اصفهان| روایت رازی که تا پس از شهادت فاش نشد؛ ارادت مردم به شهیدی که عاشق حضرت زهرا(س) بود


رازی داشت که دلش نمی‌خواست کسی از آن با خبر شود جز خودش و خدای سبحان؛ فرمانده اصرار کرد که بداند، شهید رازش را گفت اما خواست که تا شهادتش کسی نفهمد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم ازاصفهان، «یازهرا» نخستین جمله‌ای است که روی سنگ مزارش حک شده است، بعد که تحقیق کردم متوجه شدم خودش وصیت کرده بود که روی مزارش نخستین جمله‌ای که می‌نویسند همین باشد، «یازهرا».

در ازدحام پنج‌شنبه‌ها به گلستان شهدا وارد شدم، جمعیت آنقدر زیاد بود که به سختی می‌شد سنگ مزار مورد نظر را پیدا کرد، خصوصا اگر برای نخستین بار باشد که بخواهی به زیارت یک شهید بروی. زنان و مردان و جوانان زیادی به دیدار عزیزانشان آمده بودند، برخی‌ها حتی بدون داشتن هیچ نسبتی یک مزار را انتخاب می‌کردند، کنارش می‌نشستند و بعد از قرائت فاتحه سفره دل باز می‌کردند.

صدای شکستن بغض‌ها آنجا بدون هیچ ترسی به گوش می‌رسید، گویی گلستان شهدا و مزار این شهیدان تنها جایی است که خیال‌شان راحت است که هرچه دل تنگشان بخواهد می‌توانند بگویند.

به هر سختی بود مزار شهید تورجی‌زاده را پیدا کردم، همان‌طور که شنیده بودم روی آن «یازهرا»ی زیبایی نوشته شده بود. شهید محمدرضا تورجی‌زاده در بخشی از وصیت خود گفته بود: «اگر جنازه‌ای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید: یا زهرا (س)».

و حالا مزار او محل زیارت همه کسانی است که عاشق شهدا و شهادتند و به حالشان غبطه می‌خورند. محل زیارت کسانی است که دلشان از دنیا گرفته و هیچ گوش شنوایی هم جز همین شهدای بی‌ادعا پیدا نکرده‌اند.

شهیدی که مداحی می‌دانست؛ مردم زیادی از او یاری می‌گیرند

یکی از علاقه‌مندان شهید تورجی‌زاده که از بچه‌های مسجد اباالفضل(ع) نور باران اصفهان بود در بخشی از خاطره‌هایش در مورد او گفت: شهید تورجی‌زاده مداح بود، سوز عجیبی هم داشت، کمتر مداحی را مثل او دیده بودم، سی دی مداحی او هم هست. او عاشق حضرت زهرا (س) بوده وقتی هم که شهید شد ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود.

یکی دیگر از بچه‌های همین مسجد گفت: هر وقت بیاییم سر مزارش شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاری‌ها و مشکلاتشان به سراغ این شهید می‌آیند. خدا را به حق این شهید قسم می‌دهند و برای او نذر می‌کنند، قرآن می‌خوانند و خیرات می‌دهند.

شهید محمدرضا تورجی‌زاده 23 تیرماه 1343 دیده به جهان گشود، او 5 اردیبهشت 1366در بانه، منطقه عملیاتی کربلای 10 به شهادت رسید. در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف‌ناپذیر در مجالس عزاداری شرکت می‌کرد.

دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز کرد؛ پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره راهنمایی او را در مدرسه مذهبی احمدیه ثبت نام کرد. کلاس سوم راهنمایی شهید تورجی‌زاده مقارن با قیام مردم قم شده بود که شهید با جمعی از دوستان هم‌کلاسی، چند نوبت تظاهراتی در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند.

علاقه شهید تورجی‌زاده به شهید بهشتی و رهبر معظم انقلاب  

با اوج گرفتن انقلاب، شهید با چند تن از دوستان فعالیت‌های سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز کرد و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می‌کرد که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت. شب‌ها را شعارنویسی و چاپ عکس حضرت امام(ره) روی دیوارها اقدام می‌کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت‌های خود را در مسجد ذکرالله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاه‌های انقلابی پیگیری کرد.

وی که از فعالان مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب و بنی‌صدر بود بارها مورد ضرب و شتم طرفداران بنی‌صدر و اعضای این گروهک‌ها قرار گرفت. شهید تورجی‌زاده به شهید مظلوم بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب علاقه فراوانی داشت.

شهید تورجی‌زاده مداحی و روضه‌خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد شب‌های جمعه در جمع دانش‌آموزان زیباترین مناجات را با خدای خویش داشت. در سال 61 به جبهه عزیمت کرد و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد و در عملیات‌های محرم والفجرها و کربلاها شرکت کرد.

شهدا وصیت می‌کردند شهید تورجی‌زاده برایشان دعای کمیل بخواند

پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحه‌سرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می‌شدند و در وصیت نامه‌های خود تقاضا داشتند در مراسم هفته آنها محمدرضا دعای کمیل را بخواند.

این علاقه و تقاضاهای رزمندگان بود که باعث شد وی هیئت گردان یا زهرا (س) را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگزار می‌شد که این هیئت بعدها به هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.

شهید تورجی‌زاده به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می‌داد و قرآن کریم را بسیار تلاوت می‌کرد؛ همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداخت. صدای گریه‌هایش بعضا موجب بیدار شدن دیگران می‌شد. این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت.

شهید زنده‌ای که عاشق حضرت زهرا(س) بود و چون او شهید شد

شهید تورجی‌زاده در جبهه بارها مجروح شد به گونه‌ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شد و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت می‌کرد.

سرانجام شهید تورجی‌زاده 5 اردیبهشت سال 66 در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان حین فرماندهی گردان یا زهرا(س) در سنگر فرماندهی به شهادت رسید. جراحتی که سبب شهادت وی شد همچون حضرت زهرا(س) بود: جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش‌هایی مانند تازیانه بر کمر وی.

رازی که تا شهادت فاش نشد؛ سه‌شنبه‌های زیبا

یکی از همرزمان شهید محمد تورجی‌زاده در خاطره‌هایش نقل می‌کند: «شهید تورجی زاده  در نخستین روزهای سال 63 به گردان ما آمد و بعد از صحبت‌هایی که بین‌مان رد و بدل شد او را پذیرفتم. علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده است. کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده‌‌ای است، گفتم: به یک شرط تو رو قبول می‌کنم، باید بی سیم‌چی خودم باشی! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد؛ مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: می‌خواهم بروم بین بقیه نیروها. گفتم: باشه اما باید مسئول دسته شوی. قبول کرد.

این نخستین باری بود که مسئولیت قبول می‌کرد؛ بچه‌ها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند. چند روز بعد گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. قبول نمی‌کرد، با اصرار به من گفت: به شرطی که سه‌شنبه‌ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی، با تعجب گفتم: چطــور؟ با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس، قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود.

مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی  از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم: اگر مسئولیت نگیری باید از گردان بری، کمی فکر کرد و گفت: قبول می‌کنم، اما با همان شرط قبلی، گفتم: صبر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط می‌گذاری؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفته‌ها که نیستی کجا می‌روی؟ اصرار می‌کرد که نگوید. من هم اصرار می‌کردم که باید بگویی کجا می‌روی. بالأخره گفت: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه‌شنبه‌ها از این جا می‌رم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه بر می‌گردم.

با تعجب نگاهش می‌کردم. چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـران را می‌رود و بعد از خواندنن نماز امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می‌گردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه‌های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت می‌کردم. می‌گفت: یک بار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم».

بخشی از وصیت‌نامه شهید تورجی‌زاده

در بخشی از وصیت‌نامه شهید تورجی‌زاده آمده است: «امشب که قلم بر کاغذ می‌رانم، ان‌شالله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهده‌ام گذاشته شده از ایثار جان هیچ دریغی ندارم. زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود، امروز بعد از گذشت این مدت راغب‌تر شده‌ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.

خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من می‌دانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم. اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگ‌ها راه است.

هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفته‌ام:

بسیجی‌ها، سپاهی‌ها این لباسی که بر تن کرده‌اید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید. نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکی‌ها به دور بود.

عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.

اگر جنازه‌ای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید : یا زهرا (علیها السلام). خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم. خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین (علیه السلام) هستند قرار بده».

مزار شهید محمدرضا تورجی زاده از زمان شهادت تا کنون محل زیارت کسانی است که راز دل را تنها با او گفته‌اند و از او برای گشایش در کارهایشان یار می‌گیرند. هنوز هم بسیاری از شیفتگان شهدا به سراغش می‌آیند، راز دل با او می‌گویند و از او می‌خواهند شفیعشان باشد.

در همه این رفت و آمدها جز راستی و خلوص نیت چیزی نمی‌توان دید، شهید تورجی زاده آرام و صبورانه به درددل‌های زائرانش گوش می‌سپارد و خدا می‌داند بین او و خدایش چه می‌گذرد که خیلی‌ها گفته‌اند به خواسته‌شان رسیده‌اند و به این شهید و دعایش سخت اعتقاد دارند.

انتهای پیام/ح