من  نمونه‌هایی را استثنا می‌کنم." شاکله شخصیتی او را نمی‌توان با دیگرانی مقایسه کرد که در حوزه تحصیل کرده‌اند و متفاوت است.

** تقی شهرام آدم پشت‌هم‌اندازی بود

تسنیم: تقی شهرام رئیس گروه پیکار از جمله افرادی است که حرف و حدیث درباره وی زیاد است. چه شد که شما دادگاه تقی شهرام را به‌عهده گرفتید و بعد از 3 جلسه هم بیرون آمدید؟ شخصیت تقی شهرام را چطور ارزیابی می‌کنید؟

معادیخواه: تقی شهرام بازیگر پشت‌هم‌اندازی بود که اگر تریبون به دستش می‌افتاد حرف‌هایش قابل پیش‌بینی نبود. آن روز برداشت دوستانی این بود که از عهده مهار او برمی‌آییم. حضور من در داستان فرقان حضوری استثنایی بود. تصور ما این بود که ما می‌خواهیم درست عمل کنیم، روزی که کار آن دادگاه آغاز شد‌، من بر این پایه خودم را عضو قوه مقننه می‌دانستم. نهاد قانون‌گذاری هنوز کامل نبود و من  حضورم را در دادگاه توجیه می‌کردم و می‌گفتم قوه مقننه پیش از تکمیل شورای نگهبان کامل نیست، بر این اساس کاری را شروع کردیم و در آغاز محاکمه به او گفتم "پاسخ به این پرسش را شما روشن کنید که؛ این دادگاه را به‌رسمیت می‌شناسید یا خیر؟". او گفت "ابتدا من یک حرف‌هایی را باید بزنم و بعد وارد بحث شویم".

پاسخ هم روشن بود من می‌گفتم "درست یا غلط این دادگاه را من اداره می‌کنم، مدیریت جلسه با شما نیست. پرسشی از شما دارم پس از  به آن به‌هرصورت که خود می‌خواهید  فرصت دارید از خودتان دفاع کنید". قانونی را شورای انقلاب تصویب کرده بود که متهم تا 15 ساعت حق دفاع دارد "و شما 15 ساعت وقت دارید از خودتان دفاع کنید اما اینکه مدیریت دادگاه با شما باشد شدنی نیست". سر این موضوع لجاجت کرد و من هم کوتاه نیامدم و او قهر کرد.

تسنیم: آقای غرضی در یک مصاحبه‌ای می‌گوید رئیس جلسه خیلی نمی‌توانست از پس پاسخ‌های تقی شهرام بربیاید و اسم از شما می‌برند...

 معادیخواه:‌ نمی‌دانم مهندس غرضی چه گفته‌اند؟ او اما اگر حضور داشته است، می‌داند که بحثی نشد تا نوبت به ارزیابی برسد. اگر صحنه آن فیلم را ببینید مشخص است. شهرام قهر کرد و رفت و نبود تا بحث کند.

تقی شهرام در حال گفتگو با حجت‌الاسلام معادیخواه در حاشیه دادگاه

تسنیم: بحث پیشینی نداشتید؟ یک عکس معروف هم که شما با تقی شهرام دارید برای همان دادگاه است؟

معادیخواه: پیش از دادگاه او را ندیده بودم. در آن گفت‌وگوی کوتاه انجام‌شده فرصتی برای بحث‌های نظری و سیاسی نبود. در هر صورت او با قهر از دادگاه رفت در حالی که این دادگاه علنی بود. من درست ندانستم که جلسه را تعطیل کنم، گفتم خب، متهم هم خودش می‌تواند دفاع کند و دفاع حق ایشان است و این حق محفوظ است اما دادگاه را نمی‌شود تعطیل کرد چون وقت مردم گرفته شده و افرادی دعوت شدند، بنابراین افراد مدعو که در زمینه اتهام حرفی دارند حرف خود را بزنند و دیگر جلسه فرصتی شد برای شنیدن حرف کسانی که علیه تقی شهرام حرف داشتند، خانواده‌های صمدیه لباف و... بودند.

** بدون هیچ کار تبلیغاتی در تهران رأی آوردم

تسنیم: شما در مرحله دوم انتخابات وارد مجلس وارد شدید؟

معادیخواه: شاید بتوان گفت در آن دوره، نماینده‌ای که ستاد تبلیغی نداشت و بی‌هیچ کار تبلیغاتی رأی آورد بنده بودم. من ستاد و گروهی نداشتم و به گروهی از مؤتلفه هم که گفتند "با هم ستاد مشترک درست کنیم" گفتم، "نه چنین امکانی دارم و نه حاضرم چنین کاری بکنم". ستادی در دفتر برادر مرحوم آقای عسگراولادی بود. من نمی‌خواهم وارد این بحث شوم چون پر از پیچ‌وخم است اما این اشاره برای نسل امروز سودمند است تا روزهایی را به‌یاد بیاورد که نماینده‌ای در تهران بی‌هیچ کار تبلیغاتی انتخاب شده است، در فضایی آزاد که به‌شکل استثنایی هیچ گزینشی نبود و به گروه رجوی هم فرصت رقابت داده شد!

** اتفاق مجلس اول تشکیل "حزب‌الله" مجلس بود

تسنیم: اتفاق مهم مجلس اول بحث بی‌کفایتی بنی‌صدر بود که به رأی اکثریت رسید. پیش‌زمینه این کار چه بود و چه عاملی موجب شد تا شما به این نتیجه برسید که بنی‌صدر کفایت ندارد؟

معادیخواه: اتفاق مهم مجلس اول پیدایش هسته‌ای بود که بعدها به نام حزب‌الله مجلس زبانزد شد، مجموعه‌ای از نمایندگانی که دوست نداشتند به نام حزب فعالیت کنند و به این نتیجه رسیدند که چه اصراری بر بودن حزب است، در واقع ترکیبی از افرادی که با هر گرایش به خط امام وفادار بودند و برای آنها همسویی و همدلی اصل بود، بر این پایه این افراد جمع شدند و مجموعه‌ای بودند که اکثریت مجلس را تشکیل می‌دادند و بعدها حزب‌الله مجلس نام گرفتند.

آقای ناطق نوری و آقای روحانی عضو آن بودند و این جمع در برابر بنی‌صدر نقش مؤثری ایفا کرد. اگر این گروه نبود معلوم نبود مجلس آن انسجام را پیدا کند و آن انسجام وامدار آن مجموعه بود. بیش از 70، 80 نفر بودیم که هر هفته جلسه تشکیل می‌دادیم و جلسه مفیدی می‌توانست باشد. روزی که بنی‌صدر ساقط شد و این جلسه تشکیل شد من گفتم "ما تا امروز همه‌چیز را می‌انداختیم گردن بنی‌صدر و دیگران اما از امروز به بعد نمی‌توانیم فرافکنی کنیم! چون مسئول خودمان هستیم بنابراین ضعف‌هایی را که ممکن است به ما آسیب بزند خودمان برطرف کنیم" و همه قبول کردند.

بیشتر بخوانید

 

سه گروه تشکیل شد که یک عده مسئولیت پیدا کردند که در ارتباط با دولت فعال بشوند یعنی کارشان نقد دولت بشود و گروهی هم انتخاب شدند در ارتباط با خود مجلس و کارشان این بود که ببینند مجلس چه‌کار می‌کند از نطق‌های قبل از دستور تا سایر کارها را نظارت کند. گروهی هم تشکیل شد که قرار شد در گفت‌وگویی با قوه قضائیه و بگویند "ما در مجلس در موضعی هستیم که می‌خواهیم خود را نقد کنیم" و من عضو این گروه بودم. از آقای بهشتی وقت گرفتیم و پیش ایشان رفتیم و ایشان به‌گرمی استقبال کردند و خوشحال شدند.

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط