از خطبه فدکیه تا عاشورا؛ استمرار جریان مقاومت در برابر خلافت جور

خبرگزاری تسنیم ـ فاطمه لطفآبادی*؛ در سیر پر فراز و نشیب تاریخ اسلام، لحظاتی وجود دارد که انتخاب‌های فردی و جمعی، نه‌تنها سرنوشت آن عصر، بلکه مسیر آینده امت را رقم زده‌اند. این انتخاب‌ها، گاه در هیاهوی قدرت و سیاست شکل‌گرفته‌اند و گاه در سکوتی سنگین و پر ابهام خود را نشان داده‌اند، اما تأثیرشان تا قرن‌ها باقی مانده‌است. یکی از این بزنگاه‌های تاریخی، دوران پس از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است؛ زمانی که امت اسلامی با خلافتی مواجه شد که از مسیر الهی منحرف شده بود و مشروعیت آن از منظر نص نبوی و معیارهای دینی محل تردید بود.

در چنین فضایی، مسلمانان در برابر یک‌دو راهی سرنوشت‌ساز قرار گرفتند: همراهی با قدرت مستقر یا ایستادگی در برابر آن. این دو جریان، سازش و مقاومت، نه‌تنها واکنشی به یک رخداد سیاسی، بلکه بازتابی از عمق ایمان، سطح تحلیل و میزان پایبندی به اصول دینی بود. جریان سازش، عمدتاً متشکل از کسانی بود که به‌دلایل مختلف، از جمله ترس از فتنه، حفظ وحدت ظاهری یا ملاحظات اجتماعی و قبیله‌ای، با خلافت وقت همراه شدند. برخی از صحابه، با بیعت با خلیفه وقت یا پذیرش مناصب حکومتی، عملاً به تثبیت آن ساختار کمک کردند. این رفتار، هرچند ممکن است با نیت خیر انجام شده باشد، اما در عمل، موجب مشروعیت‌بخشی به حاکمیتی شد که از نظر الهی فاقد اعتبار بود.

از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، این نوع سازش، نوعی پذیرش وضعیت موجود است که در بلندمدت، به تحریف مفاهیم دینی، تضعیف عدالت و حاشیه‌نشینی اهل‌بیت علیهم‌السلام انجامید. این جریان، با تکیه‌بر مصلحت‌اندیشی‌های کوتاه‌مدت، از مواجهه با حقیقت شانه خالی کرد و در برابر انحرافی که در حال نهادینه شدن بود، سکوت اختیار کرد. این سکوت، نه‌تنها به‌معنای بی‌عمل‌ی، بلکه به‌نوعی تأیید ضمنی ساختار قدرت بود؛ ساختاری که با معیارهای نبوی و قرآنی فاصله داشت.

در مقابل، جریان مقاومت، با تکیه‌بر آموزه‌های وحیانی و اصول نبوی، در برابر این انحراف ایستاد. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، با خطبه فدکیه، امتناع از بیعت و روشنگری در سطح عمومی، نماد این مقاومت شد. ایشان نه‌تنها به‌عنوان یک شخصیت تاریخی، بلکه به‌عنوان یک الگوی معرفتی و سیاسی، در برابر خلافت جور ایستادگی کردند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز، با وجود سکوت ظاهری، در مناسبت‌های مختلف، حقانیت خود را یادآوری می‌کردند و در زمان مناسب، با تشکیل حکومت، مسیر مقاومت را ادامه دادند. این مقاومت، نه صرفاً یک واکنش سیاسی، بلکه برخاسته از تعهد به حقیقت و وفاداری به عهد الهی بود،.

این تقابل، در طول تاریخ اسلام، بارها تکرار شد. قیام امام حسین علیه‌السلام در عاشورا، نهضت توابین، قیام زید بن علی و حرکت‌های علویان، همگی ادامه جریان مقاومت بودند. این حرکت‌ها، هرچند در ظاهر با شکست نظامی مواجه شدند، اما در سطح معرفتی، فرهنگی و تمدنی، توانستند هویت مستقل شیعه را شکل دهند و اصل امتناع از سازش با ظلم را تثبیت کنند. این مقاومت، نه از سر تعصب، بلکه از سر وفاداری به حقیقت و پایبندی به اصولی بود که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در طول رسالت خود بر آن‌ها تأکید کرده بود.

از منظر تحلیل تاریخی، جریان مقاومت، با وجود هزینه‌های سنگین، توانست اصول دینی را حفظ کند و الگویی برای همه دوران‌ها ارائه دهد. در مقابل، جریان سازش، هرچند در کوتاه‌مدت موجب آرامش نسبی شد، اما در بلندمدت، به تضعیف عدالت و تحریف مفاهیم دینی انجامید. این تجربه تاریخی نشان‌می‌دهد که در مواجهه با قدرت‌های غیرمشروع، انتخاب‌ها همواره آسان نیست، اما آنچه باقی می‌ماند، اثرات آن انتخاب‌ها بر سرنوشت امت است. پایداری بر اصول، هرچند دشوار، اما ماندگارتر از آرامش‌های زودگذر است و آن‌کس که در برابر ظلم ایستاد، حتی اگر تنها ماند، در حافظه تاریخ جاودانه شد.

*عضو تحریریه یادداشت حوزه علمیه خواهران استان قم

انتهای پیام /