حسرت یک عکاس برای دیدار با سردار سلیمانی که محقق نشد/ قائدی: عکس، سند تاریخی و روایتساز در بحرانهاست
حسن قائدی با حضور در برنامه تلویزیونی «به اضافه مستند» حسرتش برای دیدار با شهید سلیمانی و عکاسی از او در خط مقدم نبرد با داعش را بیان کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چهل و نهمین قسمت از برنامه تلویزیونی «به اضافه مستند» با پخش و بررسی مستند «چشم ایرانی» به کارگردانی ساسان فلاحفر روی آنتن شبکه مستند رفت. این فیلم مستند روایتی متفاوت از نگاه یک عکاس جنگ به خط مقدم نبرد با داعش است و وقایع رخ داده در نبرد با تکفیریها از نگاه حسن قائدی، عکاس ایرانی به نمایش درآمده است.
حسن قائدی از همان روزهای ابتدایی ظهور داعش در عراق و سوریه به این مناطق سفر کرد تا روایتگر اتفاقات رخ داده در خط مقدم نبرد با داعش باشد. مستند «چشم ایرانی» شامل 6 سفر به سوریه و 4 سفر به عراق است که توسط حسن قائدی از سال 1392 تا تقریباً پایان جنگ در سوریه و عراق انجام شده است.
در این قسمت و پس از پخش مستند، میز کارشناسی برنامه با حضور حسن قائدی عکاس و سوژه مستند «چشم ایرانی» و محمدحسین رحیمیان از عکاسان پیشکسوت برگزار شد.
رحیمیان در ابتدا با اشاره به تاریخچه عکاسی بحران گفت: پیشینه عکاسی از رویدادها و حوادث ارتباط مستقیمی با فناوری عکاسی دارد. هنگامی که عکاسی از نظر فنی در شرایطی قرار گرفت که عکاسان بتوانند از زمان نوردهی کمتری استفاده کرده و حرکت کنند، این ظرفیت برایشان فراهم شد که از رویدادها و حوادث عکاسی کنند. به عبارت دیگر، با اختراع سینما در سال 1895 تصویربرداری از بحران را برای عکاسان فراهم کرد.
وی ادامه داد: البته عکاسی جنگ از ابتدا با همان ابزار ابتدایی و حتی با 3 پایه نیز انجام میشد. درست است که در آن زمان عکاسان نمیتوانستند از صحنههای جنگ عکاسی کنند اما میتوانستند از جاماندگان میدان نبرد عکس بگیرند.
او با اشاره به عکاسی حسن قائدی گفت: نوع عکاسی که از آقای قائدی در جنگ سوریه دیدیم، عملاً از مرحله بحران عبور کرده است. اگر بخواهم به مصادیق بحران اشاره کنم باید به مواردی نظیر سیل، زلزله و ... اشاره کنم. در اینجاست که از روند عادی حادثه خارج شده و وارد بحران میشویم. عکاس هم میرود تا ابعاد مختلف این بحران را به تصویر بکشد. پس میتوان گفت که بحران شامل حوادث طیبعی و آغاز یک جنگ میشود.
وی خاطر نشان کرد: روحیه افرادی که به سراغ دوربین و عکاسی میآیند با دغدغهها و روحیه بقیه افراد جامعه متفاوت است. انتخاب عکاسی آنهم عکاسی بحران به دغدغههای درونی و جهانزیسته آن عکاس یا فیلمساز برمیگردد. در این عوامل پول هیچ نقشی ندارد. یعنی اگر به شما بگویند که یک میلیون دلار پول بهتان میدهیم و در میدان نبرد بروید سخت است که بپذیرید، اما چه میشود که یک عکاس وارد این میدان نبرد میشود؟
حسن قائدی با اشاره به اثرگذاری ابزار عکاسی گفت: ابزار خیلی تأثیرگذار است. زمانی که راجر فنتون از «جنگ کریمه» عکاسی میکرد، طبعاً به دلیل تجهیزاتی که در اختیار داشت، نمیتوانست از خیلی از صحنهها عکاسی کند. این موضوع در حالی است که اکنون من با دوربین دیجیتال عکاسی میکنم و طبیعتاً دستم بسیار بازتر است. این موضوع حتی در نوع نگاه عکاس هم تأثیرگذار است. با این حال عقبه ذهنی عکاس و حتی سفارشدهنده نیز بسیار مهم است، اما خود عکاس نقش اساسی را دارد.
وی اضافه کرد: برای مثال در دوران دفاع مقدس عکسهایی را میبینیم که عمدتاً پلان عاطفی دارند و آدمهایی را به تصویر میکشند که برای دفاع رفتهاند، نه جنگ.
او درباره انتخاب عکاسی بحران گفت: قبل از اینکه وارد سوریه شوم، بحرانها و برخی حوادث طبیعی را عکاسی کرده بودم. برای مثال زلزله در بم، ترکیه و پاکستان را عکاسی کرده بودم. شاید علاقهام به عکاسی بحران به این دلیل باشد که در جنگ بزرگ شدم و زمانی که جنگ به پایان رسید، 11 ساله بودم. من جبهه را تجربه نکردهام اما خیلی از چیزها را به یاد میآورم. روزی بود که 20 هواپیمای عراقی بالای شهر اهواز آمدند و بخشهای زیادی را بمباران کردند. همان روز خواهرم مدرسه بود که فاصله زیادی با خانهمان داشت و همه نگرانش بودیم. به عبارت دیگر چون در خانواده و شهری بودم که این اتفاقات را از نزدیک احساس میکردم خود به خود زمینه فکریام شکل گرفت.
قائدی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا رفتن به میدان نبرد را انتخاب کرده است، گفت: همیشه حسرت روزهایی در دلم بود که در دوران دفاع مقدس و جنگ عکاسی نکرده بودم. وقتی وارد سوریه شدم دوست داشتم یکی از بچههای پشت خاکریز و سنگرهای سوریه باشم، اما تقدیرم این بود که با دوربین بروم.
وی با اشاره به درخواست خود برای حضور در کنار سردار سلیمانی در زمان حضور او در میدان نبرد با داعش گفت: قبل از اینکه این درخواست را در یک برنامه تلویزیونی مطرح کنم، این موضوع را به صورت مکتوب و شفاهی در سوریه و ایران پیگیری کردم، با این حال نمیدانم که چرا هیچ وقت نتوانستم حاج قاسم را ببینم. هر عکاس و مستندسازی بالاخره در یک جایی با ایشان روبهرو میشد اما من کم سعادت بودم. اکنون که 2 سال از شهادت سردار سلیمانی گذشته است، تنها یک فریم از شهید سلیمانی میبینیم و دیگر هیچ فریم عکسی از او نداریم. چه خوب است که در کنار تمام سردارانی مثل حاج قاسم یک عکاس هم قرار بدهیم تا روایتگر فعالیت آنان و رشادتهایشان باشد.
قائدی با اشاره به محدودیتهایی که در عکاسی بحران داشته است، گفت: در موارد زیادی ارزش عکاسی در جنگ را نمیدانیم. جالب است بدانید وقتی که جنگ 33 روزه تمام میشود. سید حسن نصرالله بچههای رسانهای المیادین را جمع کرده و میگوید المیادین جنگ را برای ما تبیین کرد و از آنان تشکر میکند. به نظرم باید عکاسان و مستندسازانی را تربیت میکردیم که با ضوابط و سرفصلهایی که خودمان تعیین میکنیم و برای اهداف مورد نظر خودمان از بحرانهای مهمی نظیر سوریه و عراق عکاسی کنند. به آنان میگفتیم که این اسناد را برایم ضبط کن و سپس تصمیم میگرفتیم که آیا این عکسها را منتشر کنیم یا خیر.
این عکاس جنگ در پایان گفت: باید دقت داشت که در سوریه فعالیت رسانهای نداشتیم و به همین دلیل رسانههای خارجی آمدند هر جور که دلشان خواست آن را نوشتند و اکنون منتشرش میکنند. نگاهمان به عکس تزئینی است و به همین دلیل اسناد تاریخی را به صورت مداوم از دست میدهیم.
رحیمیان در جمعبندی سخنان خود گفت: به نظر میرسد بعد از گذشت دههها به ضرورت، قدرت و قوت عکس در حوزههای فرهنگی اشراف نداریم. فرصتهای تاریخی را از دست دادیم.
انتهای پیام/