نقدی بر "عرق سرد"؛ فمینیسم افراطی، با طعم فوتبال

فیلم لحن یکسان ندارد، گاهی به جانب مرد می‌غلطد و گاهی زن. اما وجه فمینیستی‌اش غالب است. مخصوصاً که فیلمساز هیچگاه در جناح مرد نیست و همواره از کارهای افروز (باران کوثری) حمایت می‌کند.

خبرگزاری تسنیم- امیر اهوارکی

فیلم عرق سرد به کارگردانی سهیل بیرقی از چهارم مهر در سینماهای کشور اکران شده و در ظرف مدت 50 روز به فروش 1/7 میلیارد تومانی دست یافته است. در این فیلم باران کوثری و امیر جدیدی بازی کرده‌اند و تهیه کنندۀ فیلم، آقای مهدی داوری است.

عرق سرد، دومین ساختۀ سهیل بیرقی به دلیل مضامین فمینیستی‌اش، فیلم بحث‌انگیزی از کار درآمده است. فیلمی که قصد کرده یکی دیگر از حقوق مردان را با توسل به ابزار رسانه، به زنان متعلق کند. و این، تصویری عوامانه از سینما است که از آن همچون رسانه و تبلیغات استفاده شود. به همین لحاظ، فیلم واجد مزایای هنری نیست. و قصد ما از نگارش این نقد، موشکافی مضمون فیلم و کشف نیّت فیلمساز است. مخصوصاً که فیلمنامه را نیز خود او نوشته است.

خلاصۀ داستان

افروز اردستانی (باران کوثری) کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان، بعد از یک سال که از شوهرش یاسر شاه‌حسینی (امیر جدیدی) به دلیل اختلافات خانوادگی، جدا زندگی کرده اکنون برای حضور در فینال بازی‌های آسیایی با مشکل روبرو می‌شود. سعی افروز در چند روز باقیمانده این است که رضایت شوهرش را جلب کند و با دادن امتیازاتی اجازۀ خروج از کشور بگیرد. اما چنگ و دندان نشان دادن‌های افروز، در نهایت به یک جنگ تمام عیار زن و شوهری می‌انجامد.

 

نقد و نظر

عرق سرد، یک فیلم کاملاً زنانه است، اما از جنس افراطی‌اش که بقای خود را در نابودی مردان می‌جوید. فیلمی شبیه به آثار تهمینه میلانی که داستانش را با دو قطبی کردن فضا و حمایت همه‌جانبه از زنان یاغی پیش می‌برد.

فیلمنامۀ عرق سرد در ابتدا به جواد نوروزبیگی عرضه شد. او جواز ساخت گرفت ولی در نهایت از تهیۀ فیلم انصراف داد و متن را به مهدی داوری (تهیه کنندۀ فیلم اروند (1394) در موضوع شهدای غواص) پیشنهاد کرد. ظاهراً فیلمنامه در دفتر جناب داوری، بسیار تعدیل گشته و زهر آن، رقیق شده است.

فیلم عرق سرد، یک فیلم جشنواره‌پسند و ضدخانواده است که با هدفگیری بر روی جامعۀ زنان، قصد کرده تا به آنها بیاموزد که چطور از اصول شرع مقدس و قانون مدنی عدول کنند. در فیلم می‌بینیم که افروز وقتی به نتیجه نمی‌رسد با توسل به رسانه‌های مجازی جنبشی به نام # من_هم_افروز_هستم، راه می‌اندازد. از اینجا می‌توان فهمید که جناب فیلمساز در صدد بوده تا مشکل شخصی این دو نفر را به تمام جامعۀ زنان تعمیم دهد. و این هم تصادفی نیست که قهرمان فیلم (افروز اردستانی)، از استان اصفهان و همشهریِ جناب کارگردان انتخاب شده است. فیلمسازی که در هر دو فیلمش، یک زن یاغی دارد که به صورت مردان سیلی می‌زنند؛ یکی بر سر شاخ و بُن می‌برید.

مطابق اصل دهم قانون اساسی، همۀ قوانین و برنامه‌ریزی‌های کشور باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست و استوار کردن آن بر اساس حقوق اسلامی باشد. اما در این چهل ساله، هیچ حقی از حقوق مردان نبوده است که فمینیست‌ها برای متعلق کردن آن به خودشان، تلاش نکرده باشند. و هیچ تکلیفی بر زنان نبوده است که آنها برای انکار کردنش نکوشیده باشند؛ حتی وظیفۀ بارداری و زایمان که جزو طبیعت زنان محسوب می‌شود. بنابراین، علت اصلی کاهش آمار ازدواج را باید در همین قوانین فمینیستی مملکت جست که عمدتاً در مجلس ششم تصویب شده‌اند. نتیجه اینکه، تمام وظایف بر دوش مردان آمده و زنان در مقام صاحبِ همۀ حقوق، مطلق العنان گشته‌اند. البته بجز آن زن‌هایی که از خانواده‌هایی اصیل و مذهبی برآمده‌اند.

در قانون اسلام، اجازۀ خروج زن از منزل، به دست شوهر داده شده. این حق، از اصول اساسی مرد در ازدواج است و حتی با شروط ضمن عقد نیز سلب نمی‌شود. امام خمینی(ره) در فصل نکاح از کتاب تحریر الوسیله، در ذیل عنوان «شروط مذکور در عقد ازدواج» مرقوم کرده‌اند که اگر زن، قبل از عقد ازدواج شرط کند که هر زمان که خواست از خانه بیرون برود، شرط باطل خواهد بود. همچنین است اگر شرط نماید که شوهرش، همسر دیگری اختیار نکند.

علت واضح است. چون این موارد، جزو ضروریات ازدواج و از حقوق مرد هستند و به فرد دیگر واگذار نمی‌شوند. حتی الان که در برخی اوقات، حق طلاق به زنان واگذار می‌شود در واقع، خالی از تکلّف و خدعه (کلاه شرعی) نیست. زیرا که شوهر برای بذل این حق، باید به زنش «وکالت بلا عزل» دهد که او هر وقت دلش خواست، بتواند خودش را مطلّقه کند. اما چطور ممکن است که انسان برای خودش وکیلی بگیرد که نتواند او را عزل کند؟!!

فمینیست‌ها با جیغ‌های بنفش خود، جواز خروج زن از منزل را باطل کرده‌اند و حالا دیگر کسی نیست که از این حق مردان سخن بگوید. مانده بود جواز خروج از کشور (مادۀ 18 از قانون گذرنامه)  که حالا قصد کرده‌اند تا این حق را نیز ضایع کنند و استقلال زنان از جنس مرد را رسماً اعلام نمایند. غافل از اینکه این استقلال، به قیمت نابودی خانواده‌ها تمام خواهد شد. چنانکه در اروپا و غرب اتفاق افتاد. طبق آمار سال 2012، حداقل 56 درصد از موالید فرانسه و سوئد، خارج از چارچوب خانواده متولد شده‌اند. یعنی یکی از هر دو کودک، به طور غیر مشروع به دنیا آمده‌ است.

فمینیسم افراطی، به همجنس‌خواهی می‌انجامد. و علت اصلی این پدیدۀ شوم در غرب، از همین افراط در حقوق زن ناشی شده است. یادم هست که این موضوع را در فروردین سال 1390 در هنگام مصاحبه با تهمینه میلانی گوشزد کردم که فیلم‌های او به آتش همجنس‌خواهی دامن می‌زنند و آمار ازدواج را پایین می‌آورند. زیرا که بعد از تماشای آنها، هر کدام از زن و مرد به این نتیجه می‌رسد که جنس مخالف نمی‌تواند او را درک کند پس باید در کنار همجنس خود آرامش گیرد!

و حالا در فیلم عرق سرد، می‌توان نشانه‌های همجنس‌خواهی افروز و مصی (معصومه) را دید؛ بوسه‌های آنها و راز زندگی مشترکشان که افروز تأکید دارد شوهرش نباید آن را بفهمد. اگرچه فیلم تصریح ندارد (وگرنه نمی‌توانست مجوز نمایش بگیرد) اما کارگردان عملاً کار خود را کرده است و این موضوع به مخاطبان فیلم القاء می‌شود. چنانکه مکرراً در نقدهای منتقدان نوشته شده و قابل انکار نیست.

با غفلت مسئولان، این الگو از طریق افراد غیر متعادلی همچون سهیل بیرقی، تهمینه میلانی و منیژه حکمت که از فمینیست‌های افراطی محسوب می‌شوند، برای مردم کشورمان نیز در حال اجرا است. آنها به دنبال برتری و ریاست زنان بر خانواده‌اند و حتی به تساوی حقوق زن و مرد نیز قانع نیستند. نشانه‌اش این است که در فیلم‌هایشان، از طغیان زنان بر علیه قانون مدنی و شرع مقدس حمایت می‌کنند. و مقصودشان از اینکه خود را فیلمساز مستقل می‌شمارند همین است که مستقل از عرف، یعنی دین و قانون فکر می کنند و به آنها اعتقادی ندارند. یعنی عملاً با بدعت‌های خود بر خلاف معروفاتی که انبیاء در جهان شهرت داده‌اند عمل می‌کنند.

امر ازدواج، یکی از همین معروفات انبیاء است. چنانکه می‌بینید که اصول اولیۀ ازدواج مانند خواستگاری مرد از زن، قرائت خطبۀ عقد توسط عاقد و حمایت و سرپرستی مرد بر خانواده، در همه جای دنیا مشترک است. اما فمینیست‌ها با این بدعت‌هایشان نه تنها بر خلاف اصول و قوانین الهی عمل می‌کنند، بلکه حتی به طبیعت انسانی مرد و زن، و جسم متفاوت آنها نیز بی‌اعتنا هستند.

مخصوصاً که تأهل نگزیدن سهیل بیرقی نشان از آن دارد که وی از مسئولیت‌های خانوادگی به دور بوده، چطور می‌تواند به دیگران درس مدیریت خانواده بدهد؟! یک مدعی بی‌تجربه، چطور ممکن است که برای دیگران نسخه بپیچد؟ مخصوصاً که او فیلمنامه را نیز بدون هیچ همکار یا مشاور حقوقی و شرعی نوشته است. چنانکه در تیتراژ فیلم، نام مشاور دیده نمی‌شود. پس سهیل بیرقی نمی‌تواند صرفاً با یادگیری تکنیک فیلمسازی، در خصوص رفتار و عملکرد صحیح در خانواده حکم بدهد. اما چه باید گفت که تیغ به دست زنگی مست افتاده است.

فیلم لحن یکسان ندارد، گاهی به جانب مرد می‌غلطد و گاهی زن. اما وجه فمینیستی‌اش غالب است. مخصوصاً که فیلمساز هیچگاه در جناح مرد نیست و همواره از کارهای افروز (باران کوثری) حمایت می‌کند. قهرمان فیلم عملا اوست. سکانس معنادار بازی فوتبال افروز با مردان و آن گل که به ثمر می‌رساند نشانه‌گذاری فیلمساز برای قهرمان کردن اوست. از کپشن آخر فیلم نیز می‌توان نیت فیلمساز را خواند؛ آنجا که می‌گوید در سال 1396 هشت زن به دلیل مخالفت شوهرانشان نتوانسته‌اند از کشور خارج شوند.

مطابق برخی اخبار واصله، جناب تهیه کننده برای ساخت این فیلم، شروطی گذاشته و لذا تغییراتی در فیلمنامه داده است. می‌توان فهمید صحنه‌هایی که بر عدم صداقت افروز در زندگی تأکید دارند، از افزوده‌های او بوده‌اند. طرفه اینکه این موارد، در حد دیالوگ برگزار می‌شوند و چندان هم اثرگذار نیستند. مانند پارتی رفتن افروز که سرپرست تیم (سحر دولتشاهی) خبر می‌دهد، یا بی‌اثر بودن مصاحبه با صدای امریکا (VOA) و قصد افروز برای پناهندگی بعد از بازی فوتبال. بنابراین باید گفت که افزوده‌های تهیه کننده به متن، نتوانسته است قصد کارگردان در قهرمان‌سازی از افروز را بی‌اثر کند.

هرچند که به ایمان و متشرع بودن جناب تهیه کننده قائل هستیم اما ایشان نیز با حسن ظنی که عطیۀ خداوند به مؤمنان است با ماجرا مواجه شده‌اند. اما جناب بیرقی متأسفانه از این موضوع سوء استفاده کرده و یکی از اروتیک‌ترین فیلم‌ها را در جمهوری اسلامی ساخته است. مقصودم سکانس ملاقات این زن و شوهر در خانه است که مقصود خود را از طریق نماد مردانگی (Masculinist) القاء می‌کند.

فیلم البته صحنه‌هایی بسیار فاحش داشته، که توسط تهیه کننده تعدیل شده‌اند. مانند سکانس مولودی‌خوانی در فدراسیون که نوعی تمسخر و تأکید بر ریاکاری مسئولان و پرداختن به کارهای غیر ضرور است. این سکانس گرچه در نسخۀ جشنوارۀ فجر وجود داشت اما در نسخۀ اکران حذف شده و حتی به نظر می‌رسد که نشانه‌های مذهبیِ روی دیوارها، با تکنیک cgi اصلاح شده‌ باشند.

همچنین پایان کنونی فیلم، آن نیست که مقصود کارگردان بوده است. پایانی که او برای فیلمش نوشته و فیلمبرداری کرده، این بود که افروز بعد از به هم زدن برنامۀ زندۀ یاسر، در نهایت در محوطۀ صداوسیما با او درگیر می‌شود و شوهرش را دو نوبت با اتومبیلش زیر می‌گیرد. یعنی که جناب فیلمساز با بی‌منطقی کامل، به زنان می‌آموزد که برای به دست آوردنِ حق نداشته‌شان بجنگند و از روی کسی که در مقابل خواسته‌های آنها ایستاده با اتومبیل عبور کنند. اما خوشبختانه این سکانس مضحک، به توسط تهیه کننده یا شورای پروانه نمایش حذف شده است.

 

جناب بیرقی در ضمن جشنوارۀ فجر در کنفرانس مطبوعاتی فیلمش قصد خود را علن کرد و گفت: «زن‌ها تنها قیام می‌کنند!» و راقم در آنجا، تنها کسی بودم که نسبت به مضامین فمینیستی فیلم اعتراض کردم اما کارگردان پاسخی نداد و تعهد سپرد که در نوبت بعد فیلم‌های متعادلی بسازد. اما خانم لیلی رشیدی که در نقش وکیل افروز بازی کرده بود، نیّت سازندگان را علنی کرد و گفت که قوانین ظالمانۀ ما باید اصلاح شوند!! و در ضمن آن، به دروغی متوسل شد که قانون اعدامِ بچه‌های زیر 18 سال در اسلام، در کشور ما تغییر کرده است. دروغ شاخداری که نه وجودش، صحت داشته و نه تغییرش.

فیلم عرق سرد، فقط یک بازیگر مرد آن هم در نقش مکمل دارد، که نقش او را امیر جدیدی به زیبایی ایفاء کرده است. ما چهرۀ او را در دقیقۀ 25 فیلم می‌بینیم و می‌فهمیم که یاسر شاه‌حسینی، مجری برنامه‌های مذهبی سیما است. اما کارگردان تا آن لحظه، از یاسر برای مخاطب یک غول بی‌عقل و بدون منطق ساخته است که آن را تا پایان حفظ می‌کند. باید دقت کرد که فیلمساز با دور شدن از ذهنیت یاسر، عملا ًخود را از اعتدال انداخته است. ما هیچگاه شوهر را به تنهایی نمی‌بینیم و از افکار او باخبر نیستیم. حتی در وقتی که او در تلویزیون در حال اجرای برنامه است باز هم منظر ما، دریچۀ تلویزیونی است که افروز در خانه‌اش تماشا می‌کند. فیلمساز بر شخصیت غیر متعادل و نیمه روانی یاسر تأکید دارد تا بتواند افروز را به اوج مطلوب خود برساند.

فیلم همچنین، چهار شخصیت زن در نقش‌های اصلی و مکمل دارد که همگی قهرمان هستند، بجز خانم مهرانه نوری (سحر دولتشاهی) که با حجاب چادر، نقش سرپرست تیم فوتسال را بازی کرده و نقش منافقانه‌ای دارد؛ یکی به میخ می‌زند و یکی به نعل، خشکه مقدس است، برای افروز هیچ کار مثبتی انجام نمی‌دهد و عملاً به دنبال ایراد گرفتن از اوست. میان افروز و معصومه را به هم می‌زند، و گفت‌وگوی مهم با آنها را به دلیل داخل شدن در وقت نماز قطع می‌کند، و خلاصه اینکه فدراسیون فوتسال زنان را به مکانی برای برگزاری مولودی و مراسمات مذهبی تبدیل کرده است. ضدیت کارگردان با مذهب که قابل انکار نیست. اما معلوم نیست نقش تهیه کننده در اینجا چه بوده و چطور برای نقش مهرانه، حجاب چادر انتخاب شده است.

افروز اردستانی (باران کوثری) قهرمان قصه، نمایندۀ نسل جدید امروزی است. خالکوبی دارد و گوشۀ ابرویش بریده است. کسی که می‌خواهد به هر قیمتی به فینال مسابقات فوتسال برود و هیچ چیزی جز فوتبال برای او اهمیت ندارد. اما چرا باران کوثری برای این نقش انتخاب شده است؟ سن او حداقل 10 سال بیشتر از چنین نقشی است، و وزنش علی‌رغم کاهش بیست کیلویی برای تصاحب نقش، هنوز هم بیشتر از حد مجازِ یک بازیکن به نظر می‌رسد و قد کوتاه او نیز مناسب فوتبال نیست، مخصوصاً نقش کاپیتان. اما آنچه باران کوثری را به این نقش رسانده و اینجا است که قواعد خارج از هنر بر آن سیطره می‌یابند. بلکه این فیلم بتواند با نفوذ ... و انجمن‌های زنان میخ خود را در ذهن همۀ مردان جامعه فروکند.

کارگردان انکار نمی‌کند که ایدۀ فیلمش را از واقعیت گرفته است؛ ماجرای مهدی توتونچی مجری تلویزیون و همسرش نیلوفر اردلان که علی‌رغم مخالفت شوهر، توانست با حکم دادستان به مسابقات ورزشی برود. خانم اردلان در این مدت با استفاده از رسانه‌های مجازی توانسته بود بر شوهر و جو جامعه اثر بگذارد و حکم دادستانی را بگیرد. طرفه اینکه فمینیست‌ها به این مقدار از خروج اضطراری نیز قانع نیستند. بلکه می‌خواهند راه‌پله‌های خروج را همچون مدخل‌های ورود، عریض و پر رفت و آمد کنند و عبو و مرور تماماً از همانجا باشد. اما برای این کار باید معماری را تغییر داد و عمارت‌هایی شبیه به آنچه در غرب ساخته شده، ساخت.

اما این کار، شوهر را به یک مترسک تبدیل می‌کند و نتیجتاً زن می‌تواند در سایۀ او به هر کاری که خواست دست بزند و همسرش نیز هیچ نقشی در کارهایش نداشته باشد. یک زندگی کاملاً مستقل، همچون دو نفر هم‌اتاقی. و عاقلی نیست که جواب دهد اگر این نوع قرارداد ازدواج، عملاً ممکن بود وضع کشورهایی مانند سوئد و فرانسه به این وضع اسفناک نمی‌رسید.

در ازدواج‌های مسیحی، نه نفقه وجود دارد و نه مهریه. بنابراین، زن و شوهر به طور یکسان موظف هستند که برای معاش خانواده تلاش کنند (بر خلاف دین یهود که قوانینی بسیار شبیه به قانون اسلام دارد). اما فمینیست‌های ایرانی در رؤیای آزادی به سبک زنان غربی هستند. هرچند که حاضر نمی‌شوند از سنت‌های خوب اسلامی دست بردارند. زنان فمینیست، هم مهریه و نفقۀ شوهر را می‌خواهند و هم استقلال از او را. و یکی از تناقض فمینیسم ایرانی همین است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط