جنگ شناختی؛ تلاش دشمن برای جبران ناکامی در درگیری نظامی

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، حمید هوشنگی عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، در یادداشتی درباره ابعاد و مولفه‌های جنگ شناختی علیه جامعه ایرانی، به تشریح محورهای اصلی عملیات روانی دشمن پس از جنگ 12روزه و ابزارهای به‌کارگرفته‌شده برای بی‌اعتمادی، ناامیدسازی و تغییر ذهنیت عمومی جامعه نسبت به نظام اسلامی پرداخت.

وی در این یادداشت نوشته است: جنگ شناختی دارای ابعاد و مؤلفه‌های متعددی است، اما آنچه امروز دشمن در قبال جامعه ایرانی، به‌ویژه پس از جنگ 12روزه، دنبال می‌کند بر چند حوزه مشخص متمرکز شده است؛ مقوله جنگ شناختی پدیده‌ای تازه نیست و جامعه ایران از سال‌ها قبل در معرض این نوع هجمه قرار داشته و از همین جهت، پیش از جنگ نظامی اخیر نیز درگیر این میدان بوده است.

ناکامی دشمنان مردم ایران در حوزه نظامی در جنگ 12روزه، موجب شد بار دیگر جنگ شناختی به‌عنوان یک اولویت فعال شود، چراکه موفقیت در این حوزه می‌تواند زمینه توفیق در سایر حوزه‌ها را نیز برای دشمن فراهم کند.

یکی از مؤلفه‌های اصلی جنگ شناختی علیه جامعه ایرانی، تشدید بی‌اعتمادی میان مردم و حاکمیت است؛ نه فقط در نسبت میان مردم و دولت، بلکه در ارتباط میان مردم و همه اجزای حاکمیت. بی‌اعتمادی سیاسی دارای ابعاد مختلفی است و بررسی جنگ روانی و شناختی دشمن نشان می‌دهد تمرکز جدی بر القای ناکارآمدی نظام سیاسی وجود دارد؛ در این چارچوب، دشمن می‌کوشد نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و دین را ناکارآمد معرفی کند و همه مشکلات کشور را به این ساختار نسبت بدهد.

بازنمایی مداوم مشکلات و برجسته‌سازی آن‌ها بدون توجه به دستاوردها، بخشی از این عملیات است؛ به‌گونه‌ای که حتی کوچک‌ترین مسائل نیز به‌عنوان نشانه ناکارآمدی کلی نظام نمایش داده می‌شود.

محور دیگر جنگ شناختی، القای بی‌توجهی حاکمیت نسبت به مردم است. دشمن در تلاش است این تصویر را در اذهان جامعه بسازد که حاکمیت خیرخواه، دلسوز و در پی منافع مردم نیست و خواسته‌های جامعه را نادیده می‌گیرد؛ مسئله خیرخواهی و توجه به منافع عمومی، به یکی از محورهای ثابت عملیات شناختی تبدیل شده است.

ناامیدسازی جامعه از آینده، یکی دیگر از ابعاد پررنگ این جنگ به‌شمار می‌رود؛ آینده‌سوزی، نقشی کلیدی در ایجاد یأس ایفا می‌کند؛ زمانی که فرد احساس کند در ساختار اجتماعی و سیاسی آینده‌ای ندارد، حداقل پیامد آن انفعال و تجربه نوعی طردشدگی است. در حالی که امید عامل مقاومت، تلاش و غلبه بر مشکلات محسوب می‌شود. ناامیدسازی از وضع موجود و القای نبود آینده، به‌طور جدی در دستورکار عملیات روانی دشمن قرار گرفته است.

در کنار این موارد، تلاش می‌شود این گزاره القا شود که اکثریت جامعه همراه نظام سیاسی نیستند و همبستگیِ شکل‌گرفته در جریان جنگ 12روزه نیز موقتی، احساسی و فاقد ریشه بوده است. این در حالی است که احساس اکثریت‌بودن، خود عاملی مؤثر در افزایش همبستگی سیاسی در جامعه است و شکستن این احساس، به‌عنوان یکی از اهداف جنگ شناختی دنبال می‌شود. حتی برخی جریان‌ها و عناصر داخلی نیز آگاهانه یا ناآگاهانه، بر موقتی‌بودن و ناپایداری این همبستگی تأکید می‌کنند.

این مجموعه مؤلفه‌ها نشان می‌دهد جنگ شناختی، جنگی کم‌هزینه‌تر از جنگ مستقیم برای دشمن است اما در صورت موفقیت، می‌تواند آورده بیشتری داشته باشد. جنگ 12روزه نشان داد که دشمن در ایجاد بی‌ثباتی داخلی به موفقیت لازم نرسیده اما همچنان این مسیر را برای زمینه‌سازی و مقدمه‌چینی اقدامات بعدی دنبال می‌کند.

ابزارهای جنگ شناختی محدود به رسانه نیستند، هرچند رسانه‌های سنتی، شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی نقش پشتیبان دارند. این ابزارها، حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نیز پوشش می‌دهند. تحریم‌ها، گزارش‌های آژانس انرژی اتمی، قطعنامه‌ها و سازوکارهایی مانند اسنپ‌بک در همین چارچوب قابل تحلیل هستند و تصویری از انزوای ایران در ذهن جامعه القا می‌کنند. نمونه‌هایی از این تصویرسازی در محدودیت‌های بین‌المللی، القای قطع ارتباط با جهان و برجسته‌سازی برخی تصمیمات خارجی دیده می‌شود.

در حوزه اقتصادی نیز از نوسانات بازار ارز، افزایش قیمت طلا و شرایط معیشتی برای فضاسازی و ناامیدسازی استفاده می‌شود. در حوزه فرهنگی، برخی تولیدات سینمایی و آثار شبکه نمایش خانگی که با ارزش‌های ملی و دینی در تعارض قرار دارند، نیز در همین مسیر ارزیابی می‌شوند. رفت‌وآمدها، نشست‌ها و فعالیت‌های برخی سفارتخانه‌های خارجی و خروجی این ارتباطات، به‌عنوان بخشی از این پازل مورد توجه دشمن است.

القای این ادعا که راه‌حل مشکلات کشور مذاکره است و ایران تمایلی به مذاکره ندارد نیز در همین چارچوب قرار دارد؛ در حالی که تجربه‌ی حمله حین مذاکره و طرح شروط غیرقابل‌پذیرش، واقعیت این مسیر را نشان می‌دهد. بخشی از این فضاسازی‌ها متأسفانه با همراهی ناخواسته یا آگاهانه برخی عوامل داخلی تقویت می‌شود.

مقابله با جنگ شناختی نباید صرفاً بر دوش مردم گذاشته شود؛ ارتقای سواد رسانه‌ای جامعه اهمیت دارد اما کافی نیست. مهم‌ترین اقدام "زمینه‌سوزی" است؛ یعنی از بین‌بردن بسترهای عینی اثرگذاری جنگ شناختی. مشکلات اقتصادی، تورم، نوسانات ارزی، تبعیض و فساد، مصادیقی هستند که دشمن بر آن‌ها سوار می‌شود. کاهش این مشکلات، بخش قابل‌توجهی از عملیات روانی دشمن را خنثی می‌کند.

پاسخ به جنگ شناختی صرفاً پاسخ رسانه‌ای نیست و بلکه نیازمند اقدام عملی است. زمانی که مردم زندگی عادی، باثبات و قابل پیش‌بینی داشته باشند و احساس کنند دولت خیرخواه، کارآمد و مسلط است، زمینه اثرگذاری جنگ شناختی دشمن به‌طور جدی تضعیف خواهد شد.

انتهای پیام/