مراد از نقد الهیات سنتی چیست؟
- اخبار استانها
- اخبار قم
- 03 دی 1404 - 12:45
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، هرگاه سخن از نقد الهیات سنتی به میان میآید، ضروری است که این نقد را بهدرستی در چارچوب مفهومی خود جای دهیم.
هدف از چنین انتقادی، به چالش کشیدن خود دین به عنوان حقیقتی وحیانی نیست؛ زیرا از منظر باور دینی، دین، کامل و جامع است. بنابراین، محل نقد نه اصل دین، بلکه معرفت دینی و به عبارت دقیقتر، فهم و تفسیرهای بشری از دین است که در قالب الهیات دورههای مختلف تاریخی شکل گرفته است.
معرفت دینی، بهمثابه یک دانش انسانی، ماهیتی تدریجی و تکاملی دارد. این گزاره بدان معناست که نمیتوان مدعی شد مؤمنان یا متخصصان دینی در ادوار اولیه، به تمامی ابعاد و لایههای معارف دینی احاطهای کامل داشتهاند. پذیرش چنین فرضی، مستلزم انکار امکان هرگونه پیشرفت در عرصه مطالعات دینی خواهد بود.
اگر چنین بود، میبایست دانش دینی امروزین ما هیچ تفاوت ماهوی با فهم دینی در ده قرن پیش نمیداشت. اما واقعیت تاریخی و معرفتشناختی گواه آن است که دانش ما درباره دین همواره در حال توسعه و تعمیق است. به بیان دیگر، آنچه روندی تکاملی را طی میکند، الهیات (به معنای دستگاه فکری و تفسیری بشر از دین) است، نه خود دین.
بر این اساس، دینشناسی میتواند و باید در گذر زمان، کاملتر، عمیقتر و پاسخگوتر به پرسشهای متجدد شود. این سخن به هیچ وجه به معنای تقلیل یا بیاعتنایی به خدمات ارزنده عالمان و متکلمان گذشته نیست. آنان در بستر تاریخی و امکانات فکری عصر خویش، نقش خود را ایفا کردند و میراثی گرانقدر از خود به جای نهادند.
نقد الهیات سنتی، نفی این نقش نیست، بلکه تأکید بر لزوم تداوم جریان اجتهاد و تولید معرفت دینی است. بنابراین، دعوت به بازخوانی، تحول و نوآوری در الهیات، نه نقد ذات دین است و نه خدشه در جایگاه عالمان پیشین، بلکه بیان یک ضرورت معرفتی برای پاسخگویی به شرایط نوین و گشودن افقهای تازه در برابر معارف دینی است.
ذکر این تمایزات از آن رو اهمیت دارد که گاه در مواجهه با نقدهای وارد بر برخی قرائتهای سنتی، واکنشهایی دفاعی دیده می شود که بدون توجه به مبانی و حدود این نقدها، آن را به معنای انکار کاملبودن دین یا بیحرمتی به پیشینیان تفسیر میکنند. اینگونه مواجهههای شتابزده و فاقد تأمل، که از جایگاه تعصب و نه عقلانیت انتقادی برمیخیزد، مانعی جدی در مسیر گفتوگوی علمی و پویایی معرفت دینی محسوب میشود.
مقصود از این نقد، تنقیص دین یا عالما دینی نیست، بلکه تأکید بر این اصلی بنیادین در تاریخ علم است که معرفت بشری، از جمله معرفت دینی، همواره در حال شدن و تکامل است. اگر چنین نبود، اساساً ضرورتی برای تأسیس نهادهای پژوهشی جدید، نگارش آثار نو، و سرمایهگذاری در طرحهای مطالعاتی معاصر در حوزههای دینپژوهی وجود نداشت.
نفس وجود دانشگاهها، حوزههای علمیه و پژوهشگاهها، و جریان مستمر تولید آثار علمی در آنها، گواهی روشن بر پویا و سیال بودن عرصه فهم دین و نیازمند به روزآمدی و توسعه و تعمیق دائمی آن است.
نویسنده: محمد فناییاشکوری، استاد تمام فلسفه و عرفان تطبیقی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
انتهای پیام/