نقد خوانش رسول جعفریان از ماهیت رژیم صهیونیستی
- اخبار ویژه نامهها
- اخبار حوزه و روحانیت
- 05 آذر 1404 - 14:19
به گزارش گروه حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام سید محمدحسین دعائی در یادداشتی با عنوان «نسبت رژیم صهیونیستی و غرب؛ عینیّت یا غیریّت؟»، تحلیل حجت الاسلام رسول جعفریان از رابطه اسرائیل با تمدن غربی را اینگونه نقد کرد: بدونشک یکی از مهمترین برکات «طوفان الاقصی»، افشاء ذات شریر رژیم صهیونیستی در مقیاس بینالمللی است؛ همان شرارتی که اگرچه هر از چند گاهی توسط معدود انسانهای فهیم و آزاده مورد تأکید قرار میگرفت، اما بهواسطه شعبدهبازیهای تبلیغاتی، سالها از چشم عموم مردم دنیا پنهان داشته شده و در پسپرده ضخیمی از روایتسازیهای رسانهای مخفی مانده بود، در همین راستا میتوان از آشکارشدن پیوند «اسرائیل» با «بلوک غرب» نیز بهعنوان یکی دیگر از ثمرات جنگ غزه یاد کرد، یعنی همه دنیا دیدند و فهمیدند که رژیم صهیونی، با هدایتها و حمایتهای آمریکایی و اروپایی است که جنایت میکند.
حال سخن در آن است که این واقعیت، نهفقط عموم ملتهای جهان را به واکنش واداشته، بلکه بسیاری از نخبگان دنیا را هم دچار یک «شوک نظری و تحلیلی» کرده است؛ بهگونهای که حتی بسیاری از اندیشمندان خوشبین به تمدن غرب هم دیگر انگیزه و امکانی برای دفاع از این تمدن نداشته و به جمع منتقدان آن پیوستهاند، بهعبارت دیگر، گره کوری که سالها استدلال و مباحثۀ علمی نتوانسته بود آن را باز کند، با سرانگشت مجاهدان محور مقاومت و البته خون مظلومان غزه باز شد؛ و این یقیناً دستاورد بزرگ و پدیدۀ شگرفی است،
بر همین اساس باید فرصت را غنیمت شمرد و از آن برای اثبات ناروایی و ناکارآمدی بلوک تمدنی غرب و تثبیت روایت انتقادی از آن، بهشکل کامل بهره برد؛ اثبات و تثبیتی که جز با تبیین نسبت رژیم صهیونیستی با این تمدن ممکن نیست.
توضیح مطلب آنکه، در فضای امروز کشور، دو گفتمان اصلی در نقد تمدن غرب وجود دارند که میتوان با بررسی تطبیقی آنها، به واقعیت نسبت اسرائیل با این تمدن نزدیک شد، بهعبارت دیگر، با اینکه هر دو گفتمان از «شکست غرب و تمدن غربی در ماجرای غزه» سخن میگویند، اما در تبیین علت، عمق و عوارض این شکست، تفاوتهای بنیادینی دارند.
در گفتمان اول که میتوان استاد رسول جعفریان را یکی از نمایندگان آن برشمرد، اسرائیل صرفاً توسط غرب ایجاد شده است و از سوی او حمایت میشود، بهعبارت دیگر، رژیم صهیونیستی، هویتی زائد بر غرب و متمایز با آن دارد و بر همین اساس میتوان از این رژیم بهعنوان نتیجه اشتباه غرب، لکه ننگی بر دامن غرب یا نابودگر اعتبار و شخصیت غرب یاد کرد.
اما در گفتمان دوم، که میتوان منشأ آن را بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی دانست، اسرائیل نماد بیاعتباری و بیشخصیتی غرب، تجسم تمدن غربی، تجلی ماهیت شرارتبنیاد و معنویتستیز این تمدن و خروجی اجتنابناپذیر آن است، بهتعبیر دیگر، نباید نسبت اسرائیل با غرب را به عرصه سیاست یا نظامیگری فروکاست و از ریشههای تمدنی این نسبت غافل شد، یعنی باید توجه داشت که اسرائیل، نه یک رژیم مستقل سیاسیِ مورد حمایت غرب، بلکه محصول تمدن غربی است؛ و این تمدن، نه صرفاً مسئول شرارتهای رژیم صهیونیستی، بلکه منشأ این شرارتهاست؛ همچنانکه مشکل لیبرالدموکراسی غربی، نه سکوت مقابل جنایتهای اسرائیل، بلکه زمینهسازی برای جنایتهای اوست، نتیجه آنکه غرب باید پاسخگوی جنایات اسرائیل باشد، اما نه از آن جهت که شریک جرم یا پشتیبان رژیم صهیونی است؛ بلکه چون این رژیم، امتداد سیاسی، نظامی و فرهنگی تمدن غرب است.
البته باید توجه داشت که بخش مهمی از این تفاوت گفتمانی، ریشه در «تحلیل ماهیت تمدن غرب» دارد:
گفتمان اول، به ذات غرب و کلّیت آن انتقاد خاصی ندارد و شرارتهای او را نیز به جزئیاتی مثل جنگهای صلیبی فرومیکاهد، این گفتمان حتی انگیزه غرب از ایجاد اسرائیل در منطقۀ غرب آسیا را خلاصشدن از شر یهودیان میداند و معتقد است که در ماجرای غزه، تمدن غربی نیز مورد ستم اسرائیل واقع شد و به دردسر افتاد.
اما طبق گفتمان دوم، شرارت در تاریخ تمدن غرب، نه یک استثناء، بلکه یک قاعده است، بهعبارت دیگر، جنایت و غارت، بخشی از هویت تمدن غرب و اقتضاء طبیعت اوست؛ نه یک امر عارضی یا کنش مقطعی، نتیجه آنکه نباید شرارتهای غرب را در مثل جنگهای صلیبی منحصر کرد و بهبهانۀ کلنگری، از شرارت ذاتی او غافل شد.
همچنین باید دانست که اختلاف این دو گفتمان در تحلیل ماهیت تمدن غرب، آثار دیگری هم دارد:
گفتمان اول به حمایتهای غرب از رژیم صهیونیستی نگاهی ناباورانه داشته و با بیان اینکه «غربیها در ماجرای غزه، امتحان بدی پس دادند»، بر قابلیتها و صلاحیتهای ذاتی آنها صحه میگذارد، بهعلاوه آنکه همچنان به چارهاندیشیها و گرهگشاییهای غرب امیدوار است و از او توقع دارد روی مسئلۀ فلسطین حساس باشد و مثلاً با وضع قانون، نسلکشی اسرائیل را متوقف کند.
اما بر اساس گفتمان دوم، فجایع غزه، نه نشانه ناکامیِ ناخواسته ذاتِ پاکِ تمدنِ غرب، بلکه نتیجه پیدایشِ پلیدیِ پنهانِ ذاتِ پلشتِ این تمدن است، بهعبارت دیگر، این فجایع، شاهدی است بر صحت هشدارها درباره یک شرارت ریشهدار، نه علامت بروز یک مشکل جدید. طبق این گفتمان، نه اتفاق تازهای افتاده و نه سقوط یا زوالی رخ داده؛ بلکه فقط نقابها کنار رفته و انحطاط ذاتی غرب آشکار شده است، نتیجه آنکه ماجرای فلسطین و جنایتهای اخیر اسرائیل در این ماجرا، چیزی نیست جز نمایشگاه رسوایی غربیها و دروغبودن شعارهای تمدن غرب، از جمله حقوق بشر و لیبرالدموکراسی،
بهعلاوه آنکه گفتمان اول، بهخاطر غفلت از پیوند تمدنی اسرائیل با غرب و در نتیجه، انحراف از چارچوب اصلی بحث، جنایتهای او را نتیجۀ تندرویهای مذهبی میداند و در مقام نقد این جنایتها، از تکرارپذیری آنها سخن گفته و در پی مشابهیابی است، حال آنکه طبق گفتمان دوم، مشکل اصلی رژیم صهیونیستی را ـ بهعنوان باند تبهکاری که هیچ نمونه مشابهی ندارد ـ نه صرفاً در سنتهای مذهبی دین یهود، بلکه میان انگارههای غرب مدرن باید جستوجو کرد.
همچنین اگر گفتمان اول، کماکان از ضرورت اندیشهورزی و تأملات نظری در مواجهه با پدیده شوم اسرائیل سخن میگوید، اما بر اساس گفتمان دوم، حالا دیگر وقت حوالهدادن مخاطب به بررسیهای بیشتر، آن هم بر اساس احتمالپردازیهای تئوریک و احتیاطهای آکادمیک نیست، بلکه باید حکم قطعی داد، با صراحت سخن گفت و تودههای اجتماعی را علیه تمدن و تجدد غربی شوراند، همچنان که دیگر حتی در ادبیات انتقاد هم باید ملاحظه را کنار گذاشت؛ و این همان راهبردی است که در بیانات آیتالله خامنهای جلوهگر است و میتوان آن را در معرفی غرب بهعنوان یک «هیولای منحوس»، «گرگ خونخوار» و «سگ هار» یا متهمکردن تمدن غربی به «ریا، نفاق و دروغ» و تأکید بر اینکه «دیگر کسی از تمدن غرب حرف نزند!» به تماشا نشست، بهعبارت دیگر، اکنون وقت مرثیهخوانی برای افول تمدن غرب و آرمان در حال مرگ این تمدن نیست؛ بلکه وقت کوبیدن میخهای آخر بر تابوتی است که جنازه متعفن آن را در خود جای داده است.
خلاصه اینکه هرچند مواضع اخیر استاد جعفریان در مذمت تمدن غرب و مسئولدانستن آن در قبال جنایات اسرائیل، حاکی از انسانیت، صداقت و حرّیّت این محقق تاریخپژوه است و از شرافت او در مقایسه با کینهتوزان کجفهمی مثل مهدی نصیری ـ که این روزها به تطهیر اسرائیل مشغول است ـ خبر میدهد، اما در عین حال میتوان این پرسش انتقادی را هم از ایشان داشت؛ چرا همچنان بر متمایزدانستن رژیم صهیونیستی با غرب اصرار دارد و از پذیرش اینکه شرارت اسرائیل، باطن همان هویت اتوکشیدۀ غربی است سر باز میزند؟!
انتهای پیام/+