روایت پرستارانی که در سکوت، تپش زندگی را پاسداری می‌کنند+فیلم

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، به مناسبت روز پرستار، به قلب تپنده بیمارستان بعثت همدان رفتیم؛ جایی که نفس زندگی با هر قدم پرستاران ادامه پیدا می‌کند. آن‌جا که میان بوی دارو، صدای مانیتور، فریاد بیماران و سکوت خسته‌ی شب، پرستارانی ایستاده‌اند که نه نامی می‌خواهند و نه دیده شدن، فقط می‌خواهند جانِ آدم‌ها بماند.

صبحی آرام اما شلوغ در بعثت است.راهروها پر از رفت‌وآمد، صدای چرخ تخت‌ها روی سرامیک می‌پیچد، بوی الکل با هوای سرد پاییزی درهم آمیخته. پرستاران یکی پس از دیگری از در بخش می‌گذرند، روپوش مقدسشان زیر نور مهتابی‌ها برق می‌زند، چشم‌هایشان خسته اما مصمم است.

اینجا، پرستار بودن یعنی بخشی از زندگی را وقف دیگران کردن؛ یعنی در شب‌هایی که همه خواب‌اند، تو بیدار بمانی تا بیماری دیگر دوباره صبح را ببیند.

عشق به پرستاری، عشق به زندگی

در گوشه‌‌ای از بیمارستان، برای پرستاران جشن روز پرستار برپا شده است، به سالن برنامه می‌رویم، بخش تجلیل از پرستاران بازنشسته است. به سراغ یکی از پرستاران که چهره‌اش نشانه‌ی سال‌ها خدمت و فداکاری دارد میروم و سر صحبت را باز می‌کنم. با نگاهی سرشار از اطمینان گفت: من عاشق پرستاری بودم و هستم. بهترین و سخت‌ترین لحظات عمرم را در این لباس گذراندم. پرستاری یعنی حضور در مرز میان مرگ و زندگی، جایی که یک تصمیم، یه لبخند، یا یک بی‌خوابی می‌تواند سرنوشت آدمی را تغییر دهد.

می‌پرسم سخت‌ترین لحظه‌ات در بیمارستان چه زمانی بوده؟ لبخندش محو می‌شود، مکثی می‌کند و آرام می‌گوید: لحظه‌ای که بیماری از دست می‌رود، هر بار انگار یک تکه از وجودت جدا می‌شود. ولی حتی همان لحظه‌ها هم باعث میشود محکم‌تر بمانی؛ چون می‌دانی اگر تو نباشی، شاید یکی دیگر هم نباشد.

 

 

وی افزود: اما بزرگ‌ترین انگیزه‌ و لحظات خوشی ما مربوط به لحظاتی است که می‌بینی بیماری که هفته‌ها روی تخت بوده، حالا خودش راه می‌رود و زندگی اش را با بهبودی ادامه می‌دهد، وقتی لبخند رضایت و سلامتی بیماران را میبینیم‌ تمام خستگی و شب بیداریهای شیفت را از یادمان می‌برد‌.

 پرستاری که در کمبود نیرو دو نفره کار می‌کند

در بخش اورژانس، پرستار جوانی در حالی که دستگاه فشار را تنظیم می‌کند، می‌گوید:الان هر پرستار حدود 12 تا 15 تخت را پوشش میدهد در حالی که استاندارد جهانی هشت تخت است. این یعنی یک نفر پرستار اندازه دو نیروی پرستار کار می‌کند و قطعا فشار جسمی و روحی خیلی زیادی را تحمل می‌کنیم‌. 

عرق روی پیشانی‌اش می‌نشیند، اما حرفش را ادامه می‌دهد: بعضی وقتها حجم کار به اندازه‌ای است که حتی فرصت نمی‌کنی یه لیوان آب بخوری و فقط به این فکر می‌کنی که مریض منتظر است، درد دارد و باید به بیمارهایت رسیدگی کنی. ما نمی‌توانیم لحظه ای از مسئولیت خود دست بکشیم‌ چرا که پای جان بیماران در میان است.

پرستار دیگری که تازه از شیفت شب بیرون آمده، با چشمانی خسته می‌گوید: ما ماهی 8 تا 9 تا شیفت شب داریم. یعنی حداقل 9 شب از هر ماه، بیدار و در استرسیم. کم‌خوابی باعث خستگی بدن، فرسودگی شغلی و هزاران عوارض در بدن می‌شود. ولی هنوز هم پای کار هستیم چون قدرت عشق به پرستاری از همه سختی‌ها بیشتر است‌.

 دغدغه‌ها و گلایه‌های پرستاران

وقتی صحبت از مشکلات پرستاران می‌شود، همه لبخندشان را جمع می‌کنند. یکی از پرستاران آهی می‌کشد و می‌گوید: مشکلات معیشتی خیلی زیادی داریم. توقع نداریم زندگی لوکس داشته باشیم، اما وقتی تمام شب بیدار می‌مانی، فشار کاری داری، با بیمار و خانواده‌اش مدام در تماس هستی، انتظار داری حقوقت با زحمتی که می‌کشی تناسب داشته باشد. 

مسئولان تلاش می‌کنند، ولی هنوز در ابتدای کار هستند. تعرفه پرستاری اجرا شده، اما مبلغش با حجم کار ما فاصله زیادی دارد. بعضی پرستاران به سمت شغل دوم می‌روند تا بتوانند مخارج خانواده را تامین کنند.

روایت چهارم: نگاه مدیریت و تلاش برای حمایت

در دفتر پرستاری بعثت، صدای زنگ تلفن قطع نمی‌شود. مسئول پرستاری با حوصله پاسخ می‌دهد و میان تماس‌ها با ما گفت‌وگو می‌کند:

واقعیت این است که پرستاران قلب تپنده بیمارستان هستند. بدون آنها هیچ سیستمی کار نمی‌کند و ما تمام تمرکز تیم مدیریتی را روی بهبود شرایط رفاهی پرستارا گذاشتیم.

مهناز فرضیان، مدیر خدمات پرستاری بیمارستان بعثت همدان گفت: تا جایی که بودجه اجازه بدهد برای نیروها اردوها و سفرهای زیارتی برگزار می‌کنیم. کارت‌های رفاهی شارژ می‌شود و در تعرفه پرستاری، سهم مدیریتی جدا در نظر گرفتیم که به پرستارا تعلق گیرد. اما این‌ها در برابر حجم کاری که انجام می‌دهند واقعا ناچیز است.

تصویر زندگی در بیمارستان بعثت

ساعت نزدیک ظهر است. در راهروها بوی غذا و الکل با هم آمیخته. پیرمردی از بخش مرخص می‌شود، دست پرستارش را می‌گیرد و آرام می‌گوید: خدا خیرت بده دخترم، زنده‌م کردی. پرستار فقط لبخند می‌زند. همین دو کلمه، تمام خستگی صبح را از یادش می‌برد.

در بیمارستان پرستار فقط مراقب جسم بیمار نیست؛ مراقب روح خودش هم هست که زیر بار این همه خستگی نشکند. اما گاهی خودش را فراموش می‌کند تا جان دیگری زنده بماند.

گزارش از فائزه محمدی

انتهای پیام/