باقیات‌الصالحات "فانی"

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،"از شمار دو چشم یک تن کم/ و ز شمار خرد هزاران بیش"؛ انتشار خبر درگذشت برخی از آدم‌ها، یادآور این بیت مشهور از رودکی در رثای شهید بلخی است. بیتی که امروز، با بدرقه کامران فانی در ضمیر بسیاری مرور شد.

معشوقی به نام کتاب

کامران فانی از آن جنس آدم‌هایی بود که امروز کمتر نشانی از آنها می‌توانیم بیابیم، بی‌های و هیاهو، خوش خلق و متین، کم‌گوی و گزیده‌گو و دوستدار کتاب؛ این آخری آنقدر شدت و حدت داشت که برخی از دوستان، کتاب را معشوق او توصیف کرده‌اند. فانی که زاده 1323 در شهر قزوین بود، دین بزرگی به گردن دانش جویان این سرزمین دارد؛ آن هم نه فقط برای نگارش کتاب‌های متعدد، پایه‌گذاری دائرةالمعارف‌نویسی نوین و ترجمه‌هایش؛ که البته این هم هست، اما بیشتر از آن جهت که تلاش او در کنار دیگر اساتید، سبب شد تا کتابخانه از یک مخزن خاک گرفته، به نهادی پویا و فعال تبدیل شود. 

نسل طلایی دانشکده ادبیات

او که در سال 1341 وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد، پس از دو سال تصمیم گرفت تا رشته تحصیلی را تغییر دهد و ادبیات فارسی بخواند؛ تصمیمی که حتی در آن زمان هم به خاطر شأنیتی که رشته پزشکی در نظر عامه داشت، عجیب و دور از منطق به نظر می‌رسید. این تصمیم، مسیر زندگی فانی را از دانشکده پزشکی و اتاق تشریح و آزمایشگاه، به سمت تحصیل در کنار قدمعلی سرامی و بهاءالدین خرمشاهی و تلمذ از محضر اساتیدی چون عبدالحسین زرین‌کوب، ذبیح‌الله صفا، پرویز ناتل خانلری و جلال‌الدین همایی برد؛ آن هم در ایام طلایی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران. 

از اتاق تشریح تا کتابخانه

فانی پس از فارغ‌التحصیلی در رشته ادبیات، بار دیگر رشته خود را تغییر داد و این‌بار در رشته کتابداری کارشناسی ارشد دانشگاه تهران پذیرفته شد. همین تصمیم انس فانی با کتاب را دائمی کرد و او را در مسیری قرار داد که به مدرن‌تر شدن ساختار کتابخانه‌ها در ایران انجامید.

او خود در کتاب "آقای کتابدار" در این‌باره گفته است: سال‌های دهۀ 1350 از نظر تأسیس کتابخانه‌های جدید و ورود روش‌های جدید کتابداری خیلی پربار بود. اکثر اساتید دانشکده کتابداری هم خارجی بودند. از اساتید ایرانی یکی از آنها خانم انصاری بود که از کانادا فوق لیسانس گرفته بود، اما بقیه ایرانی‌ها کم بودند. متون هم که به فارسی وجود نداشت. اکثر استادان آمریکایی بودند که معمولاً کتابداران قدیمی بودند که سال‌ها تجربۀ کتابداری در کتابخانه‌های خوب را داشتند و استخدام وزارت علوم شده بودند تا خودمان بتوانیم استادان ایرانی تربیت کنیم. از استادان ایرانی، آقای افشار نسخه‌شناسی و نسخه‌های خطی درس می‌داد، خانم سلطانی که از ما جلوتر بود، فهرست‌نویسی درس می‌داد و گونه‌ای همکاری بین این دو دسته از اساتید بود.

او ادامه داد: کار اصلی من در حوزۀ کتابداری به‌خصوص در حوزۀ کتاب مرجع بوده است. چون همیشه فکر می‌کردم بخش مرجع ضعیف‌ترین بخش کتابخانه‌های ماست. بخش مرجع پاسخگوی سؤال‌های ماست و فقط این نیست که سؤالی بپرسیم و از او بخواهیم کتابی بیاورد. بخش مرجع در کتابخانه‌های تخصصی، دانشگاهی و مهم بخشی است که به امر پژوهش کمک می‌کند. کسی که پژوهش می‌کند، به بخش مرجع مراجعه می‌کند و آنجا به او منابع و شیوۀ رجوع به منابع را معرفی می‌کنند؛ زیرا اصلاً هدف از تأسیس کتابخانه همین بخش است تا پاسخگو باشد.

کلاهبرداری غرب به روایت آقای کتابدار

مهمترین دغدغه فانی در تمام سال‌های حیاتش، کتاب بود و ادا کردن دین آن. او از نسلی بود که خود را پاسدار فرهنگ ایران می‌دانست و بر آثاری که دست روزگار آن را از گنجینه ایران به یغما برد، حسرت می‌خورد. پیوسته هم و غم کتاب داشت، این را می‌توان هم در دهه‌های متمادی فعالیت‌هایش و هم در صحبت‌هایش دید.  در گفت‌وگویی با تسنیم، از حسرت سرمایه‌های به یغما برده شده، دریغ می‌خورد و بر حفظ آنچه به یادگار مانده، تاکید داشت. بخش‌هایی از این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید: ما در گذشته اصولاً به ارزش این آثار واقف نبودیم. این تنها محدود به نسخ خطی، اعم از قرآن و غیر آن نمی‌شود، در مورد آثار باستانی ما هم صدق می‌کند. ایرانی‌ها فکر می‌کردند که می‌توانند در گذر زمان اثری به نفاست و هنرمندی همان کتابی که دارند می‌فروشند، تهیه کنند. این را از خود دور نمی‌دیدند. به همین خاطر به راحتی با قیمت گزافی می‌فروختند. غرب هم از این ناآگاهی سوء استفاده کرد. خرید و فروش این نوع آثار و انتقال آن به مجموعه‌ها موزه‌های دنیای غرب، یک نوع کلاهبرداری بود که خریدار از ناآگاهی فروشنده کمال سوء استفاده را کرد.

به گفته او؛ زمانی که ما به ارزش آثار هنری خود واقف نبودیم، در دنیای غرب موزه‌ها و آثار هنری در اوج توجه مسئولان و عامه مردم بودند. در این زمان کشورهای مختلف غربی تلاش می‌کردند تا با پر کردن موزه‌هایشان از اشیای هنری و قیمتی هویتی جدید برای خودشان رقم بزنند. تمامی این نسخ خطی خریداری شده عمدتاً به سه کشور فرانسه، انگلستان و هلند منتقل می‌شد. هم‌اکنون در کتابخانه ملی فرانسه بهترین نسخ خطی قرآنی کتابت شده در ایران موجود است. انگلستان هم به دلیل مراودات استعمارگرایانه‌اش با دنیای شرق، بسیاری از آثار هنری را با خود به این کشور برد.

اما به نظرم بهترین و نفیس‌ترین نسخ خطی ایران در موزه لیدن هلند نگهداری می‌شود. هلند در حدود 300 سال پیش امپراطوری تجاری بزرگی در سراسر کشور راه‌ انداخته بود. در همین زمان که مصادف بود با دوران حکومت صفویه، با ایران وارد تعامل و تجارت می‌شود که از گذر آن بسیاری از نسخ خطی ارزشمند به این کشور منتقل می‌شود. تا قرن نوزدهم میلادی هزارن نسخه خطی قرآنی از این راه وارد خاک غرب می‌شوند.

فانی ادامه داده بود: در این ایام تاجران، جهانگردان و مسافران تماماً تلاش داشتند که دستاوردی هنری از کشورهای اسلامی داشته باشند. کشورهای اسلامی هم تا آن زمان بااین مواجه نشده بودند که کسی بهترین اثر هنری آنها را با قیمت نسبتاً خوبی بخرد، به همین دلیل استقامت چندانی برای فروش آن نشان نمی‌دادند. از طرف دیگر غربی‌ها برای کار هنریشان ارزش بیشتری از ما قائل بودند. الان هم همینطور است. به عنوان نمونه وقتی می‌شنویم که فلان تابلو ساده نقاشی در حراجی‌ای به قیمت 100 دلار فروخته می‌شود، تعجب می‌کنیم.

هنوز هم قدر نمی‌دانیم

به گفته او؛ موزه‌ها و دانشگاه‌ها در آنجا به عنوان جزئی از اموال عمومی یک ملت محسوب می‌شود. در این میان حتی مجموعه‌داران هم آثار خود را در اختیار عموم قرار می‌دهند، اما ما در کشورهای اسلامی بیشتر متمایل به این هستیم که آثار را در خانه‌هایمان نگهداری کنیم. با توجه به همین امر به نظرم مهمترین کاری که فعلاً می‌توانیم انجام دهیم تا آسیب‌های گذشته دیگر دامن ما را نگیرد، شناسایی نسخ خطی‌ای است که در پستوها نگهداری می‌شود. بعد از آن فهرست‌نویسی آثار خطی‌ای است که در کتابخانه‌ها خاک می‌خورد. به نظرم هنوز هم چنان که باید به ارزش هنری این منابع پی نبرده‌ایم.

انتهای پیام/