انتقادهای «زهتاب» به انتخاب بازیگرانِ چشم آبی و قد بلند/ همبازی شدن با عزت‌الله انتظامی قسمت نشد!

انتقادهای «زهتاب» به انتخاب بازیگرانِ چشم آبی و قد بلند/ همبازی شدن با عزت‌الله انتظامی قسمت نشد!

بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون به نحوه انتخابِ بازیگر گلایه می‌کند که باعث شده تا بازیگران کاربلد خانه‌نشین باشند و عمو، خاله و دایی خودشان را بازیگر کنند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محسن زهتاب 29 اسفندماه 1314 در تهران، شبِ عید نوروز به دنیا آمده است.  سال 1335 در کلاس بازیگری تئاتر «جامعه باربد» شرکت کرد. فعالیت حرفه‌ای‌اش با بازی در نمایشنامه‌های رادیو  و بعد در تلویزیون و همچنین در سینما با بازی در فیلم «دزدان معدن» به کارگردانی حسین امیرفضلی (سال 1335) آغاز کرد. قبل از انقلاب در سینما خیلی کم کار کرد، بیشتر در تلویزیون و تئاتر مشغول بود چون سینما را قبول نداشت. در سال‌های دهه 1360 بیشتر در تئاتر مشغول بود؛ دوران کودکی و نوجوانی بسیار آرام بود و همیشه به عنوان مبصر کلاس انتخاب می‌شد.

او در کارهایی همچون "به دنبال خوشبختی (1388)"، "همسر دلخواه من (1379)"، "مریم مقدس (1379)"، "عشق کافی نیست (1377)" و در تلویزیون با تب سرد علیرضا افخمی، فرستاده جواد شمقدری و روشن‌تر از خاموشی حسن فتحی، ولایت عشق مهدی فخیم‌زاده و خیلی از آثار دیگر ایفای نقش کرده است. زهتاب در برنامه "چهل‌تیکه" حرف‌های جالبی زد.

او گفت: تولد من 29 اسفند است؛ یعنی شب عید به دنیا آمدم اما شناسنامه‌ام را 15 اسفند گرفتند. در خیابان مولوی باغ فردوس دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را دنبال می‌کردم. این منطقه بافت قدیمی داشت و به نظرم این بافت قدیمی خیلی هم زیبا بود. مدرن نبود، اما قشنگ بود. در آنجا چند بازارچه وجود داشت، اما مسقف بودند. خانه‌ها به گونه‌ای ساخته شده بود که پشت بام‌هایشان به یکدیگر راه داشت و خیلی راحت می‌توانستید از یک پشت‌بام به پشت‌بام خانه دیگری بروید. من فرزند ششم خانواده بودم. دو تا از برادرانم در کودکی فوت می‌کنند و 5 تای دیگر علیرغم تمام سختی‌ها زنده ماندند. البته یکی از برادرانم مدتی پیش به دلیل کرونا فوت کرد و از دست دادنش برایم بسیار غم‌انگیز بود. 

وی ادامه داد: مادرم قصه‌گوی دوران بچگی‌ام بود؛ او را خانم جان خطاب می‌کردم، دو کتاب را حفظ بود؛ یکی قرآن و دیگری حافظ. اگر شعری از حافظ می‌خواندید و اشتباه بود، غلط‌گیری می‌کرد. مادرم معلم قرآن هم بود. همه دور هم می‌نشستند و قرآن می‌خواندند و او ایرادشان را می‌گرفت. 

خاطرات بسیار خوبی از فیلم «ردپایی بر شن» دارم؛ خاطرم هست صحنه‌ای را داشتیم که محل استقرار قوای روس بود و قرار بود ما از ایل به آنها حمله کنیم. جایگاه ما پشت‌بام بود، روز قبل برف آمده بود، آب شده بود و آن آب‌ها یخ زده بود. من به همراه شادروان طباطبایی بالا ایستاده بودیم و با تفنگ در کمین روس‌ها بودیم. وقتی صحنه را گرفتیم، آقای طباطبایی را دیدم و بسیار متاثر شدم. آن قدر فلز تفنگ سرد بود که وقتی آن را از دستش گرفتم، پوست دستش روی آن باقی ماند! 

او به نکته‌ای درباره کارهای محبوبش اشاره کرد و گفت: هیچ‌کدام از کارهای محبوبم را خودم دوست نداشتم. برای اینکه بعد از پخش می‌دیدم چه کارهایی می‌شد نکنند، اما کردند و چه باید می‌کردند و نکردند. هیچ‌کدام مرا راضی نمی‌کردند. 

زهتاب تأکید کرد: فقط وقتی می‌دیدم مردم راضی‌اند و دوست دارند از این لذت می‌بردم.  من کارم کارشناسی تئاتر  بود و همیشه کارهای خودم را هم کارشناسانه می‌دیدم.  هیچ وقت نمی‌شود راضی بود، همیشه یک بازیگر بهتر از ما هست. تلاش برای بهتر مهم است. بازیگری را واقعا از مدرسه شروع کردم، نمایشنامه می‌نوشتم، آن موقع‌ها خیلی تئاتر نبود و تنها یکی دو تا تئاتر فعالیت می‌کردند اما تخت حوضی و سیاه‌بازی بسیار رایج بود. از بازی اینها سوژه می‌گرفتم و می‌نوشتم. 

خاطرم هست که در یکی از اجراها آقای امیرفضلی من را دید. پیشم نشست و به من گفت: من می‌خواهم فیلمی بسازم، آیا حاضری بازیگر اول آن باشی؟ فیلمی به نام دزدان معدن ساختند که متعلق به سال 1335 بود. به نوعی اولین فیلم وسترن ایرانی بود. این اولین کارم بود. من خیلی دوست داشتم که مشهور شوم و علتش پدرم بود. همه ما را به نام پدرم می‌شناختند و می‌گفتند: «پسر آقای زهتاب!» پدرم فرد نام‌آشنایی بود و خیلی‌ها او را می‌شناختند. دوست داشتم که بقیه اسم مرا هم بر زبان بیاورند. 

زهتاب در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر اینکه چه نقشی را دوست داشته بازی کند، اما نتوانسته است، گفت: تنها نقشی که دوست داشتم بازی کنم و هیچ وقت نصیبم نشد، نقش یک ترکمن بود. من این ایل را بسیار زیاد دوست دارم و به نظرم انرژی مثبتی به ما می‌دهند. اصلا دوست نداشتم که نقش تکراری و کلیشه‌ای بازی کنم. 

این بازیگر پیشکسوت همچنین درباره علاقه‌اش به رابین هود، گفت: من رابین‌هود را دوست داشتم. به نظرم مال بچه‌ها نبود. کارهای زیاد بود و هست که مال بچه‌ها نیست. برای بچه‌ها می‌سازند اما بیشتر بزرگترها نگاه می‌کنند. من خیلی وقت نداشتم برنامه ببینم. کسی که خودش فعال است وقت نمی‌کند برنامه ببیند. ممکن بود یک وقتی در خانه مانده باشم آن وقت چیزی تماشا می‌کردم که در آن سال‌ها کم اتفاق می‌افتاد. 

او در ادامه صحبت‌هایش به سریال "در پناه تو" و شروع فعالیت هنری‌اش با تئاتر از مدرسه، اشاره کرد و افزود: وقتی سریال "در پناه تو" پخش می‌شد من جای دیگری مشغول یک سریال دیگر بودم. تئاتر را از مدرسه شروع کردم و حتی کارگردانی می‌کردم. خودمان از روی نمایش تخت حوضی الگو می‌گرفتیم و می‌نوشتیم. یک زیرزمین بزرگ بود که ما آنجا بلیط می‌فروختم به بچه‌های مدرسه‌. تقریبا 40 تا بچه جا میشد. جمعه‌ها برایشان نمایش اجرا می‌کردیم. بعدها به گوش مدیر  مدرسه رسید و به ما اجازه دادند از سالن آمفی ‌تئاتر مدرسه استفاده کنیم. 

زهتاب همچنین درباره تبعیض‌ها و نحوه انتخاب بازیگران به نوعی گلایه کرد و گفت: یک عده را از خانه آوردند بازیگر کردند. چشم آبی و قد بلند و ابروی کمند باعث شده بازیگر شوند. این‌ها بازیگر شرایط هستند. در حالی که بازیگران در خانه نشسته، عمو، خاله و دایی خودشان را می‌آورند. در کشورهای بزرگ 70 درصد بازیگران مسن‌اند و بقیه برای تازگی و طراوت و زیبایی از بین جوان‌ها انتخاب می‌شوند. 

او در جریانِ این گفت‌وگو برنامه را در حالی به عزت‌الله انتظامی تقدیم کرد که قسمت نشده با این بازیگر پیشکسوت و به یادماندنی دنیایِ سینما همبازی شود؛ زهتاب در این باره گفت: من با آقای مشایخی، کشاورز و پورحسینی و دیگر بزرگان کار کرده‌ام با تک تک بازیگران مطرح به جز عزت‌الله انتظامی که قست نشد همکاری کنیم. 

انتهای پیام/
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران