گزارش | به پاس نیم قرن مجاهدت مرجعی کمتر شناختهشده
- اخبار ویژه نامهها
- اخبار حوزه و روحانیت
- 08 دی 1404 - 17:16
به گزارش خبرنگار حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، پنجشنبه گذشته به مناسبت پنجاهمین سالگرد ارتحال آیتالله العظمی سیدمحمدهادی حسینی میلانی، مرجع عالیقدر تشیع و احیاگر حوزه علمیه خراسان، شاهد برگزاری کنگره ملی بزرگداشت ایشان در مشهد مقدس بودیم که با پیام رهبر معظم انقلاب و برخی علما همراه بود.
شخصیت جامعالاطراف
متن پیام آیتالله خامنهای به این کنگره که با هدف احیای میراث علمی و بازخوانی آرای فقهی، اصولی، تفسیری و کلامی آیتالله میلانی، با حضور جمعی از علما، اندیشمندان، شخصیتها و پژوهشگران داخلی و بینالمللی در تالار قدس حرم مطهر رضوی برگزار شد، به شرح ذیل است:
«آیتالله میلانی حدود بیست سال در مشهد به فعالیتهای علمی، اجتماعی و سیاسی اشتغال داشتند؛ ایشان از چهرههای برجسته حوزههای علمیه و یکی از قلههای علمی حوزه مشهد بودند. با حضور ایشان، حوزه علمیه مشهد که دورهای از رکود را پشت سر میگذاشت، دوباره احیا شد و این حوزه از نظر فقه و اصول، جان تازهای گرفت.
روش تدریس آیتالله میلانی متین، دقیق و فهمپذیر بود؛ ایشان مدرّسی برجسته بودند که درسشان برای طلاب قابل فهم و اثرگذار بود و همین ویژگی، نقش مهمی در جذب و تربیت طلاب مستعد و ممتاز داشت. مرحوم آیتالله میلانی، شخصیتی جامعالاطراف داشتند؛ این عالم فقید علاوه بر مراتب علمی، از ویژگیهای اخلاقی برجستهای همچون وقار، متانت، تواضع و آرامش روحی برخوردار بود و در عین حال، از ذوق ادبی و لطافت طبع نیز بهرهمند بود. هرچند این جنبه در زمان حیات ایشان کمتر شناخته شده بود، اما بعدها روشن شد که آیتالله میلانی از اهل معنا، سلوک و ارتباطات عمیق معنوی بوده و با بزرگان این عرصه ارتباط داشته است. مرحوم آیتالله میلانی در سالهای آغازین نهضت اسلامی، از ارکان اصلی مبارزات روحانیت بهشمار میرفتند. اعلامیهها و مواضع ایشان از استحکام و صراحت بالایی برخوردار بود و نقش مهمی در هدایت جریان مبارزه داشت. همچنین ایشان در حمایت از امام خمینی(ره) مواضع روشنی داشتند و برخی از نامهها و اقدامات ایشان در این زمینه، اسناد مهم و ماندگار تاریخی بهشمار میرود.
برگزاری این کنگره و انجام پژوهشهای علمی و مستند، باید بتواند ابعاد مختلف شخصیت علمی، اخلاقی، معنوی و تاریخی این مرجع بزرگ را به درستی به جامعه، بهویژه نسل جوان، معرفی کند.»
ایشان همچنین در دیدار با اعضای ستاد برگزاری کنگره، ضمن قدردانی از برگزاری چنین کنگرهای، مرحوم آیتالله میلانی را یک شخصیت جامعالاطراف از لحاظ «معنوی»، «اخلاقی»، «علمی» و «اجتماعی و سیاسی» دانسته و تأکید کردند: «آیتالله میلانی واقعاً احیاگر حوزه علمیه مشهد بود و این حوزه مدیون آن مرحوم است. اعلامیههای قوی و متین و محکم آیتالله میلانی در حمایت از نهضت اسلامی، نمونهای از حضور تأثیرگذار آن مرحوم در متن مسائل سیاسی بود. نامه ایشان در حمایت از امام خمینی(ره) بعد از تبعید امام به ترکیه، یک سند تاریخی است. آیتالله میلانی با مبارزان و افراد گوناگون از جریانهای مختلف سیاسی ارتباط داشت اما همواره از منتسب شدن به یک جریان سیاسی خاص بشدت پرهیز میکرد.»
آیتالله جعفر سبحانی نیز در پیامی به کنگره بزرگداشت پنجاهمین سالگرد ارتحال آیتالله میلانی فرمودند: «تکریم شخصیتها، چه در دوران حیات و چه پس از ارتحال، اقدامی سازنده است که زمینه گرایش نسل حاضر به الگوهای حقیقی علم و دین را فراهم میکند. نسل جوان به چشم خود میبیند که پس از گذشت پنجاه سال از رحلت شخصیتی مانند مرحوم میلانی، عالمان و اندیشمندان گرد هم میآیند و درباره عظمت علمی و خدمات اجتماعی او سخن میگویند؛ این امر سبب ایجاد جاذبهای عمیق نسبت به علم و علما در میان جوانان میشود. مرحوم آیتالله میلانی اهتمام خود را تنها به حوزه علمیه مشهد محدود نکرد، بلکه در شهرهای مختلف منطقه خراسان نیز به تأسیس حوزههای علمیه مبادرت ورزید. آن مرحوم علاوه بر بنیانگذاری حوزههای علمیه، نسبت به تأسیس و حمایت از مؤسسات خیریه نیز توجه ویژهای داشت. ایشان با اعتقاد راسخ به مسئولیت فقها در عصر غیبت، مواضع و مبارزات سیاسی خود را در چارچوب سیره اهلبیت(علیهمالسلام) و مراجع پیشین تعریف کرده و خود را ادامهدهنده همان مسیر میدانست. از این رو، مبارزات او در مقاطع مختلف در همین چارچوب قابل تحلیل است. رحلت آیتالله میلانی، صرفاً فقدان یک فرد نبود؛ بلکه از دست دادن شخصیتی بود که به تنهایی نقش و کار یک مجموعه را ایفا میکرد».
به بهانه برگزاری این کنگره ملی، در ادامه مروری داریم بر خدمات علمی آموزشی و ابعاد شخصیتی آیتالله میلانی.
در محضر بزرگترین اساتید
اساتید علوم مقدماتی آیتالله حسینی میلانی، بزرگانی چون آقامیرزا ابراهیم همدانی و آخوند ملامحسن تبریزی، و در دروس سطح نیز استادانی چون آقا شیخ ابراهیم سالیانی، آقا سیدجعفر اردبیلی، حاج شیخ میرزاعلی ایروانی، آقا شیخ غلامعلی قمی و آقا شیخ ابوالقاسم مامقانی (دائی) بودند. او همچنین خارج فقه و اصول را در محضر اساتید بزرگی چون میرزا محمدحسین نایینی، آیتالله ابوالحسن اصفهانی، شریعت اصفهانی، آیتالله آقاضیاءالدین عراقی، محمدحسن مامقانی و محمدکاظم خراسانی گذراند و در طول 23 سال حضور در دروس و محافل علمی این بزرگان توانست بر آراء و نظرات قویترین اساتید مسلط گردد به طوری که بعد از آیتالله العظمی سیدحسن بروجردی دارای جایگاه رفیعی بود.
آیتالله میلانی در علوم عقلی نیز مهارت فراوان داشت و چندین سال از عمر خود را در محضر اساتید فلسفه از جمله سیدحسین بادکوبهای و شیخ محمدحسین اصفهانی گذراند. او بیش از دو دهه در درس و بحثهای مختلف آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (معروف به کمپانی) شرکت داشت و با ایشان بسیار مأنوس بود. دو دوره خارج اصول و ابواب مختلف فقهی را بهصورت اجتهادی و استدلالی از ایشان فرا گرفت و به مبانی ایشان کاملاً اشراف داشت. (بعد از سکته کردن آیتالله کمپانی، در بیمارستان بغداد پزشکان عکسی از مغز او برداشته و گفتند: مغز این مرد، به قدری پیچیده است که اگر در اروپا بود، از کاشف اتم هم برتر بود) آیتالله میلانی عرفان نظری را نیز به همراه آیات عظام خویی، علامه طباطبائی، جزایری و عماد رشتی بهطور خصوصی در محضر آیتالله کمپانی آموخت و اخلاق و عرفان عملی را از سید میرزاعلی قاضی و سید عبدالغفار مازندرانی، تفسیر و علوم قرآنی را از محمدجواد بلاغی و دانش ریاضیات را نزد سیدابوالقاسم خوانساری فرا گرفت.
کارنامه درخشان علمی
این عالم بزرگ که در سی سالگی به اجتهاد رسید، یکی از استوانههای علم و سیاست در دوره پهلوی دوم به شمار میرفت. دانش فقهى و توان وى در تعلیم و تربیت شاگردان نیز جایگاهی خاص براى او به وجود آورده بود. در طول حیاتش متجاوز از 155 اجازه روایی از مراجع و فقهای بزرگ نسبت به خودش دریافت کرد و علامه طباطبایی آن زمان او را اعلم علما میدانست.
آیتالله میلانی همزمان با تحصیل درس خارج نزد اساتید خویش، تدریس سطوح عالیه فقه و اصول را در نجف آغاز کرد و سپس برای برخی از فضلای نجف به تدریس خارج پرداخت. (درحالی که اکثر اساتید خارج ایشان در قید حیات بودند)، مدتی نیز به تدریس فلسفه بر اساس متن اسفار پرداخت. جلسات درس او در حوزه بزرگ نجف، بسیار با شکوه و به امتیازاتی چون داشتن دقت عقلی و عرفی ایشان در تبیین مسائل و تسلط به مبانی فقهی و اصولی شهرت داشت. از این رو وقتی آیتالله حسین قمی، مقیم کربلا شد و تصمیم گرفت حوزه علمیه کربلا را تقویت کند، آیتالله میلانی در رأس اساتید مدعو بود. به این ترتیب در سال 1354 ه.ق به کربلا رفت و سالهای زیادی در آنجا به تدریس فقه و اصول پرداخت.
آیتالله میلانی کتب اجاره، صلاة، زکات و خمس را بر مبنای شرائع الاسلام محقق حلی در حوزه علمیه مشهد مقدس تدریس کرد و پس از آن کتاب بیع را طبق کتاب مکاسب شیخ انصاری تدریس نمود که به پایان نرسید.
شیوه او در شرح عبارات بدینصورت بود که ابتدا عبارت شیخ را با ادب فراوان و تواضع زیبایی نسبت به جایگاه علمی شیخ شرح و تقریر کرده است؛ «مقتضای مقام شیخ آن است که مرادش اینچنین باشد اگرچه ظاهر عبارتش اینگونه نباشد». سپس سخنان علما را حول کلام شیخ و دیگران به بحث و نقد کشیده است.
هرگاه اشکالی بر شیخ یا یکی دیگر از فقها دارد میگوید: «این سهوی از قلم اوست» یا «کمک به او ممکن نیست»... حتی گاهی میبینیم که سخنی را رد میکند بدون اینکه به نام گویندهاش اشاره کند تا مقام و جایگاه گوینده حفظ شود. از جمله فقهای متأخر از شیخ که سید محمدهادی میلانی متذکر نظرات آنها شده است: محمدکاظم خراسانی با عبارت «مرحوم آخوند»، سید محمدکاظم یزدی با عبارت «مرحوم سید»، محمدحسین اصفهانی با تعبیر «شیخنا الاستاد» هستند. ظاهر کلامش گاه به هنگام ذکر دیدگاه استادش، بهگونه مباشر و بیواسطه است مانند اینکه میگوید: «استاد ما میگوید... و ما بر او اشکال میکنیم»؛ که دلالت بر تسلطش بر مباحث اساتید دارد.
بیجهت نبود که وقتی مطالب بعضی از اساتید چون محقق اصفهانی مورد بحث و اختلاف بین فضلا قرار میگرفت، برای فهم مراد استاد به آیتالله میلانی مراجعه میکردند.
آیتالله سیدعلی میلانی، فرزند او که از اساتید برجسته خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم است، نقل میکند: «پدرم با آیتالله خویی در صحن حرم امیرالمومنین(ع) مشغول بحث میشوند و آنقدر ادامه پیدا میکند که نیمه شب میگذرد و حرم خالی از زائر میشود. درهای حرم بسته شد و خادم به آنها میگوید خارج شوند تا آخرین در را هم ببندد. بعد از خروج از حرم در کوچههای نجف به بحث ادامه میدهند تا زمانی که در بین راه مؤذن اذان صبح را میگوید و مباحثه آنها پایان مییابد».
آیتالله میلانی فقیهی محدود به احکام فرعی نبود، بلکه در فقه اکبر، مسائل اعتقادی، کلام، تفسیر و حدیث نیز رویکردی نیرومند و اندیشهای عمیق داشت و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت. او توانست از علوم عقلی و عرفان به مثابه دو ظرفیت مهم تمدنی بهره ببرد و در حوزه سیاست به گفتمانسازی روی آورد و با استفاده از آزاداندیشی، از حجاب اعظم علم عبور کند و با پاسخگویی و مشورت و آیندهنگری و توسعه ارتباطات علمی و تولید دانش، به قدرت شگفتانگیز علم دست یابد. او کوشید تا از یک سو راه دستیابی به اجتهاد را برای نخبگان نشان دهد و از سوی دیگر با ترویج مبانی در میان مردم، نیل به حق را که اساس تمدنسازی است، گسترش دهد.
نفوذ او در خراسان بسیار زیاد بود، آنچنان که برخى از شاعران معاصر او را سلطان بىتاج و تخت نامیده بودند.
آیتالله سیدان از شاگردان او در خصوص جلسات فقه و اصول و تدریسش میگوید: بنده حدود هفت سال خدمت ایشان درس فقه و اصول داشتم. ایشان مطالب را در کمال دقت بیان میکردند و بررسیهای بسیار دقیق و لطیف در مسائل اصولی و فقهی داشتند.
حجت الاسلام والمسلمین محمدهادی عبدخدایی، از شاگردان او میگوید: ایشان از نظر علمی برجستگی خاصی داشتند، من سالها در جلسات فقه و اصول ایشان شرکت میکردم، ایشان حتی گاهی از اوقات در فقه اشاره به برخی از قواعد اصولی میکردند که برای ما بسیار جالب بود؛ وقتی یک مسألهای را بیان میکردند، یک قاعده اصولی هم ضمن آن اشاره میکردند و قواعد اصول را کاربردی میکردند.
شاگردان و آثار
حاج شیخ حسین وحید خراسانی، شیخ محمدتقی جعفری، سیدعلی خامنهای، کاظم مدیر شانهچی، عزیزالله عطاردی، محمدرضا حکیمی، سیدجعفر سیدان، سید ابراهیم علم الهدی سبزواری، سید عباس صدر، حاج سید حسین شمس، حاج شیخ محمدرضا مهدوی دامغانی، مهدی نوقانی، محمود کلباسی، سید نورالدین میلانی، سید محمد شیرازی، شیخ محمدتقی عندلیب سبزواری، سید محمدباقر حجت طباطبایی، محمدعلی علمی، سید ابراهیم مهاجریان طبسی، سید محمد حسینی همدانی، سید محمد حسینی زنجانی، محمدرضا شفیعی کدکنی و... از جمله شاگردان این عالم گرانقدر به شمار میروند.
آثار به جا مانده از آیتالله میلانی نیز در واقع یادداشتهای پراکنده و تقریرات درسهای پربار اوست که به همت شاگردان و فرزندانش جمع آوری و پس از تنظیم در عناوین و موضوعات مختلف چاپ شده است؛
1. محاضرات فی الفقه الامامیة (ده جلد بحث و بررسی عمیق در موضوعات مختلف فقهی)
2. قادتنا کیف نعرفهم؟ ( 9 مجلد که به زندگانی چهارده معصوم و فضایل ایشان با استفاده از مدارک شیعه و سنی پرداخته است)
3. تفسیر سوره جمعه و سوره تغابن
4. مختصر الاحکام
5. مناسک حج
6. حاشیه بر قسمتی از عروة الوثقی
7. نخبه المسائل (رساله عملیه ایشان در احکام اسلامی)
8. ده پرسش: با پاورقیهای آقای سید محمد علی میلانی، در مباحث مختلف تفسیری
9. حاشیة المکاسب
10. قواعد فقهیه و اصولیه
11. رسالهای در بیع و مسائل بانکی
12. کتابی استدلالی در مزارعه و مساقات
13. کتابی استدلالی در اجاره
14. شرح استدلالی مباحثی از کتاب الصلوة «شرایع»
15. رسالهای در منجزات مریض.
هجرت به مشهد
از سال 1314 به دنبال مبارزات روحانیان مشهد با حکومت رضاشاه، این حوزه نیز مانند دیگر حوزههای علمیه سراسر کشور مورد تهاجم قرار گرفته بود و پس از حادثه قیام مسجد گوهرشاد، روحانیانی چون حسین قمی، تبعید، میرزامحمد آقازاده زندانی و بسیاری از علمای معروف دیگر این شهر نیز دستگیر یا تبعید شده بودند. گرچه پس از وقایع شهریور 1320و به همت علمای طراز اول همچون سیدحسین شاهرودی، محمدکاظم دامغانی و سید احمد مدرس یزدی و برخی دیگر از بزرگان، حوزه علمیه مشهد مجدد احیا شده بود و دروس سطح و خارج برگزار میشد، اما خلأ ستارهای فروزان که سکان هدایت را برعهده بگیرد کاملاً مشهود بود؛ بنابراین در سال 1332 علمای مشهد به منظور تقویت این حوزه و جلوگیری از مهاجرت طلاب و اساتید به شهرهای قم و نجف، با امضای طوماری از سید محمدهادی میلانی که در آن زمان در کربلا به سر میبرد، درخواست کردند به مشهد مهاجرت کند و به تدریس در حوزه این شهر بپردازد.
به این ترتیب آیتالله میلانی سال 1334 همجوار علی بن موسی الرضا(ع) شد و عملا حوزه مشهد را وارد مرحله تازهاى کرد و به آن رونق بخشید؛ این رونق علاوه بر آنکه به دلیل برتری موقعیت علمی وی به عنوان یک تحصیلکرده زبده نجف بود، از این ناحیه هم بود که وی برابر برخی از جریانهای فکری حوزه مشهد، جانبدار مسائل عقلی بود و میتوانست پشتوانهای برای جریانی باشد که با برآمدن مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و شاگردان وی، در دهه بیست، رو به ضعف رفته بود. اعتبار آیتالله میلانی به عنوان یک فقیه زبده آن هم در شهر مقدس مشهد، روز به روز در حال تزاید بود، به طوری که علاوه بر مشهد، در سایر شهرها نیز روی شخصیت وی حساب شده و به عنوان کاندیدای مرجعیت پس از آیتالله بروجردی مورد توجه قرار داشت.
ایدههایی که سی سال خاک خورد و در مشهد اجرا شد
اقدامات آیتالله میلانی در جهت احیای حوزه علمیه مشهد در واقع به ذهن روشن و تفکر انتقادی او در ایام جوانی بازمیگردد؛ زمانی که خدمت مرجع عالیقدر شیعه، آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی رسید و پیشنهادی را برای نظم دادن به حوزه و رفع نابسامانی آن ارائه کرد؛ بعد از شرح مبسوط و تبیین اهداف طرح پیشنهادی، آیتالله اصفهانی (نقل به مضمون) فرمود: «سیدهادی تو مثل باغبانی باش که آب را در مزرعه روان میکند و از آن باغ هم گل میروید و هم خار میروید.» اما با اینکه این جواب برایش قانعکننده نبود، ناامید نشد و ایدهاش را فراموش نکرد؛ تا زمانی که عازم مشهد بود، در مسیر راه به شهر قم رفت و پیشنهاد نظم و ساماندهی را خدمت آیتالله بروجردی ارائه داد و نظر سی سال قبل آیتالله اصفهانی را هم گفت. آیتالله بروجردی پاسخ داد: «برای اجرای این کار، مرجع باید واحد باشد یا متحد.» در نهایت آیتالله میلانی آنچه را که در ذهن داشت و با مراجع وقت در میان گذاشته بود، به مرحله اجرا گذاشت و با تأسیس مدارسی به سبک جدید و ساماندهی برنامههای آموزشی حوزه، گامهای مؤثری در ارتقای کیفی آن برداشت.
این اقدامات را میتوان به عرصههای ذیل دستهبندی کرد:
* نظام آموزشی جدید و ساماندهی دروس
نخستین گام اصلاحی آیتالله میلانی در حوزه مشهد، سامان بخشیدن به دروس بود که تحول شگرفی در روش آموزش دروس پدیدآورد؛ اساسیترین اقدام، طرحی بود که به نابسامانی و بینظمی حاکم بر مدارس دینی پایان داد و به حوزه علمیه مشهد جان تازهای بخشید. وی معتقد بود که آموزش حوزوی باید متنوع و طبقهبندی شود تا استعدادها و سلیقههای مختلف بتواند در سایۀ برنامهریزی منظم و دقیق رشد کند. با توجه به این نظریه، آیتالله میلانی برای تحصیل طلاب علوم دینی، مدارس را به سبک جدید و بهصورت سطحبندیشده تأسیس کرد.
مدرسهای برای دروس مقدماتی و متوسطه تاسیس کرد که مختص آموزش خط، انشا، املا و اندکی ریاضیات و صرف و نحو و منطق بود و آموزش در آن شش سال طول میکشید. در ادامه، شاگردان به مدرسه متون عالی رفته و تحت تعلیم و نظارت استادان به مدت پنج سال به آموختن متون عالی فقه و اصول و کلام میپرداختند و در کنار اینها، دروس تفسیر، حدیث، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و تاریخ ادیان نیز گنجانده شده بود.
طلاب، این مراحل را در چهارده دوره آموزشی میگذراندند و پارهای از دروس اصلی خود یعنی زبان عربی و فقه و اصول را نیز بر اساس کتابهای تازه تألیفی که خواندن آنها قبلا در حوزه مشهد مرسوم نبود، مثل کتابهای عربی آسان و اصول الفقه مظفر فرا میگرفتند. اولین مدرسه که مخصوص این مرحله بود با عنوان مدرسه آیتالله میلانی در 1345ش تأسیس شد.
طلاب پس از گذراندن دورههای آموزشی، برای مراحل بالاتر تحصیل، مخیّر بودند که به طور تخصصی به فقه و اصول بپردازند یا به تحصیل در دیگر علوم اسلامی و نیز زبانهای خارجی (که تخصص در آنها برای یک مبلّغ اسلامی ضرورت دارد) مشغول شوند؛ برای این مرحله نیز دو مدرسه در نظر گرفته و در برنامه درسی آنها، موادی گنجانده شده بود که پیش از آن دستکم در حوزه مشهد سابقه نداشت.
همچنین به نظر میرسد مدارس تأسیس شده زیر نظر آیتالله میلانی، اولین مدارس حوزوی مشهد بودند که در آنها بهطور رسمی امتحان برگزار گردید؛ امتحانات ماهانه و سالانه، ارتقاء رتبه، حضور و غیاب و کنترل کیفیت دروس که اکنون در حوزه اکنون جاافتاده و طلاب از آن بهرهمند هستند ولی حدود 60 سال پیش وقتی این طرح به مرحله اجرا درآمد با موانعی روبرو شد؛ حتی در مدرسه سابق آیتالله که در خیابان تهران بود و در طرح توسعه حرم مطهر امام رضا(علیهالسلام) تخریب شد، عدهای نوعی به همریزی و اختلاف ایجاد کردند ولی مرحوم آیتالله میلانی با همه کارشکنیها به کار و روش خود در ساماندهی حوزه ادامه داد و از آنجاکه مجتهدپرور بود، همواره افراد با استعداد و طلاب خوشذوق را به طور ویژه تشویق و حمایت میکرد.
* دعوت از اساتید زبده
این مرجع عالیقدر از سوی دیگر چون دریافته بود که منشأ پراکندگی علمای مشهد در طول سالهای گذشته، فقدان استادان پرمایه است، ابتدا استادان پرکار و شایسته را جلب این حوزه نمود و خود نیز بر کرسی تدریس نشست؛ درس خارج اصول و فقه او که در مسجد گوهرشاد و بر محور مبانی اساتیدش، محمدحسین غروی اصفهانی و میرزای نائینی دایر میشد، در شکوفایی دروس حوزه نقش بسزایی داشت و به مرور زمان علماء را در این شهر تمرکز میبخشید.
از جمله اساتیدی که به دعوت او به مشهد آمدند، علی فلسفی به عنوان یکی از برجستهترین درس آموختگان مکتب نجف و حسین وحید خراسانی بودند؛ آیتالله وحید خراسانی در این باره میگوید: «وقتی آیتالله خویی از دعوت آیتالله میلانی مطلع شدند، به من فرمودند: چرا تعلل میکنی؟ درخواست آقای میلانی را اجابت کن و نزد ایشان برو. آنچه بیش از هر خصلتی، توجه مرا به ایشان جلب کرد، ذوب شدن ایشان در ولایت ائمه معصومین(ع) بود؛ آن اوایل که ساکن مشهد شدم، میگفت من جلال این بارگاه [علی بن موسی الرضا] را در این قبه طلا نمیبینم، بلکه در حوزه علمیهای مشاهده میکنم که با چنین مقامی مناسب باشد... من در این مدت که در مشهد بودم، سختیهای بسیاری را تحمل کردم تا به مقصود برسم که سربلندی روحانیت و حوزه علمیه خراسان است. آیتالله میلانی، در دوران مرجعیت و زعامت خود، در مشهد مقدس جهادی بزرگ کرد که بسیاری از ابعاد و آثار آن بیخبر ماندهاند؛ کسانی از جریانهای مختلف اطراف ایشان را گرفتند اما نتوانستند در ایشان نفوذ کنند و ناکام ماندند».
* توجه به توسعه علوم عقلی و نقلی در کنار هم
مدنظر آیتالله میلانی، توسعه دادن به دایره علوم عقلی و نقلی بود یعنی در حوزه فقط فقه و اصول مطرح نشود بلکه تمام علومی که نیاز به آنها است از جمله تفسیر، کلام، رجال، حکمت و فلسفه مورد توجه قرار گیرد از این رو چه در نجف و چه کربلا و مشهد تفسیر را در کنار فقه و اصول تدریس میکرد و محصلین علوم دینی را با قرآن، این منبع جوشان فیض الهی آشنا میساخت و این روش را که نشانهای از عشق او به قرآن بود همواره در زندگیش حفظ کرد. آیتالله میلانی هشت سال نیز در علوم حدیث با آیتالله شیخ علی قمی مباحثه و مذاکره داشت و نسخه کتاب وسایلالشیعه خود را با نسخهای که به خط شیخ حر عاملی بود، مقابله کرده است.
* ساماندهی تبلیغ
این عالم سختکوش در کنار تأسیس مدرسه عالی حسینی و مدرسه حقانی و امام صادق(ع) که بسیاری از محصلان در آن مدارس، هماکنون از نخبگان علمی و نافع حوزه و دانشگاه هستند، طرح چهارساله اعزام مبلغ به خارج از کشور را نیز اجرا کرد؛ به این ترتیب شمار فراوانی از روحانیان تحت اشراف وی، ساماندهی و به عنوان نخستین گروههای تبلیغی ایران در اوقات مشخصی به نقاط مختلف کشور اعزام میشدند و بدون تبلیغات ظاهری، در جهت تقویت بُنیه دینی مردم شهرها و روستاها و آگاه کردن آنان از تبلیغات ضددینی و ضد اسلامی فعالیت میکردند.
آیتالله میلانی معتقد بود در روزگارى که فساد و بىدینى، همه جاى عالم را گرفته، نباید طلاب ایام تعطیل را در حجرههاى مدارس سپرى کنند؛ از این رو براى ایام تعطیلى روز پنجشنبه و جمعه حوزه نیز برنامه تبلیغ احکام اسلام را قرار داده بود و طلاب در این دو روز به شهرهاى نزدیک و روستاهاى اطراف مشهد اعزام شده و به تبلیغ احکام و معارف اسلامى مىپرداختند. در عین حال مشکلات روستائیان را در جهت نداشتن مسجد، حمام و امثال اینها به اطلاع ایشان مىرساندند.
* حمایت از مراکز دینی
از دیگر اقدامات آیتالله میلانی، پشتیبانی از مؤسسات و تشکلهای دینی غیرحوزوی مروّج معارف اسلامی، همچون کانون نشر حقایق اسلامی بود؛ این کانون را محمدتقی شریعتی با همکاری تنی چند از روحانیان مشهد تأسیس کرد که در ترویج تفکر نواندیشانه اسلامی و به ویژه پاسخگویی به شبهات جریانهای ضددینی در بین جوانان و تحصیلکردههای دانشگاهی مشهد، در دهههای 1320 تا 1350ش، سهم عمده داشت. آیتالله میلانی همچنین به تأسیس موسسه انتشارات علمی و اسلامی بعثت به منظور چاپ و نشر کتابهایی با محتوای اسلام و مسایل سیاسی کمک کرد.
فعالیتهای انقلابی سیاسی؛ از عراق تا ایران
آیتالله میلانی فعالیت سیاسی خود را از دوران جوانی در عراق آغاز کرد؛ زمانی که در قیام مردم مسلمان عراق علیه حضور انگلیس در این کشور که به رهبری مراجع دینی صورت گرفت، همراه با میرزامهدی (فرزند آخوند خراسانی)، شیخ جواد جواهری (پسر صاحب جواهر)، سید علی داماد و... شرکت جست بنابراین با کولهباری از تجربههای سیاسی، وارد ایران شد. ورود او به مشهد نیز پس از نهضت ملی نفت بود که با گردانندگان پیشین این نهضت در مشهد رابطه نزدیک داشت. سید مرتضی جزایری، محمدتقی شریعتی و سید محمدولی قرنی از جمله دوستان نزدیک او در مشهد بودند؛ سپهبد قرنی اجازه کودتا علیه شاه را از آیتالله میلانی خواست اما او با توجه به کشته شدن تعداد زیادی در این کودتا به قرنی با دستخط خودش پاسخ داد: «نمیتوانم اجازه دهم که خون از دماغ کسی بیاید؛ ولی اجازه میدهم ترور شاه را انجام دهید؛ به هر صورت میتوانید این کار را انجام دهید.»
پس از درگذشت سیدحسین بروجردی در سال 1340 رژیم پهلوی در نظر داشت تسلیت درگذشت ایشان را برای آیتالله میلانی بفرستد، بهشرط آنکه در مواقع لازم سکوت اختیار کند ولی این شرط با مخالفت ایشان روبهرو شد. در جریان کاپیتولاسیون نیز که در دولت حسنعلی منصور و به منظور تضمین امنیتی برای مستشاران آمریکایی پیشبینیهایی شده بود، آیتالله میلانی با امام خمینی(ره) همراهی کرد.
زمانى که نخستین صداهای اعتراض روحانیت، به رهبری امام در قم آغاز شد، آیت الله میلانى با قدرت تمام وارد میدان مبارزه با شاه شد و مواضع او چنان قاطع و انقلابی بود که بر اساس اسناد و مدارک برجاى مانده باید گفت، در مسائل مبارزاتى و موضعگیرىهاى سیاسى، پس از امام، نفر دوم به حساب مىآمد. در آن ایام امام مشتاق بود تا آیت الله میلانى به قم بیاید اما آیت الله میلانى رها کردن حوزه مشهد را که به دست او رونقى یافته بود، به مصلحت ندانست.
پس از هجوم وحشیانه مزدوران یهودی به مدرسه فیضیه، آیتالله میلانی در پیامی پرده از چهره کریه حاکمان وقت ایران برداشت، او در ضمن پیام خود چنین نوشت: «... ما از حمله و یورش چنگیزانه، به ساحت حوزه علمیه قم گذشتیم! از حبس و زجر رجال دینی و ملی گذشتیم! از حمله به دانشگاه و مراکز علمی ملت و سلب هر نوع آزادی فردی و اجتماعی چشم پوشیدیم! از دزدی و فساد و تباهی و تجاوز به مردمان صالح و تقویت دزدان و خیانتکاران گذشتیم! از برادرکشیهایی که در نقاط مملکت ترتیب دادهاند، صرف نظر کردیم! اما این ننگ را کجا ببریم که مملکت اسلامی ما را دارند پایگاه اسرائیل و صهیونیست میکنند و نیز افرادی را که با آنها هم دستاند، در رأس کارها قرار میدهند ... ».
آیتالله میلانی خرداد1342 با سفر به تهران، رهبرى فعالیت مراجع و علما را براى آزادى امام در دست گرفت و ماهیت نهضت علما و مردم را چنین تبیین کرد: «... من در این مسافرت به جدّ خود حضرت سید الشهداء(ع) تأسی کرده از جوار امن ثامن الحجج(ع) به تهران آمدم تا به دنیا اعلام کنم این قیام و نهضت به هیچ وجه صورت ارتجاعی ندارد بلکه نهضتی است که ملتی مسلمان برای مقابله حکومتهای جابرانه، با پیشوایی مقامات عالیه روحانی تعقیب میکند. هدف ملت مسلمان ایران این است که بیش از این به مصالح دنیایی و دینی آنان تجاوز نشود. باید حکومت مردم را به مردم سپرد و حق مردم را باید به خودشان واگذار کرد».
چنین نیست که هر مجتهدی لیاقت رهبری داشته باشد
آقاى میلانى که پیشینه مرجعیتش به قبل از زمان مرجعیت امام مىرسید، به شدّت مبلّغ امام بود و حتى گاه و بیگاه در اعیاد، رساله ایشان را به عنوان عیدى به دیگران مىداد. در نامهاش خطاب به امام خمینی در دوران تبعید ایشان در ترکیه نوشت: «خوشا به سعادت آن سرزمین که حضرتعالی در آن تشریف دارید». اخلاص و ارادت او به امام، با انگیزه و جهتدار بود و به جهت مصالح مسلمین همواره از ایشان پشتیبانی کرد. در این خصوص شهید سعیدی نقل میکند: «... روزی آیتالله میلانی هنگامی که نزدشان نام امام خمینی برده شد فرمودند: سلام الله علیه. عدهای به ایشان اعتراض کردند. ایشان فرمود: ساکت باشید! اینجا مسأله تقلید در بین نیست که گفته شود فلانی أعلم است یا من؟! اینجا بحث رهبری است و چنین نیست که هر مجتهدی لیاقت رهبری داشته باشد، لیاقت رهبری را تنها فقیه سیاستمداری داراست که عالم به زمان خویش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراس نداشته باشد و اکنون این مشخصات در کسی جز آیتالله خمینی نیست.» از مجموعه اسناد برجاى مانده از او، همچنین ارتباط نزدیک با آیت الله قاضى طباطبائى در تبریز، آیت الله خادمى در اصفهان، آیت الله محمدتقى آملى در تهران، آیت الله خویى در نجف، شیخ شلتوت در مصر و بسیارى از اعلام دیگر به دست مىآید. یکبار هم با شنیدن اینکه آیتالله شریعتمدارى نامه مشترک علما را امضا نکرده است، با نوشتن نامهاى به ایشان، از خطراتى که به خاطر تفرقه همه را تهدید مىکند، یاد کرد.
شاه در سفرى که 17 فروردین 44 به مشهد رفت، تلاش زیادى براى ملاقات با آیتالله میلانى داشت که سرسختى او مانع از انجام این ملاقات شد. پیش از آن در سال 41 نیز یکبار که او حاضر به رفتن به حرم براى دیدار شاه نشد، وقتى روزنامهاى خبر آمدن آیتالله میلانى را اعلام کرد، به شدّت آن را تکذیب نمود». این عالم بصیر در نامهاى که هجدهم خرداد44 براى آیات مشکینى و ربانى شیرازى نوشت، از پنج خواسته روحانیت در کشور، به این شرح یاد کرد؛ «در این مملکت قانونى بر خلاف قوانین مذهبى مجرى نگردد. این مملکت تحت استعمار کفر نباشد. مجلس منتخب ملت و نمایندگان وکلاى حقیقى ملت باشند. طراز اوّل ناظر باشند. ملت به حقوق خود از این همه منابع ثروت در جهت اقتصادى و از سایر جهات در مرحله حیثیات و شئونى برسد».
همدردی با مظلومین با وجود تهدید رژیم پهلوی
خرداد 1346ش نیز با انتشار اعلامیهای در رابطه با جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، با اعراب مسلمان اظهار همدردی کرد و به همین دلیل از سوی تیمسار نصیری تهدید شد. در همین سال در جریان جشن تاجگذاری به خاطر تبریک نگفتن به شاه، گذرنامه وی توقیف و دستور خروجش از ایران صادر شد، ولی به خاطر ملاحظه نفوذ معنوی میلانی در بین تودههای مردم و جایگاهی که میان روحانیت و مراجع تقلید داشت، این تصمیم عملی نشد. میلانی دو روز پس از شهادت سید محمدرضا سعیدی، در 24 خرداد 1349، به منظور تجلیل از شخصیت روحانی او، درس خود را تعطیل کرد.
محور مبارزات انقلابی مشهد
آیتالله میلانی محور مبارزات مشهد بود؛ تا قبل از آمدن او به مشهد کسی نبود که تیپ روشنفکر دورش جمع شوند اما او که آمد تیپ روشنفکر و مبارز را جذب کرد و چه بسا یکی از دلایل پیشرفتش همین بوده باشد. البته در همان زمان از میان روحانیون مخالفان فراوانى (مانند شمارى از معارفىها، میرزا احمد کفایى، حاج میرزا حسین فقیه سبزوارى و غیره) داشت، ولی به دلیل موقعیت علمى استوارش کسى تاب مخالفت جدى با او را نداشت؛ خصوصا تحولات خرداد 42 سبب شد تا موقعیت آیات میلانى و قمى افزوده شده و موقعیت آیتالله فقیه سبزوارى و کفایى در درجه سوم قرار گیرد. در عین حال فعالیت سیاسى خود را محدود به مشهد نکرد بلکه فعالانه در بیشتر قضایاى مهم سیاسى این دوره شرکت داشت به همین علت ساواک روى او حساسیت زیادى داشت و از ملاقاتهایش با دیگران سخت مراقبت مىکرد. در این مدت، از بسیارى از شهرها، نامههایى براى آیتالله میلانى فرستاده شده و در غیاب امام، از ایشان کسب تکلیف مىکردند.
با این همه از اواخر دهه چهل به تدریج تغییری در مواضع آیتالله میلانی نسبت به مسائل انقلاب پیش آمد و فعالیت سیاسى او کاهش یافت؛ آقاى فاکر که از نزدیک با او ارتباط داشت، در این باره معتقد است: «کسانى با کشاندن آیتالله میلانى به سمت بحث ولایت اهلبیت، به تدریج ایشان را از سیاست جدا کردند. همین مسأله بود که سبب شد ایشان در سالهاى آخر عمر، تحرّک سیاسى خود را از دست بدهد». شیخ على تهرانى که به گفته خود، در کار پاسخگویى به استفتائات، دستیار آیتالله میلانى بوده، مىگوید: «پس از آن که شاه دو پزشک را در عمل جراحى آپاندیس آقاى میلانى فرستاد، در سفر شاه به مشهد، آقاى میلانى حاضر به دیدار نشد، اما پسرش محمدعلى را براى قدردانى فرستاد. به همین دلیل، من دیگر با ایشان قطع ارتباط کردم. البته شاید دلیل این اقدام این بوده که ایشان دیده است که مبارزات به چپ گرایى کشیده مىشود.» عزّت الله سحابى نیز مینویسد: «آقاى میلانى در سال 49 مورد اعتراض مبارزین قرار داشت، زیرا تحت نفوذ پسرش و جریان ولایتیها از مبارزین فاصله گرفته بود.»
برخی دیگر معتقدند دو مسأله مهم در کمرنگ شدن فعالیت سیاسی آیتالله میلانی نقش داشت؛ نخست کتاب شهید جاوید و سپس بحثهای مربوط به دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد. هر دو ماجرا یک وجه مشترک داشت و آن این بود که انقلابیها، ولایتی نیستند و در ولایت آنان تردید وجود دارد. شهید جاوید، منکر علم امام حسین(ع) نسبت به شهادتش شده بود چنانکه نسبت به دکتر شریعتی نیز این اتهامات بالا گرفت. در این زمینه، فشار روی آیتالله میلانی زیاد شد و کمکم ایشان با انقلابیون فاصله گرفت. این در حالی بود که آیتالله میلانى مناسبات بسیار خوبى با محمدتقى شریعتى داشت و رفت و آمد او به بیت آقاى میلانى در حدى بود که مرتب در بیرونى ایشان نشسته و در ارتباط با وى بودند. گفته میشد عامل اصلى این شرایط، سید مرتضى جزائرى از نزدیکان آیتالله میلانى و برادرزن فرزندش (سیدمحمدعلى میلانى) بود.
حجتالاسلام عسکری، معاون استاندار خراسان رضوی و از شاگردان آیتالله میلانی در کنگره ملی بزرگداشت او در مشهد، آیتالله میلانی را مرجعی جامعالاطراف و «خمینیِ بزرگِ خراسان بزرگ و مشهد» توصیف کرد که علم، معنویت، شجاعت و نقشآفرینی اجتماعی را در بالاترین سطح با یکدیگر جمع کرده بود.
شخصیت بینالمللی و دغدغه وحدت اسلامی
آیتالله میلانی به وحدت جهان اسلام معتقد بود و در زمان سکونت در نجف، مسافرتهایی به کشورهای اسلامی همچون سوریه و لبنان داشت. شخصیت جهانی این فقیه بزرگ سبب شده بود که علمای شیعه و بزرگان اهل تسنن برای گفتوگو و مشاوره در مسائل مهم مذهبی رهسپار ایران شده و از نزدیک از نظرات ایشان آگاهی یابند؛ در سال 1339.ش شیخ محمدتقی از جامع الازهر با آیتالله میلانی دیدار و لوحی را که در آن فتوای علامه شیخ محمود شلتوت در رابطه با جواز عمل به مذهب تشیع نوشته شده بود تقدیم او کرد. دکتر شیخ محمد ضحام با جمعی از اساتید علوم اسلامی جامع الازهر و شیخ خلیل حصیری قاری قرآن به همراه سفیر وقت مصر در ایران در سال 1350.ق از مشهد دیدن کرده و در این سفر به دیدار آیتالله میلانی نیز نایل آمدند.
در سال 1382.ق شیخ علامه شیخ محمدجواد مغنیه ضمن سفر به مشهد با آیتالله میلانی نیز ملاقاتی داشت. همان سال کاردار سفارت روسیه (ویکتور اسیولینکوف) به نیابت از آقا ضیاءالدین خان، رئیس اداره دینیه مسلمانان آسیای میانه و قزاقستان با آیتالله میلانی ملاقات کرد و ضمن دعوت از ایشان برای دیدار از کشورهای اسلامی واقع در آسیای میانه، نظر شرع مقدس را در مورد خدمت در ادارات روسیه که مشروط بر قبول مدام کمونیسم بود، خواستار شد. علامه شیخ محمدجواد الشری، رهبر شیعیان میشیگان آمریکا نیز در سال 1381.ق به زیارت مرقد مطهر امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) نایل شد و ضمن دیدار با آیتالله میلانی، گزارشی از وضعیت شیعیان و مسلمانان کشورهای اسلامی به ویژه شیعیان آمریکا به او ارائه کرد. وزیر فرهنگ یمن، شیخ احمد کفتار مفتی اعظم سوریه (که وقتی در درس مرحوم میلانی حاضر شد، او به احترامش درس را از فارسی به عربی گفت و سبب تأثر شیخ احمد شد)، هیأتی از شخصیتهای فلسطینی و پاکستانی و ... از دیگر میهمانان بینالمللی آیتالله میلانی بودند. علاوه بر این در کنار کمک به مسجد امام علی(ع) هامبورگ، به مسلمانان و اندیشمندان اروپا نیز کمک میکرد تا در نشر اسلام جدی باشند.
برخی از مکاتبات و پیام های این مرجع مجاهد به برخی سران و انجمنهای کشورهای خارجی نیز عبارتند از:
1 ـ مکاتبه با «جانسون» معاون اول رییس جمهور آمریکا در جهت افشای سیاستهای استعماری و ضد دینی حاکمان ایران و دولت شاه.
2 ـ مکاتبه با انجمن برتراند راسل برای اعلام حمایت آن انجمن از زندانیان سیاسی ایران.
3 ـ مصاحبه با خبرنگاران خارجی و مجامع بینالمللی در افشاگری نسبت به هیأت حاکمه ایران.
4 ـ مکاتبه و ارسال پیام به شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر در خصوص آتش زدن مسجد الاقصی در فلسطین.
5 – مکاتبه، ارسال پیام و همچنین اعطای وجوه نقدی به مرکز اسلامی هامبورگ زیر نظر آیتالله دکتر بهشتی.
6 - ارسال پیام به کنگره انجمن اسلامی دانشجویان اروپا.
7 ـ ارسال پیام و نماینده جهت شرکت در کنگره بزرگداشت مقام آیتالله نورالله شوشتری در هندوستان.
در این رابطه آیتالله اعرافی، مدیر حوزههای علمیه کشور نیز در کنگره ملی بزرگداشت در مشهد گفت: سوابق حضور ایشان در نجف و کربلا و نیز ارتباطات گسترده علمی، نشان میدهد که این مرجع بزرگ شخصیتی فراتر از مرزهای جغرافیایی داشت. مکاتبات، تعاملات علمی و مواضع ایشان در جهان اسلام و حتی در ارتباط با اروپا، مبتنی بر وحدت اسلامی، گفتوگوی دینی و تعامل عقلانی، همراه با پایبندی دقیق به ضوابط فقهی و شریعت بود و مواضع صریح ایشان در برابر رژیم صهیونیستی، آشکار و غیرقابل تردید است.
فعالیتهای فرهنگی اجتماعی
آیتالله میلانی با همه اشتغالات خود در مسند مرجعیت و زعامت حوزه هیچگاه از مشکلات مردم غافل نشد؛ از جمله اینکه پس از زلزله سال 1347.ش در جنوب خراسان (منطقه کاخک) بارها طلاب را جهت کمک به مردم به این شهر اعزام داشت. در بازسازی مسجد هامبورگ آلمان نقش بسیار مؤثری را ایفا کرد و در اعزام آیتالله شهید بهشتی به آنجا تلاش زیادی داشت.همچنین مدارس علمیه مشهد و مدرسه حقانی قم را بازسازی و به ایجاد چندین مدرسه دینی در شهرستانها کمک کرد.
ویژگیهای اخلاقی/ اول اخلاق بعد علم
آیتالله میلانی همواره به دو امر تأکید میکرد که با هم باید پیش بروند؛ علم و تقوا؛ میگفت علم بدون تقوا ضرر و خطرناک است؛ تقوای بدون علم هم فقط به درد خود شخص میخورد و دردی از جامعه درمان نمیکند. عادت داشت ده دقیقه قبل از تدریس فقه، درس اخلاق میگفت در حالی که عدهای در دالان مسجد صبر میکردند تا ده دقیقه اول تمام شود بعد به درس فقه حاضر شوند!
مردی متفکر و بسیار مؤدب بود و دو زانو در مجلس مىنشست، هیچ وقت از کسى بدگویی نمىکرد، حتى از کسانى که به ایشان کم محبّت بودند. عفت زبان داشت. بسیار محتاط در اعمال و کردار بود. مقید به تلاوت قرآن بود؛ هر روز با تدبر قرآن میخواند و بسیار منقلب و اشکش جاری میشد. در گفتار، نوشتار و در هر مجلس و سخنی همیشه به یاد حضرت بقیةالله(عج) بود و تاکید بر توجه به حضرت داشت. نسبت به نماز شب مداومت داشت و فرزندانش را نیز به شبزندهدارى توصیه مىکرد و مىفرمود: توفیقات پروردگار در شبزندهدارى و نماز شب است.
مرحوم آیتاللّه اراکى درباره جایگاه معنوی او نقل میکند: «جمعهشبى در حرم مطهر حضرت ثامن الائمه(ع) بیتوته کرده بودم. بعد از نماز صبح به حضرت التماس کردم که یکى از اولیاى خودت را به من معرفى کن! آمدم منزل و خوابیدم. یکى در خواب به من گفت: پا شو که یکى از اولیاء الهى مىآید! بیدار که شدم دیدم خانم سماور را روشن کرده است. گفتم: حالا که زود است و وقت چاى نیست! گفت: در خواب به من گفته شد پاشو سماور را روشن کن که یکى از اولیاء الهى مىآید! در این حال بود که در زدند وقتى در را گشودم دیدم آیتاللّه میلانى است».
با این حال از ظاهرسازى و شهرتنمایى گریزان بود؛ وقتی میخواست مبلغان حوزه را به اطراف و اکناف اعزام کند، از جمله توصیههایش این بود که «راضی نیستم نام مرا ببرید و اگر از شما بپرسند که از جانب چه کسی آمدهاید؟ بگویید: از جانب حـضرت ولیّ عـصر ارواحنا فداه». در ایّام درگذشت یکی از مراجع بزرگ نجف اشرف نیز، وقتی فرزند آیتالله میلانی به او گفت: آقازادگان آقای... بعد از پدرشان شما را جهت تقلید معرفی مـیکنند، هنوز صحبت او تمام نشده بود که آقای میلانی با عصبانیّت گفت: تو خیال میکنی این بشارت است؟ تو فکر میکنی من خوشحال میشوم؟ اینها وهم و خیال اسـت. مـن از وضع خودم نگران هستم، میترسم از عهده جواب آنچه هست بر نیایم شما به من اطلاع میدهید که بارم سنگینتر خواهد شد.
«شورایی عمل کردن» از دیگر ویژگیهای آیتالله میلانی بود؛ معتقد بود تکروی یا خودمحوری کار درستی نیست به همین خاطر عصرهای پنجشنبه آیات عظام دامغانی، مروارید، میرزاجوادآقا تهرانی و اعتماد اسلام بختیاری، به منزلش میآمدند و حدود یکساعت و نیم درباره حوزه و برخورد با مسائل جدی صحبت و تبادل نظر میکردند.
این عالم وارسته بر مسأله ولایت و اهلبیت(ع) فراوان تاکید داشت که اگر از جامعهای امامت و ولایت گرفته شود، همه چیز آن جامعه گرفته شده است و این واقعیتی است برهانی. ارادتش به حضرات معصومین(ع) نیز غـیرقـابل وصف و در همه احوال مشهود بود؛ در موقع تشرّف به زیارت، در مجالس سوگواری و یا اعیاد، در گـفتار و مـکاتبات، و حـتی در کتابخانه شخصی خود، بالای سرشان تابلویی بود که نام حضرت ولیّ عـصر(عج) بر آن نقش بسته و در زیر آن این بیت به چشم میخورد: بالای سرم نام تو را نـقش نـمودم / یـعنی که سر من به فدای قدم تو
لازم به ذکر است سیدمحمدهادی حسینی میلانی فرزند سیدجعفر، نهم تیر 1274.ش در نجف اشرف چشم به جهان گشود؛ اجداد او همه از سادات حسینی مدینه منوره و از فرزندان امام علی بن الحسین علیهالسلام بودند که در محله قدیمی «بنی هاشم» سکونت داشتند و از آنجا که به جهت شرافت علمی و معنوی، از بزرگان مدینه به شمار میرفتند، همواره بزرگانی از قبیلههای عرب و دانشوران اسلامی بدانجا رفت و آمد داشتهاند.
هجرت آنان در اواخر قرن یازدهم ق. از مدینه به آذربایجان ایران در پی دعوتی بود که از جانب شیعیان این دیار انجام گرفت و در نتیجه سیدحسین (جد محمدهادی) و برادرش علی اکبر وارد آذربایجان شدند و در منطقه «اسکوچای» اقامت گزیدند. سیدحسین در میلان (از روستاهای آباد نزدیک اسکوچای) باقی ماند و در همانجا ازدواج کرد.
نیای مادری آیتالله میلانی نیز، آیتالله شیخ محمدحسین مامقانی از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و شیخ مهدی آل کاشف الغطا است که خود از فقهای بزرگ اوایل قرن چهاردهم ق. به شمار میرفت و در دوران زندگی به زهد و پارسایی شهرت داشت. آیتالله سیدمحمدهادی میلانی در سن 80 سالگی به علت بیماری دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
خبرنگار: زهرا شریعتی
انتهای پیام/