از "نفرین نفت" تا "برکت هنر" / نفت ما را زمین‌گیر کرد، هنر نجات‌مان می‌دهد؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ریچارد اوتی، اقتصاددان مشهور، سه دهه پیش، اصطلاح «بلای منابع» یا «نفرین منابع» را ابداع کرد، این مفهوم که؛ وجود منابع طبیعی فراوان، بیش از این که برکت برای اقتصاد یک کشور بیاورد، بلا و نکبت خواهد آورد.

او توضیح ‌داد چرا کشورهایی با انبوه منابع طبیعی، مثل نفت، نتوانسته‌اند از ثروت‌شان در جهت شکوفایی اقتصاد بهره ببرند. عقلای اقتصاد در ایران نیز مدت‌هاست سخن از ضرورت گذر از اقتصاد نفتی می‌گویند؛ یعنی برای خروج از بن‌بست فعلی، باید اقتصاد وابسته به نفت را از این وابستگی رها کنیم و روی شاخه‌های متنوع غیرنفتی، مثل اقتصاد دانش، اقتصاد هنر و...، سرمایه‌گذاری کنیم. از سوی دیگر، همیشه مطالعه مسیر پیموده کشورهای دیگر، راهی «میان‌بر» برای برنامه‌ریزی است و مانع هزینه آزمون و خطا می‌شود. این یادداشت به دنبال این می‌گردد که سایر کشورهای پیشرو یا در مسیر شکوفایی اقتصاد هنر، چگونه با تغییر رویکرد یا برنامه‌ریزی، هنر را از یک بخش حمایت‌پذیر، به یک پیشران اقتصادی تبدیل کرده‌اند؟

 

بریتانیا چگونه فرهنگ را به صنعت ثروت‌آفرین تبدیل کرد؟ / ایده‌ای خلاق جای معدن زغال سنگ

بریتانیا نمونه‌ کلاسیک تبدیل «فرهنگ» به «صنعت ثروت‌آفرین» است. این کشور، در 1998، زمانی که درگیر بحران‌های پساصنعتی بود، سند توسعه «صنایع خلاق» را منتشر کرد و برای اولین بار این اصطلاح را وارد ادبیات اقتصادی جهان کرد. رئیس دولت وقت در سخنرانی‌اش، جمله‌ای تأثیرگذار داشت: «یک ایده در ذهن یک طراح جوان، می‌تواند به اندازه یک معدن زغال‌سنگ برای بریتانیا ارزش اقتصادی داشته‌باشد.»

این تغییر رویکرد، با کارهایی مثل رعایت «اصل فاصله دولت از هنر»، مشوق‌های مالیاتی، سرمایه‌گذاری در نقاط تلاقی هنر و فناوری و... ادامه یافت تا جایی که امروز این کشور را به دومین بازار بزرگ هنر در جهان، تبدیل کرده و سهم اقتصاد خلاق، به 125میلیارد پوند در سال، یعنی حدود شش درصد از تولید ناخالص داخلی بریتانیا رسیده و نرخ رشد آن دو برابر کل اقتصاد این کشور ‌است.

صنایع خلاق و اقتصاد هنر هنوز هم یکی از وجوه اصلی برنامه‌های اقتصادی بریتانیا به شمار می‌رود. از سال 2022، برنامه‌ای برای تمرکززدایی اقتصاد هنر از لندن آغاز شده تا بتواند قطب‌های هنری جدیدی را خلق کند. در نتیجه همین برنامه، سهم صنایع خلاق در اقتصادهای محلی، برای اولین بار در سال 2024 از نرخ رشد لندن پیشی گرفت.

 

سنگاپور؛ از شهر تجاری تا پناهگاه امن سرمایه هنری / ورود فرهنگ به نظام بانکی

اما برای داشتن اقتصاد هنر قوی، لزوماً نیازی به پیشینه هنری چندهزارساله نیست. سنگاپور، نمونه خوبی است که به یک «پناهگاه امن برای سرمایه هنری» در آسیا تبدیل شده‌است و چند سال پیش، دیلویت، یکی از بزرگترین حسابرسان مالی جهان، سنگاپور را به عنوان «پیشروترین کشور در پیوند خدمات بانکی و هنر» معرفی کرد. اما این کشور چه مسیری را طی کرده؟ سنگاپور از سال 2000، برنامه «شهر رنسانس» را برای تبدیل شدن به یک شهر جهانی هنر آغاز کرد. این کشور، در اقدامی جسورانه، پادگانی قدیمی را بازطراحی و آن را به دهکده گالری‌های هنر معاصر (گیلمن باراکس) تبدیل کرد.
این پروژه، گالری‌های تراز اول بین‌المللی را جذب کرد و موجب جهش جایگاه منطقه‌ای و جهانی سنگاپور در بازار هنر شد. منطقه آزاد تجاری هنر «لو فریپورت» نیز حدود پانزده سال پیش تأسیس شد که معافیت‌های مالیاتی ارزشمندی برای هنر ارائه می‌کند و امروز به قول یکی از مجموعه‌داران بزرگ، بهترین «گاوصندوق هنر جهان» به شمار می‌رود.
رویکرد جدید قوانین اقتصادی و بانکی سنگاپور، هنر را به یک «دارایی اقتصادی» تبدیل کرد که امکان وثیقه‌گذاری دارد و از سوی دیگر، مزایای مالیاتی و... هنر را به ابزاری کارآمد برای حفظ ثروت بدل ساخت.

خلاصه این که سنگاپور، با «زیرساخت قانونی»، «تسهیلات مالیاتی»، «تعریف هنر در نظام بانکی» و جذب اهالی اقتصاد هنر جهان، توانست هنر را به بهترین شکل در نظام مدیریت ثروت و خدمات بانکی خود ادغام کند. سال 2023، بزرگ‌ترین نمایشگاه هنری سنگاپور، آرت اس‌جی، رکورد معاملات جنوب‌شرق آسیا را شکست. این مسیر هنوز هم ادامه دارد؛ برنامه جدید «هنر ما» از سال 2023 در سنگاپور آغاز شده که به دنبال ورود هنر به زندگی مردم و افزایش تقاضای داخلی هنر در این کشور است.

از شهر نفت‌خیز تا مرکز ثقل هنر جهانی

در همین خاورمیانه، اقدامات جسورانه‌ چند سال اخیر دولت امارات، ابوظبی را از یک شهر نفت‌خیز به یک مرکز فرهنگی‌هنری جهانی تبدیل کرد. امارات، اکنون به عنوان «هاب ثانویه» هنر در جهان شناخته می‌شود؛ یعنی دیگر یک «بازار حاشیه‌ای» نیست، بلکه در بازار جهانی هنر، بلافاصله پس از غول‌های سنتی قرار گرفته و نقش «توزیع‌کننده ثروت هنری» در منطقه را ایفا می‌کند. امارات مسیر برندینگ خود در اقتصاد هنر را حدوداً از ابتدای قرن 21 آغاز کرد. دهه نخست، میزبان گالری‌ها و حراج‌های مشهور جهان شد تا زیرساخت‌های منظقه‌ای خود را تقویت کند. دهه 2010، شعبه‌ای از مشهورترین موزه‌های هنر جهان، مانند لوور و گوگنهایم، را راه انداخت و نمایشگاه آرت‌دبی را به عنوان مهم‌ترین رویداد هنری خاورمیانه تثبیت کرد. پروژه موزه لوور ابوظبی که در سال 2017 افتتاح شد، «بزرگ‌ترین معامله فرهنگی قرن 21» نام گرفت. امارات، برنامه‌های متعددی هم برای جذب سرمایه انسانی خلاق و هنرمند داشت و در این زمینه نیز تا حدی موفق بوده‌است. اخیراً یکی از هنرمندان گران‌قیمت معاصر، ابوظبی را «مرکز ثقل جدید هنر در قرن 21» توصیف کرد.

اقتصاد هنر بدون دولت؛ تجربه متفاوت اندونزی

اما نهادسازی برای توسعه اقتصاد هنر، نه تنها نیازمند تاریخ درخشان هنری، بلکه می‌تواند صرفاً نیازمند حمایت دولت هم نباشد و با نقش‌آفرینی مردم محقق شود. اندونزی، نمونه موفق «اقتصاد هنرِ پایین به بالا» است. شهر یوگیاکارتا به مرکز تولید هنر معاصر تبدیل شده که در آن هنرمندان به صورت شبکه‌ای و بدون وابستگی به منابع دولتی، بازار بین‌المللی قدرتمندی ایجاد کرده‌اند. مدل «یوگیاکارتا»، یک الگوی منحصربه‌فرد در جهان است. قلب تپنده اقتصاد هنر در این شهر، مفهوم محلی «پاگویوبان» یا همان «روحیه همکاری جمعی» است.
هنرمندان در این شهر، به جای رقابت انفرادی، عمدتاً گروهی و اشتراکی کار می‌کنند. آن‌ها کارگاه‌ها، امکانات و حتی شبکه‌های فروش خود را به اشتراک می‌گذارند که هزینه‌های ثابت تولید را بسیار کاهش داده‌است. رویداد Art Jog، تبلور اقتصاد هنر در این منطقه، از سال 2008 آغاز شده و برخلاف آرت‌فیرهای کلاسیک که گالری‌داران بزرگ اداره‌شان می‌کنند، توسط خودِ هنرمندان برگزار می‌شود و ارتباطی مستقیم میان هنرمند و مجموعه‌دار ایجاد کرده‌است. نتیجه این مسیر، این شده که آثار هنرمندان اندونزیایی اکنون از پرفروش‌ترین‌های حراجی‌های ساتبیز و کریستیز در آسیا هستند. یوگیاکارتا، مقصد اول گردشگری هنر در جنوب شرق آسیا شده و زنجیره‌ای از مشاغل محلی دیگر را نیز رونق داده‌است. اندونزی ثابت کرد «سرمایه اجتماعی» می‌تواند جایگزین «بودجه‌های کلان» شود و خوشه‌های هنری را بدون اتکا به منابع دولتی و بر پایه همکاری صنفی هنرمندان فعال کند.

کدام تجربه برای ایران قابل الگوبرداری است؟

مطالعه مسیر سایر کشورها، می‌تواند درس‌های آموزنده‌ای برای توسعه اقتصاد هنر ایران داشته‌باشد. این که بریتانیا، چگونه جایگاه هنر را از حمایت‌پذیری به ثروت‌آفرینی ارتقا داد؛ سنگاپور چگونه با نهادسازی مالی، هنر را به یک دارایی اقتصادی تبدیل کرد؛ امارات چگونه اقتصاد هنر را به عنوان یک «کاتالیزور برای تغییر برند ملی» به کار گرفت و یا در اندونزی، چگونه مدل‌های خوشه‌ای و مردمی برای توسعه هنر در مناطق دور از پایتخت پیاده شد، قابل الگوبرداری است. اگر تغییر رویکرد به هنر را ضروری بدانیم، باید با تحلیل شرایط منحصربه‌فرد ایران، مسیر توسعه اقتصاد هنر در این سرزمین را با تجزیه و ترکیب این الگوها طراحی کنیم؛ مسیری که در آن، هنر، نه به عنوان یک عنصر صرفاً زینت‌بخش، بلکه به مثابه یک پیشران اقتصادی و ابزاری برای دیپلماسی و ارزآوری به کار رود.

نوشته: سید محسن خاتمی

انتهای پیام/