روایت مادر شهیده معصومه کرباسی از زندگی ساده، عاشقانه و شهادت‌محور دخترش

رقیه سادات موسوی‌نژادیان در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در قم، در روایت زندگی دخترش، از دوران کودکی او آغاز و به‌تدریج به مراحل بعدی زندگی‌اش اشاره و اظهار کرد: دخترم معصومه در سن 3.5 سالگی بود که همسرم در سال 1364 برای مأموریت به لبنان رفت. معصومه 2 خواهر کوچک‌تر از خود نیز داشت.

وی گفت: در آن مقطع نبود پدر فرزندانم را به بهانه‌گیری وا می‌داشت، بنده با ایجاد مشغولیت‌هایی آن‌ها را سرگرم می‌کردم که محوریت آموزش‌ها حفظ قرآن، ادعیه و آشنایی با اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. زمانی که معصومه به کودکستان و بعد آن به مدرسه رفت قاری قرآن بود و حتی برنامه‌های سرود انقلابی که در مدارس اجرا می‌شد، در این فضای انقلابی و آموزشی فعال بود و این فضا بود که تأثیر خود را بر روحیه کودکان می‌گذاشت.

مادر شهیده معصومه کرباسی بیان کرد: پس از طی دوران مدرسه، معصومه وارد دانشگاه شد. سال اول تحصیل دانشگاهی را در اهواز گذراند و در سال دوم با گرفتن انتقالی به شیراز آمد. در شیراز شرایطی فراهم شد که آشنایی میان او و رضا شکل گرفت. رضا که هم‌زمان در حال تحصیل بود و به‌عنوان استادیار دانشگاه نیز فعالیت می‌کرد.

موسوی‌نژادیان تأکید کرد: این آشنایی به‌ هیچ‌ وجه به‌صورت مستقیم و معمول شکل نگرفت، بلکه از طریق پدر معصومه صورت پذیرفت. همسرم پس از بازگشت از لبنان، دلتنگ دوستان لبنانی خود بود و ابراز ناراحتی می‌کرد. چند نفر از دانشجویان لبنانی در دانشگاه دخترم حضور داشتند و دخترم وقتی به پدرش گفت، او در ارتباط و همراهی با آنان اقدام کرد. در نهایت مشخص شد که یکی از این دانشجویان لبنانی، آقا رضا است.

وی ادامه داد: این آشنایی به‌تدریج زمینه‌ساز رفت‌وآمد خانوادگی شد. خانواده‌ها ارتباط بیشتری برقرار کردند و برای دانشجویان لبنانی، جلساتی برگزار می‌شد. این جلسات عمدتاً قرآنی بود و برنامه‌های منظم "ره‌پویان وصال" در شیراز داشتند. هر هفته شنبه‌ها برنامه‌ای برگزار می‌شد و دانشجویان لبنانی در این جلسات حضور داشتند. همسرم نیز در این جلسات حضور پیدا می‌کرد و به‌همراه دانشجویان لبنانی در این برنامه‌ها شرکت می‌کردند.

مادر شهیده معصومه کرباسی بیان کرد: این ارتباط‌ها باعث شد رفت‌وآمدها بیشتر شود و سفرهای مشترکی نیز شکل بگیرد؛ از جمله سفر به مشهد و قم و چند سفر دیگر که به شکل گروهی داشتند. این تعاملات، ارتباط میان خانواده‌ها را عمیق‌تر کرد.

موسوی‌نژادیان افزود: با فرا رسیدن عید نوروز، رضا به لبنان سفر کرد و تنها چند روز پس از این سفر بود که مادر او تماس گرفت و خود را معرفی کرد و موضوع خواستگاری را مطرح کرد. این تماس برای من غیرمنتظره بود و در ابتدا دچار تعجب شد، چرا که فاصله‌های فرهنگی زیاد بود و شرایط، به‌ویژه وضعیت لبنان، برایم نگران‌کننده به نظر می‌رسید.

وی عنوان کرد: در آن تماس مادر رضا مطرح کرد که چون رضا پسندیده است، من نیز بر این انتخاب باور دارم. با این حال، برای من بسیار دشوار بود که تصور کنم دخترم قرار است به لبنان برود؛ کشوری که همواره در معرض جنگ و حملات رژیم صهیونیستی قرار دارد. به همین دلیل من و همسرم نگرانی‌های جدی داشتیم و در آن مقطع با این موضوع مخالفت کردیم و آن را غیرممکن دانستیم.

مادر شهیده معصومه کرباسی بیان کرد: پس از پایان تعطیلات عید نوروز، پدر رضا برای خواستگاری به ایران آمد و موضوع به‌صورت رسمی مطرح شد. در آن مقطع، ما پاسخ اولیه خود را ارائه دادیم و قرار شد معصومه و رضا با یکدیگر گفت‌وگو کنند تا به جمع‌بندی نهایی برسند. پس از این گفت‌وگوها آن‌ها به نتیجه رسیدند.

موسوی‌نژادیان یادآور شد: معصومه اعلام کرد که هدف اصلی‌اش از ازدواج با رضا رشد معنوی است، همچنین رضا عنوان کرده بود که نسبت به حزب‌الله تعهد دارد و این موضوع را به‌صراحت مطرح کرده بود که اگر ازدواج صورت گیرد، با آگاهی و پذیرش این مسیر و حتی شهادت باشد. الحمدالله ازدواج کردند و 20 سال زندگی مشترک خوبی داشتند که ثمره آن 5 فرزند بود که به همه آن‌ها افتخار می‌کنیم. 

وی با اشاره به مباحث تربیتی خانواده افزود: اگر بخواهیم به شیوه تربیتی معصومه و رضا نسبت به فرزندانشان اشاره کنم، مهم‌ترین اصل، احترام به پدر و مادر بود. فرزندان به‌گونه‌ای تربیت شده بودند که روی حرف پدر و مادر سخن نمی‌گفتند و همواره ادب و احترام در رفتارشان مشهود بود.

مادر شهیده معصومه کرباسی گفت: فرزندانشان به شکلی تربیت شده‌اند که امروز، با وجود شهادت پدر و مادر، با شجاعت و استقامت زندگی می‌کنند. زمانی که فرزندان با پیکر مادرشان آمدند، واقعاً ما نیز روحیه گرفتیم. آن‌ها با صراحت می‌گفتند که پدر و مادرشان از دنیا نرفته‌اند، بلکه شهید شده‌اند و زنده‌اند؛ کمااینکه مهدی نوه بزرگ ما می‌گفت: الحمدلله پدر و مادر ما شهید شده‌اند و ما به آن‌ها افتخار می‌کنیم.

موسوی‌نژادیان تصریح کرد: اگر امروز فرزندشان مهدی اینگونه سخن می‌گوید، نشان‌دهنده درستی تربیت اوست. همواره این باور در خانواده وجود داشت و دخترم می‌گفت که باید فرزندان را برای شهادت آماده کنم. من فرزندانم را نذر امام زمان(عج) کرده‌ام و معتقدم خود امام زمان پشتیبان و پناه آن‌هاست. بر همین اساس، تربیت فرزندان به‌گونه‌ای شکل گرفت که از کودکی در کلاس‌های قرآن و برنامه‌های کشاف رشد کردند و این مسیر تربیتی، حاصل همراهی و نقش‌آفرینی هر دو والد بود.

مادر شهیده در پایان تأکید کرد: من هر 3 ماه می‌رفتم و به آن‌ها سر می‌زدم و اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، معصومه و رضا فرزندانشان را بسیار زیبا و درست تربیت کردند. زندگی آن‌ها ساده بود، اما در عین سادگی، بسیار قشنگ و دلنشین بود. هیچ تجملی در زندگی‌شان دیده نمی‌شد؛ زندگی‌شان ساده، اما سرشار از محبت و آرامش بود. رابطه آن‌ها عاشقانه بود و نحوه برخوردشان با فرزندان و حتی رفتار فرزندان با پدر و مادر در بهترین و شایسته‌ترین شکل ممکن قرار داشت.

انتهای پیام/