یادداشت|دانای کل

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین، علیرضا ضرغامی، مدیر دفتر تسنیم در استان و فعال رسانه‌ای در یادداشتی به عنوان "دانای کل" نوشت: 

شانزدهمین سفر استانی مسعودخان پزشکیان به نزدیک‌ترین مرکز استان به پایتخت، البته بجز کرج در آخرین روزهای آبان ماه در حالی صورت گرفت که حواشی باز هم گریبان این استان جوان را رها نکرد.

این روزها دیگر مثل قدیم کم‌تر کسی است تا کنار خیابان بایستد و با دست و لب و چشم و حرکات بدن به دنبال تاکسی به ماشین‌های عبوری علامت دهد تا مستقیم را از لبهایش بچیند و یک کلاس درس سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و از همه مهم‌‌تر ناگفته‌های اطلاعاتی و امنیتی راننده تاکسی از آن فامیلشان که مقام بلندپایه امنیتی حتی بلند پایه‌تر از وزیر اطلاعات دارد را با 10 یا 20 تومان کرایه تاکسی مهمان شود.

بله این روزها اسنپ و تپسی و ماکسیم، این غول‌های راهبری و مسیریابی و این پهلوانان قدرقدرت زورمند که پشت‌ همه تاکسی‌های خطی و مسافرکش‌های گردشی و رانندگان دستمال به گردن دادزن میدان و چهارراه‌های شلوغ شهر را که کسی جرأت نیش ترمز زدن هم کنارشان نداشت را زمین زده؛ هم ذائقه راننده‌های مسافرکش نسل z را دگرگون کرده و هم مسافرانی را که تا مسافر نفر پنجم نمی‌آمد و کنارش زورچپان نشسته بود، راننده راه نمی‌افتاد.

همه اینها را گفتیم تا بگوییم ذائقه‌ها تغییر کرده اما هنوز هم مانند همان گذشته، مواجهه با افرادی که فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند برای کسانی که واقعاً آن مسائل را می‌دانند، بسیار آزاردهنده هستند.

این موضوع وقتی جالب می‌شود که همه‌ی ما در مقطعی از زندگی خود با چنین افرادی که فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند برخورد داشته‌ایم و شاید هنوز داشته باشیم.

چند سالی بود که جوانان پرشور اول انقلاب راه مسالمت‌آمیز گفت‌وگو و تحلیل و مطالعه و تبیین پیش گرفته بودند و در غیاب دهه پنجاهی‌ها؛ مثل زیباکلام که از مبارز ضد امپریالیسم تبدیل شد به شیفته کرنش دربرابر کدخدا یا معصومه خانم ابتکار که بالا رفتن از دیوار سفارت را کنار گذاشت و نخستین تلفیق‌کننده محیط زیست‌دوست سیاسی لقب گرفت.

اسمش را می‌گذارم چیزی شبیه سندروم دانای کل. آنجا که فاصله‌ها کم‌می‌شود، مقصر آنها بودند که فاصله باریک و مو مانند تبدیل «توبه نصوح» به «سکس و فلسفه» را مانند جانبازی شمر پنهان کردند.

کاش همه مثل حضرت آقا فکر می‌کردند و می‌فهمیدند؛ مارمولک کمال تبریزی در دفاع از روحانیت است و شرح روزگار محسن مخلباف‌های  اورکت‌پوش دهه شصت، نه‌تنها موجب وهن انقلاب و انفلابی‌گری نیست بلکه از حیثیت انقلاب دفاع می‌کند و نسل‌های بعد را از این سندروم خطرناک نجات می‌دهد.

آیت‌الله مظفری مدت کوتاهی است که در کسوت نماینده ولی‌فقیه در استان قرار گرفته اما سابقه‌اش در حوزه مؤید جایگاهی است که اهل علم و مطالعه می‌دانند برای رسیدن به آن چقدر باید خواند و دانست. ایشان در خطبه‌های آخرین نماز جمعه قزوین برای چندمین‌بار به موضوعی پرداخت؛ که حفظ وحدت و آرامش، پرهیز از هیاهو را یادآور و متذکر می‌شد، اینکه به جای نمایش‌های مسموم و حمله‌های مجازی و پشت تریبونی با همدیگر دشمنی نکنیم تا پرداختن به مشکلات مردم جای خود را به حاشیه‌بازی ندهد.

همان‌ها که از دوران پنج نفره سواری تاکسی‌ها به اسنپ‌سوارهای تک‌نفره افتادند این بار در فضای باز شبکه‌های اجتماعی با یک پیج یا کانال ممبر دار که با ترفندهای آشنا برای دیگران ایجاد شده، ژست رسانه‌ای و خبرنگاری می‌گیرند، این روزها از هر دو طیف چپ و راست حاشیه‌سازهای قزوین هستند. 

از پیش از سفر رئیس‌جمهور شروع می‌کنند به داستان گودرز و شقایق بافتن تا آنجا که مشکل شوری آب دریای خزر را هم می‌خواهند پزشکیان حل کند و از قزوین در یک سفر مدینه فاضله بسازد.

همین سندروم دانای کل می‌تواند یک شصتچی رسانه‌ای در قزوین را به جایی برساند که چند ماه علیه استاندار و دولت هم‌طیف خودش شروع به تخریب کند که چرا پست‌ فلان جریان را به بهمان خط سیاسی ندادید یا شصتچی دیگری را با قیافه خودعدالت پندار در جایگاهی بنشاند که از فرمانده سپاه رزمنده و مجاهد جبهه‌های نبرد با داعش گرفته تا نماینده ولی فقیه و نماینده مجلس و رزمنده‌ای که 8 سال نه، بلکه تمام عمرش را برای این خاک و میهن جنگیده، با چوب سازشکار و وفاقی می‌زند.

روانشناسان معتقدند اگر فردی را با علائم؛ خودشیفتگی، فقدان شناخت درست از خود. بی‌علاقگی نسبت به دیگران، تکانش‌گری و یا ناتوانی در ادراک نشانه‌های اجتماعی دیدید که می‌خواهند در هر زمینه و موضوعی محل رجوع و محور باشند، این فرد یک خودشیفته پندار است که به دردی شبیه به دانای کل مانند دچار شده است.

حاشیه‌هایی که بر متن غلبه کرد و سوژه‌هایی که خوراک ضدانقلاب برای پر کردن موظفی آنتن ضدمیهنی آنها شد، متأسفانه توسط همین افراد و همین فعالان به اصطلاح رسانه‌ای تأمین شد که دانایان کل هستند، همان‌ها که روزی محرمانه کانال می‌زنند و مانند دزدی که فریاد می‌زند آی دزد، می‌خواهند خود را مبرا کنند.

هرچند مردم خوب تمیز قائل می‌شوند میان کاسب‌رسانه‌ها و پیرپسرهای اشتباهی رسانه‌ای‌پندار و رسانه‌های واقعی و خبرنگاران را، اما لازم است این رفتارها یک بار برای همیشه تمام شود.باید فکری کرد تا از این پس مشخص شود کدام خط یا خطه است که فرمان می‌دهد چنین افکار مریض صفحه زندگی مردم را خط خطی کند.

ومن‌الله التوفیق

انتهای پیام/