مترجم‌های امروزی نقد را توهین می‌دانند!

مترجم‌های امروزی نقد را توهین می‌دانند!

گفت‌وگو با اسدا... امرایی، نویسنده و مترجم را در این گفتگو بخوانید.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، از سال 1368 که «خوش‌خنده» را منتشر کرد تا امروز، همچنان در حال ترجمه است. داستان‌های زیادی را با ترجمه روان و خوش‌خوان او خوانده‌ایم؛ از «برف‌های کلیمانجارو» همینگوی و «خزان خودکامه» مارکز گرفته تا «جنگل کوتوله‌ها» و «دختر بخت» ایزابل آلنده و «کوری» ژوزه ساراماگو. اسدا... امرایی که ارتباط خیلی خوبی هم با اهالی ادبیات از دو نسل قدیم و جدید دارد، از نظارتِ بدون ضابطه بر آثار گلایه می‌کند و آن را مانعی بزرگ می‌داند. با این مترجم بزرگ و نام‌آشنای ایرانی که بیشتر تمرکزش بر ادبیات آمریکا و آسیاست، گفت‌وگویی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

در چند سال اخیر پدیده‌ای به نام «ترجمه موازی» رواج یافته است. با این پدیده چه باید کرد؟
متأسفانه یکی از دغدغه‌های امروز مترجمان، ترجمه‌های مکرر و موازی‌کاری است که هیچ ساز و کاری برای آن وجود ندارد. البته من مخالف ترجمه‌های مکرر نیستم و معتقدم اگر در جای درست خود استفاده شود، می‌تواند منشأ اثر باشد. اجرای قانون کپی‌رایت در ایران، می‌تواند راهکاری برای حل این معضل باشد چون در این صورت ناشر و مترجم برای ترجمه اثر ملزم هستند از نویسنده و کارگزار او در حوزه نشر اجازه داشته باشند. ضمناً برای کارگزارِ نویسنده هم، فرصت انتخاب مترجم به وجود می‌آید و عملاً ترجمه آثار، صاحب روندی قانونی می‌شود. زمانی که تابع چنین قانونی باشیم، معضل ترجمه‌های مکرر از بین می‌رود. به نظرم خود مترجمان هم می‌توانند با نپذیرفتن چنین پیشنهادهایی، کمک کنند همان ترجمه‌های خوب موجود در بازار عرضه شود. این که تعداد مترجمان زیاد شده هم، فی‌نفسه امر مذمومی نیست. همیشه و به هر حال، عده‌ای آمده و در این زمینه کار کرده‌اند. عده‌ای از این جماعت اگر کارشان کیفیت نداشته باشد، بعد از ترجمه چند کتاب کنار می‌روند. به گذشته هم که نگاه کنید، همین طور بوده است. این واقعیت را باید بپذیریم که تکلیف را در نهایت مخاطب تعیین می‌کند. ما در سال‌های دهه 40 و 50، تعداد زیادی شاعر، نویسنده و مترجم داشتیم که از بین همه آن‌ها، احمد شاملو، سپانلو، مصدق، آتشی و چند نام دیگر ماندند. بقیه فقط یک اسم هستند و گاهی حتی اسمشان هم نیست. من همیشه شاهکار ترجمه‌ ایران را آثار محمد قاضی می‌دانم. همین آقای قاضی بعد از سال‌ها ترجمه کردن، با یک دانشجوی زبان فرانسه که لیسانسش را نگرفته بود، روبه‌رو می‌شود و آن جوان سه ایراد از ترجمه آقای قاضی می‌گیرد و او با کمال تواضع می‌پذیرد و می‌گوید حق کاملاً با شماست و بعد شکسته نفسی می‌کند که آقا ما مترجم نبودیم. یک کوره زبانی بلد بودیم، آمدیم و ترجمه کردیم؛ یعنی با این دید و با این نگاه، خیلی کم هستند. الان شما از ترجمه کسی ایراد بگیرید، انگار به طرف توهین کرده‌اید.

برای ترجمه یک اثر به چه نکاتی توجه می‌کنید ؟ نویسنده برایتان مهم‌تر است یا گونه؟
معمولاً ترجیح می‌دهم داستان و رمان ترجمه کنم. نخستین عاملی که مرا به کتابی جلب می‌کند، محتوای اثر است و اگر از آن خوشم بیاید، ترجمه می‌کنم؛ البته نویسنده هم اهمیت دارد و این‌که بتوانم با او ارتباط برقرار کنم، برایم مهم است. در ضمن طی سال‌ها تجربه، ذائقه خوانندگان هم دستم آمده است.

مشهورترین کتاب‌هایی که ترجمه کرده‌اید، «خزان خودکامه» و «کوری» هستند. خودتان کدام ترجمه‌تان را بیشتر دوست دارید؟
من تقریباً همه ترجمه‌هایم را دوست دارم؛ درست مثل تک تک انگشتان دستم. طبعًا «کوری» ژوزه ساراماگو، «دختر بخت» ایزابل آلنده و «خزان خودکامه» گابریل گارسیا مارکز، به علت چاپ‌های متعددشان، بیشتر از بقیه دیده شده‌اند.

تا به حال با حذفیات عجیب و غریبی در ترجمه‌ها مواجه شده‌اید؟
نظارت بر ادبیات و دستورِ حذف بدون ضابطه و مبتنی بر سلیقه که از سوی نهادهای نظارتی اعمال می‌‌شود، هم به اثر لطمه می‌زندو هم اعتماد خواننده را از کتاب سلب می‌کند. جالب این که روی آثار نازل، حساسیت و سخت گیری کمتری وجود دارد. نمونه عجیب و غریبی که برای خود من اتفاق افتاد، این بود که رمانی در چاپ سیزدهم توقیف و ادامه انتشار آن منوط به حذف بخش‌هایی از اثر شد. به نظر می رشد که نهاد نظارت، به جای درمانگر بودن، به آسیبی تبدیل شده است و اغلب به عنوان مانع عمل می‌کند.

شما ارتباط خوبی با نویسندگان و مترجمان ایرانی از نسل قدیم و جدید دارید و هر از گاهی عکس‌های دست اولی از نویسندگان و شاعران فقید در صفحه‌تان منتشر می‌کنید. این صمیمیت و آشنایی با نسل‌های مختلف ادبی از کجا می‌آید؟
علایق من از جنس ادبیات است. زیاد مطالعه و سعی می‌کنم ارتباطم را با نسل قدیمِ ادبیات حفظ کنم. تلاشم این است که نگاه سیاسی و از نوعِ برخوردهای رایج صرفاً براساس برخی شنیده‌ها را که در چنین مجامعی در خصوص نسل قدیم وجود دارد، به خودم راه ندهم. همین نگاه‌ها درباره جوان‌ترها هم به نوعی دیگر رواج دارد. تلاش من واقع‌بینی در برخوردهاست.

هم اینک ترجمه تازه‌ای در دست دارید؟
ترجمه رمانی به اسم «تپه پوشکین» از سرگئی دولاتوف، نویسنده روس را که نخستین بار داستان کوتاهی به اسم «کاتیا» از او ترجمه کرده بودم، برای انتشار به نشر ثالث سپرده‌ام.

منبع : روزنامه خراسان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon