خدمت تا نمایش؛ پدیده مسئول‌بلاگرها و فراموشی مأموریت اصلی

خبرگزاری تسنیم از رشت - حسن غلامپور، در روزگاری زندگی می‌کنیم که مرز میان واقعیت و نمایش در هم آمیخته است و انسان معاصر، بیش از آنکه در جهان واقعی حضور داشته باشد، در جهان مجازی زندگی می‌کند؛ جهانی که ساعت‌های طولانی از عمر او را می‌بلعد، حتی در جمع خانواده.

فضای مجازی دیگر صرفاً ابزار ارتباطی نیست، بلکه به صحنه‌ای بزرگ برای دیده‌شدن و نمایش بدل شده است،  این ابزارها، با طراحی هدفمند و جذاب، همه‌پسند شده‌اند و بسیاری را به‌ویژه آنان که شناخت کافی از کارکرد این فضا ندارند درگیر خود کرده‌اند.

بسیاری از کاربران، با وجود آگاهی از اتلاف وقت، در گرداب فضای مجازی گرفتار شده‌اند؛ روزشان را با آن آغاز می‌کنند و شب را با آن به پایان می‌رسانند که این وابستگی، آسیب‌های روانی، اجتماعی و فرهنگی فراوانی دارد که باید در جای خود بررسی شود.

اما در کنار کاربران عادی، گروهی دیگر نیز به‌نوعی در این فضا فعال‌اند: تولیدکنندگان محتوا، بلاگرها و اینفلوئنسرهایی که از ظرفیت فضای مجازی برای معرفی کسب‌وکار، فرهنگ‌سازی یا درآمدزایی استفاده می‌کنند که در این میان، پدیده‌ای تازه ظهور کرده است: «مسئول بلاگر!».

بخشی از کاربران، از این فضا برای کار فرهنگی، معرفی محصولات و توسعه اقتصادی بهره می‌برند، اما در کنار آن، عده‌ای نیز اسیر چرخه‌ بی‌پایان خودنمایی شده‌اند، این پدیده اکنون از سطح کاربران عادی فراتر رفته و به سطوح مدیریتی هم رسیده است؛ جایی که برخی مسئولان، به جای تمرکز بر حل مشکلات مردم، درگیر ثبت لحظه‌های حضور خود در جلسات و بازدیدها شده‌اند.

پدیده‌ای تازه به نام «مسئول‌بلاگر» در حال گسترش است و مدیرانی که تیمی کوچک از فیلم‌برداران و عکاسان را با خود همراه می‌کنند تا از هر حرکتشان ویدئویی کوتاه یا تصویری طراحی‌شده منتشر شود، گویی مأموریت آنان نه اداره‌ سازمان، بلکه تولید یک مستند تبلیغاتی از دوران مسئولیتشان است.

مسئول بلاگرها، مدیرانی هستند که در بازدیدهای شهری یا جلسات اداری، چند نفر را به‌عنوان فیلم‌بردار و عکاس همراه خود دارند تا لحظات حضورشان را ثبت و منتشر کنند، این تصاویر و ویدئوهای چندثانیه‌ای، نه برای اطلاع‌رسانی دقیق، بلکه برای نمایش ظاهری از فعالیت‌هاست؛ نمایشی که گاه با طراحی گرافیکی و تدوین حرفه‌ای، بیش از آن‌که به مردم خدمت کند، به ساخت برند شخصی مدیران می‌پردازد.

اطلاع‌رسانی از عملکرد سازمان‌ها، امری ضروری و ساده است به‌ویژه با وجود ابزارهای متعدد رسانه‌ای، اما سال‌هاست که ضعف روابط عمومی در بسیاری از نهادها، به‌دلیل ساختار ناکارآمد و درک نادرست مدیران از جایگاه رسانه، مانع تحقق این وظیفه شده است، این رویکرد، نتیجه‌ ضعف در فهم جایگاه رسانه و بی‌توجهی به فلسفه‌ روابط عمومی در نظام اداری است؛ جایی که روابط عمومی به‌جای «پُل ارتباطی مردم و مدیران»، به «ویترین تبلیغاتی رئیس سازمان» تبدیل شده است.

در برخی نهادهای موفق، اطلاع‌رسانی نه‌تنها شامل گزارش‌های دقیق و مستند از اقدامات اجرایی است، بلکه با برگزاری نشست‌های خبری، جلسات پرسش و پاسخ، و انتشار منظم داده‌های عملکردی، اعتماد عمومی را تقویت می‌کند که در این سازمان‌ها، روابط عمومی نقش پل ارتباطی واقعی میان مردم و مدیران را ایفا می‌کند، نه صرفاً تولید محتوا برای نمایش.

امروز، با وجود گسترش رسانه‌ها، نه‌تنها چابکی سازمان‌ها افزایش نیافته، بلکه تنبلی و سطحی‌نگری بیشتر شده است و خروجی رسانه‌ای برخی نهادها، به چند عکس با کاور طراحی‌شده یا ویدئویی کوتاه محدود شده است.

برخی مدیران، گویی در حال تولید سریالی از دوران مسئولیت خود هستند؛ جایگاه خدمت را با جایگاه نمایش اشتباه گرفته‌اند، این افراد، به‌جای کاهش انباشت کارهای اداری، بهبود راندمان پرسنل و ارتقای استعدادها، درگیر شوی تبلیغاتی‌اند که نه برای مردم سودی دارد و نه برای سازمان اعتبار.

در پاسخ‌گویی به رسانه‌ها نیز ضعیف‌اند، اما در فضای مجازی خود را خادم مردم معرفی می‌کنند، همان خدمتی که صرفاً اجرای نمایشی از آن را برعهده دارند.

در بسیاری از بازدیدهای شهری، شاهد آن هستیم که مدیران با تیمی از همراهان رسانه‌ای وارد محله‌ها می‌شوند؛ چند عکس از گفت‌وگو با مردم، چند ثانیه ویدئو از قدم زدن در خیابان، و سپس انتشار آن در صفحات رسمی، اما هیچ گزارشی از مشکلات مطرح‌شده، تصمیمات اتخاذشده یا پیگیری‌های بعدی ارائه نمی‌شود. این یعنی اطلاع‌رسانی بدون پاسخ‌گویی، و نمایش بدون تعهد.

مدیرانِ اسیر نمایش، معمولاً در پاسخ‌گویی به رسانه‌ها نیز ناتوان‌اند، آن‌ها ترجیح می‌دهند با انتشار چند استوری و ویدئو، افکار عمومی را مدیریت کنند تا اینکه در نشست خبری در برابر پرسش‌های واقعی خبرنگاران بنشینند، در چنین فضایی، مفهوم پاسخگویی به مردم رنگ می‌بازد و جای خود را به کارگردانی صحنه‌های تبلیغاتی می‌دهد.

رسانه‌های سازمانی نیز، اغلب به ابزار نمایش رئیس سازمان تبدیل شده‌اند؛ پر از فرمایش‌های چندثانیه‌ای، تأکیدهای کلی و تصاویر تکراری، خبری از پروژه‌ها، اقدامات در حال اجرا یا پاسخ‌گویی واقعی نیست و حتی به برگزاری کنفرانس خبری نیز بی‌اعتنا هستند که این خود، نشانه‌ای از ضعف بزرگ در تعامل با مردم و تحقق مسئولیت اجتماعی است.

رسانه‌های سازمانی باید از حالت «ابزار تبلیغاتی» خارج شوند و به «رسانه پاسخ‌گو» تبدیل شوند که این تحول نیازمند، بازنگری در ساختار روابط عمومی، جذب نیروهای متخصص رسانه‌ای، تدوین سیاست‌های شفاف اطلاع‌رسانی و  آموزش مدیران در حوزه ارتباطات عمومی می‌‌شود.

پیامدهای این روند فراتر از تصویر رسانه‌ای است و در جامعه‌ای که مدیرانش به جای عمل، به دنبال نمایش باشند، اعتماد عمومی را از دست می‌دهد، انگیزه کارکنان کاهش می‌یابد و فرصت‌های واقعی برای بهبود خدمات عمومی و رشد سازمانی از دست می‌رود و این وضعیت همچنین باعث می‌شود منابع و انرژی سازمان‌ها صرف تولید محتواهای کم‌اثر شود، در حالی که مردم انتظار عملکرد ملموس و نتیجه‌محور دارند.

دستگاه‌های اجرایی باید از نمایش فاصله بگیرند و به مأموریت اصلی خود یعنی عمل، پاسخگویی و شفافیت بازگردند، رسانه‌ها و روابط عمومی‌ها نیز می‌توانند در این مسیر نقش کلیدی داشته باشند، با ارائه اطلاعات واقعی، گزارش دقیق از پروژه‌ها و خدمات، و ایجاد فضایی برای نقد سازنده، جامعه‌ای که به کار و نتیجه پاداش دهد، دیگر مجالی برای مدیران نمایش‌محور باقی نمی‌گذارد و مسیر خدمت واقعی هموار می‌شود.

خدمت‌رسانی واقعی، در سکوت و عمل اتفاق می‌افتد، نه در قاب‌های رنگی و تدوین‌شده، مدیران باید به جای ساخت برند شخصی، به ساخت اعتماد عمومی بیندیشند،  رسانه‌ها نیز باید از نمایش عبور کنند و به تحلیل، پرسش‌گری و مطالبه‌گری بازگردند.

انتهای پیام/