پشت ادعای «دزدی نفت» ترامپ؛ سنتی دیرینه که ملی‌سازی را «تهدید منافع» می‌خواند

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم _ درحالی که تنش بین آمریکا و ونزوئلا هرروز تشدید می شود و اقدامات خصمانه دولت ترامپ علیه مردم این کشور نیم کره جنوبی درحال تشدید است، وی بارها دولت ونزوئلا را متهم کرده است که نفت آمریکا را دزدیده است و از آمریکا سوءاستفاده کرده است.

 ترامپ این ادعا را در چارچوب انتقاد از سیاست‌های انرژی دولت‌های پیشین آمریکا و در دفاع از منافع شرکت‌های آمریکایی فعال در صنعت نفت آمریکای لاتین مطرح کرده است؛ در حقیقت منظور وی از دزدی استفاده ونزوئلا از حق قانونی و طبیعی خودش بود که با محدود کردن یا لغو قراردادهای شرکت‌های آمریکایی و افزایش کنترل دولتی بر صنعت نفت، منابعی را که به‌زعم او به آمریکا تعلق داشته، از دسترس این کشور خارج کرده است.

 این ادعا، اگرچه در ادبیات سیاسی داخلی آمریکا قابل مصرف است، اما از منظر حقوقی و تاریخی کاملاً غلط و با چالش‌های جدی مواجه است.

اظهارات ترامپ و نقد مفهومی «دزدی»

نخستین اشکال بنیادین در سخنان ترامپ، به‌کارگیری واژه‌ی دزدی در توصیف یک منازعه‌ی قراردادی و حاکمیتی است. در حقوق بین‌الملل دزدی مفهومی کیفری دارد و ناظر بر تصاحب غیرقانونی اموال منقول است؛ در حالی که اختلافات نفتی میان دولت‌ها و شرکت‌های خارجی، در زمره‌ی اختلافات سرمایه‌گذاری، ملی‌سازی یا نقض قرارداد قرار می‌گیرند؛ ترامپ، با همسان‌سازی منافع شرکت‌های خصوصی آمریکایی با منافع ملی آمریکا و دانستن حق طبیعی ونزوئلا برای آمریکا، عملاً مرز میان دولت و بخش خصوصی را نادیده می‌گیرد.

ونزوئلا از دهه‌ها پیش، به‌ویژه از اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم، سیاست تقویت حاکمیت دولتی بر منابع نفتی را در پیش گرفت. در این چارچوب نقش شرکت نفت ونزوئلا(PDVSA) پررنگ‌تر شد؛ سهم و اختیارات شرکت‌های خارجی کاهش یافت و برخی قراردادها بازنگری یا لغو شدند اما واکنش ایالات متحده به این روند، نه پیگیری اختلاف از مسیرهای حقوقی بین‌المللی بلکه ترکیبی از تحریم‌های اقتصادی، فشار دیپلماتی، و محدودسازی فعالیت شرکت‌های آمریکایی و به تازگی فعال کردن گزینه نظامی بود.

در این فضا، ادبیات سیاسی جایگزین زبان حقوقی شد و ملی‌سازی در گفتمان رسمی آمریکا به تهدید و دزدی تقلیل پیدا کرد. طبق حقوق بین‌الملل منابع طبیعی مال دولت آن کشور است و ملی‌سازی حتی به شیوه بد و غیراخلاقی هم کاملاً قانونی است اما ترامپ مثل همیشه این اصل پایه‌ای را نادیده گرفته و پا جای پای سلف خود آیزنهاور و سیاستمدار محبوبش چرچیل گذاشته است.

مسئله نفت و تجربه تاریخی ایران و ونزوئلا

باید گفت تجربه ونزوئلا در خلأ تاریخی رخ نداده است. در موارد متعددی، آمریکا و پیش‌تر بریتانیا، ملی‌سازی منابع زیرزمینی یا صنایع راهبردی کشورها را به‌عنوان خط قرمز تلقی کردند و ایران در زمان نخست وزیری دکتر مصدق نمونه‌ تاریخی این ماجراست.

 با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در آخرین روز سال 1329، کنترل این صنعت از دست شرکت انگلیسی خارج شد. واکنش انگلیس در ابتدا تحریم نفتی ایران، فشار سیاسی و حقوقی و نهایتاً کودتای 1332 با نقش دولت وینستون چرچیل و همکاری رئیس جمهور وقت آمریکا آیزنهاور بود. در آن زمان نیز، ملی‌سازی نفت با ادبیاتی مشابه امروز به نقض قرارداد، بی‌ثباتی و تهدید منافع غرب تعبیر می شد؛ با این حال، محور اصلی نزاع، کنترل یک منبع راهبردی بود.

در کنگو هم نخست‌وزیر منتخب این کشور، پاتریس لومومبا در فضایی آکنده از رقابت‌های جنگ سرد و منافع معدنی (اورانیوم، مس، کبالت) کنار زده و ترور شد یا در شیلی، ملی‌سازی معادن مس در دهه 1970، به فشار اقتصادی و سپس کودتای 1973 و روی کار آمدن پینوشه انجامید.

در هر دو مورد، روایت رسمی بر ثبات و امنیت تأکید داشت، اما واقعیت پیوند تنگاتنگ سیاست و منافع آمریکا یا انگلستان بود. ادعای «دزدی نفت آمریکا» از سوی ونزوئلا، بیش از آن‌که بازتاب یک واقعیت حقوقی باشد بازتاب سنتی قدیمی در سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ است که ملی‌سازی منابع را تهدیدی برای منافع شرکت‌های غربی می‌دانند و آن را با منافع ملی خودشان پیوند می زنند.

*محمد علی سافلی

انتهای پیام/