جای حوزههای علمیه در دیپلماسی فرهنگی
- اخبار ویژه نامهها
- اخبار حوزه و روحانیت
- 19 آذر 1404 - 10:30
خبرگزاری تسنیم ـ علیرضا مکتبدار*؛ در عرصه روابط بینالملل معاصر، جایی که رقابتهای جهانی فراتر از ابزارهای نظامی و اقتصادی به سوی ابزارهای نرم مانند فرهنگ و ایدئولوژی سوق یافته، دیپلماسی فرهنگی به عنوان یکی از مؤثرترین مکانیسمهای قدرت نرم برجسته شده است. این نوع دیپلماسی، از طریق تبادل ایدهها، ارزشها، هنر، زبان و عناصر هویتی، به ایجاد تفاهم، اعتماد و جذب مخاطبان بینالمللی کمک میکند. برای کشوری با تمدن کهن و انقلابی مبتنی بر آموزههای دینی، دیپلماسی فرهنگی جایگاهی استراتژیک دارد؛ جایی که میراث فرهنگی بومی و پیامهای اخلاقی و معنوی را به جهان منتقل میسازد. در شرایطی که چالشهایی مانند تصویرسازیهای منفی و رقابتهای روایی رسانهای وجود دارد، بهرهگیری از دیپلماسی فرهنگی برای انتقال پیامهای اصیل، اصلاح برداشتهای نادرست و تقویت پیوندها با جوامع و نخبگان جهانی، ضرورتی انکارناپذیر است. در این یادداشت، به بررسی اهمیت دیپلماسی فرهنگی و نقش کلیدی حوزههای علمیه در پیشبرد آن پرداخته میشود.
اهمیت دیپلماسی فرهنگی در روابط بینالملل
دیپلماسی فرهنگی، در تمایز با دیپلماسی کلاسیک که بر مذاکرات رسمی دولتها متمرکز است، بر تعاملات مردمی و فرهنگی تأکید دارد و به عنوان ابزاری برای قدرت نرم عمل میکند. این دیپلماسی بر پایه دو بعد اصلی بنا شده: یکی بعد ملی که شامل فرهنگ و تمدن بومی با تأکید بر چهرههای برجسته ادبی، فلسفی و علمی است، و دیگری بعد دینی-مذهبی که بر پایه آموزههای اخلاقی، عدالتخواهی و ارزشهای انسانی استوار است. انقلابی که در نیمه دوم قرن بیستم رخ داد، این ابزار را به سطحی ترکیبی ارتقا داد که قادر به ایجاد تعاملات پایدار با جوامع اسلامی و افکار عمومی جهانی است؛ تعاملی که بر عقلانیت، کرامت انسانی، نفی استبداد و ترویج صلح و برابری تکیه دارد.
در دنیای امروز، جایی که رسانههای غربی و صنعت سرگرمیهای آمریکایی بر مهندسی افکار عمومی تمرکز دارند، اهمیت دیپلماسی فرهنگی دوچندان میشود. بسیاری از دولتها از دیپلماسی عمومی برای پیشبرد منافع فرهنگی-جغرافیایی خود استفاده میکنند. برای ایران، این دیپلماسی نه تنها ابزاری برای معرفی هویت انقلابی است، بلکه در رویدادهای عملی مانند درگیریهای منطقهای اخیر، اثربخشی خود را اثبات کرده است. حمایتهای گسترده از سوی جوامع عدالتطلب در آمریکای لاتین، آفریقا و شرق آسیا، نتیجه سرمایهگذاریهای فرهنگی بلندمدت بوده و نشاندهنده توانایی این دیپلماسی در خنثیسازی تصاویر منفی و معرفی کشور به عنوان نماد مقاومت و استقلال است.
از منظر اندیشههای راهبردی رهبری، دیپلماسی فرهنگی باید فعال و هوشمندانه باشد؛ یعنی با شناسایی فرصتها و تهدیدها، آیندهنگری کند و مخاطبان را جذب نماید. این دیپلماسی بر ارزشهای فرهنگی-دینی به عنوان منبع غنی دانشی تکیه دارد، از جمله زبان بومی، میراث تاریخی، ادبیات معاصر و مقاومت، تمسک به متون مقدس، وحدت میان جوامع دینی و دفاع از حقوق مظلومان. در اسنادی مانند بیانیههای راهبردی انقلاب، به این تحول اشاره شده که دین و امور دنیوی را در کنار هم قرار داد و الگوهای سنتی را دگرگون ساخت. دیپلماسی فرهنگی در این چارچوب، بازتابی از قدرت داخلی و خارجی کشور است که علیرغم فشارهای خارجی، به پیشرفتهای چشمگیر دست یافته است.
چالشهای دیپلماسی فرهنگی و راهکارهای برونرفت
علیرغم ظرفیتهای فراوان، دیپلماسی فرهنگی با موانع داخلی و خارجی مواجه است. در سطح خارجی، رویکردهای ساختاری دشمنان، به ویژه قدرتهای غربی، با ایجاد ترس و تعصبات قومی-مذهبی، تصویری تحریفشده از ایران ترسیم میکنند. رسانههای بینالمللی و محصولات فرهنگی غربی، با تمرکز بر روایتهای معکوس، فاصلهای میان واقعیت و برداشت عمومی ایجاد میکنند تا انزوای فرهنگی را تحمیل نمایند. در سطح داخلی، مسائلی مانند همپوشانی فعالیتهای نهادها، رویکردهای جناحی به دیپلماسی، عدم استفاده از متخصصان استراتژیک و ناآشنایی برخی مسئولان فرهنگی با اصول دیپلماتیک، چالشساز هستند. تأکید بر همگرایی ساختاری و رفتاری مسئولان فرهنگی ضروری است، زیرا رفتار آنها میتواند جذابیت یا دافعه ایجاد کند.
برای غلبه بر این موانع، راهکارهایی بر پایه اصول انقلابی پیشنهاد میشود: پایبندی به استانداردهای اخلاقی در تعاملات دیپلماتیک، عدم ترس از فشارهای قدرتهای بزرگ، و تقویت الگوی دیپلماسی مبتنی بر مقاومت. سازمانهای فرهنگی مرکزی، به عنوان هماهنگکننده دیپلماسی فرهنگی، نقش کلیدی ایفا میکنند. فعالیتهای این سازمانها، حتی در سطح داخلی، برای تأثیرگذاری بینالمللی طراحی شده و بر دیپلماسی عمومی تمرکز دارند که بر لایههای جامعه مدنی اثرگذار است.
نقش حوزههای علمیه در گسترش دیپلماسی فرهنگی
حوزههای علمیه، به ویژه مراکز علمی برجسته، به عنوان منبع غنی دانش دینی، پتانسیل بالایی برای دیپلماسی فرهنگی دارند. نمایندگیهای فرهنگی در این مراکز، تمام فعالیتهای سازمانی را پوشش میدهند و ظرفیتهای علمی را در ابعاد مختلف دیپلماسی بهرهبرداری میکنند. این مراکز نه تنها محلی برای تربیت مبلغان هستند، بلکه خزانهای از دانش خام به شمار میروند که نیاز به فرآیندهای استخراج، پالایش و توزیع جهانی دارد. این مراکز مانند معادن ارزشمندند که بخش عمدهای از ظرفیتهایشان هنوز کشف و بهرهبرداری نشده؛ بنابراین، باید مانند واحدهای پالایشی عمل کرد و محتوای خام را برای مخاطبان متنوع قارهها تطبیق داد.
نقش حوزهها در دیپلماسی فرهنگی چندلایه است:
1. تولید و پالایش محتوا: حوزهها محتوای ارزشمندی در زمینههای فقهی، اعتقادی و اخلاقی تولید میکنند. سازمانهای فرهنگی با همکاری مراکز پژوهشی، این محتواها را ترجمه و برای انتشار جهانی آماده میسازند. این فرآیند، دانش محلی را به محصولاتی قابل فهم و جذاب برای جوامع دور تبدیل میکند.
2. آموزش و تربیت نیروی انسانی: راهاندازی رشتههای تخصصی در دانشگاههای وابسته به حوزه، مانند دیپلماسی عمومی و روابط فرهنگی، گام نخست برای تربیت سیاستگذاران فرهنگی است. همچنین، برنامههایی برای افزایش حضور جوانان در مجامع جهانی، و طرحهای اعزام مبلغان و دیپلماتهای افتخاری به رویدادهای بینالمللی، ظرفیتهای انسانی را فعال میسازد.
3. همکاریهای علمی و فکری: ایجاد مراکز حمایتی برای اندیشکدهها و تشکلهای مدنی، و برگزاری رویدادهایی با تمرکز بر وحدت دینی و بیداری جهانی، تعاملات را تقویت میکند. جوایز و جشنوارههای بینالمللی، نخبگان حوزه را به عرصه جهانی میکشاند.
4. مبلغان و فناوریهای نوین: مبلغان حوزه با ترکیب روشهای سنتی و ابزارهای دیجیتال، پیامهای فرهنگی را به جهان میرسانند. تأکید بر استفاده از رسانههای نوظهور، محور اصلی فعالیتهای فرهنگی است.
این نقشها، حوزهها را از نهادهای آموزشی صرف به شرکای استراتژیک دیپلماسی فرهنگی تبدیل میکنند. دیپلماسی عمومی در این الگو، بر پایه اصول فطری، وظیفهای، توضیحی و تحولآفرین استوار است و مراکز علمی، منبع اصلی قدرت نرم آن به شمار میروند. حوزهها با ترویج گفتمان انقلابی، به تحقق این الگو یاری میرسانند.
آینده دیپلماسی فرهنگی و حوزهها
برای افقهای پیش رو، همافزایی میان نهادها حیاتی است. سازمانهای فرهنگی با برنامههای نوآورانه در مراکز علمی، میتوانند سهم حوزه را از تولیدات جهانی افزایش دهند. ایجاد نمایشگاههای دائمی آثار علمی-فرهنگی، دعوت از مؤسسات برای عرضه محصولات، و حمایت از کسبوکارهای کوچک فرهنگی، اقدامات عملی هستند. چالش اصلی، جلوگیری از تداخل فعالیتها و تمرکز بر رویکرد مخاطبمحور است؛ یعنی محتوایی که نه تنها آموزههای اصیل را تبیین کند، بلکه با شرایط محلی سازگار باشد.
در نهایت، دیپلماسی فرهنگی با پشتیبانی حوزههای علمیه، میتواند کشور را به نماد جهانی فرهنگ تبدیل کند. این دیپلماسی بر دفاع از حقوق مظلومان و مخالفت با سلطهگری استوار است و مراکز علمی، با دانش غنی خود، آن را به ابزاری برای پیشرفت بشری بدل خواهند ساخت.
دیپلماسی فرهنگی، کلیدی برای نفوذ معنوی در جهان است و حوزههای علمیه، هسته مرکزی آن را تشکیل میدهند. با بهرهبرداری از ظرفیتهای علمی و پالایش آنها برای توزیع جهانی، کشور میتواند روایت خود را در برابر رقابتهای رسانهای غالب سازد. گفتگوهای مرتبط با این موضوع، چارچوبی روشن ارائه میدهند: از اصول راهبردی تا اقدامات عملی سازمانها. در دورانی که قدرت نرم تعیینکننده است، سرمایهگذاری بر این حوزه، نه تنها وظیفهای فرهنگی، بلکه ضرورتی راهبردی به شمار میرود. کشور با این ابزار، نه تنها حامل فرهنگ خود، بلکه الهامبخش جوامع دینی خواهد بود.
*سردبیر نشریه عربی آفاق حوزه
انتهای پیام/