«استحاله ساختاری»؛ دکترین آمریکا برای تطمیع بغداد به عادی سازی روابط با اسرائیل
- اخبار بین الملل
- اخبار آسیای غربی
- 04 دی 1404 - 16:49
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، صحنه سیاسی امروز عراق، فراتر از رقابتهای متعارف پارلمانی، به عرصهای برای تقابل قطبهای قدرت منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است؛ به نحوی که وضعیت کنونی در بغداد به نوعی فراتر رفتن ابعاد انتخاب نخست وزیر از مرزهای پارلمان و مذاکرات سیاسیِ داخلی و تبدیل شدن این شهر به عرصه رقابت بازیگران منطقه ای و جهانی مبدل شده است.
روند انتخاب نخستوزیر جدید، دیگر صرفاً یک فرایند داخلی ذیل قانون اساسی عراق نیست، بلکه برآیندی از فشارها در چارچوب یک مثلث مداخلهگر است که اضلاع آن را «آمریکا»، «محور عربی به رهبری قطر» و در لایههای پنهان، «رژیم صهیونیستی» تشکیل میدهند. این نوشتار به بررسی ابعاد این مداخلات، اهداف راهبردی بازیگران خارجی و آرایش نیروهای داخلی در برابر این فشارها میپردازد.
1. هندسه مداخله؛ فعالسازی شکافهای قومی و مذهبی
نخستین تکانه جدی در روند تشکیل دولت، تحرکات معنادار در جبهه اهل سنت بود. سفر غیرمنتظره محمد الحلبوسی و خمیس الخنجر به دوحه و دیدار با شیخ تمیم بن حمد، امیر قطر، را نمیتوان یک رخداد دیپلماتیک عادی و مرسوم قلمداد کرد.
در عرف جامعهشناسی سیاسی عراق، توسل رهبران سنی به پایتختهای عربی در بزنگاههای تشکیل دولت، تلاشی کلاسیک برای احیای «وزنه تعادل» در برابر اکثریت شیعی (چارچوب هماهنگی) تفسیر میشود. این حرکت، در واقع تلاشی برای تغییر هندسه قدرت در بغداد با استفاده از اهرم فشار خارجی است. با این حال، واکنش فضای نخبگانی عراق به این سفر، نشانگر وجود نوعی از «استاندارد دوگانه» بود.
در حالی که تعاملات راهبردی شیعیان با تهران غالباً با برچسبهای امنیتی و تحت عنوان «وابستگی» تقلیل داده میشود، لابیگری آشکار اهل سنت در قطر برای سهمخواهی در ریاست مجلس، تحت عناوینی چون «دیپلماسی سازنده» بازنمایی میشود. این تناقض نشان میدهد که کارت «لابی عربی» با هدف تضعیف هژمونی پارلمانی شیعیان فعال شده است.
2. ایالات متحده و ثبات به مثابه ابزار کنترل
بازیگر اصلی این صحنه، ایالات متحده است که با رویکردی تهاجمی به معادله بازگشته است. در شرایطی که فضای داخلی «چارچوب هماهنگی» به سمت عبور از محمد شیاع السودانی متمایل بود، مداخله واشنگتن مانع از این تغییر شد.
گزارشهای منابع معتبری همچون «مونت کارلو» و «الشرق الاوسط» مؤید این واقعیت است که ابقای السودانی، نه محصول محبوبیت داخلی یا توافق پارلمانی، بلکه نتیجه فشار مستقیم و چراغ سبز آمریکاست.
علت این اصرار در متغیرهای امنیتی منطقهای نهفته است. واشنگتن درگیر بحرانهای درهمتنیده در غزه، سوریه و تنش با تلآویو است و در بغداد به دنبال «مدیریت ریسک» است، نه تغییر. السودانی برای غرب به یک مهره «قابل پیشبینی» تبدیل شده است. بنابراین، منازعه فعلی، نبردی میان «مهندسی خارجی» (ائتلاف آمریکا-قطر) برای حفظ وضع موجود و «اراده جریانهای داخلی» برای تغییر است.
3. دکترین «استحاله ساختاری» دولت عراق؛ اهداف سهگانه واشنگتن
تحلیل رفتار ایالات متحده و متحدانش نشان میدهد که هدف نهایی، فراتر از ابقای یک فرد است. در حقیقت به نظر میرسد واشنگتن به دنبال یک «استحاله ساختاری» در حاکمیت عراق است تا این کشور را به شریکی بیخطر و خنثی تبدیل کند. این استراتژی در سه لایه عملیاتی قابل ردیابی است:
الف) لایه سیاسی: اعمال «وتوی پیشدستانه»
مصاحبه اخیر جاشوا هریس، کاردار آمریکا با شبکه السومریه عراق، مصداق بارز مداخله در حاکمیت ملی بود. او صراحتاً حضور گروههای مقاومت در دولت آینده را ناسازگار با «شراکت استراتژیک» بغداد و واشنگتن دانست. این موضعگیری، ترسیم یک خط قرمز نزد نهادهای امنیتی و بازگشت به دکترین «فشار حداکثری» ترامپ است که تهدید به انزوای اقتصادی را به عنوان ضمانت اجرایی این اقدام مداخلهگرانه مطرح میکند.
ب) لایه دیپلماتیک: پروژه «عادیسازی پنهان»
خطرناکترین لایه این استراتژی، تلاش برای همگرایی خزنده با تلآویو است. اظهارات «صلاح العرباوی، سیاستمدار نزدیک به محمد شیاع السودانی، مبنی بر حرکت عراق به سمت «عادیسازی عملی و نه رسمی»، نشاندهنده شکلگیری جریانی تکنوکرات-لیبرال است که قصد دارد قبحزدایی از رابطه با تلآویو را کلید بزند. آمریکا به دنبال دولتی است که توسط تکنوکراتها اداره شود و در آن مقاومت، به حاشیه رانده شود.
ج) لایه روانی-امنیتی: امنیتیسازی جغرافیای عراق
ماشین تبلیغاتی رژیم صهیونیستی (به ویژه نشریاتی همچون جروزالم پست) با پمپاژ کلیدواژههایی نظیر «عراق؛ سکوی پرتاب»، در حال زمینهسازی برای مشروعیتبخشی به تجاوزات احتمالی آینده است. انتصاب فردی مانند «مارک ساوایا» با سابقه غیردیپلماتیک و تجاری (تجارت ماریجوانا) به عنوان فرستاده ویژه ترامپ، نشاندهنده نگاه تقلیلگرایانه واشنگتن به عراق است؛ نگاهی که این کشور را نه یک دولت مستقل، بلکه یک «بنگاه تجاری» میبیند که پیششرط سوددهی آن، حذف گروه های مقاومت در داخل عراق است.
پادکست | نبرد اراده ها در بغداد؛ از لابی در دوحه تا وتوی واشنگتن
4. آرایش نیروهای داخلی؛ تقابل دو رویکرد
در مواجهه با این فشارها، صحنه سیاسی عراق دچار دوقطبی شدیدی شده است:
1- جریان همسو با خارج: شامل رهبران سیاسی اهل سنت (الحلبوسی و الخنجر) و جریان لیبرال محافظهکار (تیم مشاوران السودانی و چهرههایی چون العرباوی) که بقای سیاسی خود را در پیوند مناسبات با دوحه و واشنگتن و حتی ارسال سیگنال مثبت به تلآویو جستجو میکنند.
2- جریان مدافع حاکمیت (مثلث مقاومت): این جریان واکنشی چندلایه و هوشمندانه نشان داده است:
مقاومت سیاسی: نوری المالکی با رد صریح ادبیات تهدیدآمیز آمریکا، مانع از انفعال بیت شیعی در برابر خواسته نامشروع دولت ترامپ شد.
مقاومت میدانی: ابوعلی العسکری (کتائب حزبالله) با حمله به سابقه غیراخلاقی ساوایا، اقتدار میدانی مقاومت را به رخ کشید و نشان داد که زبان زور در برابر این گروهها کارایی ندارد.
و نهایتا مقاومت حقوقی: فائق زیدان، رئیس شورای عالی قضایی، با بیان اینکه «مشروعیت دولت از صندوق رأی میآید نه سفارتخانهها»، یک سپر حقوقی مستحکم در برابر شروط خارجی ایجاد کرد.
نویسنده: محدثه رضایی، کارشناس مسائل عراق
انتهای پیام/