تقی‌پور: ردّ پای رهبران یهودی‌تبارِ انگلیس در غصب فلسطین / اعتراف اندیشمند یهودی درباره پاکسازی نژادی!

تقی‌پور: ردّ پای رهبران یهودی‌تبارِ انگلیس در غصب فلسطین / اعتراف اندیشمند یهودی درباره پاکسازی نژادی!

فلسطین پس از جنگ جهانی اول و پس از تجزیه امپراطور عثمانی به انگلیس رسید. زمانی که انگلستان فلسطین را اشغال کرد، کل کابینه جنگی یهودی بودند. لرد بالفور وزیر امور خارجه، هربرت سموئل وزیر کشور و وینستون چرچیل وزیر جنگ، همگی مسیحی صهیونیست بودند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ تصور «قوم برگزیده» باور خودبافته‌ای است که یهودیت برچسب آن را بر پیشانی خود حک کرده و بر این باور باطل خود به قدری فرو رفته که برای خود حق سروری بر عالم را متصور است. این حق سروری ممکن است گاه در قالب زیر پا نهادن تمام قوانین بین‌المللی و یا سیطره بر همه گلوگاه‌های حساس اقتصادی و فرهنگی جلوه کند و گاه با وحشی‌گری و قتل و غارت و یا ایجاد فساد در جامعه‌ای که قصد دارد منافع تمدنی آنها را مورد خطر قرار دهد. در صورت کلی، آنها معتقدند اگر این قوم نبود، خداوند یعنی «یهوه» تمام مخلوقات را از بین می‌برد. بر اساس این تفکر، آنها معتقدند مخلوقات عالم دو دسته‌اند: یا برگزیده‌اند (یهودی) یا غیر یهودی‌اند. اصطلاحی که آنها درباره غیر یهود به کار می‌برند، «گوییم» یعنی حیوان است. حالا به تعبیر آنها، این حیوانات چرا خلق شدند؟ می‌گویند برای خدمت به یهود؛ وگرنه باید از سر راه برداشته شوند. حالا چون برگزیده‌اند، حق سروری بر عالم دارند؛ معتقدند حقی است که در نظام آفرینش برای آنها رقم زده شده است.

این تفکر جزو فرهنگ و آموزه‌ دینی آنها شده و در ذاتشان ریشه دوانده است، مگر عده‌ای قلیل از یهود که حساب خود را از آموزه‌های تحریف‌شده جدا کردند و هرگونه ظلم و تعدی و نژادپرستی را روا نمی‌دانند. بیشترین بهره‌ای که از این آموزه‌های تحریف‌شده آیین یهود بردند، صهیونیست‌ها یا پروستان‌های مسیحی به عنوان شاخه‌ای از صهیون هستند. این‌ها به صهیونیسم مسیحی مشهورند. مسیحیان صهیونیست معتقدند گرد آمدن یهودیان در اسرائیل پیش نیاز ظهور دوم عیسی علیه‌السلام است و طرفداران آن، همان امپریالیسم جهانی هستند. روشی که بر اساس این تفکر پیش گرفتند به این شکل است که حق دارند بر عهد خود نسبت به غیر یهود وفادار نباشند؛ زیرا بر اساس تفکر آنها، نفر مقابل اول اینکه غریبه است، دوم اینکه موجودیت انسانی ندارد. بازتاب این نگاه متکبرانه و شیطانی را در کشت و کشتار مردم مظلوم غزه اکنون عملاً مشاهده می‌کنیم.

در این باره و جهت شناخت بیشتر برنامه صهیونیست‌ها در اشغال سرزمین فلسطین برای دومین بار با محمدتقی تقی‌پور نویسنده و پژوهشگر حوزه صهیونیست و دبیرکل جمعیت حامیان قدس شریفگفت‌وگویی ترتیب دادیم. وی از جمله محققانی است که سال‌هاست در حوزه صهیونیست‌پژوهی و یهودشناسی کارهای تحقیقاتی متعددی انجام داده است. کتاب‌هایی با عنوان «توطئه جهانی؛ پژوهشی درباره صهیونیزم جهانی»، «افسانه قتل‌عام یهود در جنگ جهانی دوم»، «سازمان‌های یهودی و صهیونیستی در ایران»، «استراتژی پیرامونی اسرائیل»، «پَس پرده هولوکاست»، «ایران و اسرائیل در دوران سلطنت پهلوی»، «حماسۀ مسجدالاقصی» و «یهود در قرآن» از جمله آثار او شمرده می‌شود.

 

.

غیر یهود را معادل حیوان می‌دانند

*حالا درباره «قوم برگزیده» مقداری توضیح دهید. آیا این فرضیه هم بر اساس همین آموزه‌های یهودی است؟

باز بر اساس همین متون عرض می‌کنم و از نظر خودم نمی‌گویم و تفسیر نمی‌کنم. مردم ما به خصوص نسل جوان ما باید اینها را بدانند. نه تنها نسل جوان مسلمان ایرانی بلکه نسل جوان مسلمان در جهان عرب، نسل غیر مسلمان در جهان غرب. ما کوتاهی و غفلت و سهل‌انگاری کردیم. ما اشتباه کردیم تا الان نگفتیم.

آن ها طبق مستنداتشان می‌گویند: کل مخلوقات عالم دو دسته‌اند؛ یا یهودی‌اند که قوم برگزیده‌اند؛ یعنی قوم منتخب یَهُوَه خداوند خودشان هستند و این خدا رابطه‌اش با این قوم مانند پدر و پسر است. اصطلاحی دارند به اسم «گوی» یا «گوییم» یا «شِقِص» یا «نوخری» یعنی غیریهود که اینها معادل حیوانند. می‌پرسید چرا خلق شدند؟ می‌گویند برای خدمت‌گذاری به قوم برگزیده. غیر بنی‌اسرائیل و غیر یهودی قوم برگزیده نیستند، بنابراین اگر اینها خدمتگزار قوم یهود نباشند و از آن ها حرف‌شنوی نداشته باشند و مانع سر راه اهداف و آرمان‌های یهود ایجاد کنند، باید از سر راه برداشته شوند، درست مثل حیوان. به ادعای آن‌ها، حق آقایی و سروری، نه فقط حکومت فلسطین بلکه در کل جهان برای قوم برگزیده است. اینها معتقدند فلسطین نه فقط مقدمه‌ای برای ایجاد اسرائیل بزرگ به وسعت نیل تا فرات است بلکه می‌گویند حکومت در فلسطین مقدمه و سرآغازی برای حکومت جهانی و سلطنت جهانی یهود است.

این را نویسنده‌ای به نام «جولیوس گرینستون» در کتابی با عنوان «انتظار مسیحا در آیین یهود» به صراحت نوشته است. او یک دانشمند برجسته یهودی است که این کتاب را قبل از تأسیس اسرائیل نوشته؛ یعنی پس از اینکه اولین کنگره جهانی صهیونیزم در شهر بال سوییس در سال 1897 با شرکت حدود 300 تا 400 نفر از رهبران یهودیان جهان برگزار شد. می‌گوید اگر صهیونیزم موفق شود که فلسطین را فتح و تسخیر کند و یهودیان اطراف و اکناف جهان به آنجا بروند و ما دولت تشکیل دهیم، یک گام به آرمان خودمان نزدیک شده‌ایم. یعنی آرمان مسیحایی.

آرمان مسیحایی وعده می‌دهد یهود قدرتی جهانی برپا می‌کند

آرمان مسیحایی چیست؟ آنها یک اعتقادی به «ماشیَح» دارند که به معنای نجات‌دهنده است. آنها حضرت مسیح علیه‌السلام را که از سوی خداوند مبعوث شد، تکذیب و تکفیر کردند. به قول خودشان به قتل رساندند و به صلیب کشیدند، چون به ادعای خودشان این پیامبر مطابق میل و خواست آن ها نبود. مطابق مندرجات متون یهودی آن ماشِیَح یا مسیح که به آن‌ها وعده داده شده، می‌خواهد بیاید. به ادعای آن‌ها آرمان مسیحایی وعده می‌دهد که یهود یک قدرت جهانی و یک سلطنت جهانی برپا خواهد کرد که تمام اقوام روی زمین مقابل این حکومت کُرنش خواهند کرد. این عین متن کتاب است.

آنها یک اعتقادی به «ماشیَح» دارند که به معنای نجات‌دهنده است. آنها حضرت مسیح علیه‌السلام را که از سوی خداوند مبعوث شد، تکذیب و تکفیر کردند. به قول خودشان به قتل رساندند و به صلیب کشیدند، چون به ادعای خودشان این پیامبر مطابق میل و خواست آن ها نبود. مطابق مندرجات متون یهودی آن ماشِیَح یا مسیح که به آن‌ها وعده داده شده، می‌خواهد بیاید.

 

 

یهودیان حق تکذیب و تصلیب پیامبران را بر خود روا می‌دانند

* پس دلیل اینکه به دنبال ترور پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، در آن زمان همین تفکر را داشتند؟

ما بیش از 10 آیه از قرآن درباره کشتار انبیای الهی توسط یهودیان داریم که به تعبیر خداوند «بغیر حق» کشته شدند. علامه طباطبایی می‌نویسد «بغیر حق» یعنی آنها می‌دانستند این پیامبر از سمت خداوند آمده است. ما این را خوب تحلیل نکردیم. این نکته را باید از نگاه و تعالیم یهودی ببینیم. آنها می‌گویند چون ما قوم برگزیده‌ایم،‌ ما با خدا پیمان بسته‌ایم. چه زمانی؟ می‌گویند زمانی که در صحرای سینا آن تورات نازل شد. به نوشته بعضی رهبران و نویسندگان یهودی این کتاب، پیمان‌نامه‌ای بین ما با خداست. پیمان‌نامه‌ای که خداوند ملزم به اجرای آن است. ما ملزم نیستیم چرا که ما فرزندان یَهُوه هستیم. بنابراین اگر خداوند پیامبری نازل کند، اما بر اساس مصلحت رهبران ما و عالمان ما و مصلحت قوم یهود نباشد، حق داریم او را تکذیب و تکفیرش ‌کنیم و به قتل برسانیم.

* یعنی خداوند خودش را با اینها باید هماهنگ کند؟!‌

کاملاً. اینها را بر اساس متون یهودی می‌گویم. این‌ها می‌گویند خداوند چون با ما در پای کوه سینا پیمان بسته و ما تورات را قبول کردیم، این پیمان‌نامه را قبول کردیم. حالا اگر پیامبری از بنی‌اسماعیل فرستاد، ما قبول نمی‌کنیم. یا عیسی بن مریم علیه السلام را می‌فرستد، از بنی‌اسرائیل است، اما مطابق مصلحت قوم یهود نیست، بنابراین ما او را تکذیب می‌کنیم و به صلیبش می‌کشیم. آموزه‌ها، اصول و مبانی آن‌ها در قتل انبیای الهی همین نکته است که عرض کردم.

بنده معتقدم باید این حرف‌ها را گفت حتی به قیمت جانمان تمام شود. جوانان، مردم، مسیحیان حتی جوانان دنیای غرب باید این نکات را بدانند. حتی خود جوانان یهودی اگر نمی‌دانند، بدانند.

کتاب تورات سِفر تثنیه شماره 1 و 2 است. می‌نویسد « شما قوم مقدسی هستید که به یَهُوه خدایتان اختصاص یافتید. او از بین تمام مردم زمین شما را انتخاب کرده است تا برگزیدگان او باشید. شما کوچک‌ترین قوم روی زمین بودید، پس او شما را به سبب اینکه شما قومی بزرگ‌تر از سایر قوم‌ها بودید، بر نگزیده و محبت نکرده بلکه به این دلیل است که شما را دوست داشت و می‌خواست عهد شما را که با پدرانتان بسته بود، بجا آورد.» یعنی همان وفای به عهدی که یهود معتقد است خدا متلزم است اجرا کند. بعد ادامه می‌دهد «به همین دلیل است که او شما را با قدرت و معجزات عجیب و بزرگ از بردگی مصر رهانید و به این مقام و منزلت رسانید.»

از این فرصت استفاده می‌کنم و به اعترافی که همین الان در فضای مجازی وجود دارد اشاره می‌کنم. آقای گیدئون لوی یکی از نویسندگان و شخصیت‌های منتقد و مشهور یهودی است که در فلسطین اشغالی زندگی می‌کند. او به شدت منتقد رفتار اسرائیل و قداره‌بندان و دژخیمان صهیونیست است. او را اخیراً در یک لابی (یا گروه فشار یهودی آمریکایی) دعوت به سخنرانی می‌کنند. ایشان دو سه دقیقه صحبت می‌کند و عین عبارتش و اعترافش این است؛ می‌گوید:

«می‌خواهم از سه اصل سخن بگویم که سبب می‌شود ما اسرائیلی‌ها از واقعیت‌های وحشیانه موجود در آرامش کامل زندگی کنیم. یک: اکثر ما اسرائیلیان اگرنه، همه ما از عمق وجودمان باور داریم قوم برگزیده هستیم؛ پس حق داریم هر کاری خواستیم انجام دهیم. دوم: در تاریخ مصادیق وحشیانه‌تر و طولانی‌تر از اشغال‌گری وجود دارد، هرچند اشغالگری اسرائیلی هم دارد به رکورد بی‌نظیری می‌رسد، اما هرگز در طول تاریخ هیچ اشغال‌گری وجود نداشته که خود را قربانی [مظلوم] معرفی کند، نه فقط قربانی بلکه تنها قربانی موجود در صحنه. این هم سبب می‌شود ما اسرائیلی‌ها بتوانیم در آرامش زندگی کنیم، چرا که باور داریم خودمان قربانی هستیم [یعنی مظلوم هستیم] از قربان‌سازی گفتم، از ادعای قوم برگزیده گفتم؛ البته بگویم وقتی اشاره به قربانی‌سازی و مظلوم‌نمایی می‌شود، یادی کنیم از هولوکاست و از خانم گلدا مایر فراموش‌نشدنی که یهودیان آمریکایی به اسرائیل صادر کردند. او می‌گفت پس از هولوکاست، یهودیان حق هر کاری را دارند. سوم: انسانیت‌زدایی سازمان‌یافته از فلسطینیان سبب می‌شود ما اسرائیلی‌ها با هر جنایتی که مرتکب می‌شویم، راحت باشیم؛ چون وقتی آنها [فلسطینیان و غیریهودیان] از نظر ما بشر محسوب نشوند، حقوق بشر هم نخواهند داشت. اگر پوست هر اسرائیلی را خراش دهی، زیر آن پوست خواهی دید که چنین باوری وجود دارد. تقریباً هیچ کدام از ما یهودیان و اسرائیلی‌ها رفتارمان با فلسطینیان مانند یک انسان برابر با خودمان نیست.»

* آن ها با چه روشی توانستند در دل کشورهای اسلامی سرزمینی به نام فلسطین را اشغال کنند؟

مقدمه کوتاهی عرض کنم. یک کارشناس نظامی و یک تحلیلگر ارتش اسرائیل که سن و سالی از او گذشته است، یکی دو سال قبل با شبکه 10 تلویزیون اسرائیل مصاحبه‌ای راجع به جنگ اسرائیل با همسایگانش کرده است. خبرنگار از او سؤال می‌کند این جنگ را چگونه تحلیل می‌کنی؟ آیا ممکن است جنگ بزرگی رخ دهد؟ او می‌گوید این جنگ شروع شده است. خبرنگار با تعجب سؤال می‌کند جنگ چگونه آغاز شده است؟ می‌گوید من به عنوان کارشناس کهنه‌کار و مسن نظریه‌ای به نام «خانه توسعه‌یافته» دارم. خانه یعنی همان فلسطین که مدعی هستند سرزمین موعود قوم یهود است.

می‌گوید جنگ و جدال بین اسرائیل و همسایگان مانند سنگی است که شما داخل برکه آب می‌اندازید و بعد موج ایجاد می‌کند؛ یعنی ما یهودیان اولین تهاجم را آغاز کردیم. خبرنگار می‌پرسد چگونه؟ می‌گوید اولین آبادی که ما در سال 1887 میلادی در جوار روستای یازور در ساحل یافا به نام میقوه یا میکوه اسرائیل ایجاد کردیم، ما اولین سنگ را داخل برکه آب انداختیم و موج ایجاد کردیم.

اما توطئه اشغال فلسطین و تأسیس اسرائیل ریشه در کنگره جهانی رهبران جهان در شهر بال سوئیس و سپس جنگ جهانی اوّل دارد.

یکی از دلایلی که سبب شد جنگ جهانی اول صورت بگیرد، بر خلاف آنچه در تاریخ می‌گویند که یک شاهزاده اتریشی را یک جوان صرب، ترور کرد، واقعیت این است که این جنگ در شهر بال سوئیس و در اولین کنگره جهانی رهبران یهود که در سال 1897 به رهبری «تئودور هرتسل» برگزار شد، کلید خورد. تئودور هرتسل رئیس این کنگره در جمع صدها رهبر و نماینده یهودیان جهان به صراحت گفت اگر ما نتوانیم با این پروژه‌های سیاسی و فرهنگی فلسطین را تصاحب کنیم و یهودیان را به آنجا انتقال و دولت تشکیل دهیم، باید اروپا را به آتش بکشیم. بنابراین جنگ جهانی اول را باید یک کودتای نظامی یهودی - صهیونیستی با سه هدف بدانیم:
هدف اول و اصلی، اشغال سرزمین فلسطین بود.
هدف دوم: تغییر ساختار سیاسی و حکمرانی کل جهان آن زمان بود.
هدف سوم: تغییر آداب، سنت ها، باورها، فرهنگ ها و مهندسی جدید سبک زندگی کل مردم جهان، به ویژه مسلمانان و مسیحیان بود.

رهبران یهودیِ‌ انگلیس فلسطین را به یهودیان صهیونیست بخشیدند

هر سه مورد هم اتفاق افتاد. این وضعیت فرهنگی که امروز ما می‌بینیم، بر اساس همان سناریویی است که در پروتکل‌های رهبران صهیونیزم آمده است. در جنگ جهانی اول امپراطوری عثمانی از هم پاشیده و به ممالک کوچک تقسیم شد، برای هر کشوری یک پادشاهی درست کردند. برای کشورهای اسلامی از جمله اردن، عراق، عربستان، ترکیه، لبنان، سوریه و ...، سران و رهبرانی تعیین کردند. همه جا را قطعه قطعه کردند منتها گفتند فلسطین برای خود ما. فلسطین را به انگلیس دادند. شما تاریخ انگلستان در جنگ جهانی اول را مطالعه کنید. دیوید لوویدجورج نخست وزیر یهودی‌تبار است. لرد بالفور وزیر امور خارجه، هربرت سموئل وزیر کشور و وینستون چرچیل وزیر جنگ همگی یهودی‌اند یا مسیحی صهیونیست. زمانی که انگلستان فلسطین را اشغال کرد، کل کابینه جنگی یهودی بودند؛ یعنی انگلیس، پایتخت و مرکز حکومت پنهان قوم یهود بود. جالب این است یادآوری کنم که انگلستان وقتی فلسطین را اشغال کرد، هربرت سموئیل یهودی وزیر کشور انگلیس  را به عنوان حاکم و سرپرست برای اداره آن سرزمین اعزام کرد. سی سال دست اینها بود. زمینه‌سازی کردند و یهودیان را از اطراف جهان به فلسطین بردند. فلسطینیان را هم سرکوب و آبادی‌ها را تخریب کردند. سال 1948 اعلام کردند که می‌خواهیم خارج شویم. یعنی حکومت را مستقیم و رسماً به یهودی‌ها منتقل کردند و دیوید بن گوریون در شب 14 ماه مه همان سال تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کرد، آن هم در 5 درصد از جغرافیای کلّ سرزمین فلسطین. یعنی از 27 هزار کیلومتر مربع فلسطین پس از آن همه جنایت و کشتار توانسته بودند فقط 5 درصد را تصاحب کنند. مابقی را پس از اعلام تأسیس از طریق تهاجم وحشیانه نظامی و تروریستی اشغال کردند.

فلسطین را پس از جنگ جهانی اول به انگلیس دادند.  دیوید لووید جورج نخست وزیر یهودی‌تبار است. لرد بالفور وزیر امور خارجه، هربرت سموئل وزیر کشور و وینستون چرچیل وزیر جنگ همگی یهودی‌اند یا مسیحی صهیونیست. زمانی که انگلستان فلسطین را اشغال کرد، کل کابینه جنگی یهودی بودند؛ یعنی انگلیس، پایتخت و مرکز حکومت پنهان قوم یهود بود.

 

 

* شاید برای خیلی‌ها سؤال باشد که آنها بقیه سرزمین فلسطین را چگونه گرفتند؟

درست است که فلسطین تا آن زمان دست اشغالگران انگلیسی‌ بود، اما خود حکومت انگلستان تحت مدیریت سرمایه‌داران و کمپانی‌داران و پولداران یهودی بود. پس از جنگ جهانی اول، یهودیان سه طرح برای تصرّف شهرها و روستاهای فلسطینی عملیاتی کردند که هیچ کدام را موفق نشدند به طور کامل اجرا کنند. آخرین طرحی که اجرایی و عملی شد، یهودی‌ها به آن طرح «دالِت» می‌گویند. دال انگلیسی(D) که مانند حلقه است. درباره این نقشه کمتر در جامعه نویسندگان و پژوهشگران و تاریخ‌نگاران ما بحث شده است. طرح «دالِت» طرح تکمیلی سه طرح قبلی بود. آنها برای هر 2 هزار آبادی، روستا و شهر فلسطینی یک شناسنامه جامع تهیه کردند که فلان روستا چقدر وسعت دارد، چندتا مسجد و مغازه و مدرسه و پیشنماز دارد. نوع مدل کشاورزی آنها چیست. تک تک آنها را با هدف اشغال میان فرماندهان گروه‌های تروریستی مثل هاگانا، اشترن، پالماخ، ایرگون یا خود ارتش اسرائیل تقسیم کردند. مثلاً تیپ فلان، کدام روستا را چگونه اشغال کند. مردم آنجا را چگونه از سر راه بردارد، اخراج کند یا قتل عام کند. چگونه قتل عام کند. اگر آبادی قابل سکونت است، آنجا را تخریب نکند بلکه مردم را یا بکشد و یا منتقل کند. حالا در کنار این تیپ‌های تروریستی یک تیپ غیر مسلح بود که کارش جمع‌آوری اقلام و محصولات فرهنگی و اشیای تاریخی و گنجینه‌های ملی فلسطین بود. یک تیپ غیر مسلح دیگر کارش چپاول پول و اقلام ارزشمند بود. یک جنایت کاملاً برنامه‌ریزی‌شده. متأسفانه به این مستندات و واقعیت‌های بسیار مهم در تاریخ‌نگاری معاصر کمتر پرداخته شده است، به خصوص در جامعه ما که بیش از 45 سال در مسیر حمایت از آرمان آزادی قدس شریف و مقابله با اشغالگران صهیونیزم هزینه‌های مالی، سیاسی، جانی، اقتصادی و بین‌المللی می‌پردازیم، بیشتر نیاز به این تبیین داریم. مسائل هسته‌ای و ... همگی بهانه است؛ برای اینکه ما از آزادی فلسطین حمایت می‌کنیم و می‌گوییم باید اسرائیل از میان برود. جرم ما این است. حال، چرا جوانان ما نباید این نکات را بدانند. چرا صدا و سیما و دیگر رسانه های ما از پژوهشگرانی آگاه که ده‌ها سال در این حوزه کار کرده‌اند،‌ برای تشریح و تبیین این قضایا بهره نمی‌گیرد تا افکار عمومی با عمق و ابعاد مسأله بیشتر آشنا شوند؟

آن نکته‌ای که از آریه اسحاقی نقل کردم که او اعتراف کرده که اولین سنگ را ما انداختیم و جنگ را شروع کردم. اما استاد دانشگاه ما می‌گوید امام وقتی می‌گوید اسرائیل باید از بین برود، پس جمهوری اسلامی جنگ را شروع کرد! تفاوت نگاه یک کارشناس نظامی اسرائیلی با استاد دانشگاه ما شگفت آور است! چرا؟ برای اینکه نتوانستیم اطلاعات و معلومات لازم را به روشنفکران، استادان، فرهنگیان و به خصوص نسل جوانمان خوب عرضه کنیم.

 اشغالگران اسرائیلی بر اساس چه مدرک و مستنداتی مدعی‌اند که ما حق تاریخی داریم؟ یعنی چون 75 سال گذشته است. پس ما مشروعیت داریم؛ یعنی گذشت زمان، یک حق برای ما ایجاد می‌کند؟ مثل اینکه کسی با اسلحه صاحبخانه را بکشد، بعد به وراث او بگوید من 75 سال در اینجا زندگی می‌کنم.

یک سال قبل از اتمام جنگ جهانی اول، نوامبر سال 1917 وزیر امور خارجه انگلستان آقای لرد بالفور بیانیه‌ای خطاب به روچیلد سرمایه‌دار بزرگ یهود، یعنی شاه بی‌تاج و تخت انگلستان، صادر کرد. در آن تاریخ هنوز فلسطین اشغال نشده بود. می‌گوید دولت انگلستان به عنوان حاکم کل دنیا موافقت می‌کند که شما بروید وطن ملی قوم یهود را در فلسطین برپا کنید. اکنون سران و نویسندگان اسرائیل، آمریکایی‌ها و اروپاییان اینطور توجیه می‌کنند که بیانیه بالفور اولین قباله و سند تملک فلسطین از سوی یهود است! باید گفت بالفور چه کاره بود؟ دوم اینکه وقتی جنگ جهانی دوم تمام شد، سران اروپا و آمریکا سازمانی به نام جامعه اتفاق ملل درست کردند که بعد به سازمان ملل تغییر اسم یافت. همین‌ها نشستند و برای کشورهای قطعه قطعه شده از امپراطور عثمانی پادشاه تعیین کردند. لایحه‌ای به نام لایحه«سرپرستی فلسطین» تنظیم کردند که به زبان دیگر لایحه «قیمومیت فلسطین» است. می‌گویند این لایحه را چون جامعه اتفاق ملل تصویب کرده، این سند دوم ما است! اصلاً نمایندگان این جامعه ملل بر مبنای کدام ملاک چنین اختیارات و مجوزی داشتند؟ این هم یک استناد بی‌پایه و سست دیگر.

یک سال قبل از اتمام جنگ جهانی اول، نوامبر سال 1917 وزیر امور خارجه انگلستان آقای لرد بالفور بیانیه‌ای خطاب به روچیلد سرمایه‌دار بزرگ یهود، یعنی شاه بی‌تاج و تخت انگلستان، صادر کرد. در آن تاریخ هنوز فلسطین اشغال نشده بود. می‌گوید دولت انگلستان به عنوان حاکم کل دنیا موافقت می‌کند که شما بروید وطن ملی قوم یهود را در فلسطین برپا کنید. اکنون سران و نویسندگان اسرائیل، آمریکایی‌ها و اروپاییان اینطور توجیه می‌کنند که بیانیه بالفور اولین قباله و سند تملک فلسطین از سوی یهود است!

 

 

 

مجمع عمومی سازمان ملل طبق کدام منشور درباره واگذاری فلسطین به صهیونیست‌ها عمل کرد؟!

سومین مستند اشغالگران یهودی و صهیونیست این است که می‌گویند در 29 نوامبر سال 1947 اعضای مجمع عمومی سازمان، طبق قطعنامه 181 فلسطین را به دو قسمت تقسیم کردند. 56 درصد برای یهودیان و 43 درصد برای ساکنان اصلی فلسطینیان، یک درصد هم منطقه بین‌المللی باشد. حالا اگر بخواهیم مستندات حقوقی اسرائیل را از منظر حقوق بین‌الملل زیر سؤال ببریم. (که متأسفانه در این زمینه هم کار نکردیم.) پاسخ این است: اولاً در کجای منشور سازمان ملل آمده که نمایندگان عضو سازمان ملل می‌توانند دور هم بنشینند و درباره واگذاری سرزمین فلسطین یا هر سرزمین دیگری، به یک قوم بیگانه و غیر بومی تصمیم بگیرند؟ حالا بر فرض که چنین منشوری وجود داشته باشد، چه مبنا و مشروعیتی دارد؟ تازه اسرائیل که به 56 درصد هم اکتفا نکرده، بلکه کل فلسطین را با توطئه ای شیطانی به نام طرح «دالت» اشغال کرده است!

بنابراین، آن تعداد از دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی که اسرائیل را که به رسمیت شناختند، این دولت غاصب را در کدام جغرافیا و محدوده به رسمیت شناخته‌اند؟ اسرائیلی که در 5 درصد از جغرافیای فلسطین اعلام موجودیت کرد یا در جغرافیای 56 درصدی که سازمان به طور غیرقانونی بود و یا این مقداری که تصاحب و اشغال کرده است؟ از این منظر، تمام فرضیه‌های ادعایی و ارائه شده از سوی قدرت های جهانی و مجامع بین المللی در مشروعیت بخشیدن به دولت جعلی و غاصب اسرائیل باطل است. مستندات حقوقی ثابت می‌کند که حتی از منظر حقوق بین‌المللی پذیرفته شده در عرصه جهانی چیزی به نام اسرائیل موجودیت و مشروعیت نداشته، ندارد و نمی‌تواند داشته باشد.

متأسفانه برخی از نویسندگان یا خبرنگاران و یا سخنرانان ما ازعبارتی به نام «کشور اسرائیل» استفاده می‌کنند. ما چیزی به نام کشور اسرائیل نداریم. آنجا سرزمین فلسطین است. کشور از نظر حقوق بین الملل سه شاخصه دارد: 1. مردم. مردم در آنجا بومی نیستند بلکه یهودیان اطراف و اکناف جهان هستند. 2. سرزمین. سرزمین هم برای فلسطینیان است. 3. حاکمیت. حاکمیت نیز در دست مشتی یهودی مهاجر از اطراف و اکناف جهان است نه فلسطینیان محلی و بومی آن سرزمین. بنابراین با این سه شاخصه حقوق بین الملل، اسرائیل اعتبار حقوقی ندارد. پس کسانی که به اشتباه می‌گویند «سرزمین اسرائیل» یا «کشور اسرائیل» ضروری است که این خطای یهود ساخته را از نوشتار، گفتارو ذهنشان پاک کنند.

اعتراف اندیشمند یهودی درباره پاکسازی نژادی در فلسطین

یک نکته‌ای هم لازم است اضافه کنم و آن درباره یک شخصیت یهودی است که الان در انگلیس زندگی می‌کند. ایلان پاپه شخصیتی است که آرشیو نظامی اسرائیل را مطالعه کرده است. او چون در دانشگاه‌های مختلف اسرائیل تدریس کرده، به او اطمینان کرده‌اند و اسناد را در اختیارش قرار داده‌اند. او کتابی به نام «پاکسازی قومی در فلسطین» نوشت و اعتراف کرده که ما یهودیان چه جنایتی کردیم در تک تک آبادی‌های فلسطین و چه بلایی سر مردم آنجا آوردیم. وقتی کتاب چاپ شد، او را از فلسطین اخراج کردند و گفتند تو یهودی نیستی بلکه از یهود، از قومیت و آیین خود تخطّی کرده ای! او ضمن اعتراف تصریح کرده است: «اجرای هدفمند طرح دالت نشانگر یک پاکسازی نژادی است که امروز طبق قوانین بین‌المللی به عنوان یک جنایت ضد بشری تعریف می‌شود. فاجعه انسانی اسرائیل علیه فلسطینیان در آن سال، هولناک‌ترین حادثه در تاریخ معاصر فلسطین تا کنون به شکل نظام مند و سازماندهی شده، انکار و پنهان شده و از حافظه عمومی پاکسازی شده است و هرگز به عنوان واقعیت و رخدادی تاریخی به رسمیت شناخته نشده است. بر اساس طرح دالت بیش از 800 هزار فلسطینی یا کشته شدند و یا از سرزمینشان اخراج و آواره شدند.» (البته بر اساس آمار موجود این مقدار به یک میلیون می‌رسد.) باز در ادامه می افزاید:«531 روستا و شهر و آبادی فلسطین را یهودی ها با خاک یکسان و سپس اشغال کردند.»

برای آشنایی با عمق و ابعاد شیوه‌های رفتاری و جنایات وحشیانه تروریست‌های مسلح یهودی به منظور اشغال شهرها و روستاهای فلسطینی در آن مقطع تاریخی، اگر بخواهیم تنها به یک نمونه از نحوه قتل عام یکی از صد‌ها روستای فلسطینی بسنده کنیم، قتل عام مردم روستای صفصاف در منطقه صَفَد است. فردی به نام اسرائیل گالیلی فرمانده یکی از تیپ‌های نظامی یهودی اعتراف می‌کند که 52 نفر از مردم فلسطین را به طنابی بستیم و داخل چاه بزرگی در همان روستا آویزان کردیم، سپس آنان را از بالا هدف گلوله قرار دادیم و قتل عام کردیم. زنان تقاضای بخشش کردند. (عذر می‌خواهم) می‌گوید برخی از این زنان و دختران را هتک حرمت کردیم و اضافه می کند که بعدها آبادی یهودی «شاخر» را بر روی ویرانه های این روستا ایجاد کردیم.

* دلیل و فلسفه حمایت بی چون و چرای کارگزاران آمریکایی و اروپایی از رژیم صهیونیستی چیست؟ چرا امنیت اسرائیل را خط قرمز اعلام می‌کنند؟

خیلی کوتاه بگویم: شما صد سال قبلِ تاریخ آمریکا را نگاه کنید، کاملاً دست یهودیان است. یا تاریخ انگلستان را قبل و بعد از جنگ جهانی اول بخوانید. حتی فرانسه در پس از انقلاب فرانسه که بیش از یک قرن سابقه دارد. کاملاً اوضاع دست یهودی‌ها و فراماسون‌هاست. بنابراین چون نگاه و تفکرشان یهودی است یا عمدتاً یهودی‌تبار هستند و یا جزو پروتستان‌ها هستند که همان صهیونیست‌های مسیحی هستند و تفکرات شبه‌یهودی دارند و با همان اصول و مبانی یهودی عالم و آدم را نگاه می‌کنند. اینها ضمن اینکه مسیحی هستند، اما با کاتولیک‌های مسیحی و با ارتدوکس‌ها از لحاظ فکری کاملاً متفاوت هستند. آنها قوم یهود را قوم برگزیده می‌دانند. اینها اسرائیل را نشانه ظهور عیسی مسیح می‌دانند. می‌گویند وعده خداست که محقق شده و هرکه با اسرائیل مخالفت و دشمنی کند با ما و با نقشه خدا و طرح الهی برای آخرالزمان در افتاده است. بسیاری از کارگزاران آمریکا و اروپا از این قُماش هستند که، خیلی‌ها هم یهودی هستند. اصلاً لشکر پیاده یهودند.

شما صد سال قبلِ تاریخ آمریکا را نگاه کنید، کاملاً دست یهودیان است. یا تاریخ انگلستان را قبل و بعد از جنگ جهانی اول بخوانید. حتی فرانسه در پس از انقلاب فرانسه که بیش از یک قرن سابقه دارد. کاملاً اوضاع دست یهودی‌ها و فراماسون‌هاست. اینها اسرائیل را نشانه ظهور عیسی مسیح می‌دانند. می‌گویند وعده خداست که محقق شده و هرکه با اسرائیل مخالفت و دشمنی کند با ما و با نقشه خدا و طرح الهی برای آخرالزمان در افتاده است.

 

 

 

دلیل بعدی این است که این که این کارگزاران اروپایی و آمریکایی چه آن هایی که یهودیند و چه آنهایی که صهیونیست مسیحی هستند، یهودیان را قوم برگزیده و دولت اسرائیل را وعده تحقّق یافته الهی و نشانه و علامت ظهور "ماشیح" می‌دانند؛

بر این اساس معتقدند کلید امنیت جهان،‌ امنیت اسرائیل است. امنیت اسرائیل بر هم بخورد، امنیت جهان بر هم خورده است! چرا که نقشه خدا برای آخر الزمان بهم خورده است.

اینها مطابق فرضیه های توراتی معتقدند مخلوقات عالم دو قسم هستند؛ دسته اوّل یهودی و قوم برگزیده هستند و دسته دوم غیریهودی و غیر انسان! فلسطینی وقتی در دفاع از خانه و زمین خودش کشته می‌شود از منظر آن‌ها آدم نیست که حقوق بشر داشته باشد. خط قرمز دنیا بر هم نمی‌خورد. امنیت جهان به خطر نمی‌افتد. عراقی و افغانستانی اگر کشته شوند، همین طور است. اما یهود چون قوم برگزیده هستند و فرزندان خدا محسوب می‌شوند، بنابراین امنیت جهان بر هم می‌خورد!

نکته دیگر این است که سرمایه‌داران و کمپانی‌داران بزرگ یهودی در آمریکا و اروپا سیطره بلامنازع دارند. نبض بازار پول، نبض مراکز بزرگ بانکی و اقتصادی و حتی رسانه‌های آمریکا و اروپا در دستان یهودی‌هاست. یعنی پادشاه بی‌تاج و تخت آن ها هستند. با این نگاه، آمریکا و اروپا ازسرزمین فلسطین اشغالی‌تر است، منتها شیوه‌اش متفاوت است. با این سیطره‌ای که یهودی ها در اروپا و آمریکا دارند، کدام یک از مقامات و کارگزاران غربی جرأت و شهامت دارند که از اسرائیل انتقاد کنند؟

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران