مداخلههای آمریکا در جهانـ6| «پروژه آلبانی»؛ افتضاح مشترک سیا و امآی6
- اخبار بین الملل
- اخبار آمریکا
- 27 آبان 1404 - 08:53
گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم ـ پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 ایالات متحده بهعنوان یک ابرقدرت جهانی ظهور کرد و سیاست خارجی خود را بر مبنای گسترش نفوذ و مهار آنچه «تهدید کمونیسم» مینامید، شکل داد.
خبرگزاری تسنیم قصد دارد بهطور جامع به بررسی مداخلات نظامی و مخفی آمریکا در کشورهای مختلف جهان بعد از جنگ جهانی دوم بپردازد، این مداخلات، که شامل کودتاها، عملیاتهای مخفی سیا، حمایت از رژیمهای دیکتاتوری، و جنگهای نیابتی بود پیامدهای عمیقی بر سیاست، اقتصاد، و حقوق بشر در کشورهای هدف داشته است.
این اقدامات معمولاً تحت پوشش مبارزه با کمونیسم انجام میشدند، اما در واقع، هدف اصلی آنها جلوگیری از شکلگیری دولتهایی بود که مسیر توسعهای مستقل از سیاستهای خارجی آمریکا را دنبال میکردند.
قسمت جدید این سلسله گزارشها به یکی دیگر از عملیاتهای مخفی سیا در جنگ سرد اختصاص دارد: تلاش ناکام ایالات متحده و بریتانیا برای سرنگونی حکومت انور خوجه در آلبانی بین سالهای 1949 تا 1953؛ عملیاتی که در اسناد رسمی با نام رمز «والوئبل» (Valuable) و گاهی «پروژه آلبانی» یا BG/FIEND شناخته میشود و امروزه بهعنوان یکی از بزرگترین فجایع تاریخ سازمان سیا ثبت شده است.
مقدمه
در اواخر دهه 1940، آلبانی کوچکترین، فقیرترین و منزویترین کشور بلوک شرق بود. این کشور کوهستانی با کمتر از یک میلیون و دویست هزار نفر جمعیت، هیچ مرز مشترکی با اتحاد شوروی نداشت، بین یونانِ تحت نفوذ آمریکا و یوگوسلاویِ جداشده از استالین قرار گرفته بود و تازه در سال 1948 قراردادی با مسکو امضا کرده بود که به شوروی اجازه میداد پایگاههای زیردریایی در جزیره سَزان و بندر ولوره بسازد؛ پایگاههایی که مستقیماً ناوگان ششم آمریکا در مدیترانه را تهدید میکرد.
برای واشنگتن و لندن این بهمعنای آن بود که باید پیش از تکمیل این پایگاهها حکومت انور خوجه را سرنگون کنند. آلبانی در نگاه طراحان عملیات، «ضعیفترین حلقه زنجیر» بلوک شرق بود.
زمینه تاریخی: چرا آلبانی هدف شد؟
آلبانی تنها کشور اروپایی بود که پس از جنگ جهانی دوم، قدرت در آن نه با ورود مستقیم ارتش سرخ شوروی، بلکه توسط پارتیزانهای بومی و بهرهبری انور خوجه بهدست آمد.
در این مسیر، خوجه ابتدا از کمک گسترده یوگوسلاویِ تحترهبری یوسیپ بروز تیتو (که در آن زمان هنوز متحد نزدیک استالین بود) برخوردار شد، به همین دلیل آلبانی در سالهای 1948 ـ 1945 عملاً زیر نفوذ بلگراد قرار داشت و نه مسکو، اما در سال 1948 رابطه تیتو با استالین بهطور کامل قطع شد و یوگوسلاوی از بلوک شوروی خارج گردید.
انور خوجه که نمیخواست کشورش بخشی از یوگوسلاوی شود، بلافاصله بهسمت مسکو چرخید و روابط بسیار نزدیکی با اتحاد شوروی برقرار کرد، در همین سالها بود که قراردادهای نظامی مهمی امضا شد که به شوروی اجازه میداد در جزیره سَزان و بندر ولوره پایگاه زیردریایی بسازد و از این طریق برای اولین بار به آبهای گرم مدیترانه دسترسی مستقیم پیدا کند،
دقیقاً همین دو نکته بود که آلبانی را در چشم سیا و امآی6 به هدفی ایدهآل تبدیل کرد:
1. چون قدرت در تیرانا ابتدا بدون حضور ارتش سرخ بهدست آمده بود، تصور میکردند رژیم خوجه از نظر داخلی شکنندهتر است و از مسکو وابستگی کمتری دارد.
2. پایگاههای احتمالی شوروی در مدیترانه برای ناوگان ششم آمریکا در ناپل یک تهدید استراتژیک بزرگ بهشمار میرفت و باید پیش از تکمیل آنها، رژیم خوجه سرنگون میشد، به همین دلیل غرب آلبانی را «ضعیفترین حلقه» در زنجیره کشورهای همپیمان شوروی میدید و عملیات والوئبل را طراحی کرد.
عملیات والوئبل: نقشه و اجرا
عملیات کاملاً مشترک بین آمریکا و بریتانیا بود و دو سازمان اصلی آن را اداره میکردند؛
از طرف آمریکا، بخش تازهتأسیس «اداره هماهنگی سیاستها» در سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) مسئولیت را بهعهده داشت، رئیس این اداره مردی بهنام فرانک ویزنر بود؛ افسر جاهطلب و پرشوری که چند سال بعد بهخاطر طراحی چندین کودتا و عملیات سرّی در کشورهای مختلف، در داخل سازمان به او لقب «پدر کودتاها» دادند.
از طرف بریتانیا، کار را سازمان جاسوسی امآی6 پیش میبرد؛ بهویژه دایرهای که هنوز از دل سازمان عملیات ویژه دوران جنگ جهانی دوم بیرون آمده بود و شماره «بخش نهم» را روی خود داشت.
اسناد افشاشده از همکاری آمریکا و انگلیس برای عملیات مخفی در آلبانی
در رأس کمیته هماهنگی مشترک، دو نفر بهعنوان مدیران ارشد قرار داشتند؛ یکی از آنها کیم فیلبی بود؛ مردی خوشچهره، خوشصحبت و فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج که در سال 1949 بهعنوان رابط ارشد سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا در واشنگتن کار میکرد و به همین دلیل به همه جلسات فوقسرّی عملیات آلبانی دسترسی کامل داشت.
هیچکس در واشنگتن و لندن نمیدانست که فیلبی از سال 1934 (یعنی وقتی فقط 22 سال داشت) بهعنوان جاسوس به استخدام شوروی درآمده بود. هر شبی که جلسه تمام میشد، فیلبی به خانهاش در خیابان نبراسکا برمیگشت، در زیرزمین یا داخل ماشینش مینشست و تمام جزئیات را ـ تاریخ دقیق اعزام گروهها، محلهای فرود، فرکانسهای بیسیم، اسم رمزها و حتی نقشههای هوایی ـ با دقت مینوشت و همان شب از طریق ایستگاه مخفی شوروی در واشنگتن به مسکو میفرستاد، به همین دلیل ساده، پلیس مخفی آلبانی تقریباً همیشه یک قدم جلوتر بود و گروههای اعزامی را همان شب اول در کمین میگرفت و دستگیر یا نابود میکرد.
برای اجرای عملیات، سیا و امآی6 کمیتهای بهنام «کمیته ملی آلبانی آزاد» تشکیل دادند. اعضای اصلی این کمیته ترکیبی فاجعهبار بودند: طرفداران بازگشت پادشاهی ارتجاعی شاه زوگ (که در تبعید قاهره با ثروت افسانهای زندگی میکرد)، اعضای سابق سازمان ملیگرای «بالّی کومبتار» که در جنگ جهانی دوم با ایتالیاییها و آلمانیها همکاری کرده بودند، و چهرههایی مانند جعفر دوا (وزیر کشور دوران اشغال ایتالیا که شخصاً دستور اخراج پارتیزانها به اردوگاههای مرگ را امضا کرده بود) و حسن دوشی و اباز کوپلی که سابقه همکاری با نازیها را داشتند.
اسناد وزارت خارجه آمریکا که سالها بعد از طبقهبندی خارج شد، نشان میدهد سفارت آمریکا در رم در تلگرافهای محرمانه هشدار داده بود که ارتباط با این افراد «شرمآور» خواهد بود، اما سیا پاسخ داده بود: «ما فقط به تفنگبهدست نیاز داریم، نه سیاستمدار پاکدست.»
تبعیدیها در پایگاههایی در جزیره مالت، منطقه اشغالی آمریکا در آلمان غربی و تا حدی در انگلیس آموزش چریکی دیدند. در طول چهار سال، حدود 300 نفر در گروههای کوچک شش تا بیست نفره به داخل آلبانی فرستاده شدند: برخی از کوههای یونان پیاده عبور کردند، برخی با چتر از هواپیماهای غربی فرود آمدند و عدهای با قایق از سواحل ایتالیا وارد شدند، همزمان هواپیماها و بالنهای آمریکایی بستههای مواد غذایی، تیغ اصلاح و برگههای تبلیغاتی میانداختند که رویشان نوشته بود «هدیه جبهه ملی آزادیبخش آلبانی».
شکست مطلق و دلایل آن
تقریباً همه گروهها ظرف چند ساعت یا حداکثر چند روز دستگیر یا کشته شدند، پلیس مخفی آلبانی (سیگوریمی) همیشه از قبل در محل کمین میکرد؛ چون فیلبی هر طرح را همان شب به مسکو میفرستاد و از آنجا به تیرانا میرسید. علاوه بر خیانت فیلبی، گروههای تبعیدی بهشدت نفوذی بودند و امنیت بهقدری ضعیف بود که حتی خبرنگار نیویورکتایمز گزارشهای تقریباً علنی میفرستاد، اما چون تیتر بزرگی نداشت، هیچکس در آمریکا توجه نکرد.
با وجود شکستهای پیدرپی، عملیات تا بهار 1953 ادامه یافت، دلیلش نه منطق استراتژیک، بلکه غرور حرفهای بود. فرانک ویزنر و همکارانش نمیخواستند به کنگره اعتراف کنند که چند صد میلیون دلار (بهقیمت امروز چند میلیارد) و جان صدها نفر را صرف یک شکست کامل کردهاند.
پیامدها و طنز تلخ تاریخ
این عملیات در نهایت صدها کشته و زندانی بهجا گذاشت؛ بیشترشان همان تبعیدیهای آلبانیایی بودند که با امید آزادی به کشورشان فرستاده شده بودند، اما در کمینهای از پیش طراحیشده نابود شدند.
در واکنش به این نفوذها، شوروی چند فروند جنگنده پیشرفته میگـ15 به آلبانی فرستاد تا حریم هوایی کشور را بهتر حفاظت کند.
اما تلخترین و خندهدارترین بخش ماجرا سالها بعد رخ داد: در دسامبر 1961، یعنی درست هشت سال پس از آنکه آخرین گروههای اعزامی سیا در کوههای آلبانی نابود شدند، خود انور خوجه در کنگره حزب کار آلبانی روی صحنه رفت، خروشچف و تمام رهبری شوروی را به «خیانت به آرمانهای انقلاب» متهم کرد و رسماً اعلام کرد که آلبانی از این لحظه به بعد راه خودش را جدا میکند و بهسمت چین مائو خواهد رفت، دقیقاً همان هدفی که آمریکا و بریتانیا با صرف میلیونها دلار، آموزش صدها نفر، فرستادن هواپیما و قایق و بهقیمت جان صدها انسان دنبالش بودند ـ یعنی بیرون کشیدن آلبانی از مدار شوروی ـ با یک سخنرانی چنددقیقهای و بدون اینکه حتی یک گلوله از طرف مسکو شلیک شود، بهدست خود انور خوجه انجام شد.
پایان سخن
عملیات آلبانی یکی از آزمایشهای واقعی سیاست «تغییر رژیم» آمریکا در جنگ سرد بود؛ آزمایشی که با انتخاب متحدان جنایتکار، خیانت یکی از ارشدترین مأموران اطلاعاتی غرب، بیتوجهی کامل به واقعیتهای جامعه هدف و قربانی کردن جان صدها نفر فقط برای حفظ حیثیت چند افسر در واشنگتن و لندن به پایان رسید.
درسهای این شکست چند سال بعد در کودتای 28 مرداد ایران، عملیات خلیج خوکها در کوبا، و دهها مداخله دیگر دوباره و دوباره تکرار شد؛ اما هیچگاه بهاندازه آلبانی، اینقدر زود و اینقدر وسیع رسوا نشد.
انتهای پیام/+