استکبارستیزی؛ انتخاب جمعی ایرانیان
- اخبار استانها
- اخبار قم
- 22 آبان 1404 - 08:15
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، برای ناظر بیرونی شاید سیاست خارجی ایران و فریاد استکبارستیزی آن، شعاری ایدئولوژیک یا ابزاری در دست حکومت برای بسیج آنچه آنها تودهها میخوانند، باشد. این خوانش، سطحیسازی پدیدهای عمیقاً ریشهدار است. برای درک اینکه چرا مخالفت با سلطه تا به امروز چنین پژواک قدرتمندی در ایران داشته باید به حافظه زخمی و زنده تاریخ این سرزمین گوش سپرد. این ستیز، ریشه در تار و پود هویت جمعی ایرانیان دارد؛ انتخابی که حکومت نه آفریننده بلکه بازتابدهنده آن است.
تاریخ چگونه استقلالخواهی ایرانیان را شکل داد؟
برای فهم این انتخاب جمعی باید به عقب رفت. دورانی که به ایران نه به عنوان بازیگر بلکه به عنوان صفحه شطرنج قدرتهای بزرگ نگریسته میشد. حافظه تاریخی ما مملو از خاطرات تلخ تحقیر و مداخله است. در قرن نوزدهم رقابت میان روسیه تزاری و بریتانیای استعمارگر، ایران را به منطقهای حائل و قربانی «بازی بزرگ» تبدیل کرد. قراردادهای ننگینی چون ترکمانچای و گلستان ضمن آن که بخشهای بزرگی از خاک کشور را جدا کردند، این حس عمیق را که استقلال و تمامیت ارضی ایرانیان همواره در معرض تهدید قدرتهای بیگانه است در روان ملی ما کاشتند.
نقطه عطف این حافظه جمعی در مرداد 32 رقم خورد. کودتای 28 مرداد که با طراحی و اجرای مستقیم سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا دولت دکتر مصدق را سرنگون کرد، زخمی کاری بر استقلالخواهی ایرانیان بود. این رویداد برای نسلهای ایرانی تجربهای تحقیرآمیز و بنیانکن بود و پیامش روشن؛ هرگاه ایرانیان بخواهند سرنوشت خود و اختیار داشتههایشان را دست بگیرند دستی از آن سوی مرزها برای درهم شکستن ارادهشان دراز میشود. این کودتا بذر بیاعتمادی عمیقی را نسبت به غرب و بهویژه آمریکا در دل جامعه ایران کاشت؛ بذری که دههها بعد در جریان انقلاب اسلامی به درختی تنومند تبدیل شد. باید بدانیم این باور که تاوان اعتماد به قدرتهای سلطهجو، از دستدادن استقلال است چگونه به روایتی ملی بدل گشت که سینهبهسینه و نسلبهنسل ادامه پیدا کرد.
انقلاب اسلامی پاسخ به آرزوی تاریخی «استقلال»
انقلاب اسلامی در هسته خود، فوران این خشم تاریخی بود. تبلور آرزوی دیرینه یک ملت برای در دست گرفتن سرنوشت خویش. انقلاب، پاسخی کوبنده به دههها مداخله خارجی و حکومت دستنشاندهای بود که نماد وابستگی به غرب بودند. واقعه سفارت آمریکا که در افکار عمومی به لانه جاسوسی شهرت یافته بود در نگاه بسیاری از ایرانیان اقدامی نمادین برای بازپسگیری عزت ملی و پایاندادن به دوران تحقیر بود.
حمایت همهجانبه غرب و شرق از صدام در طول هشت سال جنگ تحمیلی، این باور را در ذهن ایرانیان به یقین تبدیل کرد که جهان قدرتمندان، ایرانی مستقل و قوی را برنمیتابد. در آن سالها، جامعه ایران به چشم دید که چگونه سلاحهای شیمیایی، دلارهای نفتی و حمایتهای سیاسی به سوی متجاوز سرازیر میشود در حالی که ایران در انزوایی تحمیلی برای بقای خود میجنگد. در نتیجه این تجربه جمعی، فرهنگ مقاومت و خوداتکایی به بخش جداییناپذیر هویت ملی تبدیل شد.
مقاومت، انتخابی عقلانی است
سادهانگارانه است که استکبارستیزی را صرفاً به انتخاب حاکمیت نسبت دهیم. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در این حوزه روی دوش خواسته جامعه ایران که برخاسته از روحیات تاریخیاش است به پیش میرود. اتفاقا ضدیت با سلطه خارجی، یکی از معدود نقاطی است که میتواند طیفهای گوناگون جامعه و حتی منتقدان داخلی را حول محوری مشترک به نام «عزت ملی» و «استقلال» متحد کند. تقریبا همگان با اصل وجود چنین سلطهای موافقند و تفاوتها صرفا بر سر شیوه مواجهه با آن است. پس این سیاست، نوعی قرارداد اجتماعی نانوشته است. در بزنگاههای تاریخی که پای فشار و تهدید خارجی به میان میآید، بخش بزرگی از جامعه پشت سنگر «مقاومت» جمع میشوند.
یکی از رانههای آگاهیبخش استکبارستیزی، ادبیات سیاسی و شعارها و احساساتی است که ذیل آن شکل میگیرد اما ماهیت این پدیده، واکنشی احساسی و گذرا نیست چه اگر بود تداوم پیدا نمیکرد. مقابله با سلطهجویی نتیجه محاسبهای برآمده از تجربههای تاریخی است. حافظه جمعی به ایرانیان آموخته است که هر بار در برابر قدرتهای بزرگ کوتاه آمدهاند یا به آنها اعتماد کردهاند نهایتا بازنده بودهاند. از این رو حتی زمانی که تحریمهای فلجکننده اقتصادی فشار طاقتفرسایی بر زندگی روزمره مردم وارد میکند این گزاره که «نباید تسلیم زور شد» همچنان قدرت اقناع دارد. این به معنای رضایت کامل از شرایط نیست بلکه به معنای انتخاب «گزینه کمخطرتر» در ذهنیت تاریخی یک ملت است؛ رنج ناشی از مقاومت بهتر از تحقیری است که از تسلیمشدن حاصل میشود.
نویسنده: علی کاکادزفولی جامعهشناس سیاسی
انتهای پیام/