مداخله‌های آمریکا در جهان‌ - 10| کودتا در ایران به کام دیکتاتور

گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم- پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 ایالات متحده به‌عنوان یک ابرقدرت جهانی ظهور کرد و سیاست خارجی خود را بر مبنای گسترش نفوذ و مهار آنچه «تهدید کمونیسم» می‌نامید، شکل داد.

خبرگزاری تسنیم قصد دارد به‌طور جامع به بررسی مداخلات نظامی و مخفی آمریکا در کشورهای مختلف جهان بعد از جنگ جهانی دوم بپردازد، این مداخلات، که شامل کودتاها، عملیات‌های مخفی سیا، حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری، و جنگ‌های نیابتی بود پیامدهای عمیقی بر سیاست، اقتصاد و حقوق بشر در کشورهای هدف داشته است.

این اقدامات معمولاً تحت پوشش مبارزه با کمونیسم انجام می‌شدند، اما در واقع، هدف اصلی آن‌ها جلوگیری از شکل‌گیری دولت‌هایی بود که مسیر توسعه‌ای مستقل از سیاست‌های خارجی آمریکا را دنبال می‌کردند.

 

قسمت دهم این گزارش به تحلیل وقایع مربوط به کودتای 28 مرداد 1332 (اوت 1953) می‌پردازد که منجر به برکناری دکتر محمد مصدق، نخست‌وزیر قانونی ایران با طراحی و حمایت سازمان‌های اطلاعاتی ایالات متحده (CIA) و بریتانیا (MI6) شد.

ایران یکی از اولین کشورهایی بود که آمریکا در آن مداخله مستقیم و پنهان کرد. این مداخله در تابستان سال 1332 خورشیدی (1953 میلادی) رخ داد و به کودتای 28 مرداد معروف شد. در این کودتا، دولت دکتر محمد مصدق – که با رأی مردم و مجلس به قدرت رسیده بود و صنعت نفت ایران را ملی کرده بود – سرنگون شد و قدرت استبدادی کامل به محمدرضا پهلوی، شاه ایران، بازگشت. 

ایران قبل از کودتا

ایران در اوایل دهه 1330 کشوری بود با موقعیت جغرافیایی بسیار حساس. این کشور از شمال با اتحاد جماهیر شوروی مرز مشترک داشت – مرزی به طول بیش از 1600 کیلومتر – و در قلب خاورمیانه قرار گرفته بود، منطقه‌ای که منبع اصلی نفت جهان به شمار می‌رفت. 

نفت ایران از اواخر قرن نوزدهم کشف شده بود و از سال 1908 به طور گسترده استخراج می‌شد. اما کنترل کامل این صنعت در دست شرکت بریتانیایی «انگلو-ایرانیان اویل کمپانی» (AIOC) بود، شرکتی که بعدها نامش به «بریتیش پترولیوم» یا BP تغییر کرد. 

این شرکت عملاً مالک تمام چاه‌های نفت، پالایشگاه‌ها و خطوط لوله ایران بود. سود هنگفتی که از فروش نفت به دست می‌آمد، بیشتر به جیب بریتانیا می‌رفت: ایران تنها حدود 16 درصد از درآمد را دریافت می‌کرد. کارکنان بریتانیایی در آبادان (مرکز اصلی صنعت نفت) حقوق‌های بالا، خانه‌های لوکس و باشگاه‌های اختصاصی داشتند، در حالی که کارگران ایرانی در شرایط سخت و با دستمزد پایین کار می‌کردند. این وضعیت برای ایرانی‌ها نماد استعمار و نابرابری بود.

در این میان، دکتر محمد مصدق وارد صحنه شد. مصدق یک سیاستمدار تحصیل‌کرده، حقوقدان و ملی‌گرا بود. او از خانواده‌ای اشرافی و زمین‌دار می‌آمد، در سوئیس و فرانسه حقوق خوانده بود و سال‌ها در سیاست ایران فعال بود.

مصدق همیشه با دخالت قدرت‌های خارجی در امور ایران مخالف بود و به دموکراسی پارلمانی اعتقاد داشت. او معتقد بود ایران باید مستقل باشد و منابع طبیعی‌اش را خودش کنترل کند. در بهار سال 1330 (مارس 1951)، مجلس ایران تحت رهبری مصدق لایحه‌ای تصویب کرد که صنعت نفت را ملی می‌کرد. 

ملی کردن به این معنا بود که ایران از این پس خودش نفت را استخراج، پالایش و صادر می‌کند و دیگر اجازه نمی‌دهد شرکت خارجی تمام سود را ببرد. مصدق این اقدام را نماد غرور ملی دانست و در سخنرانی‌هایش گفت: «ما گنج پنهانی را گشودیم که اژدهایی بر آن نشسته است.» منظور او از اژدها، قدرت‌های استعماری بود که سال‌ها ایران را غارت کرده بودند.

در اردیبهشت 1330، مصدق با رأی قاطع مجلس به نخست‌وزیری رسید. او سیاست خارجی «بی‌طرفی مثبت» را دنبال می‌کرد: نه وابستگی کامل به آمریکا، نه به شوروی.

واکنش بریتانیا و آمریکا: از تحریم تا توطئه

بریتانیا که کنترل انحصاری نفت ایران را از دست داده بود، این ملی کردن را «دزدی» نامید و خواستار بازگشت کامل وضعیت قبلی شد. دولت بریتانیا نه تنها غرامت‌های هنگفتی مطالبه کرد (که ایران توانایی پرداختش را نداشت)، بلکه اقدامات شدیدی انجام داد.

ناوگان دریایی بریتانیا – بزرگ‌ترین تجمع نیروی دریایی پس از جنگ جهانی دوم – در خلیج فارس مستقر شد تا کشتی‌های حامل نفت ایران را متوقف کند. بریتانیا با همکاری بانک‌های جهانی، حساب‌های ایران را مسدود کرد و خرید نفت ایران را در بازار جهانی ممنوع نمود. این تحریم‌ها اقتصاد ایران را فلج کرد: صادرات نفت به صفر رسید، بیکاری افزایش یافت و کشور در آستانه ورشکستگی قرار گرفت.

دولت هری ترومن، رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا (تا ژانویه 1953)، ابتدا سعی کرد میانجی باشد. مقامات آمریکایی هشدار می‌دادند که اگر مصدق سقوط کند، کمونیست‌ها ممکن است قدرت را بگیرند. اما با روی کار آمدن دولت جمهوری‌خواه دوایت آیزنهاور، اوضاع تغییر کرد. 

جان فاستر دالس، وزیر خارجه جدید، و برادرش آلن دالس، رئیس سازمان تازه‌تأسیس سیا (CIA)، دیدگاه سخت‌گیرانه‌تری داشتند. آنها مصدق را یک «دیوانه» و تهدید برای «جهان آزاد» می‌دیدند چون بی‌طرف بود، با کمونیست‌ها مدارا می‌کرد (هرچند ممنوعشان کرده بود) و نفت را ملی کرده بود – اقدامی که می‌توانست الگویی برای دیگر کشورها شود و منافع شرکت‌های آمریکایی مانند استاندارد اویل (اکنون اکسون) و گلف اویل را به خطر بیندازد.

برادران دالس؛ دو برادر براندازی که مصدق را سرنگون کردند

بریتانیا ابتدا سعی کرد به تنهایی مصدق را سرنگون کند، اما شکست خورد. در پاییز 1331، به آمریکا روی آورد. کرمیت روزولت، افسر ارشد CIA و نوه تئودور روزولت (رئیس‌جمهور سابق آمریکا)، مأمور اصلی شد. او طرحی به نام «عملیات آژاکس» تدوین کرد که شامل رشوه به افسران ارتش، روحانیون، روزنامه‌نگاران و سیاستمداران مخالف مصدق، شایعه‌پراکنی و سازماندهی تظاهرات ساختگی بود.

اجرای کودتا: دو روز سرنوشت‌ساز

کودتا در دو مرحله انجام شد. شاه ایران، محمدرضا پهلوی، جوانی مردد و فاقد قدرت واقعی بود. مصدق کنترل ارتش و هزینه‌های دربار را محدود کرده بود. روزولت شاه را متقاعد کرد که فرمان برکناری مصدق و انتصاب ژنرال فضل‌الله زاهدی (که در جنگ جهانی دوم به دلیل همکاری با آلمان نازی توسط بریتانیا زندانی شده بود) را امضا کند.

در شب 25 مرداد 1332، افسران طرفدار شاه فرمان را به خانه مصدق بردند. مصدق نپذیرفت و گفت فقط مجلس می‌تواند او را برکنار کند. کودتاچیان شکست خوردند و شاه، ترسیده، با همسرش به بغداد و سپس رم فرار کرد. مصدق در رادیو اعلام کرد که این یک کودتای خارجی است.

اما روزولت تسلیم نشد. او بودجه‌ای حدود یک میلیون دلار (معادل میلیون‌ها دلار امروز) در سفارت آمریکا داشت. با این پول، تظاهرات بزرگی در 28 مرداد سازماندهی کرد. افراد حرفه‌ای – قلدرهای بازار، لوطی‌ها، چاقوکش‌ها و حتی برخی مجرمان – اجیر شدند تا با شعار «زنده‌باد شاه» به خیابان‌ها بیایند. پول نقد با عکس شاه بین مردم پخش شد تا جمعیت جذب شود.

در 28 مرداد، تانک‌ها و سربازان طرفدار زاهدی به خانه مصدق حمله کردند. نبردی 9 ساعته در خیابان‌های تهران درگرفت که حدود 300 نفر کشته و صدها زخمی برجای گذاشت. خانه مصدق به آتش کشیده شد. او ابتدا فرار کرد، اما سه روز بعد دستگیر و محاکمه شد. زاهدی قدرت را گرفت و شاه بازگشت.

اسناد جدید

 در سال‌های اخیر، و به دنبال تأخیرهای طولانی، دفتر تاریخ‌نگاری وزارت خارجهٔ آمریکا مجموعه‌ای جدید از اسناد مربوط به نقش واشنگتن در این کودتا را منتشر کرد. اگرچه این اسناد، برخلاف خاطرات پیشین کرمیت روزولت، رهبر تیم سیا و تاریخچهٔ رسمی دونالد ویلبر، فاقد «افشاگری‌های بزرگ» جدید هستند و به دلیل نابودی بسیاری از مدارک توسط سیا و سانسور گستردهٔ اسناد کلیدی (مانند بخش‌هایی از طرح نهایی ویلبر)، تصویری کامل ارائه نمی‌دهند، اما جزئیات جالبی دربارهٔ پشت صحنهٔ تصمیم‌گیری‌ها و توطئه‌های موازی را روشن می‌کنند.

پیش از نهایی شدن طرح کرمیت روزولت و دونالد ویلبر سیا در زمان دولت ترومن نیز چندین طرح جایگزین را بررسی کرده بود. از جمله این طرح‌ها، یک طرح خام توسط مکس تورنبورگ، مدیر صنعت نفت، در اوت 1952 و طرح دیگری توسط افسر سیا جان لیویت، بود. ویلبر حتی در پاسخ به طرح لیویت، توصیه کرده بود که مقامات آمریکا امکان جایگزینی مصدق با الله‌یار صالح، سفیر وقت ایران در واشنگتن و از متحدان مصدق، را بررسی کنند. در نهایت، با موافقت دولت آیزنهاور، ویلبر طرح خود را بر نصب ژنرال فضل‌الله زاهدی متمرکز کرد.

شعبان جعفری معروف به شعبان بی‌مخ

جالب‌ترین بخش افشاگری‌ها مربوط به یک توطئهٔ موازی و پنهان بود که در بهار 1953 در جریان بود و هدف آن سرنگونی همزمان مصدق و شاه بود. این طرح توسط ابوالقاسم امینی، وزیر وقت دربار، رهبری می‌شد که به همراه برادرش (رئیس ژاندارمری) و رهبران قدرتمند ایل قشقایی (که با CIA رابطه داشتند) قصد داشتند شاه را با برادر ناتنی‌اش، عبدالرضا پهلوی، جایگزین کنند.

سفیر آمریکا، لوی هندرسون، و رئیس دفتر سیا در تهران راجر گوئیران، بارها با امینی دیدار کردند. اگرچه تیم سیا تصمیم نهایی را گرفت که برای جلوگیری از اختلال در طرح اصلی، این گروه موازی را "خنثی" یا به طرح خود متمایل سازد، اما این جزئیات نشان می‌دهد که سیا برای جایگزینی رژیم مصدق، گزینه‌های چندوجهی را دنبال می‌کرده است.

تثبیت دیکتاتوری و نتایج بلندمدت

اسناد منتشرشده تأکید می‌کنند که دیکتاتوری پس از کودتا، تنها نتیجهٔ سرنگونی نبود، بلکه حاصل تلاش‌های پیوستهٔ آمریکا برای تثبیت رژیم جدید بود. آمریکا پیش از کودتا، یک بسته کمک اضطراری 45 میلیون دلاری را برای دولت زاهدی تدارک دیده بود که بلافاصله پس از تثبیت قدرت تخصیص داده شد. علاوه بر این، در پی درخواست‌های مکرر شاه، یک برنامهٔ بزرگ کمک‌های نظامی برای افزایش توانایی و روحیهٔ نیروهای مسلح ایران آغاز شد.

در عرصه داخلی، مقامات آمریکایی به دولت زاهدی برای حل و فصل مناقشه نفتی و مصالحه با بریتانیا فشار آوردند و حتی با میانجی‌گری، رهبران ایل قشقایی را ترغیب کردند تا با دولت جدید همکاری کنند. در اقدامی مستقیم برای کنترل ساختار سیاسی کشور سیا به دولت زاهدی کمک کرد تا انتخابات اوایل سال 1954 را دستکاری کند و بدین ترتیب یک مجلس مطیع و کاملاً تحت نفوذ ایجاد شود.

با این حال، یکی از ضعف‌های بزرگ مجموعه اسناد اخیر، نبود مدارک در خصوص تلاش‌های سیا برای ایجاد و سازماندهی یک نیروی پلیس مخفی مؤثر در همان هفته‌های اول پس از کودتا بود؛ نیرویی که بعدها به سازمان مخوف ساواک تبدیل شد.

به این ترتیب، اسناد جدید ضمن تأیید نقش‌آفرینی سازماندهی‌شده آمریکا، ابعاد پیچیده‌تری از برنامه‌ریزی‌ها، توطئه‌های موازی و تلاش‌های چند وجهی واشنگتن را برای تضمین منافع خود در نفت و ژئوپلیتیک جنگ سرد، به نمایش گذاشتند که منجر به تولد یک رژیم وابسته و مستبد در ایران شد.

انتهای پیام/