"مدرسه" محور کلیدی اما مغفول مانده اجرای سند تحول آموزش و پرورش

از آنجایی که "مدرسه" به مثابه یک نهاد اجتماعی و رویشگاه یادگیری، نظام و سیستمی است هوشمند که قابلیت و ظرفیت تربیت آیندگان را دارد، این سؤال را در پی می‌آورد که «کدام مدرسه بستر تحول و خانه‌امید است؟»

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، "سند تحول آموزش و پرورش" یک نوآوری کلانی است که نیازمند برانگیزانندگی در کشش است نه کوشش. کشش از سرنشینان، نه فشار از بالانشینان!

نگاه سلسله مراتبی و ابلاغ برنامه‌ها و سرازیر کردن آن از بالا به پایین به هاضمه نحیف و ناخوش مدرسه، معقول و وافی به مقصود نیست و نمی‌تواند گامی کارآمد و مؤثر در اجرایی شدن سند تحول در مدرسه به حساب آید چرا که مدارس قادر به درک و هضم انبوه برنامه‌ها نیستند و قرار هم نیست قیم مآبانه، بدون توجه به مقتضیات داخلی و پیرامونی خویش، مجری محض باشند.

مدارس امروز با این ادبیات و سبک، نامأنوس و ناآشنایند و آن را پس می‌زنند و به اصطلاح نگاه از بالا، مغایر با روح مدرسه است. برابر با مفاد سند تحول، مدرسه صاحب اختیار، خودارزیاب و مشارکت‌جو، کانون عرضه خدمات و فرصت‌های تعلیم و تربیت، یادگیرنده، کمال جو و نقش آفرین است.

بنابراین لازم است مدارس درست جانمایی شده و سپس به آنان اختیار داده شود تا به اقتضای منابع و امکانات مادی و معنوی و بلوغ سازمانی و نیز متقضیات بومی و محلی، برنامه عمل خویش را با رویکرد رهبری تحولی، برنامه‌ریزی راهبردی، مشارکت جویانه و اثربخش تدوین کنند.

ناگفته نماند که در این راستا، مدارس باید از حداقل‌ها در منابع مادی و معنوی برخوردار بوده و مدیران و رهبران آن قادر باشند، همه ظرفیت و همه نیرو‌های مدرسه را در عینیت بخشیدن به تصویر کلانی که به مثابه چشم‌انداز ترسیم می‌‌کنند، برانگیزانند.

لازمه آن دادن اختیارات کافی به مدرسه در تصمیم‌گیری‌ها و هزینه‌کرد‌ها است. در این راستا، ضروری است ستاد با صف، از در آشتی درآمده و اعتمادسازی کنند و دیده‌بانی در حسن اجرای سند را به دیده‌بانانی اهل خرد و تجربه که صاحب نگاه بلند و راهبردی هستند، بسپارد. آنانی که گردن زرافه و نگاه عقاب دارند نه گردن کرگدن و دید مورچه!

مدرسه کجاست؟

مدرسه خانه و کشتزار اصلی تغییر و تحول است. رویشگاه علم و دانش است. مَرغزار کاشت و کشت است. در مرغزار کشت کنیم، موجودات درون آن عطسه زنان به پرواز در خواهند آمد. در شوره‌زار کشت کنیم خمیازه‌کشان از پرواز می‌افتند! مدرسه خانه‌امید آیندگان است. ‌امید به آینده را باید در مدرسه جستجو کرد. برنامه‌های تحولی باید به مثابه بذر‌هایی اصلاح شده و بوجار کرده، به اقتضاء در کشتزار مدرسه افشانده شود و مدرسه نیز آمادگی و قابلیت رویش این بذر‌ها را داشته باشد چرا که در غیر این صورت، مدرسه تبدیل به انباری از انباشته‌ها و نه کشتزار و بستر حاصلخیز و رویاننده بذر‌ها تبدیل می‌شود و به تبع، زیر خروار‌ها انباشته، بی‌رمق و پژمرده به سوگ می‌نشیند.

عزیمت به کدامین مدرسه؟

برای عزیمت از وضع موجود به وضعیت مورد انتظار، لازم است سفره‌ای گسترانیده شود و هر مدرسه بنا به اقتضائات و مقدورات خویش از آن خوان خوشه برچیند. از آنجایی که مدرسه به مثابه یک نهاد اجتماعی و رویشگاه یادگیری، نظام و سیستمی است هوشمند که قابلیت و ظرفیت تربیت آیندگان را دارد، این سؤال را در پی می‌آورد که «کدام مدرسه بستر تحول و خانه‌امید است؟»

پاسخ، مدرسه‌ای است که باید ابتدا:

1. احیا شود، بعد مهّیا!

مدرسه‌ای که آبستن تحول و خانه‌ امید است، زنده و پویاست. واجد شرایط یادگیری است. دانش‌آموزان آن سوژه‌اند نه ابژه. عاملیت دارند و موجد عمل‌اند. اگر قرار است مدارس در اجرای آموزه‌های سند موفق و کارآمد باشند لازم است ابتدا «احیا» شوند یعنی بافتار آن (معلم و دقت پداگوژیک، شجاعت اخلاقی، شفافیت، سبک رهبری و نیز فرایند ارزیابی و... آن) پشتیبان یادگیری شود. در غیر آن، مهیا شدن همه نوع ابزار و امکانات لجستیکی و مادی برای مدرسه‌ای که در شرایط احیا نیست، ناکارا و غیراثربخش و به سان نفس دادن به غریقی است که زبان در کام است.

2. بیدار شود بعد تیمار!

اکنون ضریب هوشیاری اغلب مدارس پایین‌تر از حد معمول و مرز مقبول است. درجاتی از هوشیاری موجود کفایت نمی‌کند تا اقدامات آموزشی و تربیتی به سرانجام نیک نزدیک شوند. به طور مثال تا زمانی که معلم با تشویق مادی و کارت‌های صدآفرین و تنبیهات انگیزه‌کُش در پی تیمار سگ پاولف است و به جای آتش زدن سطل در پی پر کردن آن است؛ همچنان خمیازه‌ها (که برآمده از هوای تکراری‌اند)، ‌امان می‌بُرَند و سرفه‌ها (که محصول هوای تازه‌اند)، در پیچ و خم‌های بوروکراتیک و مکانیکال مدرسه، زمان می‌خرند تا سر برافرازند.

3. تغییر یابد سپس تعمیر

ساختار و بافتار (شاکله ) مدرسه امروز، در شرایطی است که لازم است برای تعمیر، تغییر یابد. تعمیر بر شاکله و نظام ناکارآمد و ساختار معیوب مدرسه، برگرداندن آن به وضعیت قبلی و مقوم وضع موجود است. مدرسه‌ای که صاحب اختیار و حائز حداقل‌ها نبوده و در معرض مطالبات والدین و ذره بین توجه مسئولان نیست، در دست تعمیر است نه تغییر. می‌خزد، راه نمی‌رود. مکانش باز و در آمد و شد، و روانش بسته و خسته است.

4. تشنه شود آنگاه سیراب

در شرایط امروز اغلب و بیشتر مدارس دولتی، هم از حیث سازه‌های نرم (عوامل انگیزشی و بهداشتی کارکنان و ذی نفعان مدرسه) و هم سخت (امکانات لجستیکی و به اصطلاح مادی و مالی) در شرایط امتناع از تغییر و بهتر شدن به سر می‌برند در حالیکه، مدارس باید از ابعاد مختلف در آرزو و تمنای بهتر شدن و در طلب آب باشند تا تشنگی آرند به دست. احساس کاذبِ سیراب بودن گمراهی است. در شوق و در تمنای یادگیری بودن و داشتن نگرش مثبت و روحیه‌ امید و تلاش برای روز‌های بهتر، از علائم و نشانه‌های مدارس تشنه و طالب یادگیری است.

5. کاسته شود، تا انباشته

ذهن عادت شده، خیسیده و ماسیده در وضعیت جاری، مدام در پی تزریق منابع در ورودی‌های سیستم مدرسه است. تصور می‌شود که تنها با تزریق منابع، خروجی مطلوب حاصل می‌شود حال آنکه کاسته شدن موانع (موانع نگرشی ساختاری، قانونی، اطلاعاتی و.... ) در کنار تزریق منابع و اصلاح و بهبود فرایند‌ها، بسیار کمک خواهد کرد تا مدرسه بهتر و آسان‌تر به اهداف خویش نائل آید.

6. قابل شود سپس قادر

به رغم داشتن منابع و اختیار، چنانچه مدرسه و اهالی آن بویژه مدیر مدرسه از قابلیت‌های لازم برخوردار نباشد، راه مقصد دشوار و رسیدن به آن گاه نشدنی است. از جمله شاخص‌ها و نشانه‌های قابلیت اعتماد به نفس، مشارکت‌جویی، کنجکاوی، هوشیاری و هوشمندی، نگاه سیستمی و عزم و اراده است. قابله که از ویژگی‌های سقراط حکیم است از قابلیت ناشی می‌شود و قدرت زایاندن دارد. قابلیت متفاوت از مهارت است. قابلیت می‌تواند به افراد و سیستم یاری دهد تا رخداد‌های جدید را با توجه به ظرفیت و پتانسیل بالقوه، دریافت و فهم کرده و آن را به عمل تبدیل کند و اما مهارت توانایی انجام فعالیت‌های جاری است و کمک می‌کند تا کار‌های جاری درست انجام گیرد البته اکمال، در هم زیستی تواَمان قابل و قادر است.

7. یادگیرنده شود بعد یاددهنده

همه مدارس درجاتی از یادگیرندگی دارند و به اصطلاح سازمان یادگیرنده هستند اما خود را بیشتر در موضع و موقعیت یاددهنده تصور می‌کنند و همین نگرش، مانع یادگیری و توسعه آن‌ها می‌شود. تصور نشود که وظیفه و رسالت اصلی مدارس صرفاً یاد دادن است. حال آنکه با هم آموختن و از هم آموختن و یادگیرنده بودن، رهیافتی است که یاددهندگی را با خود به همراه دارد. مدارس باید این مفهوم که وقتی یاد می‌گیریم دیگران هم یاد می‌گیرند را در حافظه سازمانی خود ذخیره کنند. وقتی یاد می‌دهیم دیگران بیشتر در وضعیت امتناع و مقاومت قرار می‌گیرند در حالی که ما بیشتر از همیشه نیازمند بودن در شرایط پذیرش هستیم تا امتناع.

8. ارگانیک شود، تا مکانیک

مدارس ما از مکانیکال بودن رنج می‌برند. شاکله و ساختار مدارس باید ارگانیک، چابک، دانش‌محور، شبکه‌ای و هوشمند شود. منظور از تغییر در شاکله و ساختار مدرسه، صرفاً تغییر چارت سازمانی و تقسیم وظایف نیست بلکه طراحی جدید، خروج از تمرکز، پویایی مستمر و تغییر و اصلاح فرایند‌ها، روش‌ها، رویه‌ها و ارتقای سیستم عامل و ضریب یادگیرندگی و هوشمندی مدرسه، افزایش مشارکت جویی و مشارکت‌پذیری معلمان، سبک رهبری اثربخش، همراهی ذی‌نفعان، اعتماد جمعی، دانش‌آموز محوری، مدرسه‌محوری، صاحب اختیار بیشتر، دقت پداگوژیک، ریسک‌پذیری شجاعت اخلاقی، شفافیت ونوآوری است.

9. آشوبناک شود آنگاه تابناک!

توجه به جزئیات، نانوکاری به جای گیکاکاری، کوچک را بزرگ دیدن، کم را زیاد به حساب آوردن، بدیهیأت را جدی گرفتن، صدای دانش‌آموز و والدین را شنیدن، از قدم‌های کوچک، پیوسته و آهسته بهره بردن، خود را دست کم نگرفتن و قدر داشته‌ها را دانستن از استلزامات آشوبناکی است. آنچه مهمتر است حرکت دومینو‌وار و گلوله برفی است. آب را پشت سد نگه داشتن و نگرانی را به دل کشیدن ره به مقصود نمی‌برد. آب ر‌ها شود، خود بلد است چگونه راهش را بیابد. مدارس را با توجه به متقتضیاتشان تشویق به حرکت کنید و به خود واگذارید، که خود بلدند چگونه از‌ایستایی درآیند و راه نرفته را به درستی بپیمایند. اطمینان داشته باشید آنچه اتفاق خواهد افتاد بسیار بهتر از آن چیزی است که امروز وارث آن هستیم.

10. گٌشاده شود تا گشوده

ضرب‌المثل معروفی است که میهمان به روی گشاده می‌آید نه در گشوده! اگر قرار است فرزندان ما با شوق و حال خوب به مدرسه بشتابند و والدین‌ایشان نیز با ذوق و اشتیاق به صله‌رحم اهالی مدرسه نایل آیند؛ جو آرام و فرحبخش مدرسه که بیشتر در چهره گشاده مدیر و کارکنان مدرسه متبلور است، بسیار کارساز بوده و به هیچ تأمین اعتباری، الاّ دقت و درک اهالی مدرسه نیازمند نیست. رمز گشاده‌رویی در این است که ساکنان مدرسه در چهره دانش‌آموزان، چهره فرزندان خویش و در سیمای والدین، سیمای برادران و خواهران خویش را ببینند.

ذائقه مدارس چه طعمی دارد؟

مدارس در کشور شرایط یکسانی ندارند. حدود 50 هزار مدرسه کمتر از 50 دانش‌آموز دارد و حتی برخی مدارس روستایی تنها یک دانش‌آموز دارد. نزدیک به 20 درصد از مدارس، غیردولتی و 10 تا 15 درصد نیز مدارس خاص (شاهد، تیزهوشان، نمونه مردمی، کودکان ویژه. هیأت امنایی ) هستند. الباقی مدارس که دولتی نامش می‌نهند از حداقل امکانات سخت و نرم برخوردارند.

در یک استعاره می‌شود اینگونه گفت که مدارس کشور هاضمه متفاوتی دارند. برخی از زخم معده رنج می‌برند و برخی نیز ولع جذب دارند. برخی نیز کم‌اشتها و برخی بی‌اشتهایند. از همین دسته اخیر، هستند مدارسی که فشار خون نیز دارند و چربی و قندشان هم بالاست! بنابراین نمی‌توانند هر غذایی را میل کنند، این در در حالی است که همه را یکجا به یک مهمانی دعوت کرده‌ایم.

این که مدام بر لزوم در فهم مفاد سند از سوی مدیران مدارس و معلمان اصرار میورزیم، غیر لازم و غیرکارشناسانه است. مدارس و اهالی آن ضرورتی ندارد محتوای سند را فهم کنند. اگر علاقه‌مند بودند و فهم کردند چه بهتر و الا ضرورتی ندارد. آنانی که باید محتوای سند تحول را به درستی و به دقت فهم کرده و در بهسازی و به روزآوری و ترمیم مستمر آن همت بگمارند، متخصصان تعلیم و تربیت و کارشناسان و دست‌اندرکاران ستاد هستند، نه اهالی مدرسه. چرا که سند تحول در واقع یک برنامه راهبردی است نه دازمدت، و راهبرد‌های آن متأثر از چالش‌ها و فرصت‌های محیطی و دگرگونی‌های معاصر پیوسته دستخوش تغییر می‌‌شوند.

آنچه برای اهالی مدرسه مهم است، چشیدن طعم شیرینِ محصول و میوه ناب تحول است که با دریافت و تِیست آن تشویق شده و ذائقه‌اش برای جذب آن تحریک می‌شود به عنوان مثال، بانوی منزل ضرورتی ندارد به اینکه لوازم خانگی که از بازار می‌خرد چه مکانیزم و سازوکاری دارد و از چه اتصالات و سخت‌افزاری بهره می‌برد. کافی است با وصل شدن به پریز برق بتواند با سهولت و آسانی، نیاز‌های منزل را برآورده سازد بنابراین، آنچه در این بین، دانستن آن برای مدرسه ضروری و مهم است، وظایف مدرسه در قبال مفاد سند است، مرجّح است مدرسه اختیار بیشتری در تصمیم‌گیری‌های آموزشی، اداری و بویژه مالی داشته و بداند چه وظایفی دارد و استلزامات و پیش‌نیاز‌های آن برای اجرای درست برنامه‌های تحولی چیست.

نسخه رژیمی مدرسه چیست؟

بهتر و بایسته است به جای گذاشتن غذای یکسان بر روی میز مدارس، سلف‌سرویسی راه‌اندازی و از آنان دعوت شود، هر یک با توجه به میل و علاقه و اقتضای خویش غذا برچینند یا در بالاترین حالت، مواد خام در اختیارشان قرار گیرد تا خود وفق میل، علاقه، ضرورت و شرایط مدرسه خویش، غذای باب میل را طبخ کنند.

ایضاً می‌شود همه این پیشنهاد‌ها را به رای و انتخاب گذاشت و در پایان هر رژیم فصلی، نیز هر کدام از مدارس با توجه به شرایط مزاجی‌شان، خودارزیابی و دیگر ارزیابی شده و آنگاه توصیه‌های بهداشتی و غذایی جدید ارائه شود.

فلذا قرار نیست همه مدارس با هم مقایسه شوند و در دوی ماراتن حضور یابند بلکه هر دونده‌ای با خودش مقایسه می‌شود و رقابتی در کار نیست. در این صورت دیگر رقابت رخت می‌بندد و دوی ماراتن به کوهنوردی مبدل می‌شود. در کوهنوردی سرعت نفر اول را نفر آخر تعیین می‌کند و تیمی برنده است که همه اعضای آن به قله برسند. از این روی همگان بسیج می‌شوند تا ضمن نکاستن انگیزه‌ها و توانایی‌های خویش، کمک کنند تا بازماندگان نیز به قله برسند.

شایان ذکر است که انتخاب و مصرف به اقتضاء، به معنی رها‌سازی مدارس نیست بلکه به سان کودکی است که برای راه رفتن، دستش را ر‌ها کرده تا خود بیاموزد، اگرچه ر‌هایش می‌کنیم ولی هوایش را می‌پاییم؛ حتی اگر چند بار به زمین بخورد البته در ابتدای کار می‌شود با وضع سیاست‌ها و راه‌نشان‌هایی، از چند مدرسه راه‌رَوی‌ها را بر بنیاد خود اتکایی آغاز کرد و پس از دریافت بازخورد به تدریج تعمیم داد.

بشتابیم تا در یک نگاه و رویکرد درازمدت، سهم مدارس خاص کاهش یافته و همه توجهات به مدارس دولتی گسیل شود و کیفیت، عدالت آموزشی، انسجام سازمانی و مشروعیت اجتماعی، بیش از این مفتضح نشود و به مسلخ نرود.

"حیدر تورانی؛ استاد مدیریت آموزشی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و رئیس پیشین سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی"

انتهای پیام/

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط