بابایی: مرثیه پرچم ظلم‌ستیزی است/ اگر اشک ما دشمن را نترساند، ایرادی در آن هست/ کسی که جلوی گریه می‌ایستد حسینِ روحش را کشته

احمد بابایی شاعر آیینی کشورمان معتقد است: اگر گریستن ما دشمن را نترساند ایرادی در گریۀ ما وجود دارد؛ چون اصلاً از گریه برای سیدالشهدا(ع) می‌ترسند؛ هیئت‌ها، مرثیه‌ها و گریه برای اهل‌بیت(ع) حکم تنفس برای آدمی را دارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، قلمرو شعر آئینی و شعر هیئت بسیار گسترده است و شعر آیینی فقط منقبت و مدیحه‌سرایی نیست و تمامی عرصه‌های دین را شامل شده و پایانی برای آن قابل‌تصور نیست. با توجه به این موضوع  لزوم تبیین این جایگاه توسط کارشناسان شعر آیینی و هیئت احساس می‌شود.

به همین منظور پای صحبت‌های احمد بابایی شاعر آیینی کشورمان نشستیم و او برایمان از اهمیت و جایگاه شعر آیینی و مرثیه اهل‌بیت(ع) گفت.

*سؤال مهم دربارۀ آسیب‌شناسی‌ها و نکات شعر مرثیه این است که؛ وظیفۀ شاعر در مرثیه‌سرایی چیست‌؟ من به‌عنوان شاعر وقتی می‌خواهم مرثیۀ اهل‌بیت را بگویم، وظیفه‌ام لزوماً این نیست که بیایم حادثه‌ای را که اتفاق افتاده یا آن برهۀ تاریخی را فقط نقل کنم، آیا وظیفۀ دیگری به‌عهده دارم؟

اگر درست متوجه شده باشم، سؤالتان این است که وظیفۀ هنرمند یا شاعر در قبال مرثیه چیست، آیا پرداختن به مرثیه حق هنرمند است یا وظیفۀ او؟ این نوعی تقسیم‌بندی و نگاه است که اگر حق است، پس یا می‌تواند استفاده کند یا استفاده نکند؛ اما اگر وظیفۀ هنرمند است، یعنی هیچ حقی در آن ندارد، به‌تعبیر صریح‌تر، حق امام است که می‌تواند این حق را روزی کسی کند و یا نکند.

اگر نگاهی اعتقادی داشته باشیم و آن را حق امام بدانیم، در اینجا سؤالی مطرح می‌شود، اصلاً جنس مرثیه چیست؟ و به‌طور کلی مرثیه چه جایگاهی از نظر روانی می‌تواند داشته باشد؟ نگاه دیگر این است که کاملاً عرفی‌زده نگاه کنیم؛ یعنی بدون نگاه قداست‌گرایانه که ما با آسیب‌شناسی سکولاریستی مواجه می‌شویم. ماجرا این است که این‌ها با مقدس‌دانستن بعضی چیزها مخالفند. مرثیه در نگاه اعتقادی جایگاهی در ذهنیت و جهان‌بینی اهل‌بیت دارد، مثل دستور به نماز‌خواندن؛ حتی به شعرا و هنرمندان یاد می‌دهند که "این‌گونه مرثیه بگویید" و نیروی هنرمند را تربیت می‌کنند‌، اما از لحاظ عرفی هم اگر نگاه کنیم، مرثیه‌سرایی جایگاهی در ادبیات و هنر دارد که قوی‌ترین و غنی‌ترین محصولات هنری و ادبی چه در ادبیات فارسی و چه در ادبیات غرب‌، تولید شده است. آنها عاشورا را تراژدی می‌دانند، ایرادی هم ندارد؛ چراکه به نقطۀ مثبتی می‌رسیم، مرثیه حتی در ادبیات سکولار هم جایگاه بسیار والایی دارد.

در این نگاه هم کسی که بتواند از عهدۀ مرثیه بر‌آید، هنرمندتر است، به همین دلیل متوجه می‌شوید که شاعران و هنرمندان، سینماگران اهل تعزیه‌، معمولاً موفق‌ترند، اما با نگاهی که در جامعۀ خودمان وجود دارد، جلو می‌رویم که امام صادق(ع)، کسی که رئیس مذهب ماست و ره‌نامۀ استراتژیک شیعه را نوشته، می‌فرمایند: «خدا را شکر که بین امت عده‌ای هستند که برای ما مرثیه می‌گویند و مردم را به‌سمت ما می‌آورند و برای گریستن تحریک می‌کنند». تمام انبیا این روز‌شمارها را داشتند که مثلاً 6 نسل مانده به عاشورا. امام‌سجاد(ع)‌ با دیدن ذبح گوسفند اشک می‌ریخت. چرا به امام‌باقر(ع) می‌گفتند: باقرالعلوم؟ یعنی شکافندۀ علوم‌، چون همۀ علوم کربلا و عاشورا را که در سینۀ امام سجاد بود، شکافت؛ یعنی با امام باقر(ع) مرثیه و روضه شروع شد.

انسان به‌طور فطری ظلم‌ستیز است‌، مرثیه، پرچم ظلم‌ستیزی است و علامت سؤال در ذهن ایجاد می‌کند که این‌ها چرا گریه می‌کنند. ذات گریستن بر مظلوم، سیاسی است، رهبر انقلاب دربارۀ عدالت‌طلبی صحبت‌هایی می‌کنند که خیلی جذاب است و به گروه‌های مختلف بار‌ها و بارها می‌فرمایند: "مراقب باشید که این پرچم عدالت روی زمین نماند". در سال 84 یا 85، یکی از دانشجوها به حضرت آقا عرض می‌کند: "ما پرچم عدالت‌طلبی را دستمان گرفتیم، حتی ظالمان روزگارمان را معرفی می‌کنیم، اما به دیر‌زمانی نمی‌رسد که یقۀ ما دست همین ظلمه است"، آقا جواب دادند: "قانوندان‌های قانون‌شکن، خطرناک هستند، این‌ها را بشناسید، حقوقدان‌های قانون‌شکن خطرناک‌اند‌. اگر شما خواستید پرچم عدالت‌طلبی دستتان بگیرید، با این‌ها طرف هستید که هم قانون را خوب می‌شناسند، هم قانون‌شکن هستند‌"، آقا می‌گویند: "من راهش را به شما یاد می‌دهم، هیچ‌‌وقت دنبال مصداق نروید‌، بگذارید این حرارت عدالت‌طلبی در دل مردم به‌واسطۀ شما زنده بماند، بگذارید مردم خودشان بفهمند دارند چه‌کار می‌کنند، اما شما به‌عنوان اینکه الگوی عدالت‌طلبی هستید، خرج مصادیق نشوید‌"، اینجا صحبتم این است که اگر شاخص، اسرائیل باشد، برای اسرائیل شعر می‌گویم، ما باید برویم کار دردسر‌دار انجام دهیم. امروز دشمن مساوی اسرائیل است، حضرت امام نمی‌گویند که مثلاً صهیونیسم بین‌الملل باید از بین برود، می‌گوید: "اسرائیل باید از بین برود"، دقیقاً مصداق معین می‌کنند، حضرت آقا هم همین‌طور، حتی زمان مشخص می‌کنند‌، بیست‌و‌پنج سال دیگر این باید از بین رفته باشد.

مرثیه راهبرد استراتژیک ائمه(ع) بوده است که به‌خوبی می‌دانستند در دورۀ آخرالزمان، آب باریکه‌ای باید باشد که این معارف بدون درد‌سر و  با پدافند غیرعامل، بدون اینکه کسی درد‌سری برای این مکتب ایجاد کند، راه ظلم‌ستیزی را ادامه دهد. مرثیه آن‌قدر هنرمندانه و قوی است که حتی در کاخ یزید هم عزاداری می‌شود، حتی کسی که قاتل سید‌الشهداست می‌گرید، کسی هم ایراد نمی‌گیرد. گرچه مطلبی عاطفی است، اما نمی‌داند این پدافند غیرعامل اهل‌بیت است، باز هم مراجعه کنم به حضرت آقا که می‌فرمایند: "زنده نگهداشتن نام و یاد شهدا کمتر از شهادت نیست".

 

*در بحث ظلم‌ستیزی و عدالت‌طلبی‌، در معارف بحثی داریم به‌عنوان برائت، مثلاً در زیارت عاشورا غالب جملات، بعد برائتی دارد و حتی در نشانه‌های روایی هم می‌بینیم که چقدر برای اهل‌بیت مهم‌ بوده است. زنی که برای امام صادق دو لباس آورد، گفت: "یکی را با لعن به دشمن‌های شما بافتم، آن یکی را با صلوات"، حضرت فرمودند: "آن را که با لعن بافتی، بده."، به همین دلیل است که می‌گوییم شمر زمانه‌ات را بشناس؛ یعنی بعد ظلم‌ستیزی برائت پر‌رنگ‌تر بوده است، حضرت آقا وقتی می‌خواهند دربارۀ عاشورا صحبت کنند‌ و شمر را توصیف کنند، نمی‌گویند: "آدم سفاک و خون‌ریز است."، تصوری که ما از شمر داریم، همین است، حتی می‌خواهیم فیلمش را هم بسازیم، آدمی را انتخاب می‌کنیم که قیافه‌‌اش طوری باشد که مشخص باشد شمر است، می‌فرماید: "شمر جانباز صفین است"؛ یعنی این‌گونه باید نشان بدهیم که آن دشمن، دشمنی است که ظاهرش نشان نمی‌دهد، ما خودمان در شعر آیینی این نقص را داریم که آن دشمن را نمی‌شناسیم.

با حرف شما موافق نیستم.

در فضای برائت از دشمنان اهل‌بیت‌، شما ناگزیر هستید که ابتدا دشمن را بشناسید‌، آیا دشمن‌شناسی مقدم است بر امام‌شناسی؟ اصلاً به همان میزان که امام‌شناسی منجر‌به محبت خواهد شد، دشمن‌شناسی منجر‌به کینه از دشمن می‌شود؟ به‌اعتقاد شخصی من، شعر آیینی شعری است که به مدح و شرح فضائل و صاحبان آن فضائل می‌پردازد، شما به دوست بپرداز‌، اصلاً نیازی نیست که بخواهی درگیر دشمن باشی‌، بزرگان ما می‌گفتند: "درگیر‌شدن با دشمن، اصلاً از دوست فارغت می‌کند، پشت به دشمن باش".

حالا این‌که فارغ از دشمن باشم یعنی چه؟ آیا یعنی دشمن را نشناسم‌؟ اگر ما قائل به این باشیم که در مرکز فرماندهی عالم، هنرمندان در پیاده‌نظام هستند، مطلب کمی واضح‌تر می‌شود‌. من هنرمند اگر گمان کنم خودم در مقام فرماندهی هستم و در هجو یا مدح، خودم انتخاب می‌کنم چه بگویم، اتفاقات بدی می‌افتد و نتیجه‌اش همان است که افرادی را می‌بینیم که بر‌مبنای فهم خودشان به اتفاقات دنیا نمره‌گذاری می‌کنند. باید باور کنیم مرکز فرماندهی من، امام‌زمان و صحابی تأیید‌شدۀ اهل‌بیت هستند. سلمان چرا سلمان شد؟ به‌خاطر اینکه نه سؤال می‌کرد، نه از خودش حرفی می‌زند و نه نظری می‌داد‌، انگار‌نه‌انگار که او صاحب‌ فکر است‌، ولایت‌پذیری را باید از سلمان یاد بگیریم‌. برائت یعنی محبت غیر از امیرالمؤمنین(ع) و غیر از ولی خدا را از دل خارج کنیم. اگر شما مبنا را بر این قرار دهید که برائت یعنی ابراز دشمنی‌کردن، سر هنرمند کلاه گذاشتید؛ چون مرام اهل‌بیت این نبود. رجزهای عاشورا را ببینید برای قسمت تبرّی چگونه است، برای قسمت محبت چگونه است. قبول دارید که تقریباً می‌شود گفت 90 درصد رجزهای عاشورا محبتی است؟ امروز کدام اندیشمندی است که این را تحلیل کند که؛ محبت وسط جنگ یعنی چه؟

*وقتی می‌خواهید رجز بخوانید، یعنی با دشمن صحبت می‌کنید.

هر‌چه سطح معرفتی صحابی سید‌الشهدا بیشتر است، محبتشان هم بیشتر است. روایت را نگاه کنید، وقتی ابوالفضل العباس، روز ترویه بالای کعبه خطبه خواند، بعد از اینکه پایین آمد و محافظانی برای سیدالشهدا گمارد تا به ایشان گزندی نرسد، فریاد زد: "اللّهم زد فی قلبی محبّة الحسین". نه اینکه مرگ بر اسرائیل بد است، مرگ بر اسرائیل همان لا اله الا الله است؛ اما این جریان نوعی پدافند غیرعامل است که شما از محبت حسین حرف بزنی.

*بازگردیم به سؤال اول؛ وظیفۀ شاعر چیست؟ یک موقع است که به شاعر می‌گویند وظیفۀ شما نقالی است، مثلاً بگو این اتفاق افتاد، امام حسین به شهادت رسید. بعضی می‌گویند وظیفۀ شاعر این است که از دل این اتفاق پیام را در بیاورد و آن را به گوش مخاطب برساند. اینجا که بحث حدود مطرح می‌شود، آیا شاعر می‌تواند یا وظیفه دارد مقتل را عیناً به‌صورت لطایف شاعرانه و ادبی به‌کار ببرد یا حق ندارد مثلاً بگوید برای حضرت عباس این اتفاق افتاده و وارد جزئیات شود؟

یک چیزی هم بگویم، شما شعر آیینی را که برشمردید، مرثیه در آن نبود، بلکه مدح بود.

مدح و شرح فضائل و صاحبان فضائل را عرض کردم. من مرثیه را گفتم حقیقت فضائل است.

پس موضوعیت دارد، طریقیت ندارد.

موضوعیت دارد، قطعاً برای اهل‌بیت موضوعیت داشته است. این‌که ما در روایت می‌بینیم روز قیامت هم بشود، هنوز این مرثیه ادامه دارد یعنی چه؟ حالا می‌گویند سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است، یعنی چه آنجا که جای ملال نیست؟ مرثیه موضوعیت دارد، نه‌تنها اینجا بلکه در بطن عرش موضوعیت دارد.

اگر حدود و قصورش را بخواهیم بشناسیم، باید از زاویۀ دیگری نگاه کنیم. قطعاً هرکسی هر چیزی را نمی‌تواند بگوید. هر کشوری به‌اندازۀ وسعتش و به‌میزان عوارض طبیعی خود، نیروهای خاصی را برای مرزبانی می‌طلبد. برای مرزبانی از حدود مرثیه چند علم و چند هنر باید درگیر باشند تا بتوانند از این مرزهای پهناور دفاع کنند. از امام عسکری(ع) می‌پرسند: "آقا ما این کار را انجام دهیم؟"، آقا می‌فرمایند که "از پدرم، علی‌بن محمد شنیدم که از پدرش محمد‌بن علی که از پدرش علی‌بن موسی که پدرش..." همین‌طور نام می‌برند تا به رسول‌خدا می‌رساند و می‌فرماید: "از رسول خدا شنید که فرمود این کار را انجام دهید". همۀ امام‌ها این کار را می‌‌کردند، چرا؟ باید برایش دلیل پیدا کرد. بزرگ‌ترین انحرافی که در مکتب اسلام پیش آمده، انحراف سقیفه است. آن‌ها اجتهاد را مقابل نص قرار دادند.

ما یک سری حدود تاریخی داریم که باید رعایت شود؛ یعنی عده‌ای از اندیشمندان تاریخ‌شناس باید باشند و دائماً رصد کنند و شکاف‌های تاریخی قصه را برطرف کنند و این مرزبانانی می‌خواهد.

در سال 75 نشریه‌ای به‌نام بهمن چاپ شد که در آن نقدهایی به اجتماع وارد می‌کند و می‌گوید که "آخوندها، شاعران و مداحان کاری کردند که مردم دائم باید گریه کنند، دهه‌سازی کردند، دهۀ صادقیه تمام می‌شود، دهۀ کاظمیه. مسلمیه تمام می‌شود، زینبیه و..."، از این حرف‌ها می‌زند. کسی که هیچ ارادتی به او ندارم از دهه‌سازی صحبت می‌کند که این‌ها مردم را محزون می‌کنند؛ بعد یکی پیدا می‌شود از همان جنس می‌آید دربارۀ‌ جامعه‌شناسی تحریفات عاشورا می‌نویسد، بعد همان نص ادامه پیدا می‌کند و این مرز نابود می‌شود؛ چون مرزبان ندارد، از سروش تا گوگوش می‌آید برای خودش وارد شود و این‌گونه حرف می‌زند. حتی برای تخیلات هم حد و مرزی داریم. باید مرزبانی شود که به من بگوید "از اینجا بیشتر نرو". باید کسی باشد که حدود تخیلات را بگوید که شاعر تا کجا مجاز است تخیل کند. چون کسی نیست، هم افراط و هم تفریط پیش می‌آید. این مرزبانی وجود ندارد تا مدامی که فرمانده میدان را نشناسیم. فرمانده میدان را باید بشناسیم، ما پیاده‌نظامیم.

*پس با این حساب در حوزۀ شعر مذهبی امروز، یک مانیفست لازم داریم که نشان ندادیم یا شاید شاعری که رفته است دنبالش، پیدا نکرده یا بهتر است بگوییم در دسترس همه نبوده است.بحثمان دربارۀ‌ مرثیه است و همان‌طور که خودتان مثال زدید، گاهی تصویر شاعرانۀ خیلی قشنگی را نشان می‌دهند که کمی با باورهای تاریخی متفاوت است یا ممکن است برداشتی شود از آن که این برداشت با آن باور تاریخی فرق می‌کند. آنجا مجاز است؟ یا مثلاً آنچه دربارۀ زبان حال گفته می‌شود، مجاز است؟ چون خیلی از شعرها را می‌شود با عنوان زبان حال توجیه کرد که این آدم در این موقعیت قرار بگیرد، احتمالاً این حرف‌ها را بزند، ولی عده‌ای می‌گویند "شما حق ندارید این حرف‌ها را بزنید، چون سند تاریخی داریم که فلان امام در چنین موقعیتی قرار گرفت، اما چنین حرفی نزد."، پس این در همان حدود مرثیه مطرح می‌شود. آیا زبان حال می‌توانم بگویم یا نه؟ یا تأییدی بر زبان حال دارم یا نه؟

باید نگاه کنیم به اسناد بالادستی، اسناد بالادستی چیست؟ این‌که مرثیه در کلام اهل‌بیت چگونه است، خود اهل‌بیت چگونه مرثیه‌سرایی کردند، چگونه شعر گفتند، آیا از زبان معصومین چیزی را عنوان کردند یا نه. نکته این است که همه می‌دانیم اصولاً دشمن تاریخ را جمع‌آوری کرده و خیلی از این پازل خالی است. عمق مرثیه موقعی بیشتر خواهد شد که شما امام‌شناس‌تر باشید. وقتی که امام‌شناس‌تر هستید به‌راحتی می‌توانید بفهمید که این جمله برای امام نیست، امام هیچ‌گاه این حرف را نمی‌زند، از امام بعید است که این حرف‌ها را بزند. مگر در محضر اهل‌بیت شعر نخواندند؟ طبق این چیزهایی که گفتم زبان حال گفتن بد نیست. آنچه در سنت مراجع و علما و تاریخ شیعه بوده، همین بود. خودشان بیان می‌کردند، خودشان هم شعر می‌گفتند در همین فضا، در فضایی از زبان سید‌الشهدا شعر می‌گفتند. جلوی امام رضا شعری خواندند که حاکی از بازخوانی دیگری از عاشوراست، امام رد کرد؟ نه، تأیید کرد، گریستن امام رضا تأییدش بود. نه‌تنها تأیید می‌کنند که هیچ، صله هم به آن‌ها می‌دهند؛ یعنی بودجۀ بیت‌المال را هم خرجشان می‌کنند.

*بحث دیگری که مطرح است و خیلی در روایت‌هایمان داریم، موضوع گریه بر امام حسین است، هم گریاندن و هم گریستن بر امام حسین، عده‌ای می‌گویند: "چرا شما کاری می‌کنید و شعری می‌گویید یا طوری می‌خوانید که مردم گریه کنند؟"، در حالی‌که ما در در روایاتمان فراوان داریم که "بگریید و بگریانید مردم را"، "هر که بگریاند، آن‌قدر ثواب می‌برد در دنیا و آخرت."، آیا تفاوتی دارد؟ هر گریه‌ای بر امام حسین همین اثر را دارد یا نه، گریۀ خاصی است که اهل‌بیت گفتند این گریه خاص، آن ثواب را دارد؟

از انواع گریه، گریه‌ای ذلت‌بار داریم که قطعاً حرام است. در روایت هم داریم که مؤمن حق ذلیل‌کردن خودش را ندارد. همان‌طور که خندۀ ذلت‌بار هم حرام است. هر چیزی که ذلت‌بار باشد، حرام است. اما چند مدل گریه به‌جز گریۀ ذلت‌بار داریم؛ گریۀ محبت یا خوف از خدا داریم که باب شده است. نوع دوم، گریۀ خلوت است. خلوت به‌تعبیر علامۀ جوادی آملی خیالات خلوت باشد. این خلوت بین تو و خداست. نوع سوم، گریۀ عاطفی است. اگر کسی گریۀ عاطفی برای اهل‌بیت می‌کند، اصلاً هم معرفت ندارد، این گریه پسندیده است. برای یهودی هم اگر تعریف کنید که علی‌اصغر چه شد، دلش می‌سوزد.

امام سجاد در مدینه می‌گفت: "فلانی، بیا برای مخدرات روضه بخوان تا گریه کنند". امام سجاد را دیدند که مشغول آشپزی است، گفتند "آقا، کنیزها هستند، شما چرا؟"، گفت: "نه، آن‌ها باید بنشینند برای حسین گریه کنند، من به آن‌ها خدمت می‌کنم". گریۀ عاطفی به میزان محبت بستگی دارد، هرچقدر این محبت قوی‌تر باشد، گریه‌های عاطفی هم شدیدتر می‌شود و طولانی‌تر. در دعای ندبه هم می‌خوانیم: "آیا کسی هست که به من کمک کند تا داد و بیداد و گریه‌کردنم را طولانی کنم؟". سومین نوع گریه واجب است تا جایی که حتی اگر نمایشش را هم اجرا کردی، واجب است، تباکی کن، تظاهر کن به گریه‌کردن.

گریۀ نوع چهارم، گریۀ سیاسی و مکتبی است. کسی نیامد بگوید "ای فاطمه، بس است، دیگر خطبه نخوان!"، آمدند گفتند: "بس است، گریه نکن، یا شب گریه کن یا روز". گریستن عذاب وجدان می‌آورد برای کسی که با این‌ها مشکل دارد. اگر در زندگی کسانی که جلوی گریه می‌ایستند، مطالعۀ دقیق کنید، قطعاً چیزهایی پیدا می‌کنید که اینها حسینِ روح خودشان را کشتند، غلط‌هایی کردند که دچار عذاب وجدان هستند، این‌ها نمی‌توانند گریه کنند. گریۀ نوع چهارم، گریۀ مکتبی است که حاکی از ولایت است؛ گریۀ شیعه برای ولی خداست و آن‌قدر خاص است که حتی خود امام حسین بر خودش گریست و تمام انبیا بدون استثنا بر او گریستند. ما اهل گریۀ سیاسی هستیم. ما بر حسینی گریه می‌کنیم که با شهادتش، یزید را شکست داده، آن‌قدر این مرد قدرتمند عمل کرد که حتی با کشته شدنش در راه خدا هم دشمنش را شکست داد. این گریۀ شوق است. این گریه ویژه است، در آن بهجت و شادی است. آن‌هایی که آن را درک کردند، می‌دانند یعنی چه، ذوق می‌خواهد، چشیدن می‌خواهد؛ اما دو ماجرا وجود دارد؛ اگر گریستن ما دشمن را نترساند، ایرادی در گریۀ ما وجود دارد. چون اصلاً باورم این است که از گریه برای سید الشهدا(ع) می‌ترسند. هیئت‌ها، مرثیه‌ها و گریه برای اهل‌بیت(ع) حکم تنفس برای آدمی را دارد.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط