عشق هست، دیده نمیشود!
- اخبار استانها
- اخبار قزوین
- 29 آذر 1404 - 11:57
مریم زینالی، دکترای روانشناسی و زوجدرمانگر، در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در قزوین با بیان اینکه عشق پدیدهای هیجانی، خودبهخودی و وابسته به اتفاقات بزرگ نیست، اظهار کرد: عشق یک سیستم است؛ سیستمی متشکل از نزدیکی عاطفی، احساس امنیت، احترام متقابل، مراقبت، توجه و یک تصمیم پایدار برای ادامه دادن رابطه، دوست داشتن فقط گفتن «من تو را دوست دارم» نیست، بلکه «کاری کردن» است؛ کاری که باعث شود طرف مقابل این دوست داشتن را در زندگی روزمره خود احساس کند.
وی افزود: در زندگی مشترک، عشق بیشتر از آنکه با اتفاقات بزرگ و هیجانانگیز سنجیده شود، با تداوم رفتارهای کوچک، آگاهانه و روزمره اندازهگیری میشودآ رفتارهایی که یک پیام روشن دارند و آن این است که «تو برای من مهم هستی». اگر عشق فقط در ذهن باقی بماند و به زبان نیاید یا در رفتار دیده نشود، طرف مقابل نمیتواند آن را تجربه کند.
این زوجدرمانگر با تأکید بر اینکه انسانها با دانستن ذهنی آرام نمیشوند، تشریح کرد: آدمها با تجربه واقعی آرام میشوند به همین دلیل ممکن است فردی واقعاً عاشق باشد، اما همسرش احساس تنهایی کند، عشق و محبت گاهی در میان خستگیها، مشغلهها و شلوغیهای زندگی روزمره گم میشود و اگر به زبان نیاید و عنوان نشود، دیده نخواهد شد.
زینالی با اشاره به تفاوتهای زن و مرد در تجربه و دریافت عشق بیان کرد: این تفاوتها لزوماً ذاتی و مطلق نیست، بلکه ترکیبی از زیستشناسی، اجتماعی شدن و یادگیری فرهنگی است. زنان معمولاً عشق را از مسیر کلام، ارتباط هیجانی، توجه عاطفی و شنیدن جملاتی مانند «دوستت دارم»، «حواسم به تو هست» و «قدردانت هستم» تجربه میکنند، از نظر بسیاری از زنان، این جملات نشانه امنیت رابطه است و نبود آنها حتی در کنار وفاداری و مسئولیتپذیری مرد، میتواند احساس دوست داشته نشدن ایجاد کند.
وی ادامه داد: در مقابل، مردان غالباً عشق را از مسیر عمل، حضور، تلاش، حل مسئله و فراهم کردن شرایط زندگی نشان میدهند، بسیاری از مردان صادقانه تصور میکنند وقتی کار میکنند، مسئولیت میپذیرند و کنار خانواده هستند، یعنی دوست دارند. مسئله اینجاست که این زبان عشق همیشه برای طرف مقابل قابل ترجمه نیست.
این روانشناس تصریح کرد: از نظر دریافت عشق نیز تفاوتهایی وجود دارد؛ زنان با شنیدن و دیدن مستقیم محبت آرام میشوند، در حالی که بسیاری از مردان زمانی احساس دوست داشته شدن میکنند که مورد احترام، اعتماد و پذیرش قرار بگیرند. برای مردان، پیام «تو به اندازه کافی برای من خوب هستی» نقش کلیدی دارد و انتقادهای مکرر حتی اگر از سر نیاز عاطفی باشد میتواند احساس دوستداشتنی نبودن را در آنها تقویت کند.
زینالی با تأکید بر اینکه هر دو طرف در رابطه عاشق هستند اما به زبان خودشان عشق میدهند، بیان کرد: مشکل از جایی شروع میشود که هرکدام فکر میکنند زبان عشقشان بدیهی است. مرد میگوید من که هستم، کار میکنم و تلاش میکنم؛ زن میگوید من نمیشنوم و نمیبینم. هر دو درست میگویند، اما به دو زبان متفاوت. درست مثل دو نفر که یکی با زبان آلمانی و دیگری با زبان اسپانیایی صحبت میکند؛ هر دو حرف میزنند اما همدیگر را نمیفهمند.
وی افزود: عشق زمانی در رابطه قابل تجربه میشود که زوجها یاد بگیرند هم به زبان خودشان عشق بدهند و هم زبان عشق طرف مقابل را یاد بگیرند، همان حکایت معروف مولانا درباره چهار نفر و انگور، بهخوبی این مسئله را توضیح میدهد.
این زوجدرمانگر با رد این تصور که خانوادههای امروز کمتر از گذشته یکدیگر را دوست دارند، اذعان کرد: محبت قلبی تفاوتی نکرده است؛ مسئله، افزایش فشارهای زندگی و کاهش ظرفیت ابراز است. فشارهای اقتصادی، فرسودگی شغلی، سبک زندگی سریع، شبکههای اجتماعی، مسئولیتهای فرزندپروری و تلاش برای «کامل بودن» باعث میشود انرژی عاطفی کمتری برای ظرافتهای رابطه باقی بماند.
زینالی عشق را به «حساب بانکی» تشبیه و اظهار کرد: عشق بانکی است که در زمان بحرانها از آن برداشت میکنیم. واریزهای این حساب، محبتهای کوچک، احترام، توجه و قدردانی است، اگر این حساب خالی باشد، با کوچکترین سوءتفاهم رابطه دچار بحران میشود، پول و هدیههای بزرگ شاید لحظهای خوشحالکننده باشند، اما بدون احترام و توجه، گرمای آنها ماندگار نیست.
وی با اشاره به تجربیات بالینی خود خاطرنشان کرد: در اغلب موارد، کمبود عشق واقعی وجود ندارد؛ کمبود ابراز و مهارت ابراز است. بسیاری از افراد در خانوادههایی بزرگ شدهاند که محبت کلامی و رفتاری کم بوده و بیان احساسات برایشان آموخته نشده است، در روانشناسی از والدین «یخچالی» یاد میشود؛ والدینی که احساس دارند اما توان ابراز آن را ندارند و این الگو به فرزندان منتقل میشود.
این روانشناس افزود: اما زمانی که فرد متوجه میشود بلد نیست محبت را ابراز کند یا تحقیر و سکوت به رابطه آسیب میزند، مسئولیت دارد یاد بگیرد و تغییر کند. ادامه دادن یک مسیر اشتباه، به سقوط رابطه منجر میشود.
زینالی درباره کاهش ابراز محبت پس از ازدواج و فرزندآوری عنوان کرد: با افزایش نقشها، رابطه از زوج بودن به مدیریت زندگی تبدیل میشود. خستگی مزمن و عادت باعث میشود رفتارهای عاطفی به حداقل برسد و طرفین حضور یکدیگر را بدیهی فرض کنند، این بدیهیانگاری، اولین دشمن عشقهای روزمره است.
وی تأکید کرد: عادی شدن رابطه اگر با مراقبت آگاهانه همراه نباشد، زوجها را به همخانه تبدیل میکند نه همدل. حذف احوالپرسی واقعی، نگاه مهربان، تشکر، تماس کوتاه و توجههای ساده، نشانههای این فرسایش است.
این زوجدرمانگر در پایان خاطرنشان کرد: کاهش ابراز محبت همیشه نشانه سردی رابطه نیست، اما اگر درباره آن صحبت نشود و اصلاح نگردد، میتواند به چرخهای فرسایشی تبدیل شود. رابطه یک مسیر دوطرفه است و هیچکدام از طرفین بهتنهایی مقصر نیستند. خانوادهها با محبتهای کوچک، مداوم و آگاهانه زنده میمانند؛ نه با کارهای بزرگ و مقطعی.
انتهای پیام/