بلاتکلیفی کارگران در سرمای زمستان/ انتظار در چهارراه باسکول برای لقمهای نان حلال!
- اخبار استانها
- اخبار خراسان شمالی
- 07 دی 1404 - 10:23
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بجنورد، چند سال پیش با حضور شهید رئیسی در بجنورد برای رانندههای نیسان واقع در چهارراه سلام که مکان مناسبی جهت توقف نداشتند ایستگاهی نه چندان تجملاتی ولی کارآمد در همان حوالی ایجاد شد که فقط یک پیگیری ساده نیاز داشت.
حال با گذشت 9 سال از آخرین پیگیری خبرگزاری تسنیم در مورد جانمایی مناسب برای کارگرانِ همیشه منتظرِ چهار راه باسکول بجنورد همچنان چهرهای نازیبا از بیتفاوتی برخی بزرگواران نامسئول در این خیابان شهر نقش بسته است.
از ساعتهای اولیه صبح، مردانی کنار خیابان ایستادهاند؛ بعضی با دستهای پینهبسته، بعضی با لباسهای کار کهنه، بعضی با سکوتی سنگین و خلاصه هرکسی با یک تحلیل ساده متوجه میشود که وضعیت این کارگران، وضعیت عادی، مناسب و ساختارمندی نیست؛ روزهای تکراری برای سرپرستهای یک خانواده که به دنبال دستمزدی ناچیز و بدون بیمه هستند تا غروب هر روز، رزقی حلال را به سر سفره خانواده برسانند نمیتواند آسان باشد.
اضطراب مزمن؛ رقابت بر سر لقمهای نان
یکی از عوامل صنف کارگران در گفتوگو با خبرنگار تسنیم گفته است: بیشتر از خستگی جسم، این بلاتکلیفی است که انسان را فرسوده میکند.
کارگر نمیداند امروز کار هست یا نه، دستمزد چقدر است، کارفرما سر قولش میماند یا نه. این ندانستنِ دائمی، اضطرابی میسازد که آرامآرام در جان مینشیند و انواع نتایج روحی و روانی را برای فرد و جامعه رقم میزند.
وی در ادامه اظهار کرد: این اضطراب مزمن، نه فقط روان، که روابط خانوادگی را هم فرسوده میکند. خستگی عصبی، پرخاشگری پنهان، بیحوصلگی در خانه؛ پیامدهایی که کمتر دیده میشوند، اما واقعیاند.
این نمایندهی صنفی با بیان اینکه چهارراه، برخلاف تصور، محل همبستگی نبوده و محل رقابت است بیان کرد: هر نفر، رقیب لقمهی دیگری است. انتخاب شدن یکی، یعنی حذف دیگری و این فضا، حس همدلی را از بین میبرد. کارگران کنار هم ایستادهاند، اما تنها هستند. گفتوگوها کوتاه است، لبخندها کمرنگ. هرکس در ذهنش حساب و کتابهای مالی خودش را دارد.کارگران، بهجای آنکه خود را بخشی از یک جمع بدانند، ناچارند بر بقا و دیده شدن فردی تمرکز کنند. پیامد روانی این وضعیت، افزایش احساس تنهایی و کاهش سرمایه اجتماعی در میان این قشر است.
تحقیر خاموش؛ فرسایش عزت مردانه
یکی از روانشناسان استان در این زمینه اذعان کرد: نگاه بالا به پایین، چانه زدن روی دستمزد، انتخاب کردن آدمها مثل کالا. اینها شکل تازهای از تحقیرند؛ تحقیر خاموش که طی تکرار روزانهی آن عزتنفس انسان آرامآرام ساییده میشود. تحقیر، لزوماً با خشونت همراه نیست؛ گاهی فقط با بیتوجهی اتفاق میافتد.
وی با ابراز اینکه بسیاری از این مردان، کار فقط درآمد نیست، گفت: شغل برای مردان هویت است. نانآور خانواده بودن، بخشی از تعریف وجودی خودشان است. بیکار دیده شدن، مساوی با شکست شخصی و اجتماعی است.اثر روانی این وضعیت، شرمساری بازگشت به خانه، سکوتهای طولانی، یا پرخاشگریهای بیدلیل است.
این نوع تحقیر، به دلیل فقدان نشانههای صریح، کمتر دیده میشود اما اثرگذاری عمیقتری دارد. کارگر، بدون آنکه مستقیماً مورد توهین قرار گیرد، در موقعیتی قرار میگیرد که احساس بیقدرتی و بیارزشی اجتماعی در او تقویت میشود. در بلندمدت، این وضعیت به تضعیف عزتنفس و پذیرش ناخودآگاه موقعیت فرودست منجر میشود.
چهارراه باسکول یک مکان نیست، یک تجربهی روانی است
چهارراه باسکول را نمیتوان صرفاً بهعنوان محل تجمع کارگران روزمزد تعریف کرد؛ این فضا در عمل به یک «میدان اجتماعی» تبدیل شده است که در آن، مناسبات نابرابر قدرت، ناامنی شغلی و فرسایش روانی بهصورت روزمره بازتولید میشوند.
کارگران حاضر در این چهارراه، در وضعیت تعلیق دائمی میان اشتغال و بیکاری قرار دارند؛ وضعیتی که پیامدهای آن صرفاً اقتصادی نیست و لایههای عمیقتری از آسیبهای روانی و هویتی را در پی دارد.
در این میان، تفاوتهای نسلی نیز هم دیده میشود. کارگر قدیمی، سالهاست همینجا بوده اما امیدش کمتر و پذیرشش بیشتر است. کارگر تازهوارد، هنوز عصبی و مطالبهگر بوده و کارگر ساکت، کمحرف و نگاهگریز که اغلب انتخاب نمیشود.
حصاری، کارگر کچکار 45 ساله در رابطه با مزاحمتهای محیطی گفت: صدای بوق، دود ماشینها، نگاه رهگذران، ساعتهایی که کند میگذرند. زمان اینجا کش میآید. دقیقهها طولانیترند. گاهی مجبوریم آتش روشن کنیم که سرمانخوریم و یا وقتمان را با برخی بازیها میگذرانیم تا کاری پیدا شود.
در روانشناسی اجتماعی، این نوع نااطمینانی مستمر بهعنوان یکی از عوامل اصلی شکلگیری اضطراب پایدار شناخته میشود. اضطرابی که نه به یک موقعیت خاص، بلکه به کلیت زندگی روزمره گره میخورد و بهتدریج منجر به فرسودگی روانی میشود. این فرسودگی، اغلب پنهان است و در قالب کاهش انگیزه، بیحسی هیجانی و احساس ناتوانی بروز میکند.
راهکار ساده اما کاربردی/طرح کلان دور از واقع ممنوع!
یک پژوهشگر حوزه جامعهشناسی در گفتوگو تسنیم تأکید میکند:کارگران روزمزد در خلأ سیاستگذاری قرار دارند. آنها نه مشمول حمایتهای نظام بیکاری هستند و نه از حداقلهای امنیت شغلی برخوردارند. این وضعیت تعلیقی، آنها را در معرض آسیبهای روانی بلندمدت قرار میدهد که آثار آن صرفاً فردی نیست و به سطح جامعه تسری مییابد.
وی ادامه داد: نخستین گام، به رسمیت شناختن کارگران روزمزد بهعنوان بخشی از نیروی کار شهری است. ایجاد مراکز رسمی عرضه نیروی کار روزمزدی در نزدیکی نقاط پرتردد، میتواند جایگزین تجمعهای غیررسمی شود. این مراکز، علاوه بر ساماندهی فرآیند جذب نیرو، امکان ثبت حداقلی اطلاعات شغلی، تعیین دستمزد پایه و کاهش رفتارهای تحقیرآمیز را فراهم میکنند.
وی با بیان این نکته که یکی از منابع اصلی اضطراب روانی کارگران، ابهام در دستمزد و عدم پایبندی برخی کارفرمایان به تعهدات مالی است اضافه کرد: تدوین دستورالعملهای شفاف برای حداقل دستمزد روزمزدی و الزام به ثبت توافقهای کوتاهمدت میتواند تا حد زیادی از این ناامنی بکاهد.
این سیاست، علاوه بر حمایت اقتصادی، نقش مهمی در بازسازی احساس عدالت و اعتماد اجتماعی در میان کارگران دارد.
این پژوهشگر در ادامه خاطرنشان کرد: کارگران روزمزد، بهدلیل قرار گرفتن در وضعیت تعلیقی مزمن، در معرض آسیبهای روانی پنهان قرار دارند. طراحی برنامههای مداخلهای کوتاهمدت، مانند حضور مشاوران اجتماعی در مراکز ساماندهی یا ارائه خدمات روانشناختی کمهزینه، میتواند نقش پیشگیرانه مؤثری ایفا کند.این مداخلات، بیش از آنکه درمانمحور باشند، باید بر آموزش مهارتهای مقابله با استرس، مدیریت خشم و تقویت عزتنفس تمرکز داشته باشند.
همچنین وی نقش شهرداریها، سازمانهای حمایتی و نهادهای دیگر را اینگونه توضیح داد: با همکاری سازمانها، برنامههای توانمندسازی شغلی برای کارگران روزمزد طراحی شود و آموزش مهارتهای فنی کوتاهمدت، معرفی به پروژههای موقت شهری و ایجاد بانک اطلاعاتی نیروی کار، از جمله اقداماتی است که میتواند مسیر خروج تدریجی از چرخه ناامنی شغلی را هموار کند.
نکته مهمی که مسئولان از آن غافلند!
برخوردهای صرفاً کنترلی یا حذف فیزیکی تجمع کارگران از چهارراهها، نهتنها مسئله را حل نمیکند، بلکه آن را به فضاهای پنهانتر منتقل میکند. سیاستگذاری مؤثر در این حوزه، مستلزم عبور از نگاه امنیتی و حرکت به سمت رویکرد اجتماعی–حمایتی است؛ رویکردی که مسئله را نه بهعنوان معضل شهری، بلکه بهعنوان پیامد ساختارهای نابرابر بازار کار تحلیل میکند.
چهارراه باسکول، تنها یک نقطه شهری نیست، بلکه نشانهای از خلأ سیاستگذاری در مواجهه با کار غیررسمی است که امید است در روزهای آتی شاهد تغییراتی رضایتمند و غیر تحمیلی و مفید در این زمینه باشیم.
انتهای پیام/311/