شعر عاشورایی به همت شاعران می‌بالد / هیچ برنامه فرهنگی بلند مدتی برای ادبیات در کشور نداریم + فیلم

مصطفی محدثی خراسانی معتقد است که شعر عاشورایی به همت شاعران و با تکیه بر طبع و قریحه اهل شعر می‌بالد و این در حالی است که هیچ برنامه‌ی بلند مدتی در کشور برای حمایت از ادبیات وجود ندارد.

خبرگزاری تسنیم - شعر عاشورایی در عصر معاصر، روزگار درخشانی را طی می‌کند. شعری که از گذشته در ادبیات فارسی جای داشته و شاعران بسیاری درباره‌ حماسه عاشورا سخن گفته‌اند. البته که این سروده‌ها تا برهه‌ای از تاریخ تنها به مرثیه و زاری پرداخته است و کمتر شاعری در گذشته‌های دور نگاهی عمیق و متفاوت به فلسفه عاشورا داشته است. این نگاه  عمیق و متفاوت به فلسفه عاشورا، در دهه‌های گذشته در میان شاعران ایرانی پررنگ شده است.

برای آشنایی بیشتر با اوضاع شعر عاشورایی و البته نگاهی به تاریخچه‌اش، با مصطفی محدثی خراسانی هم‌کلام شدیم. محدثی خراسانی از شاعران و منتقدان ادبی شناخته شده کشور است. در ادامه حاصل گفت‌وگو با این شاعر و منتقد ادبی پیش روی شما مخاطبان عزیز قرار می‌گیرد. این گفت‌وگو هم به صورت ویدیویی و هم به صورت مکتوب در اختیار شما قرار گرفته است.

 

 

 

اوضاع شعر عاشورایی در حال حاضر چگونه است و دیدگاه‌تان نسبت به آنچه در حال حاضر در عرصه شعر عاشورایی وجود دارد چیست؟

ارزیابی حاصل مقایسه است و باید وضعیت اکنون را با وضعیتی مطلوب یا وضعیتی که در گذشته داشته‌ایم مقایسه کنیم. از این دیدگاه اگر به اوضاع شعر عاشورایی نگاه کنیم، وضعیت کنونی قابل قبول است و در دهه‌های اخیر پیشرفت داشته است. نگاه شاعران به فلسفه عاشورا و قیام امام حسین علیه‌السلام از نگاه صرفا احساسی و هیئتی و مصیبتی تغییر کرده و عمیق‌تر شده است. در شعرهای عاشورایی به چرایی و فلسفه عاشورا توجه بیشتری شده است.

این نگاه عمیق‌تر به فلسفه عاشورا از کی آغاز شده و جرقه‌های ابتدایی آن در چه زمانی رخ داده است.

ادبیات و شعر عاشورایی از همان روز عاشورا شروع شد. اولین زمزمه‌ها در شعر عربی در همان عصر عاشورا شکل گرفت. در شعر فارسی به شکلی که هم‌اکنون با آن مواجه هستیم شروعش در سال 251 هجری برمی‌گردد. ما با شعر قبل از اسلام و شعر زبان پهلوی ارتباطی نداریم و پیوندمان با آنها گسسته شده است.

سال 251 هجری زمانی است که اسلام در ایران مستقر شده و بسیاری از مکاتبات درباری هم با زبان عربی انجام شده است. شعر فارسی در دامن آموزه‌های اسلام و قرآن متولد شده و چون ما شیعه هستیم این شعر با اهل بیت پیوندی عمیق دارد.

کسایی مروزی اولین کسی بوده که مقتل سروده است و روز عاشورا را توصیف می‌کند. عاشورا گذشته از آنکه حماسه حسینی است و از نظر معنوی درجات ایثار و شهادت را در دل خود دارد؛ از نظر بشری هم فاجعه بزرگی بوده است. چندین هزار نفر، جمعیت محدودی را که بیشتر آنان زنان و کودکان بوده‌اند را محاصره کرده‌اند و به آن شکل فجیع به قتل می‌رسانند؛ این فاجعه از دید هر انسانی سنگین و فجیع و دردناک بوده است. به همین دلیل و از همان ابتدا، حزن و مصیبت بر شعر و ادبیات عاشورایی سایه می‌اندازد. و تا سال‌ها و البته قرن‌ها، شعر فارسی نمی‌تواند از چنبره این حزن بیرون بیاید. تا زمانی که به محتشم کاشانی و آن ترکیب‌بندِ معروفش می‌رسیم. حتی این ترکیب‌بند محتشم کاشانی هم با اینکه رگه‌هایی از نگاهی متفاوت به حماسه حسینی دارد، باز هم در کلیت بُعد مصیبت بر این شعر هم مستولی است.

هم اکنون هم در اکثر هیئت‌های مذهبی ما، آنچه خوانده می‌شود، همان جنبه حُزن و مصیبت بر آن غلبه دارد.

عمان سامانی نگاه دیگری به عاشورا داشت؛ نگاهی عرفانی که امام حسین علیه‌السلام را یک سالک طریق معرفت می‌داند و واقعه عاشورا را هم الزامات سیروسلوک عرفانی برمی‌شمارد. گنجینه‌الاسرار سامانی که حدود سیصد سال پیش سروده شده است.

کیست این پنهان مرا در جان و تن / کز زبان من همی گوید سخن

نگاه عرفانی را عمان سامانی بنیان می‌گذارد و خودش هم در مثنوی بلند گنجینه‌الاسرار به کمال می‌رساند.

در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب هم زمزمه‌هایی از این دست بوده است؛ مثلا دکتر شفیعی کدکنی چهارپاره‌ای دارند که در آنجا امام حسین را منادی آزادی می‌داند.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی زمزمه‌هایی به این گونه درباره عاشورا شد:

نخست فلسفه قتل شاه حسین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

دوران هشت سال دفاع مقدس پیوند عجیبی با عاشورا و امام حسین علیه‌السلام داشت. شعارهای رزمندگان، سربندها، اسم عملیات‌ها و... با عاشورا پیوند داشت. انگار که یک بار دیگر عاشورا تکرار می‌شد و ما مقیمان اردوگاه امام حسین در سال‌های دفاع مقدس شدیم.

نسل برآمده از انقلاب در میانه‌های دوران دفاع مقدس می‌بالند و شکوفا می‌شوند. آن زمان جنگ هم در اوج قلیان‌های مذهبی، دینی و احساسی خودش بوده است. همه این‌ها ابزار لازم برای شکوفایی شعر عاشورایی را فراهم می‌کند. نگاه مغفول مانده به حماسه حسینی در طول تاریخ در این دوران اتفاق می‌افتد.

سوژه مهمی مانند حضرت زینب، در طول تاریخ ادبیات، نگاهی مصیبت‌زده و پراز حزن به ایشان بوده است؛ حضرت زینب وارث تمام مرارت‌ها و مصیبت‌های عاشورا و کاروان سالار اسیران است. تصویری که از ایشان در ادبیات ما شکل گرفته؛ بانوی قامت خمیده و گیسو سپید است. تا حدی که در خراسان اگر زنی همه مصبیت‌ها را ببیند؛ می‌گفتند فلانی زینب ستم‌کِش است. یعنی شاعران فقط این وجه از حضرت زینب را می‌بینند. در همان سال‌ها و از هنجره یکی از شاعران انقلاب؛ قادر تهماسبی این غزل فریاد می‌شود:

سِرّ نی در نی‌نوا می‌ماند اگر زینب نبود / کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود

زولجناح دادخواهی بی سوار و بی لگام / در بیابان‌ها رها می‌ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ سیل انقلاب / پشت کوه فتنه جا می‌ماند اگر زینب نبود

با چنین شعری، غبار از چهره‌ی حضرت زینب زدوده می‌شود و جایگاه اصلی حضرت زینب نمایان می‌شود.

این یعنی نگاهی کاملا متفاوت به حضرت زینب که روایتی تازه و عمیق از حضرت زینب دارد و او را به عنوان پیام‌رسانی بزرگ معرفی می‌کند.

در این نگاه، پیروزی عاشورا و رسالت امام حسین علیه‌السلام منوط به کاری می‌شود که حضرت زینب کرده است، وگرنه؛ کربلا در کربلا می‌ماند.

یا شعر دیگری که نگاه متفاوتی به عاشورا داشت، مثنوی از معلم دامغانی است:

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید  / بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم / زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم

چون بیوگان ننگ سلامت ماند برما / تاوان این خون تا قیامت ماند برما

به جای اینکه صرفا زجه و ناله کند، ما را متوجه رسالتمان می‌کند و تاکید دارد که حسین از پا افتاده و ما برپا بودیم. تاکید می‌کند که تاوان خون حسین تا قیامت به گردن ماست. همین امروز هم حسین‌هایی از پا می‌افتند و زینب‌هایی به اسیری می‌روند و ما تماشاگر هستیم. به نظرم این شعرِ آقای معلم متاثر از شعرِ حلاجِ شفیعیِ کدکنی است که آنجا صحنه بردار کردن حلاج را روایت می‌کند. در واقع استاد معلم در این شعر، انسان را در طول تاریخ ماخزه می‌کند که چرا ایستادی و تماشا کردی و اکنون و هر لحظه این اتفاق می‌افتد و رسالت ما این است که موضع بگیریم و بایستیم.

آغازکننده این مسیر استاد گرمارودی با شعر خط خون هستند. در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، روشن‌فکریِ غرب‌زده اینگونه جا انداخته بودند که قالب‌های شعر نو تنها برای بیان مسائل اجتماعی و سیاسی هستند و مضامینِ مذهبی و دینی تنها باید در قالب‌های کهن بیان شوند. سردمداران این جریان‌ها مانند احمد شاملو هم که گرایش‌های دینی و مذهبی نداشتند و حتی شاملو در جایی می‌گوید که از اسمِ کوچکم هم خوشم نمی‌آید. این جو غالب بوده تا زمانی که آقای گرمارودی با شعر «خط خون» در قالب سپید این موانع را شکست.

پس از ایشان سیدحسن حسینی بود که با مجموعه «گنجشک و جبرئیل» در قالب شعر سپید، اثری باشکوه سرود. این اثر از نظر تکنیک و استحکام زبان و بیان به شعرهای مطرحِ خود شاملو هم پهلو می‌زند. تمام مجموعه «گنجشک و جبرئیل» عاشورایی است و آقای حسینی وصیت می‌کند که یک جلد از این کتاب را با من دفن کنید.

این تابوها شکسته شد و شاعران ما ثابت کردند که مُدرن‌ترین و به‌روزترین موازین زبان‌شناسی امروز و ارجمندترین ابزار شعر می‌تواند در اختیار مفاهیم دینی و آیینی قرار بگیرد.

آقای حسینی شعر سپیدی دارد به اسم «راز رشید» که برای حضرت عباس سروده و بسیار با شکوه است.

به گونه ماه نامت زبان‌زد آسمان‌ها بود
و پیمان برادریت با جبل نور چون آیه‌های جهاد محکم
تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد
و ساعتی بعد در باران متواتر پولاد
بریده بریده افشا شدی
و باد تورا با مشام خیمه‌گاه در میان نهاد
و انتظار در بُهت کودکانه حرم طولانی شد
تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد
و کنار درک تو کوه از کمر شکست

آقای حسینی رباعی بسیار زیبایی هم دارند که می‌گوید:

لب تشنه‌ام از سپیده آبم بدهید
جامی ز زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
با هنجره عشق جوابم بدهید

همانطور که گفتید در نسل گذشته بزرگانی داشته‌ایم که اشعار ماندگاری هم داشته‌اند. الان نسل جدید کیفیت کارشان چطور است.

وقتی درمقایسه تاریخی قرار می‌گیریم، در شعر آیینی و عاشورایی ما فصل تازه‌ای آغاز شده است. نسل جوان ما که هر سال در جشنواره‌های شعر آیینی شرکت می‌کنند، بسیار قدرتمند هستند.

الان جوانانی هستند که در همین قد و قواره‌ها شعر می‌گویند و تعدادشان هم بسیار زیاد است. در گذشته ما فقط تعداد اندکی از این بزرگان را داشتیم.

خوشبختانه این روند استمرار پیدا کرده و این تجره‌ها منقل شده است.

جریان فرهنگِ ایثار در این سال‌ها در کشور ما زنده مانده است که دلایلش یکی خودِ هشت سال دفاع مقدس بود. بعد آزادسازی اسیران و بعد هم تشییع پیکر شهیدان تازه تفحص شده و در نهایت پیوند انقلاب با مقاومت اسلامی که تا همین اکنون هم ادامه داشته و دارد.

همه این‌ها باعث شد که فرهنگ شهادت و ایثار همان‌گونه پرشور ماند. کنگره‌های شعر دفاع مقدس و کنگره‌های ادبیات عاشورایی در این سال‌ها برگزار شده و تاثیرگذار بوده‌اند.

همه این‌ها باعث شده که در میان آثار عاشورایی که شاعران جوان سروده‌اند؛ آثاری هست که به آثار بزرگان شعر ما پهلو می‌زنند.

البته که این روند می‌تواند بهتر شود و این بهتر شدن مستلزم برنامه‌ریز است.

کمی بیشتر درباره نسل امروز صحبت کنید. آثاری که در این زمینه داشته‌اند را بیشتر برایمان تشریح کنید.

نسل جدید با انرژی و بسیار محکم مسیرش را ادامه می‌دهد. نگاه نسل شاعران امروز به عاشورا عزت‌مندانه و حماسی است. این نشان می‌دهد که اوضاع در عرصه شعر عاشورایی خیلی خوب است و آینده بهتری هم خواهد داشت. البته ما نباید بی‌نیاز از این باشیم که می‌توانیم فضا را بهتر کنیم و اینکه با برنامه‌ریزی می‌توان کارها را بهتر پیش برد.

یکی از مشکلات شعر آیینی ما این است که؛ شعری که مردم با آن ارتباط دارند و به گوش‌شان می‌رسد، نازل است. از سوی دیگر شعر آیینی که از نظر هنری ارجمند است، مردم با آن ارتباط برقرار نمی‌کنند. یعنی زبان مردم را مداحان ما می‌دانند، اما سطح شعرهایی که می‌خوانند، از نظر فنی قدرتمند نیست. از طرفی شاعران مطرح ما که خیلی اوجمند و با تکنیک شعر می‌گویند، زبان مردم را در زبان شعر آیینی درک نمی‌کنند.

این موجب می‌شود که کماکان بین مخاطب اصلی شعر عاشورایی که توده‌های مردم هستند و اوجمندی شعر عاشورایی فاصله باشد.

لازم است که ارتباط بین محافل رسمی شعر و حوزه شعر آیینی که مداحان و ذاکران اهل بیت هستند، بیشتر شود. این دغدغه سال‌هاست که مطرح است و پیشنهادهایی در این زمینه هم مطرح شده است؛ اما در عمل اتفاقی که بایستی، رخ نداده است.

با کارهایی که مسئولان فرهنگی برنامه‌ریزی کنند و با صدور بخش‌نامه‌ها، کاری پیش می‌رود؟ از نظر شما راه‌حل اصلی چیست؟ شما چه راه‌حلی را پیشنهاد می‌کنید؟

به طور کل در حوزه شعر و در سال‌های بعد از انقلاب، نظام فرهنگی ما هیچ برنامه‌ریزی کلان، هدف‌مند و درازمدتی نداشت. همین الان شعر در وزارت ارشاد چه جایگاهی دارد؟ اتاقی در چهارراه ولیعصر هست که آقایی آنجا نشسته و عنوان این مکان «خانه شعر و ادبیات ایران» است.

علی‌رغم همه زحماتی که این دوستان می‌کشند، نهایت کارشان در طول سال برگزاری جشنواره‌ شعر فجر است.

رهبر انقلاب اهمیت بسیاری برای شعر قائل هستند و برای شعر وقت می‌گذارند. همین امسال ایشان در هشتاد و چند سالگی، حدود پنج ساعت در جلسه با شاعران بودند و با دقت تمام، آثار را می‌شنیدند. تنها کسی که به حوزه شعر و اهمیت آن اشراف دارد، مقام معظم رهبری است.

ایشان می‌فرماید: شعر هنر ملی ماست. شعر ثروت ملی ماست.

ولی دولت‌ها هیچ برنامه‌ای نداشتند و ندارند. چون شعر حاصل یک سیر و سلوک فردی است، خیلی نیازی به خَدم و حشم ندارد. هر شاعر متکی به ذهن و قلم خودش و آشنایی با دیگر شاعران در محافل و مجالس راه خود را پیدا می‌کند و آثارش را خلق می‌کند.

بالاخره فعالیت در عرصه شعر و ایجاد مسیر درست در این زمینه نیاز به حمایت هم دارد. رهبری شعر و ادبیات را در سطح بسیار بالایی درک می‌کند و اهمیت این موضوع را به خوبی می‌داند. اما دولت‌ها در این عرصه برنامه‌ی طولانی مدت و اثرگذاری نداشته‌اند.

بله حتما. من نمی‌گویم نیاز به حمایت نیست؛ حرف من این است که آنچه تا کنون اتفاق افتاده، بدون حمایت بوده است. آنچه اتفاق افتاده قائم به عشق و ارادت و علاقه خود شاعران بوده است. شاعر وقتی درگیر شعر می‌شود، نمی‌تواند از چنبره آن بیرون بیاید.

مرتضی امیری‌اسفندقه را ببینید؛ او کی می‌تواند از چنبره شعر بیرون بیاید. شاعران وقفِ شعر می‌شوند.

حال اگر نظام فرهنگیِ هوشمندی پشت این مسیر بود و برنامه‌ریزی‌های درستی در این زمینه انجام می‌شد؛ تصور کنید چه نتایج بزرگ و مثبتی رخ می‌داد.

در وزارت ارشاد معاونت سینمایی هست، اما معاونت ادبی نیست! مگر ادبیات مادرهمه هنرها نیست، مگر ادبیات بومی‌ترین هنر ما نیست! سینما و تئاتر هر کدام تاریخ مشخصی دارند که از دیگر کشورها به سرزمین ما وارد شده‌اند. ولی این شعر ماست که به همه جهان صادر شده و دیگران از ما وآم گرفته‌اند. دیگران در مقابل شعر ما تعظیم کرده‌اند.

بزرگانی مانند گوته در آلمان و ادوارد براون در انگلیس؛ در مقابل شعر ما تعظیم کردند. حال اگر پشتوانه درستی برای شعر در نظر گرفته شود و برنامه‌ریزی‌های درستی انجام شود، در آینده، از وضعیتی که داریم، بسیار درخشان‌تر خواهیم بود.

نکته مهمی را بیان کردید؛ در وزارت ارشاد معاونت هنری، سینمایی، فرهنگی و مطبوعاتی را داریم. اما خبری از معاونت ادبی نیست.

هر کدام از این معاونت‌ها ارزشمندند و سرجایشان باید باشند. اما مادر همه این هنرها ادبیات است. اگر همین شعر نباشد، معارف اسلامی و قرآنی و عرفانی و فرهنگ عاشورا با چه ابزاری می‌خواست منتقل شود؟ مگر در گذشته رسانه‌هایی مثل تلویزیون و سینما بوده است؟ در طول تاریخ این شعر بوده که تنها رسانه‌ی ما در طول تاریخ بوده که همه این میراث گرانسنگ را منتقل کرده است. میراث ما فقط تخت جمشید و ساختمان و کاشی نبوده است! بخش مهمی از میراث ما مفهوم بوده و این مفاهیم را تنها شعر توانسته که نسل به نسل منتقل کند و امروز به ما تحویل دهد. این نکته‌ای است که متولیان فرهنگی ما باید بیشتر به آن توجه کنند.

یادم هست که در یکی از همین دیدار شعرا با رهبر انقلاب بودیم. آن زمان وزیر ارشاد آقای صفارهرندی و مسئول حوزه هنری آقای مومنی‌شریف بود. آنجا بحث حمایت از شعر و ادبیات بود و کمبوود بودجه شد. رهبر انقلاب در آنجا خطاب به وزیر ارشاد و مسئول حوزه هنری؛ صراحتا گفتند؛ شما اگر دچار کمبود بودجه بودید و بودجه کمی داشتید و می‌خواستید تصمیم بگیرید که این بودجه اندک را در کدام حوزه خرج کنیم، من می‌گویم همه بودجه را صرف شعر بکنید.

ولی خب این اتفاق هرگز رخ نمی‌دهد.

سوال این است که آیا بخشی از بودجه را هم به درستی خرجِ شعر و ادبیات می‌کنند؟

کارهایی شده است. اما این کارها روی برنامه‌ریزی اصولی نبوده و احساسی درباره‌اش تصمیم گرفته شده است. مثلا آقای احمدی‌نژاد در یکی از اختتامیه‌های جشنواره شعر فجر به یکباره گفت که من از فردا صبح قائم‌مقام وزیر ارشاد در امور شعر را منصوب می‌کنم. آقای طالبیان را به این سمت منصوب کردند ولی همان قدرتی که شعر در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد داشت از بین رفت. این کار شعر را به شیر بی یال و دم تبدیل کرد و به شدت اوضاع شعر بدتر شد.

الان آقای اسماعیلی(وزیر ارشاد)، آقای مودب را به عنوان دستیار خودش در امور شعر انتخاب کرده است. تا جایی که من می‌دانم هنوز پس از چند ماه، آقای مودب در آنجا اتاقی ندارد و درباره تصمیم‌گیری‌ها در زمینه شعر با آقای مودب مشورتی نمی‌شود.

از نظر عملی پیشنهاد خود شما چیست؟ تاسیس معاونت ادبی کارساز خواهد بود.

قطعا کارساز خواهد بود و کارهای بزرگی می‌توان انجام داد. ما نیروی انسانی فراوانی در حوزه شعر داریم و علاقه‌مندان بسیاری در این زمینه فعالیت می‌کنند. قبل از انقلاب ما تعبیری با عنوان شعر جوان نداشته‌ایم. تمام نقدهای ادبی و گفت‌وگوهای ادبی را بخوانید؛ تعبیری با عنوان شعر جوان وجود ندارد. این تعبیر پس از انقلاب متداول شد؛ چرا که قبل از انقلاب اصلا مصداقی نداشته است و شعر در بین جوانان رسوخ نداشته؛ چه در مقام شاعر و چه در مقام مخاطب. در حال حاضر اما هزاران شاعر جوان در کشور داریم. من 15 سال مسئول کانون شاعران و نویسندگان آموزش و پرورش خراسان بودم و در آن سال‌ها کانون شاعران بسیار فعال بودند و جریان‌ساز شعر کشور بود. متاسفانه آن کانون هم افول کرد و گستره کارش فروکش کرد.

ما نیازمند این هستیم که در وزارت ارشاد معاونت شعر و ادبیات داشته باشیم تا بتواند کارهای بزرگی انجام دهد. برنامه هست، نیروی اجرایی هست، مخاطب هست، فضاهای لازم در کشور وجود دارد؛ اما سازوکار لازم برای این کار تعریف نشده و متاسفانه همه چیز به نوعی رها شده است.

امیدواریم این اتفاق بیافتد. توجیحی ندارد که ما معاونتی برای ادبیات نداشته باشیم.

خودشان وقتی فیلم سینمایی خیلی هنری می‌شود، می‌گویند این فیلم شعر شده است. قبول دارند که وقتی هنر به متعالی‌ترین شکل خودش برسد، به شعر نزدیک شده است. حالا این شعر که الهام‌بخش همه هنرهاست، اینقدر مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد.

آینده را برای شعر عاشورایی چگونه می‌بینید؟

امام حسین علیه‌السلام و عاشورا، فراجناحی هستند و ربطی به خطوط سیاسی ندارد. در عزاداری عاشورا، توده‌های مردم با نگرش‌ها و سلایق مختلف می‌آیند و عرض ارادت به صاحت امام حسین علیه‌السلام می‌کنند.

ما حسین منزوی را به شعر عاشقانه و حتی فضاهای اروتیک می‌شناسیم. ولی ایشان یکی از درخشان‌ترین غزل‌های عاشورایی را سروده است:

شتک زده است به خورشید خون بسیاران / بر آسمان که شنیده است از زمین باران

شعر عاشورایی جایی برای  عرض ارادت به امام حسین است. خیلی هم لازم نیست که ادبیات عاشورایی را دولتی کنیم و احساس کنیم که دستگاه امام حسین دولتی شده است. می‌توان همان محافل مردمی و انجمن‌های مردمی را به نحوی غیر مستقیم در شکل‌گیری‌شان دخیل باشد و برنامه‌ریزی لازم را برای آنها بکند. انجمن‌های شعر آیینی در همه شهرها شکل بگیرد تا این فضاها رونق بگیرد.

مقام معظم رهبری روی احیای انجمن‌های ادبی تاکید می‌کردند. بخشی از شعر آموختنی و علم است. اما بخش مهمی از شعر سیر و سلوک و ارتباط نفس به نفس با استاد است. انجمن‌های ادبی جایی برای ایجاد تعامل در جمع است. این انجمن‌ها به عمیق‌تر شدن نگاه شاعران جوان ما کمک می‌کند و به رشد کمی و کیفی شعر کمک می‌کند.

در بحث نزدیکی شاعرانی که شعرشان کیفیت بسیار بالایی دارد با جامعه مداحان چه می‌توان کرد؟

اتفاقاتی در این زمینه رخ داده و نسبت به گذشته اوضاع بسیار بهتر است. آقای سیار، مودب و عرفان‌پور با آقای میثم مطیعی که یکی از مداحان مطرح است، نشست‌هایی دارند. این عزیزان در کنار هم می‌نشینند و شعر را می‌سرایند و ملودی را تعیین می‌کنند و نکات ریز آن را شکل می‌دهند. حاصل این نشست‌ها هم آثار درخوری را شکل داده است.

خط مقدم ارتباط با مردم کماکان مداحان و مرثیه‌سرایان هستند. هنوز در کشور ما رسم نشده که شب شعر در مسجد بگذارند و شاعر پشت تریبون برود و شعر بخواند. کاش فضایی فراهم شود تا در مساجد شب شعر داشته باشیم.

شاعر هم وقتی پشت تریبون می‌رود، دوست دارد شعری بخواند که همه مردم منظور او را متوجه شوند و با آن شعر ارتباط بگیرند. اما شاعران بیشتر در مجلس دانشگاهی و رسمی و برای خواص شعر می‌خوانند. ولی اگر ناگزیر شد که پشت تریبون مسجد قرار بگیرد، ذوق و سلیقه و فهم مخاطب عام را در سروده‌هایش لحاظ می‌کند.

این موارد به ارتباط بیشتر شاعران و مداحان کمک می‌کند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط