معماری روابط بر شالوده‌ توحید

خبرگزاری تسنیم ـ مهدی رسولی؛ در سپیده‌دم تاریخ اسلام، آن‌گاه که شبه‌جزیره‌ی عربستان در عطش حقیقت می‌سوخت، ندای وحی بر جان پیامبر رحمت(ص) نشست و رسالتی عظیم را با راهبرد «ترمیم بنیادهای فکری و بازسازی شالوده‌ی عقاید جامعه» آغاز نمود. این نهضت فکری که وجه تمایز اساسی سوره‌های مکی از مدنی نیز در همین نکته نهفته است؛ بیش از هر چیز، یک بازمهندسی معنوی در نظام باورها بود. سوره‌های مکی، همچون نگین‌هایی درخشان بر تارک قرآن، نماد این بازسازی در «اصول دین» هستند؛ گویی هر آیه، خشتی بود که بر بنای ویران‌شده‌ی فطرت آدمی نهاده می‌شد تا کاخ رفیع توحید را از نو برافرازد. منظومه‌ی عقاید اساسی اسلام که در این دوران تبیین گشت، در صدد ارائه‌ی تصویری جامع و حقیقی از عالم هستی برآمد؛ تصویری که در آن، تمامی خطوط و نقوش، به یک کانون نورانی و سرچشمه‌ی لایزال، یعنی توحید منتهی می‌شد. اسلام با دمیدن روح توحید در کالبد جهان، انسان و تمام حقایق هستی، به مردمان آموخت که این اصل، نه یک گزاره‌ی کلامی صرف، بلکه جوهر و باطن حیات است. این‌گونه بود که بذر توحید در قلب‌ها کاشته و نهادینه شد و انسان دریافت که تمامی ذرات عالم، از کهکشان‌های دوردست تا تپش‌های قلب او، جبراً و تکویناً در مداری به سوی وحدانیت حق در گردش‌اند.

بر اساس این جهان‌بینی، «باید»ها و «نباید»های اعتباری شریعت نیز به‌تدریج در سوره‌های مدنی قرار گرفته و همانند محتوای سوره‌های مکی، بی‌هدف و پراکنده وضع نشدند؛ بلکه همچون جویبارهایی که از کوهساری عظیم سرچشمه می‌گیرند، همگی به تبع آن حقیقت تکوینی و در راستای آن، چنان تبیین و تشریح گشتند که انسان را در فکر و عمل، «اختیاراً» به همان مقصدی برسانند که کل هستی «جبراً» به سوی آن روان است. بنابراین توحید، محور و مقصد و جهت‌نمای تمامی حقایق (تکوین) و اعتباریات (تشریع) است و همچون مغناطیسی قدرتمند، درون و بیرون مخلوقات مختار، اعم از انس و جن را به سوی خود می‌کشاند. این اصل، یک حقیقت صرفاً اعتقادی نیست، بلکه دارای عمیق‌ترین لوازم عملی در حیات فردی و اجتماعی انسان است. مهم‌ترین اثر و لازمه‌ی این محوریت، آن است که نقطه‌ی آغاز و پایان فکری و عملی انسان، نقطه‌ی شروع و ختم افکار و اعمالش، چیزی جز «توحید» نخواهد بود. انسان موحد، در دایره‌ای امن از وحدانیت سکونت می‌گزیند که هیچ گریز و چاره‌ای جز آغاز با توحید و پایان به سوی او ندارد. این دایره، نه یک زندان محدودکننده، بلکه افقی بی‌کران است که به تمام حرکات و سکنات انسان، معنا و جهت می‌بخشد.

یکی از حساس‌ترین و در عین حال، مهم‌ترین عرصه‌هایی که این اصل بنیادین در آن تجلی می‌یابد، حوزه‌ی تعامل و مواجهه‌ی اعتقادی و رفتاری مسلمانان با پیروان سایر ادیان و مکاتب، و حتی با کافران و مشرکان است. این پرسش که «مرز دوستی و دشمنی، و خطوط قرمز تعامل با «دیگری» کجاست؟»، دغدغه‌ای است که از صدر اسلام تا کنون، ذهن متفکران و رهبران جوامع اسلامی را به خود مشغول داشته است. تاریخ گواه است که اتخاذ رویکرد صحیح یا ناصحیح در این میدان، منافع و مضراتی سترگ را متوجه اسلام و مسلمین نموده و می‌تواند سرنوشت امت‌ها را رقم زند. با رجوع به همان مبنای اصیل، یعنی سرچشمه بودن و محوریت توحید در نظام فکری و عملی اسلام، می‌توان قطب‌نمای دقیقی برای تنظیم این تعاملات یافت. توحید، آن نقطه‌ی ثقل و آن معیار زرینی است که جواز آغاز و دستور پایان تعاملات را (چه دوستانه و چه خصمانه) بر ما آشکار می‌سازد؛ به بیانی دیگر، «میزان قرب و بعد نسبت به توحید»، ترازوی دقیقی است که وزن روابط ما با دیگران را مشخص می‌کند.

اگر میان یک مسلمان یا جامعه‌ی اسلامی با یک فرد یا جامعه‌ی غیرمسلمان، هیچ وجه اشتراکی جز باور به خدای یگانه و نفی شرک نباشد، همین گوهر گران‌بها، خود به‌تنهایی نقطه‌ی آغاز دوستی و پایان دشمنی است. اسلام، دست دوستی را به سوی هر کسی که به این اصل بنیادین اقرار دارد، دراز می‌کند. این همان ندای قرآن است که اهل کتاب را به «کلمة سواء» فرا می‌خواند؛ سخنی که میان ما و شما یکسان است: «أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا»(آل عمران: 64). برعکس، اگر این ابتدایی‌ترین سنگ بنای تفاهم و دوستی نیز وجود نداشته باشد و جامعه‌ای بر مدار شرک و انکار مبدأ یگانه بچرخد، همان نقطه، می‌تواند سرآغاز مرزبندی و برائت و دشمنی باشد؛ البته به مقدار دوری آن‌ها از حقیقت توحید و میزان عنادشان با آن گوهر گران‌بها. این مبنای راهبردی، به معنای دست کشیدن از اصول و فروع درون‌دینی و بی‌اهمیت جلوه دادن تفاوت‌های مذهبی نیست؛ بلکه اسلام با هوشمندی تمام، راهبرد کلان سیاسی و اجتماعی خود را بر محور توحید بنا نهاده و آن را خط مقدم جبهه‌ی فرهنگی و اعتقادی خود قرار داده است؛ چراکه مهم‌ترین و فوری‌ترین امری که باید در جهان نهادینه شود و بر پیشانی هستی حک گردد، اصل وحدانیت و توحید است. اگر این اصل محقق شود، حال با هر رنگ و نشانه‌ای با رنگ توحید مسیحیت، با رنگ توحید یهودیت یا هر آیین دیگری که بر این پایه استوار باشد، در این صورت جهان، اولین و حیاتی‌ترین گام خود را برای تکامل الهی برداشته و از حضیض شرک و بت‌پرستی رهایی یافته است.

این همان چشم‌انداز شکوهمندی است که در حکومت جهانی مهدوی(عج) متجلی خواهد شد؛ نظامی که در آن، چتر فراگیر «توحید»، تمام ادیان و مذاهب را در زیر سایه‌ی خود گرد می‌آورد و همزیستی مسالمت‌آمیز را بر پایه‌ی این اصل مشترک رقم می‌زند. با این گام ابتدایی و استراتژیک، حرکت فرد یا جامعه به سوی خداوند آغاز می‌شود. پس از آن، گام‌های بعدی در مسیر کمال، یعنی انتخاب و تعمّق در تفاصیل دین و مذهب حق که صحیح‌ترین و کامل‌ترین تجلی توحید است، ملاک تعیین درجات، مقامات و مراتب قرب الی الله خواهد بود. بدین ترتیب «توحید»، هم نقطه‌ی آغاز وحدت جهانی و هم سکوی پرتاب برای تکامل فردی و جمعی به سوی عالی‌ترین مراتب انسانیت است؛ مسیری که با «لا اله الا الله» آغاز و به لقاء «الله» ختم می‌شود و فرد و جامعه را در دایره «انا لله و انا الیه راجعون» قرار می‌دهد و این مطلب دقیق و عمیق، مبنای تلاش و جهاد همه‌روزه برای «تقریب ادیان اسلامی» است که باید فراروی افراد و جوامع دینی قرار گیرد.

انتهای پیام/