تأملی در مسیر جهانی شدن سینمای ایران

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امروز 28 دسامبر در بسیاری از تقویم‌های جهانی به عنوان روز جهانی سینما (International Cinema Day) شناخته می‌شود. دلیل انتخاب این روز به رویدادی مهم در تاریخ سینما بازمی‌گردد؛ 28 دسامبر 1895 زمانی است که برادران لومیر در پاریس فرانسه برای نخستین‌بار فیلم‌هایی را به‌صورت تجاری در یک سالن عمومی نمایش دادند و در ازای آن از تماشاگران بلیت فروختند. بسیاری از مورخان سینما این رویداد را آغاز سینمای تجاری می‌دانند.

بر اساس مستندات تاریخی، این نمایش شامل چند فیلم کوتاه بود؛ از جمله یکی از مشهورترین تصاویر اولیه تاریخ سینما که در آن قطاری از عمق تصویر به سمت دوربین حرکت می‌کند؛ تصویری که شگفتی و حتی هراس تماشاگران آن زمان را برانگیخت. از آن تاریخ به بعد، 28 دسامبر به‌عنوان نماد تولد صنعت فیلم‌سازی به معنایی که امروز می‌شناسیم، شناخته می‌شود.

البته آغاز ثبت تصاویر متحرک به پیش از این تاریخ بازمی‌گردد؛ از جمله تجربه‌های ادوارد مایبریج، عکاس انگلیسی-آمریکایی، که حرکت یک اسب را در قالب توالی تصویری ثبت کرد. اما اگر بخواهیم سینما را نه صرفاً ثبت حرکت، بلکه به‌مثابه هنری عمومی، دارای سالن نمایش، مخاطب و بلیت‌فروشی تعریف کنیم، باید 28 دسامبر را روز تولد سینمای مدرن و در نتیجه، روز جهانی سینما دانست.

نکته‌ای اساسی درباره تولد سینما، در ماهیت آن نهفته است: سینما بدون مخاطب معنا ندارد و مخاطب نیز برای تماشای فیلم، هزینه پرداخت می‌کند. از همین‌جا رابطه‌ای زنجیروار و جدانشدنی میان سینما و مخاطب شکل می‌گیرد. اما پرسش اصلی این است که مخاطب چرا به سینما می‌رود؟

بر اساس نظریه‌های کلاسیک و معاصر سینما، سرگرمی نخستین انگیزه مخاطب برای رفتن به سینماست. سینما ذاتاً جذاب است و انسان‌ها برای فاصله گرفتن از جهان روزمره و تجربه جهانی دیگر، حاضرند حتی برای 90 دقیقه هزینه پرداخت کنند.

اما آیا سینما تنها به سرگرمی بسنده کرده است؟ واقعیت آن است که سینمای جهان، سرگرمی را به ابزاری برای انتقال تفکر، ایدئولوژی و هژمونی فرهنگی بدل کرده است. سینما میدان جنگ روایت‌هاست؛ ابزاری برای بازنمایی قدرت، هویت و برتری یک ملت یا نظام فکری بر دیگری. اگر چنین نبود، این همه سرمایه‌گذاری و رقابت برای تسلط بر روایت‌های جهانی چه توجیهی داشت؟

بنابراین، مخاطب و سرگرمی دو عنصر جدایی‌ناپذیر سینما هستند، اما سینمای امروز جهان با تکیه بر همین سرگرمی، پیام‌ها و دیدگاه‌های کلان ایدئولوژیک خود را به مخاطبان جهانی مخابره می‌کند.

این نکته برای سینمای ایران نیز اهمیتی دوچندان دارد. سینمای امروز ایران به‌طور عمده به سینمایی تجاری و سرگرمی‌محور تبدیل شده است؛ سینمایی که نه‌تنها از انتقال پیام‌های متعالی فرهنگ ایرانی و دینی فاصله گرفته، بلکه گاه حتی از تفکر نیز تهی شده است.

در گذشته، سینمای اجتماعی ـ با همه نقدهایی که به تلخی، یأس و فقدان نگاه ملی آن وارد بود ـ دست‌کم سینمایی متفکرانه به شمار می‌رفت. اما آنچه امروز غالب شده، نوعی سرگرمی سطحی و گاه مبتذل و ضدسینمایی است.

اگر سینمای ایران سودای حضور مؤثر در عرصه جهانی را دارد، ناگزیر است فرهنگ، تاریخ، تمدن و هویت ایرانی خود را به نمایش بگذارد؛ داشته‌هایی که می‌تواند آن را در میان فرهنگ‌های گوناگون، به‌عنوان فرهنگی انسانی، غنی و متعالی معرفی کند. این موضوع حتی پیش از در نظر گرفتن ارزش‌ها و آرمان‌هایی است که با پیروزی انقلاب اسلامی وارد گفتمان سینمای ایران شد؛ ارزش‌هایی همچون عدالت‌خواهی، مبارزه با ظلم و استکبار، ترویج معنویت و نفی صهیونیسم.

برخی از این مضامین در سال‌های اخیر بار دیگر در سینمای جهان برجسته شده‌اند و نمود آن را می‌توان در آثاری دید که پیش‌تر کمتر مجال بروز داشتند؛ آثاری که توانسته‌اند جریان‌سازی رسانه‌ای ایجاد کنند مانند «صدای هند رجب».

امروز سینمای ایران در برابر یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار دارد: یا ادامه مسیر فعلی که چشم‌انداز روشنی ندارد، یا انتخاب راهی تازه که در آن مخاطب با ذائقه‌ای نو روبه‌رو شود؛ ذائقه‌ای که در آن سرگرمی با تفکر، هویت و فرهنگ ایرانی-اسلامی پیوند بخورد.

سینمایی که اگر «ملی» نامیده می‌شود، نه‌فقط به زبان فارسی، بلکه به نشانه‌ها، روایت‌ها و داشته‌های فرهنگی این سرزمین تکیه کند و حرفی تازه برای دنیای امروز داشته باشد.

انتهای پیام/