عقلانیت شیرازی؛ از نبوغ فردی تا نظم اجتماعیِ عقل‌محور

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، عقلانیت شیرازی را نمی‌توان به ظهور چند چهره برجسته یا تولید متون فلسفی فروکاست. آنچه به این عقلانیت قوام و تداوم بخشید، شکل‌گیری نظمی اجتماعی ـ فرهنگی بود که در آن عقل، از سطح استعداد فردی فراتر رفت و به معیاری هنجاری در زیست علمی بدل شد. در این چارچوب، عقلانیت نه امری اتفاقی، بلکه محصول هم‌پیوندی نهادهای آموزشی، سنت‌های علمی و سازوکارهای بازتولید معرفت بود.

از قرن هشتم تا دهم هجری، شیراز به‌مثابه میدانی پایدار برای فعالیت‌های عقلی عمل کرد؛ میدانی که در آن، منزلت علمی بر پایه انضباط برهانی، تداوم آموزشی و مشروعیت نمادین تعریف می‌شد. مدارس، مساجد و محافل علمی، نقش واسط میان فرد و ساختار را ایفا می‌کردند و امکان می‌دادند عقل از سطح توان ذهنی اشخاص، به قاعده‌ای اجتماعی ارتقا یابد.

در چنین بستری، حضور عالمانی که عقلانیت را در قالب روش تدریس، سنت شرح و استمرار آموزشی تثبیت کردند، اهمیت می‌یابد. کارنامه علمی علامه ملاعبدالله بهابادی یزدی را می‌توان در همین چارچوب فهم کرد؛ نه به‌عنوان محور مستقل این جریان، بلکه به‌مثابه نمونه‌ای روشن از چگونگی استقرار عقلانیت در قالب نظم آموزشی و عادت‌واره علمی. استمرار آثار او در نظام درسی علوم عقلی، نشانه‌ای از نهادینه‌شدن عقل در میدان علمی شیراز است، نه صرفاً برجستگی یک نبوغ فردی.

نکته اساسی در عقلانیت شیرازی، پیوند درونی میان عقل، اخلاق علمی و زیست آموزشی بود. عقل‌ورزی در این فضا نه ابزار منازعه، بلکه زبان مشترک فهم، تعلیم و انتقال معرفت به شمار می‌آمد. همین امر سبب شد که عقلانیت، استقلال نسبی خود را از تحولات سیاسی حفظ کند و از رهگذر نهادها و سنت‌های آموزشی، به حیات تاریخی خود ادامه دهد.

از این منظر، عقلانیت شیرازی را باید شکلی از نظم اجتماعی عقل‌محور دانست؛ نظمی که در آن، افراد نقش حاملان موقت را دارند و آنچه ماندگار است، قواعد میدان، عادت‌واره‌های علمی و سازوکارهای بازتولید عقلانیت است. اشاره به چهره‌هایی چون ملاعبدالله یزدی، تنها از این جهت معنادار است که نشان دهد این نظم چگونه خود را در سطوح فردی متجلی ساخته و تداوم یافته است.

نویسنده: حمید نیک‌رو، پژوهشگر حوزه مطالعات جامعه شناسی سیاسی

انتهای پیام/