مروری بر جشنواره بین‌المللی فیلمهای کودک و نوجوان| هشتمین دوره؛ قصه‌های ساده‌ای که موفق شدند

جشنواره فیلم کودک و نوجوان هر سال بهانه‌ای می‌شود برای پرداخت دوباره به این موضوع فراموش شده تا شاید دوباره شاهد رونق سینمای کودک در کشور باشیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در هشتمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان که از یازدهم تا هفدهم مهرماه سال 1371 در اصفهان و به دبیری علیرضا شجاع نوری برگزار شد، بخش دیگری هم به نام بخش خارج از مسابقه اضافه شد که جنبه رقابتی هم از آن گرفته شده بود. در این دوره چهره‌های شاخص و سرشناسی همچون عزت الله انتظامی، سید مهدی شجاعی، علیرضا خمسه، حسین خسروجردی و علی اکبر قاضی نظام در هیات داوران بخش های مختلف حضور داشته و به داوری آثار پرداختند.

گزیده‌های تاریخ نقاشی متحرک چک و اسلواکی در کنار بخش‌هایی همچون یک روز با یک فیلمساز: منوچهر پوراحمد و از خیال تا واقعیت: سینمای کودک و نوجوان هلند، از بخش های جنبی جذاب این دوره بودند که مورد استقبال علاقه مندان جشنواره هم قرار گرفتند. از میان آثار ایرانی حاضر در بخش های مختلف به سه فیلم جذاب و دیدنی به نام های «شرم» اثر منوچهر پوراحمد، «خمره» ساخته ابراهیم فروزش و فیلم نیمه بلند «چکمه» به کارگردانی محمدعلی طالبی برمی خوریم که هر سه آنها در پایان جشنواره، پروانه های زرین را از آن خود کردند.

«شرم» یکی از اپیزودهای مجموعه تلویزیونی «قصه های مجید» است که مستقل از این مجموعه و به شکل یک فیلم بلند سینمایی عرضه شده و در اکران عمومی هم با فروش معقولی مواجه شد. فیلمی با محوریت مجید باقر بیگی که علاقمند به فیلمسازی شده و می خواهد با دوربین سوپر هشت میلیمتری به امانت گرفته شده، فیلم مورد نظر خود را بسازد اما برای تهیه نگاتیو به مشکل مالی خورده و برای تامین آن به هر دری می زند. درست هنگامی که پول نگاتیوها را فراهم کرده در تعارف با آقای کیوان، پول علی مراد باربر را می پردازد. این در حالی است که کیوان موضوع را فراموش کرده و مجید به دنبال راهی برای گرفتن پول از او می گردد. «شرم» هم مانند قصه های مجید، از داستان جذاب و چفت و بست داری برخوردار است که مخاطب را تا آخر به دنبال خویش می کشاند. پوراحمد این بار قهرمان فیلمش را در جایگاه یک علاقمند فیلمسازی قرار داده که برای تمام کردن فیلم خود به نگاتیو هشت میلیمتری نیاز دارد. موضوعی که می تواند حدیث نفس خود فیلمساز هم تلقی شود. زیرا شرم مربوط به دوران ماقبل دیجیتال و پادشاهی نگاتیو در سینماست که حتی نوجوانی همچون مجید را هم وارد این چرخه عظیم می کند. پرداخت دستمزد صد تومنی بار فرش مربوط به آقای کیوان به علی مراد، نقطه عطف فیلمنامه شرم را تشکیل داده که مجید را وارد فضایی ما بین واقعیت و خیال می کند. ایده فیلم در فیلم بودن سکانس پایانی شرم، ایده جذاب و غافلگیرکننده ای است که مجید باقربیگی را به نقطه انفجار رسانده و تماشاگرانش را شوکه می کند. بازی های خوب باقربیگی و جهانبخش سلطانی از دیگر نقاط قوت شرم به حساب می آید که پروانه زرین هیات داوران را در شب پایانی جشنواره برای پوراحمد به ارمغان آورد.

محمدعلی طالبی هم در «چکمه» به سبک و سیاق آشنای سینمای کودک و نوجوان دهه 60 عمل و قصه ساده و کم افت و خیز را به شیوه ای قابل تامل روایت کرده است. قهرمان فیلم، سمانه دختری خردسال از طبقه پایین جامعه است که با مادرش زندگی می کند. مادر به اجبار و از آن جایی که کسی را ندارد، سمانه را با خود به محل کارش که یک کارگاه خیاطی است، می برد اما شیطنت های سمانه باعث ناراحتی مدیر کارگاه می شود. مادر به ناچار سمانه را در خانه تنها گذاشته و برای دلخوش کردن اش چکمه ای قرمزرنگ برایش می خرد. گم شدن یک لنگه از چکمه در اتوبوس، نقطه عطف این فیلم نیمه بلند به حساب می آید که در ادامه به دور انداختن لنگه دیگر توسط مادر ختم می شود. آشنایی سمانه با پسر خردسالی که یک پا ندارد، داستان را به سمت و سوی تازه ای برده و در نهایت پایان جذابی را رقم می زند.

طالبی در این فیلم توانسته از قصه ای ساده و دو خطی، فیلمی تاثیرگذار و تماشایی بسازد و در این مسیر بازی های خوبی هم از بازیگرانش به خصوص از سمانه جعفرجلالی در نقش اصلی فیلم گرفته است. همه اینها هم به چشم هیات داوران آمد و دو پروانه زرین بهترین فیلم نیمه بلند و بهترین بازیگر کودک را نصیب طالبی و سمانه جعفرجلالی کرد.

«خمره» ساخته ابراهیم فروزش یکی دیگر از اقتباس های ادبی موفق در حوزه سینمای کودک و نوجوان است که براساس کتاب خمره هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده است. داستان حضور معلمی جوان در روستایی در یزد که آب آشامیدنی مدرسه آن از یک چشمه تامین شده و داخل کوزه ای بزرگ نگه داشته می شود. روزی این کوزه به واسطه سرمای خشک کویری ترک برداشته و می شکند، اهالی روستا به کمک معلم جوان به دنبال راهی برای تعمیر کوزه می گردند تا اینکه سرانجام با جمع کردن پول و همیاری همه اهالی، خمره تعمیر می شود.

فیلم «خمره» همچون تمامی نوشته های مرادی کرمانی با تکیه بر فرهنگ و رسوم یک منطقه خاص نوشته شده و لهجه هم نقش مهمی در شکل گیری شخصیت ها دارد. معلم جوان روستا هم شباهت زیادی به نمونه های پیش از خود در سینمای کودک و نوجوان دارد که برای حل مشکل آب آشامیدنی بچه های مدرسه اش به آب و آتش می زند. فروزش در خمره تا حدود زیادی به متن وفادار بوده و روی نقاط قوت آن به خوبی مانور داده است. حضور بهزاد خداویسی در نقش معلم هم از نکات جالب فیلم است که در سال های بعد به موفقیت های زیادی در سینما و تلویزیون دست پیدا کرد.   

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط